eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
618 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.3هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) سره گودال غریبانه بهم میریزد زیرخنجرتن شاهانه بهم میریزد قامت زینب ازاین واقعه گردیده کمان دشمنی خیمه ی دردانه بهم میریزد بین گودال سرت بودکه خنجرمیخورد عشق زینب بی تو این لانه بهـم میریزد به پریشانی زینب همگی خندیدند مو که یک شب نخورد شانه بهم میریزد درکنارجسدت تابه سحرسوخته ام گرخورد شعله به "پروانـه" بهم میریزد اشک های دیدگانم همه هِـق هِـق شده بود دخترت گوشه ی ویرانه بهم میریزد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
😭😭😭 اشعارگودال_امام حسین(ع) درگیر وداره نیزه تنت جابجاشده درزیرچکمه ها بدنت جابجاشده چیزی نمانده ازبدن غرق خون تو یا دکمه های پیرهنت جابجاشده اینگونه پیش زینب خود دست وپامزن در زیر دست وپا دهنت جابجاشده جایی نیافتم که ببوسم تن تورا آن نیزه های در بدنت جابجاشده جاری شده زپیکره توخون برادرم دیدم که شال پیرُهنت جابجاشده ای پاره پاره تن.بدنت زیرنیزه هاست یابوریا شده کفنت، جابجاشده _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) _______________________ لینک اشعار .حاج آرمین غلامی.(مجنون) https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی): @majnon1396
امام_حسین دست وپامیزدمیان شعله آن پر سوخته خیمه را دیداوبه دست یک ستمگر سوخته دامن اطفال بین شعله ها آتش گرفت با جسارت ، شمرملعون گفت کوثر سوخته از در و دیوارخیمه شعله بالا میکشد گفت خولی بنگرید اولاد حیدر سوخته کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست بین آتش خیمه ی آل پیـمبـر سوخــته ارثِ مادر برده اند این قوم درکرب وبلا خیمه های اهل بیت چون بیت مادر سوخته هربلایی راکه زینب دیده پیرش کرده است بهر ه این طفل سه ساله اومکرّر سوخته گوشه ای زانوبغل دارد رباب خون جگر گوشه ی صحرا به یاد حلق اصغر سوخته بسکه می پیچد به خود زینب ازاین دردوبلا پیکرِ ام المصائب ، پای تا سر سوخته ديده گان عمه ها چون کاسه ی اشک ست وخون بیشتر از هرکسی سجادمضطر سوخته دست وپامیزد حسین وشاهداین ماجراست دامان وپیراهن و بازو معجر سوخته 🔸شاعر: _غلامی(مجنون کرمانشاهی) _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .. https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی): @majnon1396
اشعار ناب آئینے🔹 #مرثیه_امام_حسین نفس نفس زدنم را نظاره میکردند جراحت بدنم را نظاره میکردند لباس های مرادشمنی به غارت برد که زخمهای تنم را نظاره میکردند دویدم از پیِ مرکب .که دوره ام کردند نحیف تر شدنم را نظاره میکردند به روی سینه ی جای این اراذل نیست غریبی وطنم را نظاره میکردند زخنده های سنان آتشی به جان افتاد و شعله های تنم را نظاره میکردند ز تیزه ونیزه به روی زمین فتادم من ندای واحَسَنم را نظاره میکردند شبیه آن ودیوارو.کوچه می سوزم عزای سوختنم را نظاره میکردند فقط برای تو ودختران دلم میسوخت به گوشه ای بدنم را نظاره میکردند 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)_ _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 https://t.me/joinchat/AAAAAEPGDacfp95omCB0vA -لینک جدید اشعارمجنون کرمانشاهی @majnon1396
_گودال _حضرت امام حسین(علیه السلام)... درسراشیبی گودال حسین راکُشتند دور از چشم همه یکه و تنها کُشتند پسر شیر خدا روی زمین افتاده زینت عرش خدارا بر ه زهرا کُشتند آخرین مرحله درگودی مقتل این بود ..خنجر از پُشت کشیدندوخدا را کُشتند به لبِ تشنه سرت گشت جدا ازبدنت بدنت رابه زیر مشت ولگدها کُشتند اینچنین راه رسیدن به تو را فهمیدند خولی وشمرتوراگوشه ی صحرا کُشتند تنت افتادبدست خولی وشمروسنان همچو گرگان تن توبرلبِ دریا کُشتند زینت دوش نبی دو سرا بودی،تو اکبرت را پیش چشم تو و طاها کُشتند ساقی آب آورت را پیش چشمان شما یاکه پیش دیده یِ زینب کبری کُشتند يك نفرمردنباشدكه كند ياري تو لشگری بی سر و پا خون خدا را کُشتند همه جاحرف تو وحرف تن پاره ی توست خولی وشمرتورایکه وتنها کُشتند _-آرمین غلامی(مجنون) @majnon1396 التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه -اشعار_گودال -اشعارلطمه زنی-حقش ادابشه برسینه ات شمرلعین با،پا چه بدزد آتش به قلب زینب تو،تا ابد زد باچکمه اش مردک ، نشسته روی سینه خنده به روی شاه ، از روی حسد زد گودال بودو حنجرو دستی به خنجر شمرلعین بادیدن تو،حرف بد زد پایی زدوجسم تورا او واژگون کرد با خنجرش بر سینه تو دست رد زد بغض علی را داشت در دل شمرملعون اوخنجرخودبرقفای توچه بد زد افتاده قلب توحسین ازکار گویا شدیکسره کارت، به جسمت با لگد زد هر کس که دستش میرسید باسنگ میزد خولی به جای هر که نیزه را نزد ، زد نامردتر از این سنان هرگز ندیدم سمت گلو،بانیزه اش نامرد بد زد آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -قتلگاه اشعارلطمه زنی-حقش اداشود آنقدرنیزه فروبرد گلویش ترکید خون حلقوم حسین، ازسره سرنیزه چکید بین گودال عجب معرکه‌ای برپا شد خولی پست چه بد می‌زد و بد می‌خندید ردِّ پای مرکبان است ، روی پیکره تو استخوانت بشکست ، خون به تنت میخشکید خواهری پشتِ سرِ رفتنت، افتاد زمین چادرِ خاکیِ او رقیه ات، می بوسید خواهرت گفت که حرفی نزنی گفت به چشم روضه شد دردِ سر و... خونِ جگر... بغضِ شدید همه‌یِ روضه همین است سرت گشت جدا همه‌یِ روضه همین است تنم می‌لرزید شده تدایی بخدا، کوچه وآن ضرب لگد دخترت زانویِ غم زد بغل و می‌بارید به سرازیری گودال، تنت شدپامال ازهمان نیزه ملعونه، گلویت ترکید آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم ✨شب جمعه✨ ازتویک عمریست کسب آبروکردم حسین با لباس مشکی ات همواره خو کردم حسین بهرمجنون ازبرای توشب جمعه خوش است درپی لیلا ی خود هرجا وضو کردم حسین دیده ام بی اشک بی خیراست،رزقش رابده بهرتو ازاین جهان چشمم سبو کردم حسین حق تودر روضه ها با اشک گفته میشود درمیان گریه باتو گفتگو کردم حسین پاک کردی دامن آلوده ام راهرکجا روسیاهی دلم باتو رفو کردم حسین حامی کل علمداران تو ، عباس شد چه هراس از این و آن ، ذکر عمو کردم حسین دل بدستت داده ام ، دیگربریدم ازهمه هرکجایی کربلایت آرزو کردم حسین شادم ازاینکه به کوی توپناه آورده ام! خوب و بد آقابه سمتت ب،از رو کردم حسین  دیدن صحن وسرایت آرزوی هرکسی است ازتودورم لیک صحنت، آرزو کردم حسین تاحسین گویم خدا،شهری معطر میشود هرکجا بانام تو من، های و هو کردم حسین آب خوردنهای ما هابوی،روضه میدهد فکر خشکی لب و بغض گلو کردم حسین میکند آیات قرآن روضه خوانی درغمت میکندخاربیابان روضه خوانی درغمت 🔸شاعر: غلامی_(مجنون کرمانشاهی) _________________
بسم الله الرحمن الرحیم جمعه الحسین علیه‌السلام قتلگاه ناگهان ازسره، اسبی گل طاها افتاد ازفرس بودبه گودال که بابا افتاد درسرازیری گودال ؛ سری برخاک است یوسف فاطمه برخاک بلایاافتاد پدرم بین مناجات و نماز است ولی بین گودال گمان،حضرت موسی افتاد یوسفم از همۀ اهل جهان دل می‌بُرد به روی خاک گل، خوش قد و بالا افتاد بهترین در سَکَنات و وَجَنات و حَسَنات اَشبهُ النّاس به صدیقۀ کبری افتاد به زمین عشق اباالفضل میان گودال ذوالفقار علی عالی اعلی افتاد کیست او ، مشتری اش هست خداوندکریم درحرم با رجزش، زینب کبری افتاد درحرم، من چه بگویم که چه شد ازعم او بخداپاسخ این شاید و امّا افتاد 📝 غلامی-(مجنون کرمانشاهی)_ 👉 🔹 🔹
بسم الله الرحمن الرحیم سینه زنی-سبک جاده و اسب مهیاست...... زینبت بیه پریشان نچو، ای دایه جگرت بی یسه سوزان نچو، ای دایه ترک ای باخه، تو ای لا له صد برگ نکه گیان زینب وه خداتو طلب مرگ نکه ای امید دل طفلان ، نچو ای دایه وه چه خاموش تو وه شورو نوایی دایه تو جوانی وه چه محتاج عصایی دایه نیه وه جسم پدرگیان، نچو ای دایه گله نیرم وه تو،گر دایه نگردی وه برم چی که له،سینه مجروح تو، م باخبرم وه برم کوثر قرآن نچو، ای دایه باره تر تو و برم،خنده گیانانه بیه تو، له او دست شکسته، وه سرم شانه بیه له برم شمع فروزان نچو ای دایه م نماز شب و سیر ملکوتت دیمه خوش وه او،لحظه که وه حال قنوتت دیمه له برت بیمسه میوان، نچو ای دایه جوره شمع سحره، داغ خود آوم تونکی له خم وداخ غمت، خانه خراوم تونکی ای امید ه دل طفلان نچو ای دایه 😭😭😭😭😭😭😭😭 شاعر: 🎤 غلامی_(مجنون کرمانشاهی( : 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا