eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🤞🤞 ..حاج آرمین غلامی هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد روز محشر‌ به جز این حسرت دیگر نخورد پدرم گفت به من ، مثل حسین بن علی هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد هر کس که عمر خویش را با عشق سر کرد از اول عمرش هوای دردسر کرد من به کسی از گریه ام چیزی نگفتم یک شهر را چشمان سرخم با خبر کرد حتما سرم را می گذارند زیر پایش از کوچه ما هم اگر روزی گذر کرد هر چه من کمتر برایش کار کردم مزد مرا هر روز اما بیشتر کرد اینبار هم دیر آمدم، روضه ولیکن مثل همیشه چشم من را زود تر کرد اینجا ادای گریه را هم میپذیرند هرکس نشد مهموم در روضه ضرر کرد هرچند ما را عشق او دیوانه کرده مهر علی اکبرش دیوانه تر کرد جان داد وقتی باغبان خسته فهمید؛ یک لشکر از روی گل باغش گذر کرد :مرضیه نعیم امینی *اون مداح از مازندران راه افتاد. خودشو رسوند کربلا. همچین که چند فرسخی حرم رسید؛ دفتر شعرشو درآورد. گفت باز میکنم؛ هرچی اومد میخونم. تا دفتر رو باز کرد روضه علی اکبر علیه السلام اومد. شروع کرد روضه رو بخونه و وارد حرم بشه..شب تو عالم رؤیا خواب ابی عبدالله رو دید. دو سه تا چیز بهش فرمود. اول بهش فرمود:«سلام ما رو به چایی ریز هیئتتون برسونید. ما حواسمون به همه هست.» آی اونایی که برا ابی عبدالله(ع) کار میکنید! هرکی یادش بره؛ مادرش یادش نمیره. قیامت که میشه همه تونو با اسم صدا میزنه. میگه تو بیا. تو بیا. روایت میگه:« مثل مرغی که از لابه لای سنگ ها دونه رو پیدا میکنه و جدا میکنه یکی یکی گریه کن های حسینشو جدا میکنه. میگه تو بیا... تو برا حسینم گریه کردی.» ملائکه میان عرضه میدارن:« بی بی جان! بهشت رو برای شما آذین بستن. شما قدم تو بهشت بگذارید.» میفرماید: من پامو تو بهشت نمی ذارم تا تک تک گریه کن هام نرن من نمیام. نکته ی آخری که أبی عبدالله به اون فرد مداح فرمودند این بود:« فلانی! دیگه اگه شب جمعه زائر ما شدی تو حرم ما اومدی روضه جَوون ما رو نخون. چرا آقا جان؟ نکنه بی ادبی کردم.فرمودند:« نه. شب های جمعه مادرمون فاطمه مهمون ماست. مادرِ ما طاقت این روضه رو نداره.» من اینجوری فهم کردم از این جمله: کسی که خودش درد پهلو کشیده باشه می فهمه....* ↫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤞🤞*روضۂ دفتری امام حسین(ع)مخصوص شب جمعه .حاج آرمین غلامی *ای که بر دلها امیری یا حسین* *آگه از ما فی الضَمیری یا حسین* *اسم توشیرین ترین ذکر دل است* *تو کریمی تو مجیری یا حسین* *هر کجا در غفلت و وقت گنه* *وای اگر دستم نگیری یا حسین* *بدترین عبد خدا را که منم* *تو به خوبی می پذیری یا حسین* *با همان دستی که انگشتی نداشت* *کی شود دستم بگیری یا حسین* *◾شب جمعه س ، شب زیارتی آقا اباعبدالله ست، آسمان هم در این ساعت برا ابا عبدالله گریه میکنه، پیغمبر فرمود: فاطمه جان همه چشم ها در قیامت گریانند غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه، وقتی جبرئیل خبر شهادت اباعبدالله رو به پیغمبر دادهمون لحظه ی ولادت، پیغمبر گریه کرد، دستور آمد این و باید به مادرش فاطمه هم بدی، کدوم فاطمه؟* *همون فاطمه ای که حسینو به سختی به دنیا آورده ، تا پیغمبر به فاطمه خبر داد دخترم این بچه ای که تازه از تو بدنیا اومده این* *فرزندت رو در کربلا غریبانه میکُشن(بَکَت فاطمةُ بُكاءً شديدا) ان شاءالله بی بی دو عالم شفاعت همتون رو بکنه ، میگه اینا مجلس روضه حسینمو ترک نکردن، نذاشتن مجلس حسینم بی رونق باشه ، تا زهرا گریه کرد همون جا پرسید: بابا روزی که حسینمو میکُشن شما زنده اید یا نه؟ فرمود نه دخترم ، منِ مادرش هم هستم یا نه ؟ نه دخترم ، باباش علی هست یا نه ؟ نه دخترم ، گریه زهرا بیشتر شد😭 عرضه داشت اگه ما نیستیم پس کی بر حسینِ من گریه میکنه؟ کی بر حسینم عزاداری میکنه؟ فرمود: دخترم غصه نخور امتی میان نسل به نسل بر حسین تو زار میزنن، گریه می کنن😭 عزاداری میکنن تا این بشارت رو داد گُل لبخند بر چهره فاطمه نقش بست، پیغمبر فرمود: زهرا جان باید یه قولی بدی بابا چه قولی ؟ دخترم تو باید از زنهای گریه کنشون شفاعت کنی منم قیامت از* *مردهاشون شفاعت کنم... یعنی با این گریه تو مشمول شفاعت پیغمبر و فاطمه ای، آماده ای یا نه بریم گودال قتلگاه... یه نگاه کرد دید همه یاراش رو زمین افتادن خسته شد، تکیه به نیزه زد بلکه لحظه ای استراحت کنه یه نانجیبی چنان با سنگ به پیشانی حضرت زد خون تمام پیشانی رو فرا گرفت (شهدا هم دارن با ما گریه میکنن)😭 ابا عبدالله هر چه کرد نتونست خون پیشانی رو بند بیاره عبا رو بالا زد بلکه بتونه خون پیشانی رو بند بیاره اینجا سفیدی سینه ی حسین نمایان شد... یه ظالمی با تیر سه شعبه چنان به قلب حسین زد ، دیگه نتونست تیرو بکشه بیرون ، خون داره فواره میزنه😭 اینجا اباعبدالله میگه بسم الله و باالله و عَلی مِلَّةَ رسول الله ،دیگه نتونست دوام بیاره چنان با صورت به زمین افتاد همه بگید یا حسین😭😭😭* *با همین حال خوشت شب زیارتی اباعبدالله ست حالا که چشمت گریان شده امام صادق(ع) فرمود: اباعبدالله به گریه کن هاش نظر میکنه ، الان ابا عبدالله داره به تک تکمون نظر میکنه ، فرمود: اثر این نظرِ حسینم اینه که بر گریه کناش خودِ حسین استغفار میکنه، حالا* *میخوای نامتو جزو زائرینش هم بنویسن یا نه ؟ به نیابت همه شهدا بلاخص شهدای گمنام، شهدای مدافع حرم اموات جمع وبانی عرض سلام کن از همه التماس دعا:* *دست ادب به سینه بزن* *السلام علی الحسین* *وعلی علی بن الحسین* *وعلی اولاد الاحسین* *وعلی اصحاب الحسین(ع)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه حمزه،عبدالعظیم.ع....mp3
6.79M
روضه شب جمعه حضرت عبدالعظیم حسنی حضرت حمزه شنبه۶/اردیبهشت،۱۴۰۳ شاملو مداح.حاج آرمین غلامی👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞 باهم زمزمه می کنیم و توسل جانسوز _ شهادت عبدالعظیم الحسنی و حمزه سیدالشهدا سلام الله ..حاج آرمین غلامی اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. یا صاحب الزمان ♦️بوی حسین می‌دهد این کربلای تو ♦️یا سید الکریم که جان‌ها فدای تو ♦️شد چشم شیعه غرق به خون در عزای تو ♦️در شهر ری که همچو بهشت است در زمین ♦️بر روی خاک تیره نهان شد لقای تو ♦️از جور معتصم چه کشیدی که از وفا ♦️دل‌های عاشقان شده خونین برای تو ♦️چون آستان توست کلید بهشت ما ♦️قربان گنبد و حرم باصفای تو ♦️هدیه به زائر حرمت اجر نینواست ♦️بوی حسین می‌دهد این کربلای تو ♦️ای نور چشم فاطمه و پورمجتبی ♦️دست همه به دامن لطف و عطای تو ♦️بیچارگان به سمت حریم تو رو کنند ♦️چون جود مجتباست عیان از سخای تو ♦️دشمن نمی‌رود ز حریم تو ناامید ♦️محروم کی شود ز درت آشنای تو ♦️گرچه بهشت روی زمین گشته شهر ری ♦️ویرانه هست باز بقیع نیای تو ♦️آتش به جان ما زده‌ای، درد و ای دریغ ♦️گم گشته قبر مادر نیلی لقای تو ♦️با ما بخوان دعای فرج سید الکریم ♦️بهر ظهور مهدی آل عبای تو ⬅️فرمود هر کسی عبدالعظیم الحسنی رو زیارت کنه کَمَن زارَ الحُسَین(ع) بِکَربَلا ... آقاجان ... آبرویِ شهرُ دیارِ ما شمایید ...