eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
چادر فاطمه در معرکه پا مال شده وسط کوچه دگربی پر وبی بال شده بین دیوار ودری شورش و جنجال شده مادری دروسط کوچه چه بی حال شده بین کوچه نه به پا بلکه به سرافتاده ناگهان روی تنش بودکه در افتاده دست صیاد روی بال کبوتر مانده رد خون سینه ی فاطمه بر در مانده لرزشی باز روی زانوی حیدر مانده خاک کوچه به روی چادر مادر مانده غم عالم به سرم بودکه افتادی تو وسط کوچه برم بود که جان دادی تو سوختی فاطمه تا چادرت از سر افتاد بین دیوار ودری بود که مادر افتاد پیش چشمان علی جان پیمبر افتاد عاقبت بین در خانه ى ما شر افتاد گره افتاده به این کار،ندارم یاری میکنم بعده توبانو دگر من زاری گرچه نجوای شب و روز برایم مانده دیگر این آه جگر سوز برایم مانده آتش و دود غم افروز برایم مانده حسرت مادر دیروز برایم مانده تکه تکه شده این روح غم افزای من شده ویرانه پس ازتو همه دنیای من بی توهرگوشه ی این خانه دگر خلوت بود رفتنت فاطمه جان بهرهمه حسرت بود مرگ مادر چقدر وای که بی دعوت بود بوی مادر به لباس تن من عادت بود سخت تر میگذرد ثانیه های عمرم شده دلگیر همه خانه برای عمرم داغ مرگ تومرافاطمه جان پیر نمود رفتنت بردل این طایفه تأثیر نمود یل خیبر شکنی را چه زمین گیر نمود اشگ های تومرا از غم دل سیر نمود کاش میشدنروی فاطمه ازخانه ی من رفتنت فاطمه شد باعث ویرانی من آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون )
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
خورشیدِ عرش و أرض و‌ سما خورد برزمین درکوچه عشق شیرِخدا خورد بر زمین دردانهٔ وقارمحمد به کوچه ها محبوبهٔ تمام-نما خورد بر زمین ِ چادربه رخ کشیده نبیندکسی رخش آیینه دارِ حُجب و حیا خورد بر زمین بر دستهای عالم ِ بالا نگین شده دُرّ رکابِ آل کسا خورد بر زمین دشمن رسید و پشتِ درِ خانهٔ علی(ع) میزدبه روی او بخدا خورد بر زمین دربین کوچه سورهٔ وٱلعصرِ فاطمه(س) باشددوباره بین بلا خورد بر زمین گویا قنوتِ نافله اش «یاعلی (ع)» بود درموقع نماز ودعا خورد بر زمین دیگررمق به جان وتنش نیست وای من افتاده گوشه ای بخداخورد بر زمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃ افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره نامرد دست مرتضی رابسته بودی دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره مُهرکبودتازیان بر روی زهراست دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره روزی صدوده بار جان دادم به کوچه شد مشق بین دفترش بس کن مغیره یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو شداین کلام آخرش بس کن مغیره -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
▄▅▆▇█▓▒░محسنیه۹۷░▒▓█▇▆▅▄▃▂ مزن مغیره که زهرابرابرم غش کرد مزن مغیره که یاس پیمبرم غش کرد خوشی ندیده دراین روزگار زهرایم به پشت در ،چه غریبانه همسرم غش کرد گره فتاده به کاره گره گشای ما میان شعلهٔ آتش کبوترم غش کرد مزن مغیره نداردکبوترم بالی میان شعله ی آتش مه حرم غش کرد مزن مغیره که افتاده از نفس زهرا نداشت راه فراری و دربرم غش کرد دودستهای مرا بین کوچه هابستند چو دید بین طنابم برابرم غش کرد فضای دور و بر ما چهل نفربودند کنارمن وسط کوچه دلبرم غش کرد زضرب تیزی مسمار بی حیا ،افتاد کناره خانه ی آتش زده برم غش کرد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
نوحه محسنیه.mp3
1.47M
