eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
625 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 آشنایی با قطره ای از جنایات متوکل «کافرترین بنی العباس» : 1⃣ بزرگترین جنایت متوکل که در آن گوی سبقت را از دیگر غاصبین خلافت برده بود سب و لعن امیرالمومنین و حضرت زهرا و حسنین علیهم السلام بود به حدی که برخی مورخین نوشته اند معاویه (با تمام خباثتش) به حضرت صدیقه جسارت نمیکرد ولی متوکل از شدت عداوت و کینه اش بیشتر از معاویه، جسارت به اهل بیت علیهم السلام میکرد. 2⃣ وی غیظ و عناد عجیبی با آل ابیطالب داشت به عنوان نمونه ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین نقل میکند که متوکل به والی مدینه دستور داد هر گونه داد و ستد و حتی نیکی به آل ابیطالب ممنوع است در اثر این دستور اینقدر وضعیت مالی و اقتصادی آل ابیطالب به مشکل دچار شد که علویات تنها یک لباس برای نماز داشتند که مجبور بودند به نوبت از آن استفاده کنند. 3⃣ یکی دیگر از جنایات متوکل این بود که به لشکریانش دستور داد بسیاری از سادات و ذراری حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را تحت تعقیب قرار داده و آنها را محکوم به حبس ابد یا قتل نمود اسامی تعدادی از آنها و شرح جنایت متوکل بر آنها را میتوانید در مقاتل الطالبیین ص۴۸۰ الی ۴۹۰ بخوانید. 4⃣ابوبکر خوارزمی در رسایل خویش ص۱۶۰ الی ۱۷۲ فجایع عجیبی از جنایات متوکل را مینویسد تا آنجا که در زمان متوکل کار به جایی رسید که هر کس به ال ابیطالب دشنام میداد صله میگرفت... 5⃣ یکی دیگر از دستورات او این بود که هر کجا محبین امیرالمومنین را یافتید وی را دستگیر کرده به بدترین نحو بکشید در راستای این قتل عام او حتی به معلم شخصی فرزندانش نیز رحم نکرد و هنگامی که متوجه شد ابن سکیت محبت امیرالمومنین را در دل دارد دستور داد زبانش را از قفا بیرون کشیدند و وی را کشت!! (ر.ک تاریخ الخلفا – سیوطی) 6⃣ شرط نزدیکی و قرب به متوکل نصب و عداوت با امیرالمومنین علیه السلام بود تا حدی که حتی نسبت به مامون و خلفای قبل از خویش دشمنی میکرد چرا که معتقد بود آنها عداوت کافی با امیرالمومنین علیه السلام نداشتند. ر.ک الکامل فی التاریخ/۶/۱۰۹ 7⃣ متوکل از کسانی بود که مجددا فدک را از علویان غصب کرده و آن را با تمام عوایدش که در آن زمان ۲۴۰۰۰ دینار طلا بود به یکی از نواصب تقدیم کرد ر.ک فدک للقزوینی/۱۹۵ 8⃣ سیوطی در تاریخ الخلفا ذکر میکند یکی از کارهای متوکل این بود که سی هزار نفر محدث را به سامرا اورد و اموال زیادی را خرج آنها کرد تا احادیث (جعلی) مطابق میلش را نقل کرده و نشر دهند. 9⃣ از دیگر جنایات متوکل این بود کسی که حدیثی در فضیلت امیرالمومنین نقل میکرد هزار ضربه تازیانه میخورد ر.ک تاریخ الخلفا/۳۶۰ 🔟 از معروفترین جنایات متوکل تخریب و جسارت به قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام است که مرحوم علامه مجلسی در بحار/۴۵/۴۰۱ ذکر کرده اند که فقط ۱۷ مرتبه هتک حرمت با شخم زدن اتفاق افتاد. در دفعاتی نیز امر به تخریب بنای حرم و حتی خانه های اطراف آن نمود و چندین مرتبه نیز آب به قبر مطهر بست. 1⃣1⃣ از دیگر جنایات وی ممانعت از زیارت قبر سیدالشهداء بود به حدی که در چند فرسخی قبر مطهر پاسگاهی زده بود و به لشگریانش دستور داده بود به احدی اجازه زیارت ندهند. ر.