قبلۀ پایتختِ ما شمایید آقا ... یاسیدالکریم ، اما امروز ، روزِ شهادتِ سیدالشهداءِ اُحد ، حمزۀ سید الشهداست ... انقدر پیغمبر گریه کرد برایِ حمزه ... (اجازه بدید من دیگه شعر نخونم ، روضه بگم ، همه گریه کنیم ...) ان شالله دستِ جمع بریم اُحد کنارِ پنجره هایِ اُحد اونجا زیارت کنیم ... جنگِ اُحد تمام شد،پیغمبر فرمود کیه منو از عموم حمزه خبری برساند،همه سر به زیر انداختن،می دونستن حمزه به شهادت رسیده ... راه افتادن بینِ کشته ها تا رسیدن بالایِ سرِ حمزۀ سیدالشهدا (یاالله) چشمِ پیغمبر به بدنِ حمزه افتاد،دید این بدن رو پاره پاره کردن ...سینۀ مبارکش رو شکافته بودن،لبها رو بریده بودن،گوش ها رو بریده بودن ... اولین بدنی هست که تو اسلام پاره پاره کرده بودن و مُثله کرده بودن ... پیغمبر کنارِ بدن نشست شروع کرد بلند بلند گریه کردن ... یکی صدا زد یا رسول الله عمۀ بزرگوارتون ، صفیه خانم داره میاد ... به عجله پاشد ، فرمود جلوش رو بگیرید ، نزارید بیاد ... با این که فاطمه همراهیش می کرد ، قولِ پیغمبر رسید ، صفیه خانم برگشت،رسولِ خدا فرموده شما رو برگردانیم،شروع کرد گریه کردن ... پیغمبر آمد ، افتاد به پایِ پیغمبر ... رسول خدا اجازه بده من یه بار برادرم رو ببینم،انقده اصرار کرد ... انقده گریه کرد پیغمبر اجازه داد ... فرمود یه عبا رو بدنش بندازید پاهاش رو با خارِِ بیابان پوشاندن ، خواهر اومد کنارِ بدن ... اجازه بدید صورتِ برادرم رو ببینم ... آخ گوشۀ عبا رو کنار زدن ... چشمش افتاد به بدنِ پاره پاره ...مُثله شده ... به ناگاه صیحه ای زد ، زمین افتاد ... زن ها دورش رو گرفتن ... فرمود رسولِ خدا ، نگفتم خواهر برادر رو نمی تونه اینگونه ببینه ... ببریدش .... اما با احترام بردنش،زن ها با احترام صفیه خانم رو بردن،دیگه کسی تازیانه نزد ... دیگه کسی لگد نزد ... دیگه کسی قلافِ شمشیر نزد ... کعبِ نی نزد ... (حالا می خوای روضه بخوانم ..( اومد کنارِ بدنِ حسین،یه نگاه کرد به بدنِ پاره پارۀ برادر ... یارسول الله گفتی خواهر طاقت نداره برادر رو اینگونه ببینه ... کجا بودی کربلا، بدن قطعه قطعه ی امام حسین (ع) را می پوشاندی که زینب (ع) بدن را با آن وضع نبیند. آمد کنار بدن برادر، دید بدن برادر قطعه قطعه شده و سر در بدن ندارد ...یاحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه امام صادق،ع،.mp3
1.92M
(نوحه امام جعفر صادق ع) .حاج آرمین غلامی صادق امام انس و جان،حبل المتینی تو فدای دینی تو بر شیعیان مرتضی،حصن حصینی تو فدای دینی تو در آسمان دین حق،مولی تو خورشیدی همیشه جاویدی ای حامی دین خدا،فخر آفرینی تو فدای دینی تو پنهان بود مولای من،قدر رفیع تو جنت بقیع تو امام ما بر شیعیان،یار و معینی تو فدای دینی تو از کینه ی دیرینه زد،دشمن بیگانه آتش به کاشانه از این همه ظلم و ستم،با غم عجینی تو فدای دینی تو بودی تمام عمر خود،از حق خود محروم گردیده ای مسموم با زهر منصور لعین،کشته ی کینی تو فدای دینی تو موسی بن جعفر آمده،مولی کنار تو شد بی قرار تو مولای عالم راهی،خلد برینی تو فدای دینی تو .حاج آرمین غلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ 🌸🍃🌸🍃🤞🤞 سخنرانی.حاج آرمین غلامی ✍نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد و برایش لذت بخش نیز بود. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. 🔸روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.از قضا گوهر گرانبهاىش همانجا مفقود شد ، دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند. وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد. وقتی دید مأمورین براى گرفتن اوبه خزینه آمدند به خداى تعالی رو آورد و از روى اخلاص و بصورت قلبی همانجا توبه کرد. ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. 🔹پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان٬ شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم نرفت. 🔸هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهى که در چندفرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. در یکى از روزها همانطورکه مشغول کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود. 🔹لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد. روزی کاروانى راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند. 🔸رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید،نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد. بنا به رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. 🔹نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه، ازدواج کرد. روزی دربارگاهش نشسته بود٬شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم. نصوح گفت میش تو پیش من است و هرچه دارم از آن میش توست وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. 🔸آن شخص به دستور خدا گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت٬ اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند. به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، "توبه نصوح" گویند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درفراق پدر...mp3
7.49M
بسم الله الرحمن الرحیم مجلس ختم پدر روضه پدر گریز حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) .حاج آرمین غلامی 👇👇
🥀🥀🥀🥀🤞🤞 بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله الرحمن الرحیم مجلس ختم پدر روضه پدر گریز حضرت حمزه سیدالشهدا(ع) .حاج آرمین غلامی یارحمن ویا رحیم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ♦️زندگی طعم خوشی داشت اگر بابا بود) ♦️دلم زارم چه غمی داشت اگربابابود ♦️باغبان فلک از داغ به خاک دل من ♦️بذراندوه نمیکاشت اگر بابا بود ♦️هیچ غمهای جهان دردل حسرت زده ام ♦️تا ابد پای نمیزاشت اگر بابا بود ♦️خانه تاریک شده بی گل رویش حالا ♦️خانه ام برگ وبری داشت اگر بابابود ♦️بال میزد دل من تا بخدا بانگهش ♦️دل من بال وپری داشت اگر بابابود چه پدری که طاقت اشکهای من غمدیده را نداشت ♦️طاقت دیدن اشک منه غمدیده نداشت ♦️گریه هایم ثمری داشت اگر بابا بود ⬅️مجلس امشب به مناسبت اولین سالگرد درگذشت پدری مهربان برادری دلسوزیکی ازمحبان اهل بیت برگذارگردیده انشاالله روحش بر سر سفره امام حسین مهمان بشه اما خانواده محترم شما یک ساله جای خالی بابا را احساس می کنید یادتان است سال گذشته در چنین روزی بدن نازنین بابا رابه خاک سپردیداما به خدا قسم هیچ کس جای بابا برای شما نمی گیرد امشب همه دوستان و آشنایان همسایگان و اقشار مردم آمدند در کنار شما بودند در سالگرد پدرتان شرکت نمودند به شما تسلیت گفتند اما عزیزان داغ پدر برای دخترها خیلی سخت است چون علاقه زیاد به بابا دارند ومیگن دخترها بابای هستند بچه های مرحوم امشب شما از غم پدرناله زدید اما دختر ابا عبدالله تااسم پدر رو می گرفت بهش تازیانه می زدند یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر الخصوص روح این پدر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما چون سالگرد این پدر مصادف با شب شهادت حضرت حمزه سیدالشهدا است برات روضه بخونم روح این پدر فیض ببرد ⬅️امشب دلتو ببریم در خانه ی عمو گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام؛او که واقعا پشت و پناه پیغمبر خدا بود.آن قدر پشت و پناه بود که حتی بعد از شهادت و بعد از رحلت پیامبر اسلام مادر ما زهرا(س) هروقت دلش میگرفت میرفت سر قبر عموجانشون حمزه سیدالشهدا.