▄▅▆▇█▓▒▒▓█▇▆▅▄▃▂ ░نوحه محسنیه░ وسط کوچه علی جان سپرت افتاده همسرشکسته پهلوبه برت افتاده همه آرامش تو رفت زدستت حیدر بین دیوار دری بال وپرت افتاده بوتراب است که زانو به بغل بگرفته بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو در دفاع از توعلی بود برت افتاده کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر پیش چشمان همه اشک ترت افتاده ✋ ✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم به عالم اسم اعظم کیست ؟زینب شفیع قوم آدم کیست؟ زینب اگردردی بود درکل عالم دوای درد عالم کیست؟ زینب اگرطالب به فیضی،دردل خود شفای روح آدم کیست؟ زینب به لوح سینه ام با خطی از نور نوشته اسم اعظم کیست زینب تمام عمرما،گربود یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم کیست؟ زینب اگر بر مرده جان بخشد پیمبر دم عیسی بن مریم کیست؟ زینب بگو ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم کیست زینب شفیع اهل محشر،راببینید خموشی جهنم کیست ؟زینب لب عطشان هماره یادگردد صدای آب زمزم کیست زینب به لبهای تمام گریه کنها نواهای محرّم کیست؟ زینب درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم؟ کیست زینب خدایاکی رسد، پیک شهادت سفیر کربلا هم کیست؟ زینب من آن (مجنون)صحرای توهسنم مرادم در دوعالم، کیست؟ زینب _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: زینب_علیها_السلام نشرحداکثری سلام حضرت بانو، سلام شاه دمشق ببین كه قبله گهم، گشته بارگاه دمشق کبوترم به هوای تووسرای تو شمیم سیب بیاید میان راه دمشق صفای هر سحرش ، گریه بر غم زینب به گوش میرسد اینجا سوز و آه دمشق قدم زده دل من در میان صحن شما امان زشام و زطعنه به شاهراه دمشق قرار ما همه درصحن زینب کبری كه سوی باره گه تو بُوَد نگاه دمشق هوای سینه ی (مجنون)شده پرازغوغا ببین که بوی حسین میدهد پگاه دمشق _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست مردک دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ _____ برگرفته از کتاب شاعر(یاس کبود)
درخانه حال فاطمه ات روبراه نیست دربین بستراست وشبش غیر آه نیست می خواست جان دهد به ره تو ولی نشد حیدررفیق بی کسی ات نیمه راه نیست من میروم ولی ،توفراموش من مکن آسوده باش فاطمه ات بی پناه نیست یک دست من میانه کوچه شکسته شد در دیده گان خسته ام،اذن نگاه نیست جرم وگناه فاطمه ات دوستی توست اینجا علی محب تو بودن گناه نیست ملعون لگدبه در زد ومحسن ز بار رفت اینجامیان کوچه کسی سر به راه نیست زهرا کجا و سیلی نامردمان کجا هفتادمردجنگی ویک پهلوان کجا درکوچه زیر ضربه ی پا،دست و پا نزن کشتی مرا دگر، تو علی راصدا نزن بانوی قدخمیده من،من فدای تو زهرای من تو حرفی ازین ماجرا نزن زهرابه کوچه ها، تو شدی تازیانه خور درکوچه تازیانه به او بی حیا نزن از کوچه ای گذشت و که نامحرمان پراست قنفذ به فاطمه، سخن نابجا نزن دیدم به کوچه ؟! فاطمه ام میخورد زمین دیگرمغیره برتن اوضرب پا نزن اصلا به جان فاطمه سوگند خورده ام درکوچه تازیانه برای خدا نزن اذنم بده دمی ،که شود ریسمان جدا دربین کوچه فاطمه را بی هوا نزن زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا (مجنون)علی کجاو غم کوچه ها کجا _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
دود وصدای آتش ازآن در رسیده است بابابیاکه ناله‌ ی مادر رسیده است صبر علی ببین ، که چه آمدبه خانه اش مامورصبر بود وستمگر رسیده است درکوچه هاارازل و اوباش آمدند دشمن برای کشتن مادر رسیده است در را شکست مردک ولشگر به خانه رفت ازخانه وای وای پیمبر رسیده است طوری زدند فاطمه شدنقش بر زمین ملعون نزن که ناله‌ ی حیدر رسیده است حیدربه کوچه رفت وهمه غرق درفرار آوای یاعلی مدد از در رسیده است دامن کشان بسوی علی رفته فاطمه از بس غلاف تیغ مکرر رسیده است آمدبه گوش، گریه‌ ی در آهه میخ در زینب به گریه گوشه آن در رسیده است دربین کوچه فاطمه سر بر ولی دهد این ارث مادرانه به نوکررسیده است غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ _________
ازچه بین در و دیوار زمین گیر شدی بالگدبود به اصرار زمین گیرشدی حبس گشته نَفَس و خون ز سره سینه دمید از فرورفتن مسمار زمین گیرشدی حادثه بودکه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار زمین گیرشدی نتوانی که زنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار زمین گیرشدی همه گویند دگر رفتنی هستی بانو پی این وعده دیدار زمین گیرشدی می زنی خنده به تابوت پس از دیدن آن درپی وعده ی گفتار زمین گیرشدی غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
پیش از غروب عمرتوبانو خزان شد مابین بستری وتنت نیمه جان شده از روز حادثه توچرا بی تکلمی نا محرمم مگر لب توبی زبان شده اذن دخول توملک الموت میکند بانوبگومگر اجلت ناگهان شده من گرد بسترت همه شب دور می زنم حرفی بزن بگوکه غم توعیان شده گویابه خواب امشب تو محسن آمده خنده به لب شدی ز لب مهربان شده تسبیح وهم ستاره و سجاده شاهداست بر ناله ی شبانه و درد نهان شده دستی که زانوی غم زهرا به برگرفت غمخوار آه وناله ی این کودکان شده زهراببین که قلب حسن تیر می کشید غمدیده از کبودی قد کمان شده زهراشکسته قلب علی درهوای تو درماتم وعزای تو اومیزبان شده بانو به زیرپای توچادر فتاده بود از بس که خم شدی کمرت ناتوان شده زینب کناربسترتوسفره کرده پهن خوشمزه تر برای تو این پخت نان شده گویاردیف دنده ی تان نامنظم است ای وای من شکسته سراستخوان شده این درد پهلویت پس از آن ضربه ی دَرَست احوال مرگ بررخ ماهت عیان شده از چشم پر ستاره ی تو خون چکیده است گریم برای قطره ی اشک روان شده مهمان شدم شبی که بپرسم حال تورا دیدم بهارعمرتوبانو خزان شده غلامی- (مجنون کرمانشاهی)_
راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست مردک دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ _____ برگرفته از کتاب شاعر(یاس کبود)
: نقش آیینه‌ی ایوانِ علی فاطمه است همه جا نعره طوفان علی فاطمه است قعطی عمر بشر درطلب رحمت اوست بخداجلوه یِ باران علی فاطمه است نفس حیدرفاطمه، چون نفسش فاطمه است جان زهراست علی جانِ علی فاطمه است دیده ام نقش نوشته روی کاشی حرم نقش هرکاشی ایوان علی فاطمه است فاطمه وقف علی بود وعلی وقف غمش چونکه مهمان به سر خوانِ علی فاطمه است ‌ مضجعِ حضرت حیدر بخدا درنجف است بازمیگویم که جانانِ علی فاطمه است من گدایم به در کوی تو ای شیر خدا بازمیگویم که سلطانِ علی فاطمه است ناله بر فاطمه کردیم که صاحب کرم است صاحب روزی هرنانِ علی فاطمه است گوشه ی صحن علی برسروبرسینه زدیم چاره‌یِ حال پریشان علی فاطمه است ✍شاعر... آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی) 🏴🏴🏴
: نقش آیینه‌ی ایوانِ علی فاطمه است همه جا نعره طوفان علی فاطمه است قعطی عمر بشر درطلب رحمت اوست بخداجلوه یِ باران علی فاطمه است نفس حیدرفاطمه، چون نفسش فاطمه است جان زهراست علی جانِ علی فاطمه است دیده ام نقش نوشته روی کاشی حرم نقش هرکاشی ایوان علی فاطمه است فاطمه وقف علی بود وعلی وقف غمش چونکه مهمان به سر خوانِ علی فاطمه است ‌ مضجعِ حضرت حیدر بخدا درنجف است بازمیگویم که جانانِ علی فاطمه است من گدایم به در کوی تو ای شیر خدا بازمیگویم که سلطانِ علی فاطمه است ناله بر فاطمه کردیم که صاحب کرم است صاحب روزی هرنانِ علی فاطمه است گوشه ی صحن علی برسروبرسینه زدیم چاره‌یِ حال پریشان علی فاطمه است ✍شاعر... آرمین غلامی_(مجنون کرمانشاهی) 🏴🏴🏴
حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها آنکه یک عمر برت ،دلهره برداشت،علیست آنکه زهرا نفسش حس تو را داشت علیست آنکه بگشودهمه دفتر احساس ، توئی همه رویای تو را خاطره پنداشت علیست آنکه زهرا به دلم بود قرار ونفسی هرکجایاده تو را ،معجزه انگاشت علیست وسط کوچه تو راپیش دوچشمم میزد او که قامت به قد تیر بر افراشت علیست پیش من یاس مرا دروسط کوچه زدند آنکه دریاری تو ،حس تورا داشت علیست چکنم در وسط کوچه دو دستم بستند آنکه دریاری تو،تیغ برافراشت علیست بین دیواری ودری ،فاطمه افتاد زمین آنکه ازخون سره سینه برافراشت،علیست ناله کم کن ،به هواداری زهرا(مجنون) آنکه بیرق زغم فاطمه افراشت علیست _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
لگدبود ولگدبودوصدا بود میان درکسی در زیر پـابود دم ازدلـــــداگـــــــی می زدگل یاس به زیردست گلچینی فدا بود به روی ساقه اش سیلی نشـــسته به یاریش فقط یک آشـــــــــــنابود کسی رازنـــــــــــگاهش رانفهمـــــــــید که ازســـــوزدل ســـــــوزان جدابود پــــــناه بی کسی هایش دراین دهـــر خــــدابودوخـــــدابودوخــــــــدابود کسی درکوچه دلداری نکرده نوای او به کوچه بی صدابود بیافضه که زهرا رفت از دست که منظورش ولای مرتضی بود مغیره آمده باتازیانه به کوچه مردکی نا آشنا بود میان کوچه قنفذ نعره میزد غلاف تیغ بربازو رهابود علی راباطنابی بسته بودند میان کوچه هاشیرخدابود مزن نامرد،بازویش شکسته گل حیدر چنین بی آشنابود مرا از نام زهرا آفریدند که (مجنون)درجنون او رهابود آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
باتو زهرادوست دارم چشمه ای زیباشوم رودباشم،من به یادت روزوشب دریاشوم کینه هاشویم زدل هامثل ابره نوبهار باتومن چون غنچه ای درعمق جان هاواشوم لولومستی تویی برگونه ی سبز سحر بانوی عالم به یادت واله وشیداشوم مهربانی میکنی اندر کلام سبزبرگ آن شبی مادربیایدچون شب یلداشوم کاش یکشب شاپرک درنغمه بادصبا بشنوددردمرانزدخداگویاشوم میکنی صد ناله رادرنای صدهاآرزو ای دلاازدردجانان صحنه ی سیناشوم دیده ای توزندگی درنی نی چشمان یار گربیایی ماه من اندرغمت رسواشوم قبله ی سبزنمازم تنهاتوهستی فاطمه سرزند مستی (مجنون)باتومن پیداشوم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) *
درغم تو غرق عزاخوانی ام رفتن تو شرح پریشانی ام ساحل آرامشــــ من توبودی فاطمه ازعشــــــق توطوفانی ام بعدتوای بانوی عشق آفرین ابــــــرترین عاشـــــــــــق بارانی ام نیست زدام غم تو رهایی درقفس عشــــــــــق تــــوزندانی ام رفتن توخانه خرابم نمود کاش شبی سوی خودت خوانی ام برسره قبرتو علی نشسته زارترین زائرپنهــــــانی ام با ز،زعشقت شده سوزان دلــــم منتظــــــــــــر م کی به برت خوا نی ام سینه (مجنون)شده در التهاب درشب اندوه توبارانی ام رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم بسترت پهن شده در وسط این خانه درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