ک تاریخ الامم و الملوک/۹/۱۸۵ 2⃣1⃣ هر کس را در راه زیارت سیدالشهدا دستگیر میکردند یا به قتل میرساندند یا برای هر بار زیارت یکی از دستهای او را قطع میکردند 3⃣1⃣ وی بسیار فحاش و بد زبان بود حتی در الکامل فی التاریخ آمده که به پسر خویش فحش های رکیک و ناموسی میداد و بعد به اوازه خوانها دستور داد تا همان فحاشی ها را با غنا بخوانند و برقصند!! 4⃣1⃣ خلاصه کلام اینکه وی هیچ گونه پرهیزی از معاصی و ذنوب نداشت و کتب تاریخ پر است از ارتکاب معاصی توسط وی از شرب خمر گرفته تا شذوذات جنسی و از قتل و غارت گرفته تا غصب اموال هر کسی که خلاف میل او کاری انجام میداد حتی اگر از فقهای درباری او بود. 🔴سوم شوال المکرم سالمرگ متوکل عباسی🔴
خادم اهل بیت 🌺: بنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی بِنَبیٍّ عَرَبیٍّ وَ رَسولٍ مَدَنی وَ أَخیهِ أَسَدِ اللهِ مُسَمّا بِعَلی وَ بِزَهراءَ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها وَ بِزَهراءَ بَتولٍ وَ بِأُمٍّ وَلَدَتها وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زَکیٍّ وَ بِسَبطَیهِ وَ شِبلَیهِ هُما نَجلَاْ زَکیٍّ وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا وَ بِسَجّادِ وَ بِالْباقِرِ وَ اْلصّادِقِ حَقّا وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی وَ بِموسی وَ عَلیٍّ وَ تَقیٍّ وَ نَقی وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّهِ الْقائِمِ بِالْحَق وَ بِذِی الْعَسکَرِ وَ الْحُجَّهِ الْقائِمِ بِالْحَق أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ أَزَلی أَلَّذی یَضرِبُ بِالسَّیفِ بِحُکمٍ أَزَلی  
5شوال-سالروز ورود مسلم به کوفه ابن العقیل بودودلیری سواره بود مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد از این که مانده بود دلش پرشراره بود هجده هزارنامه زمردم روانه کرد در جستجوی یافتن راه چاره بود آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند در حلقه محاصره صدها سواره بود مسلم اسیرمردم وقومی که بیوفاست دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود شرمنده ام که نوشتم حسین بیا آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود کوفه میا که غارت خیمه کند عدو دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه-5شوال ✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم من گرفتار دراین کوچه اغیارشدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
ورودی مسلم به کوفه-5شوال میان کوفه مسلم بي قراری به آغوش کسی جایی نداری شده آواره در هرکوی وبرزن به دامانت هزاران گريه داري غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
ورودمسلم به کوفه-5شوال درکوفه غم اشـاره هـا می بینی مرگ همه ی ستـاره هـا می بینی ازکوفه مخواه عهدو وفایی ، زیرا وا کـردن گـوشواره ها می بینی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
-بدرک واصل شدن متوکل عباسی اوخبیث همه دنیاست ،براو لعن خدا بغض او درون دلهاست، براو لعن خدا متوکل بودو سخت عقوبت میکرد خون جگر زلعنت ماست، براو لعن خدا نام حیدر به بدی برد وجسارت میکرد هیزم جهنمی هاست، براو لعن خدا بارهاکردجسارت به سره قبرحسین به زیارت سرجداهاست براو لعن خدا زایران پسرفاطمه رامیکشت او پسر فاطمه تنهاست براو لعن خدا آری کشتاربه هفتادهزارزایرشد اینچنین چهره هویداست براو لعن خدا عاقبت کشته بدست پسره صالحه شد اوشقی همه دنیاست براو لعن خدا غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌸🌸🌸
