eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
617 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
. . 🔴 جشن پیروزی پرسپولیس بر همه‌ی دوستان اهل‌بیت علیهم‌السّلام، مبااااااااااارک😍☺️😘 👈🏼 😂😜😉 🔻 🔻 🔆 کانال 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرمانشاه/ویژه خواهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۷_۱۲_۵۸_روضه امام کاظم وحضرت قاسم.mp3
8.21M
بسم الله الرحمن الرحیم روضه حضرت موسی ابن جعفر(ص) روضه حضرت قاسم(ع) آرمین غلامی کرم/یکشنبه۲۵/دی ماه 👇👇متن روضه
👆👆بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج) متن ‍ روضه حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر علیه السلام مداح..حاج آرمین غلامی عمری بر آن سرم که شوم خاکِ پایِ دوست تا هستی ام شود غبار در هوایِ تو روزی هزار بار اگر جان دهم کم است در شوق لحظه ای که بمیرم برایِ تو کویِ تو را به ملک دو عالم نمی دهم آری گدای توست همیشه گدایِ تو تو برتری از آن که شوی آشنا به من من کمترم از این که شوم آشنایِ تو با این همه زِ کویِ تو جایی نمیروم باشد سرم همیشه به خاکِ سرایِ تو یک بار مرا به رَهِ خویش کن فدا ای صد هزار مرتبه عالم فدایِ تو ایام شهادتِ باب الحوائج آقا موسی ابن جعفر .. آی گرفتارا ، آی مریض دارا ، آی اونایی که گره به کارتون خورده ، بسم الله .. *چهارده سالِ از این زندان به آن زندان، اما زندانِ آخر با زندان هایِ دیگه فرق داشت، یه ملعونی به نام سندی ابن شاهک زندان بانِ حضرتِ .. بسیار شقی و بی ادبِ .. هر بار با تازیانه واردِ زندان میشد .. یا امام رضا دارم روضۀ باباتُ میخونم .. حیا میکنم بگم با این آقا چه میکرد اما هر وقت بر میگشت میدیدن تازیانه خون آلوده .. یا موسی ابن جعفر .. با این که عیال واره اما ملاقاتی نداره .. _(چرا؟) آخه ممنوع الملاقاتِ .. یه وقت صدا میزنه پسرم، یه وقتایی هم صدا میزنه دخترم معصومه دلم برات تنگ شده .. میگه این زندانِ آخری تاریک بود، نمور بود حضرت با علم امامت شب و روزُ تشخیص میداد .. ای غریب آقام .. پشتِ در زندانِ بغداد جمع شدن ، گفتن چی شده؟.. گفتن هارون نامه نوشته گفته موسی ابن جعفر رو آزاد کنید .. شیعیان جمع شدن .. یکی گفت موسی ابن جعفرُ ببینم رو پاهاش می افتم .. یکی گفت دستاشُ میبوسم، صورتشُ میبوسم .. آخ بمیرم یه وقت دیدن درِ زندانِ بغداد باز شد (ان شالله کاظمین ..) دیدن چهار تا حمال یه بدنِ بی جانیُ رو تختۀ در دارن میارن ، هی صدا میزنن «هذا امام رفض» این بدنِ امام شیعیانِ .. ظاهراً بدن حجمی نداره اما بازم سنگینه .. (بگم حاجت دارا ، گرفتارا صدا ناله شون بلند شه؟..) عباشُ کنار زدن دیدن هنوز تو غل و زنجیرِ .. کاش غربت به همین جا ختم میشد .. یا صاحب الزمان .. آوردنش گذاشتن رو جسرِ بغداد رها کردن و رفتن .. آی آقام .. سلیمان پنجرۀ قصرُ باز کرد دید یه بدن غریب افتاده .. گفت بدنِ کیه کسی کاری نداره؟!گفتن سلیمان این بدنِ موسی ابن جعفرِ .. دیدن از قصر دوان دوان داره میاد این بدنِ پسر فاطمه ست .. زیرِ این بدنُ بگیرید بلند کنید .. هذا طیب ابن طیب .. این بدنِ پاک پسرِ پاکِ، محترمانه کفن آوردن دفنش کردن، همۀ روضه ها باید ختم به کربلا بشه، بریم کربلا ..چی گذشت به قاسم 👇👇 ‍ ‍ روضه و توسل حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام ●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆●☆ ای حیدرِ امام حسن، شیرِ کارزار سرو قد تو، نیزه و اَبروت ذوالفقار *هرکاری کرد ابی عبدالله زره اندازه این بچه پیدا نشد، چیکارکرد عمو ؟یه لباس سفید تنش کرد عمامه سرش بست مقتل میگه تحت الحنک عمامه رو باز کرد براش نقاب درست کرد،چرا نقاب می زنی عمو ؟ گفت می خام چشمت نزنن عمو، خیلی مثل بابات می مونی * ای حیدرِ امام حسن، شیرِ کارزار سرو قد تو، نیزه و اَبروت ذوالفقار عباسِ کربلا شده در سیزده بهار یک کربلا سپاه، ز تیغ تو الفرار *بعضی نقل ها نوشته 200 نفر، بعضی نوشته تو دو مرحله 80 نفر، یه نوجوان سیزده ساله 80 نفر و کشتن شوخی نیست . این معلومه استاد داشته، کی از عباس بهتر* در روزِ کارزار علی اکبری دگر پیداست در جمال تو پیغمبری دگر در سیزده بهار، بهشت خدا شدی تسبیحِ دانه دانه ی از هم جدا شدی در پیش دیدگان عمویت فدا شدی مثل امام خویش،سراجُ الهُدی شدی ای رویِ خون گرفته ات، آیینه ی حسن معراجِ روحِ پاک تو، از سینه ی حسن *اجازه می خواست، اجازه نداد ابی عبدالله ، یکی از شهدایی که چندین بار رفت و آمد و اجازه نداد . اون علی اکبرِبود که تا گفت: برم؟ حسین گفت: برو عزیزم . از پسرخودش راحت می تونست بگذره اما از امانت برادرش نمی تونست بگذره . تو یتیمِ امامِ مجتبایی . اون علی اکبرِ که" اِسْتَأْذَنَ فَأَذِنَ اَباه" تا گفت برم؟ گفت: برو عزیزم. اما قاسم و اجازه نداد ، کیفیت اجازه گرفتنش هم بارها شنیدید ، نامه ی پدرش رو داد، اینقد رو پاهای عمو گریه کرد، اینقد التماس کرد، خوشبحال اونایی که برا شهادت التماس می کنن و گریه می کنن، شهید حججی رو دیدید قبل رفتن افتاد رو پاهای پدر و مادرش ، اینا از همین روضه ها این خط و یاد گرفتن . باید بیفتی روپای پدر و مادرت تا بهت اجازه ی پرواز بدن....قاسم،پدر نداشت افتاد رو پای عمو التماس کرد....* تابیده از جمال تو انوار پنج تن در خشم یک حسینی و در حِلم یک حسن *هم خون امام مجتبی تو رگشِ، هم تربیت حسینی داره . ده سال تو دامن حسین تربیت شد.* زخمت چو حلقه های زره مانده بر بدن خونِ تو پیرهن شد و پیروهنت کفن خورشید ذره ذره به میدانِ کربلا افشانده ن