بین درودیوار،پریشان شده بودی برخاک تو ای حافظ قرآن شده بودی زهرای کتک خورده ،میان در ویوار محتاج به دیوار ،چه بی جان شده بودی دیدم به سرت فاطمه جان سایه مرگ است کابوس علی،خواب پریشان شده بودی تصویر کن آن لحظه که یارم شده بودی در زیر همان تیغ تو ،رقصان شده بودی تندیس غرورم نشود هاله ای از خاک درکوچه چرا ،دست به دامان شده بودی آوازه ی تنهاشدنم،مانده دراین شهر درشهرتو سرحلقه ی مستان شده بودی درخویش بریزی غم تنهایی یارت از فرط جنون لیلی دوران شده بودی تنهاشده ام دست خودم را بفشارم غمنامه ی باران بیابان شده بودی تنها سخن از یاری تو مانده دراین شهر بریاری من،نقطه ی پایان شده بودی تصویر کنم تیغ تنت را بنوازد ای یاس علی ساقه سوزان شده بودی در کوچه تنگی به زمین خورد گل من پامان خزان بودی ونالان شده بودی آنقدر بسوزی که نماند زتنت هیچ مقتول بدستان زمستان شده بودی بانوبه خیالت نرسد لحظه ی ماندن کز ماندن یک لحظه پشیمان شده بودی دنیای دل عاشقت این است اگر چه در چشم علی پیکره سوزان شده بودی تصویرکن آن تازه نگاهی که به یک رسم درپای علی به کوچه قربان شده بودی از یاس دگرهیچ نماندست نشانی در پنجه ی دیوار گروگان شده بودی لاحول والا قوه الا به غم تو در مذهب حیدرتو مسلمان شده بودی معنای اذان را همه با یاده تودیدم بر منبر دل،جلوه ی جانان شده بودی درمکتب دل ،واژه به واژه همه زهراست (مجنون)به درش بازمسلمان شده بودی رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم بسترت پهن شده در وسط این خانه درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) »*****
فاطمه دیــن مـن و سوختن آیین منـست ناله داره دل شب ها ،دل غمگیــن منــست درعزای توبگریــــــم همه شب تابه سحر نام زیبای توبانو، غـــــــــم شیرین منست مادرا این دل تاریک من از مـــــــــــــاه تُهیست گریه هایم همه شب خوشــه ی پروین منست یاده آن کوچه ودر خواب ز چشمـــم ببَرد این چراغیست که شب بر ســــر بالین منست بین دیوار ودری فاطمه ازپای نشست غم واندوه شما،عشـق نخستین منـــست دست وبازوی تودرکوچه ی باریک شکست گفتن ازمرثیه ات تا به ابد دین منست آسمـــان دل (مجنون)درعزای توگریست سرخـــی دیده غم، از دل خونیـن منست آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) **
هر شب ای بانو پریشان توام تا ابد محبوس زندان توام مرتضی خسته تر از آیینه هاست فاطمه درگیر پنهان توام مجتبی گم کرده خود را بی صدا فاطمه تا صبح گریان توام مادری دلخون ز بی مهری شده فاطمه پابند سوزان توام اینچنین باریده ام شب تا به صبح خون جگر از سیل باران توام ناله ام سوزد شبانه تا سحر فاطمه هر شب هراسان توام فاطمه استاد درس زندگی است همچو(مجنون) در دبستان توام آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) ****
رفتی از زندگی حیدرتنها ،چکنم همه رفتند،تــوهم رفتی ازاینجا ،چکنم قول دادی که بمانی به کنارم شب و روز گرگنی قول وقســـم راهمه حاشا،چکنم بسترت پهن شده در وسط این خانه درفراق روی تو،ای گل طاهاچکنم قهرتــــــو قهر نباشد زمن ای فاطمه جان رفتی از باغ پراز کینه اعداچکنم بخدارفتن تو کرده مراخانه بدوش بعده تو ای گل من،یکه وتنها،چکنم کاش(مجنون)همه شب تابه سحرناله کنی من ازاین ناله ی وامانده ی شبها،چکنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)