ورودمسلم به کوفه-5شوال درکوفه غم اشـاره هـا می بینی مرگ همه ی ستـاره هـا می بینی ازکوفه مخواه عهدو وفایی ، زیرا وا کـردن گـوشواره ها می بینی -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه- ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
5شوال-سالروز ورود مسلم به کوفه ابن العقیل بودودلیری سواره بود مردی که در سپهر شجاعت ستاره بود درکوفه او اجازه جنگ آوری نداشت آماده باش، منتظر یک اشاره بود آمدبه کوفه تاکه بگیردوفا وعهد از این که مانده بود دلش پرشراره بود هجده هزارنامه زمردم روانه کرد در جستجوی یافتن راه چاره بود آمدحسین تاکه به عهدش وفا کند در حلقه محاصره صدها سواره بود مسلم اسیرمردم وقومی که بیوفاست دیدی که زخم هاش فزون از شماره بود کوفه میا که شد سرمسلم جدازتن برخاک کوچه پیکر مسلم ستاره بود کوفیه میا که دست به دستان تیغ بود آقا سه شعبه در پی ذبحی دوباره بود شرمنده ام که نوشتم حسین بیا آقامیاکه پیکر من پاره پاره بود کوفه میا که غارت خیمه کند عدو دعوا سر کشیدن یک گوشواره بود -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
ورودی مسلم به کوفه-5شوال میان کوفه مسلم بي قراری به آغوش کسی جایی نداری شده آواره در هرکوی وبرزن به دامانت هزاران گريه داري غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه-5شوال ✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم من گرفتار دراین کوچه اغیارشدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه- ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه- ✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
به کوفه-5شوال ✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم من گرفتار دراین کوچه اغیارشدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 کانال جدید اشعار ناب
بسم الله الرحمن الرحیم عهدوپیمان شکنه، کوفی بیمار حسین له اشاره و تو اوشم له سر دار، حسین بین هرکوچه کتام دست له بان دست، که م وتمه کوفه توبایدن یارودلدار حسین دست ای کوفی بی دین وخدا سنگینه که بودن چاو سکینه وخدا تار، حسین اکبرواصغره خود نار له دشت کربلا بیده آشفته بدن، یکصد و ده بار، حسین حرف سر بسته حسین گرده تو، دیرید مسلم که بیدن بین دو صد خار گرفتار، حسین قسمه دالگه دربین در و دیوارت تیزی نیزه‌ی کوفه جوره مسمار، حسین بیم دیرم که کسی چنگ بکیشه له سرت ناو له کوفه بو سرت و کف اغیار، حسین وای اگه محرم تو له ملا عام بچو زینبد بوده اسیر وسره بازار، حسین تا که غرقاب له خوین گوش سه ساله ی تو،نیه عزم کوفه تو نکه ،ای گل بیخار ، حسین ✅ @majnon1396
بقیع - مناجات نوای ناله خدایا رسدزکنج بقیع صدای غربت مولا رسدزکنج بقیع قبور اطهر آل علی شده ویران صدای گریه زهرا  رسدزکنج بقیع هنوز در همه عالم نوای غربت دوست نگرکه بی کس و تنها رسدزکنج بقیع نبوده در همه عالم کسی چو وهابی صدای ناله مولا رسدزکنج بقیع رسد زقبرحسن این نوابه هر عالم غریبی اش زچه معنا رسدزکنج بقیع ببین صدای فغان از بقیع به گوش آید نوای دلبرصحرا رسدزکنج بقیع هنوز می رسد آوای دلربای کسی نوا زفتنه ی اعدا رسدزکنج بقیع هنوز اشک دودیده زدیده ها جاریست نوای مادر سقا رسدزکنج بقیع هنوز حضرت سجاد وباقر وصادق نوای غربت آنها رسدزکنج بقیع هنوز ناله "مجنون" رسد به آل الله نوای مهدی زهرا رسدزکنج بقیع غلامی (مجنون کرمانشاهی) قبوربقیع @majnon1396