اونایی که مدینه مشرف شدند با نابودی این وهابیت و آل سعود ان شاالله مشرف بشیم؛فاصله زیاده،همون مسیری که مادر ما زهرا می آمد احد،کنارقبر حضرت حمزه مینشست؛گریه میکرد،نفس آدم میگیره تو اون گرما...چه جوری این فاصله رو مادر ما می اومد...می اومد کنار قبر حضرت حمزه مینشست،گریه میکرد در فراق باباش پیغمبر...حضرت حمزه بسیار پشت و پناه پیغمبر بود،جلوی ابولهب ایستاد،جلوی ابوجهل ایستاد،تو دهن اون ها زد و با اسلام آوردن حضرت حمزه سلام الله علیه جمع کثیری به پیغمبر خدا گرویدند ومسلمان شدند واین باعث شد کینه و عداوت حضرت حمزه سیدالشهدا تو دل ابوسفیان و زن ملعونه ش قرار بگیره.یه غلام داشت هنده جگرخوار لعنت الله علیها به نام وحشی؛دستور داد برو در معرکه ی جنگ حمزه رو بکش،جگرش رو برای من سوغات بیار،اینه که شد سیدالشهدا...این ملعون آمد یه نیزه زد به پهلوی حمزه سیدالشهدا،از یک سو زد از یک سو خارج شد،حضرت حمزه افتاد رو زمین و به شهادت رسید.این ملعون آمد بالاسر حمزه سیدالشهدا علیه السلام،زره رو کند،نمیدونم ولی سینه حضرت حمزه رو شکافت،جگر حضرت حمزه رو بیرون آورد،برای هنده جگر خوار به سوغات برد.اون آمد به دندان بگیره سنگ شد و نتونست این کارو انجام بده.اما این وحشی ظاهرا خودشم بغض و عداوت نسبت به حضرت حمزه داشت،میدونید چرا؟فقط سینه رو نشکافت...یا صاحب الزمان...گوشا رو برید،بینی رو برید،دستارو جدا کرد،صورت و تن رو مثله کرد،بیشتر ازاین وارد نشم.وقتی پیامبر عظیم الشان اسلام آمد،حمزه رو اینجوری دید،خیلی گریه کرد.چشمای حمزه رو دید...گوشای حمزه رو دید...پیغمبر خدا داشت گریه میکرد دید صدای شیون و زاری میاد،فرمود:چه خبره؟عرض کردند یا رسول الله عمه جانتون صفیه خواهر حضرت حمزه (ع) با دخترتون زهرا شنیدند حضرت حمزه به شهادت رسیده دارند می آید. پیامبر (ص) سریع روپوشی روی بدن او انداختند و بدن را پوشاندند، مبادا چشم خواهرش به بدن پاره پاره ی برادر بیفتد. اما پاهای حمزه (ع) از زیرروپوش بیرون مانده بود. برگ و خار و خاشاک جمع کردند، پاها را پوشاندند. مبادا خواهرش بدن قطعه قطعه ی برادر را ببیند. . یا رسول الله! کجا بودی کربلا، بدن قطعه قطعه ی امام حسین (ع) را می پوشاندی که زینب (ع) بدن را با آن وضع نبیند. آمد کنار بدن برادر، دید بدن برادر قطعه قطعه شده و سر در بدن ندارد ...یاحسین علي لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون التماس دعا 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدح امام رضا.ع.....mp3
3.48M
👌🌼بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞 مدح امام زمان.ع. مداح حاج آرمین غلامی👇👇
👌🌼بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞 مدح امام زمان.ع. مداح حاج آرمین غلامی امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست... ✨ از حضرت زهرا روایت شده که پیامبر اکرم فرمودند: امام همچون کعبه است که (مردم) باید به سویش روند، نه آن که (منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید. 📚 بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳ ✨ حاج اسماعیل دولابی میفرماید: ظاهرا میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به خدمت حضرت میرویم. ما به پشت دیوار دنیا رفتیم و گم شدیم، باید از پشت دیوار بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائب نشده است. ما گم و غائب شده ایم. 📚 مصباح الهُدی ص ۳۱۹ تا ما نخواهیم، او نمی آید... کافیست از خودمان شروع کنیم... شعری زیبا از امام خامنه ای من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم! شاعر.آقاسید علی خامنه ای تعجیل در فرجش صلوات 📿🌼
مدح امام زمان.عج....mp3
3.71M
بسم الله الرحمن الرحیم مداح..حاج آرمین غلامی این دل آلوده‌ام دلبر نمی‌خواهد مگر؟! حضرت صاحب زمان نوکر نمی‌خواهد مگر؟! بال پرواز مرا سوزاند نارِ معصیت مرغِ دل تا بامِ دلبر، پر نمی‌خواهد مگر؟! غفلت از تو اوج بدبختیِ ما شد ای دریغ چاره‌ای این دردِ زجرآور نمی‌خواهد مگر؟! راه گم کردم بیا یابن‌الحسن دستم بگیر ظلمتِ این سینه پیغمبر نمی‌خواهد مگر؟! چند وقتی می‌شود از زندگی سیرم دگر نوکرت چیزی ز تو دیگر نمی‌خواهد، مگر_ _روزیِ یک‌بار روضه در شبِ جمعه حرم من یقین دارم‌‌‌... دعا باور نمی‌خواهد مگر؟! " إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ..." یعنی دل آلوده‌ام... ...شعله‌ای در زیر خاکستر نمی‌خواهد مگر؟! خواستم گریه کنم فرمود: "...فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ ..." گریه بر ارباب، چشمِ تر نمی‌خواهد مگر؟! مادری از عرش آمد سمت خاک کربلا گفت: این پیکر، کفن آخر نمی‌خواهد مگر؟! دست بردار از سرش ای ساربانِ بی وفا یک سؤال... ارباب انگشتر نمی‌خواهد مگر؟! گوشوار دخترش بردید؟! باشد... بس کنید دخترِ سبط‌النبی معجر نمی‌خواهد مگر؟!
|⇦•صبح و شب راهی بازار..🤞🤞 و توسل به امام زمان روحی له الفدا مداح.حاج آرمین غلامی༻↷↭↶༺┄═∞ مانند مویت شد پریشان روزگارم نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم . مثل جوان از دست داده ، وقتِ گریه تا هفت خانه می رود داد و هوارم . صبح و شب راهی بازار شدن می ارزد یوسفِ فاطمه را یار شدن می ارزد با کلافی که شده بافته از خونِ جگر پیشِ تو جام خریدار شدن می ارزد ای طبیبی که علاجِ غم هجران هستی از غم هجرِ تو بیمار شدن می ارزد کاروان راه بی انداز که ما شاد شویم به خدا قافله سالار شدن می ارزد *یابن الحسین .. عزیزِ فاطمه .. همه دارن میگن باید آماده بشیم .. همه دارن میگن اومدنت نزدیک شده .. کی میای آقاجان .. ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم ..* تا که یک لحظه ی کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *شنیدم هرجایی نام عموت عباس برده بشه میای آقا .. امشبم هم شبِ عباسِ ، هم شبِ مادرِ عباسِ .. از همون اولم که ام البنین اومد تو خانۀ امیرالمومنین یه دو سه بار که مولا فاطمه صداش زد، اومد جلو سر پایین انداخت گفت ببخشید آقا میخوام یه چیزی بگم اجازه هست؟!.. میشه دیگه منو فاطمه صدا نکنید! .. چرا؟! آخه همچین که میگید فاطمه این بچه ها یهو نگاه به در و دیوار میکنن .. مخصوصاً میبنم حسن میره یه گوشه زانوهاشُ بغل میکنه ..* تا که یک لحظۀ کوتاه ببینیم تو را متوسل به علمدار شدن می ارزد *سقای دشتِ کربلا ، اباالفضل .. دستش شده از تن جدا ، اباالفضل .. اُم البنین در کربلا نبودی ، واویلا .. بر فرق عباست زدن عمودی ، واویلا ..* هر کسی که شده مجذوب جمالت گفته محو خالِ لب دلدار شدن می ارزد دست و پا میزنم آقا که مرا هم بخری پس این نوکرِ دربار شدن می ارزد غافلم غرق گناهم چقدر بدبختم یارِ این عبد گنهکار شدن ، می ارزد *غریبم، تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه ام حسین جان .. بمونه، دو خط شعر نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم، من هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم حسین جان .. این همه سینه زن داری، رفیق نه حدودی با توییم ولی دقیق نه ..* پسرِ فاطمه این دفعه ، شبیه قبلاً وا نکن دیده که ستار شدن ، می ارزد دل من را به همان پنجره فولاد ببند گاهی اوقات گرفتار شدن ، می ارزد هرکه دارد هوس کربُبَلا بسم الله راهی کعبۀ دلدار شدن ، می ارزد ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