بسم الله نوای عشق تو در دل نشانه گردیده هوای صحن بقیعت بهانه گردیده شنیده ام حرمت ای بقیع شده ویران مسير مرغ دلم بي كرانه گردیده کبوترم که رها ازحریم تونشوم مراسرای بقیعِ تو لانه گردیده شنیده ام که زمانی حرم دراینجابود ولی همان حرمت بی نشانه گردیده دلم هواي تو كرده .دراین عزاخانه که خاک صحن بقیعت نشانه گردیده اگرچه صحن وسرای بقیع شده ویران ولی برای دلم این نشانه گردیده بیادخیمه ی آتش گرفته افتادم اسیره غصه. زنی بی نشانه گردیده غلامی (مجنون) @majnon1396
-تخریب قبورمطهربقیع ____ درحسرتم دلم نشده یارت ای بقیع چشمم نگشته لایق دیدارت ای بقیع وهابیت کشیده به ویرانیت چرا جانم نگشته راهیِ بازارت ای بقیع ویرانه گشته صحن وسرا وبارگهت گریان شدم به گوشه ی دیوارت ای بقیع بایدکه خون گریست وبرای حریم تو شرمنده ام نگشته دلم زارت ای بقیع شرمنده ام همیشه غریبت گذاشتم هستم دوباره طالب دیدارت ای بقیع شد سر شکسته آل صعود از جنایتش اذنم بده فدایم و سردارت ای بقیع دراین عزا دلم به سویت آرزو نمود صحن توآیم وبشوم زارت ای بقیع نابودی وهابی وآل صعودگشت سربازعترت هستم وانصارت ای بقیع یادی کنم من از عطش و اشک و شور و شین بایادت ای بقیع شده ذکرلبم حسین -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
قبورمطهربقیع آوا ی ناله ی سحری دربقیع خوش است نجوای صوت بی خبری دربقیع خوش است این ناله هابرای به ویرانه بودن است پایان راه در به دری دربقیع خوش است گریان شدم بقیع که نشد زائرت شوم؟! عمرخزان شده سپری دربقیع خوش است مولای مابه سائل خود سر نمی زنی؟! بایاد دوست، چشم تری دربقیع خوش است ماراهوای صحن بقیع میکند خراب مردن به ناله سحری دربقیع خوش است حاشا که رد کنی تو کسی را که قانع است زیبا نگاه مختصری دربقیع خوش است لعنت به آنکه باره گهت راخراب کرد اینجاهوای بیخبری دربقیع خوش است سجاد وباقرو حسن وصادق اندغریب گریان شدن به چشم تری دربقیع خوش است امشب دلم هوای تورا کرده یاحسین از کربلا که میگذری دربقیع خوش است 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396 🔥 مجنون کرمانشاهی 🔥
شیعه ازاین همه غم خاک رهت گشت بقیع خاکساره گوشه ی آن نگه ات گشت بقیع عاشق خسته دلت سوخت ازاین ماتم وغم بس که آشفته ی آن روی مه ات گشت بقیع همه ی اهل جهان درغم توگریانند جان فدای تربت و خیمه گه ات .گشت بقیع شیعه ای گفت بقیع . اشک به چشمش آمد شرم بر دیده ی این روسیه ات گشت بقیع عاقبت خاک سر ه صحن وسرایت گردم دل گرفتار تو وروی مه ات گشت بقیع میدهدبازهمین گریه کنت جان به رهت یا که کشته به میان سپه ات گشت بقیع شوق دیدار سر کوی تو دارد (مجنون) عاشقت کشته ی در قتلگه ات گشت بقیع شاعر: کرمانشاهی (آرمین غلامی) @majnon1396
گرچه ویرانه شده صحن وسرایت ای بقیع گنبد و گلدسته ات روزی چراغان میشود صحن ویران تو روزی بارگاهی داشته بارگاهت در دل عشاق مهمان میشود هرکه گرددزائرآن صحن خاك آلوده ات لطف زهراشامل زوار ايشان میشود گرچه با دست حرامی ها شده صحنت خراب صحنِ ویران گشته ات همچون خراسان میشود از گلاب و عنبر و اسپندِ صحنِت پر شود مهدی زهرا توراباگریه مهمان میشود همچو شاهِ کربلا،ایکاش صحنی داشتی زائر قبربقيع درعرش مهمان میشود ميدهي اطعامِ شاهانه به مهمانان خود چشمِ زوارُالبقيع چون ابر. باران ميشود _آرمین غلامی(مجنون) @majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا