روضه امام سجاد.ع...mp3
4.79M
گزارش صوتی👆👆
.
#_روضه_امام سجاد_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه زنگنه کرمانشاه
#عصر دوشنبه۸مرداد👇
🤞🤞
#روضه وتوسل به راوی دشت کربلا امام سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاجآرمین غلامی •✾•
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
شامیان من درمدینه سیدُ ذوالاِحتشامم
ظالمان من سبط پیغمبر و فرزند امامم
زادهی شاه حجازم این چنین ازجور عدوان
دربه در، در کوچه های کوفه و بازار شامم
*پرسیدن آقا کجا به شما سخت گذشت؟؟ سه مرتبه فرمود: "الشام الشام الشام" اونقده پشت دروازه ی ساعات نگهمون داشتند تا شهر رو آذین بستند، چراغان کردند، لباس نو به تن پوشیدند، وقتی هم که واردشون کردند سنگشون زدند، خاکستر روشون ریختند، خارجی خطابشون کردند، تازیانه اشون زدند، مقابلشون چنگ و دف و نی زدند و رقصیدند..*
کعب نی بر من زدند از کینه این نامرد مردم
با وجود اینکه پیغمبر بُود جدِّ گرامم
چون غلام زنگ بارم برغل و زنحیر بستند
من که حوران کنیزند و بُود غِلمان غلامم
*کاری کردند اینجا دیگه ناله اش بلندشد
"اُقاد ذلیلاً فی دمشق کأننی من الزنج عبد غاب عنه نصیر. و جدی رسول الله من کل مشهد و شیخی امیر المومنین وزیر" فیا لیت امی لم تلد لی" ای کاش مادرمنو نمی زایید.."و لم أکن یزید یرانـــی فی البلاد اسـیرُ" تا یزید من رو اینگونه اسیر نبینه..
«حسین..»
*بمیرم حق داشت تا زنده بود گریه کنه
آب می دید گریه می کرد،غذا براش می آوردند میل کنه تا چشمش میافتاد به غذا روضه می خوند و گریه می کرد.. جوان می دید گریه می کرد،طفل شیرخواره می دید گریه می کرد... امان از اون لحظه ای که می دید گوسفندی رو می خوان ذبحش کنند جلو می رفت با گریه می پرسید آیا آبش دادید یا نه ؟؟ بله آقا ما مسلمانیم...ناله اش بیشتر میشد
صدا می زد.. آی مردم! پدر منوکربلا غریب با لب تشنه سر بریدن...
مشغول صحبت بود دید دوتا دختر بچه از این اتاق به اون اتاق دویدند شروع کرد به گریه کردن.. آقا چی شده؟ فرمود: یاد عصر عاشورا افتادم...*
مدح ابالفضل..رجزخوانی.mp3
2.59M
مدح حضرت عباس علیه السلام
بانوای حاج آرمین غلامی
#دهه سوممحرم۱۴۰۳_کرمانشاه
💚🌴💚🌴💚
بر درد بی درمان دوا،باشد ابالفضل
آن مظهر عشق و وفا،باشدابالفضل
ای کاشفُ الکرب حسین،جانم اباالفضل
ای بهترین ذکر و دعا،آقا ابالفضل
💚🕊🕊
دستم به دامانت، علمدار حسینی
امشب گرفتم این نوا،جانا ابالفضل
ذکر قشنگِ یا اباالفضل علمدار
بین حرم دارد صفا،هرجا ابالفضل
💚🕊🕊
یک یا ابوفاضل بهایش بی نهایت
ذکرت کجا و من کجا،آقاابالفضل
یک شب گرفتاری میان خیمه میگفت:
تنها امید قلبِ ما، آقا ابالفضل
💚🕊🕊
کوریِ چشم منکرینِ این شعائر
شال علم داده شفا،هرجا ابالفضل
ای عبد صالح،ای پناه اهل خیمه
من مستجیرم بر شماجانا ابالفضل
💚🕊🕊
تیری به مشکت خورد و جان دادی اباالفضل
فرق سرت گشته دوتا،اینجا ابالفضل
دست علم گیرت کجا افتاد عباس؟
دستت ز تن گشته جدا،جانا ابالفضل
💚🕊🕊
جسمت برادر دید و با گریه چنین گفت:
افتاده ای دربین این صحرا ابالفضل
مادر کنارت آمده در نهرِ علقم
هستی گلِ خیر النسا،آقا ابالفضل
💚🕊🕊
طفلی سه ساله در دلِ تاریک صحرا
نام تو را میزد صدا،آنجا ابالفضل
نام تو گفتم منتقم آید به روضه
۳ذکر لبم مهدی بیا،توبا ابالفضل
💚🕊🕊
یا این لقب را از خودت بردار یا که
حاجات ما را کن روا،جانا
💚🌴💚🌴💚
بانوای حاج آرمین غلامی
🕊🕊🕊🕊
رجز خوانی سیدالشهدا،ع،.mp3
2.42M
مناجات امام حسین
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)
#بیت کربلایی سیفی زاده
هرکسی رو به تو آورد جهان آرا شد
مورد مرحمت انسیهّ الحورا شد
کودکی بودم و با اسم تو مانوس شدم
پای عشقت به سویدای دل من وا شد
هرکه نوکر به کسی گشت همان نوکر ماند
هرکسی نوکر دربار تو شد آقا شد
در زدم بر در هر خانه دری باز نشد
جز در خانه تو در نزده در وا شد
ریزه خواران سر سفره تو شاهانند
آرزو مند گدایی درت موسی شد
تو نگاهم نکنی در بر مردم هیچم
نگهت عزت دنیای من و عقبا شد
سینه زنهای تو در رتبه همه سلطانند
این مقامیست که با دست علی امضا شد
گریه کردن به شما روزی هر چشمی نیست
این متاعیست که در عالم ذر اهدا شد
هیچ کس از لب خوشکیده تو نه نشنید
نظر لطف شما شامل نوکرها شد
روضه ابالفضلی،ع.mp3
5.64M
متن روضه حضرت عباس🤞🤞
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(ع)
اومد پیش داداش به من اجازه میدی برم میدون؟!
انقدر ابی عبدالله گریه کرد که این اشکا رو محاسن شریفش اومد جاری شد، یعنی تمام صورت حسین خیس اشک شد. اینجوری فرمود:« تو نشان لشکر من هستی، تو علمدار لشکر من هستی. بری لشکرم پاشیده میشه، خونه خراب میشم.
جونم فدات آقا جان هنوز ابی عبدالله و صدا میزنه:« یا سیدی! سینهم به تنگ اومده داداش، دنیا برام تنگ شده، به من اجازه بده».
ابی عبدالله اینجوری جوابش و داد؛ دید بدجور عباس سینهش به تنگ اومده داره خواهش میکنه. اینجوری فرمود:« نمیخوام برای جنگیدن بری؛ حالا که میخوای بری میدان برو برای بچههام یکم آب بیار».
اومد وسط لشکر موعظه کرد لشکر و، همه دارن هو میکنند. جوابی نگرفت برگشت پیش ابی عبدالله. همچین که برگشت، اومد به امام اطلاع داد که من رفتم موعظه کردم، هیچ فایدهای نداره.
همینجور که داشت حرف میزد، دید صدای بچهها توو خیمهها بلنده؛ «العطش، العطش».
سوار بر مرکب شد یه نیزه و یه مشکی برداشت، به سوی نهر فرات. چهار هزار تیرانداز دور عباس و گرفتند؛ هشتاد نفرشون و به درک واصل کرد. همچین که از مرکب پیاده شد مشتی از آب برداشت، به یاد تشنگی حسین و بچههای حسین افتاد. آب و رو آب ریخت، به خدا قسم تا اربابم تشنه باشه آب نمیخورم. بعد شروع کرد حدیث نفس بخونه...
مشک و پر آب کرد، مشک و به دست راست گرفت، همه نگاهش به سمت خیمههاست. راهش و بستند؛ از همه طرف دورش حلقه زدند. شروع کرد دوباره رجز بخونه، از پشت نخلا یه نفر بیرون اومد؛ یه ضربهای به دست راست عباس زد جوری که دست راست عباس قطع شد. اصلا اعتنایی نکرد که دست راستش قطع شده مشک و به دست چپ داد. همهی همتش اینه آب و به بچههای حسین برسونه، دست چپشم قطع کردند؛ مشک و به دندان گرفت. اسب و داره میتازونه مشکم به دندانشه یه جوری میخواد آب و به خیمهها برسونه. دیگه از هر طرف دورش و حلقه زدند؛ تیراندازها مثل بارون دارن تیر میزنند، انقدر تیر زدن همینجور که عباس این مشک و به دندان گرفته یه تیری به مشک عباس خورد. این آبا داره رو زمین میریزه یه تیری دیگه پرتاب شد؛ به سینهی عباس خورد یه تیر دیگه به چشمش زدند. اینقدر بدنش تیر خورده بدنش مثل خارپشت شد...بدنش پر تیره، رو زمین افتاده. تیر توو چشم فرو رفته دستی به بدن نداره چنان از بالای مرکب زمین خورد...
کار به جایی رسید ریختن سر عباس. دیگه پاهاشم قطع کردند، یهو صدای عباس بلند شد، ابی عبدالله صدای عباس و شنید مثل باز شکاری اومد بالا سر عباسش. اما چه جوری اومد؟!نگاه کرد دید دستاش و بریدن پیشانیش و شکستند، چشماش و با تیر دریدن... نشست کنار بدن عباسش همچین که دید حسین اومده گفت:« داداش اول این خونا رو از جلو چشام پاک کن بزار یه بار دیگه جمال قشنگت و ببینم». همچین که این خونا رو پاک کرد دید از گوشههای چشم عباسش یه اشک جاریه، صدا زد:« عباسم تو چرا داری گریه میکنی»؟! من باید گریه کنم برادری مثل تو رو از دست دادم.
صدا زد:« حسین جان! الان تو سرم و بغل گرفتی، سرم رو پاهای توئه، دارم چند ساعت دیگه رو میبینم ..الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه؛ آن موقعی که شمر روی سینه ات نشسته....ای حسین...
↫گزارش صوتی👆👆👆
.
#عزاداری نوحه حضرت سجاد(ع)
#_روضه_امام ابالفضل_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)کرمانشاه
#شام دوشنبه۸مرداد👇
نوحه امام سجاد.س.mp3
1.48M
#نوحه واحد
#امام_سجاد
#دهه سوم محرم ۱۴۰۳
#سبک،سفرکرب وبلاحاصلش رنج وبلاست
#مداح وشاعر_آرمین غلامی_مجنون
#حسینیه منتظران امام زمان(ع)
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ز داغ کرببلا، ساجدین دلخونه
با اشک و آه وناله ،هی مصیبت میخونه
هر روزش کرببلاست، کربلادر کربلاست
دلش توی قتلگاست ،درگودال قتلگاست
یاعلی ابن الحسین۲...
بابامو کرب وبلا،به خاک و خون کشیدند
از قفا سر از تنش، کرب وبلا بریدند
با،ده مرکب به صحرا،وحشیانه چه کردند
با مرکب روی تن،خون خدا دویدند
▪️واویلا حسین حسین،،
ساجدینم که دیدم،،اون غوغا ، اون بلوا رو
دیده ام از تو خیمه، بر نیزه ها سرها رو
ساجدینم که دیدم ،کربلا،با این چشام
شد بی کفن بدن ،پاره پاره ی بابام
یاعلی ابن الحسین۲...
میدونی که قاتلم، فقط توو یک کلامه
بدونید یه دردیه ، همیشه ناتمامه
کشتن ساجدین از، زهرجفانبوده
واویلا قاتل من،بازار شهر شامه
▪️واویلا حسین حسین،۲
شاعر: آرمین غلامی_مجنون
نوحه امام سجاد.س،۲.mp3
1.44M
#نوحه شهادت حضرت سجاد
#تک_ضرب
▪️مداح وشعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)
درسینه داغ زین العابدین نشسته
دل از غم عزای ساجدین شکسته
عزای سجاد_گردیده برپا
از زهرکینه_افتاده تنها
آه و واویلا،،،،۲
افتان و خیزان آمده ,ازشام ویران
برنیزه ها دیده گل رخساره جانان
سرهابه نیزه_دیده به صحرا
دروادی غم_گردیده تنها
آه و واویلا،،،،۲
بی تو پدرجان من چه سختی ها کشیدم
از شام وکوفه بعد تو خیری ندیدم
رنج اسیری ساجدین را لطمه ها زد
بس طعنه ها ازشمروازخولی شنیدم
درشام وکوفه،باهرحقارت
جسمم کشیدند_سوی اسارت
آه و واویلا،،،،۲
یادم می آمدآن مصیبتها دوباره
بعدتوای بابانمانده راه چاره
ای سربریده قتلگه یاد من آمد
آمده بیادم حنجرو رگهای پاره
من ساجدینم_میر زمینم
بعدتوبابا،من برترینم
آه و واویلا،،،،۲
✍شاعر_آرمین غلامی
#سبک_یافاطمه من عقده ی دل وانکردم
##دهه سوم محرم۱۴۰۳
.
#عزاداری نوحه حضرت سجاد(ع)
#_روضه_امام ابالفضل_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)کرمانشاه
#شام دوشنبه۸مرداد👇
🤞🤞
خطبه امام سجاد علیه السلام در شام
#حاج آرمین غلامی
سخنرانی امام سجاد(ع) پس از واقعه عاشورا در شام و در حضور یزید است. این خطبه پس از آن ایراد شد، که به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و در تمجید آل ابیسفیان و مذمت امام علی(ع) و اولادش سخن راند. امام سجاد(ع) در جواب خطیب به بیان فضائل حضرت علی(ع) پرداخت. این خطبه که بیشتر آن در توصیف حضرت علی(ع) است بازتاب وسیعی در شام داشت و تغییر ظاهری سیاست یزید را به دنبال آورد.
سوگواری محرم
متن خطبه امام سجاد (ع) در شام با ترجمه فارسی
محقق _حاج آرمین غلامی(مجنون)
خطبه امام سجاد (ع) در مسجد شام و در حضور یزید ایراد شد. امام سجاد (ع) در این خطبه به معرفی خاندان اهل بیت پرداخت و با روشنگری خود باعث رسوایی یزید و یزید
یان شد
ستاره | سرویس مذهبی – امام سجاد (ع) زمانی که به عنوان اسیر وارد شهر شام و دربار یزید شد در سن نوجوانی به سر می برد. با این حال زمانی که از یزید خواست تا خطبه ای ایراد کند یزید از دادن اجازه به او می ترسید ولی در نهایت این اجازه را به او داد و امام (ع) مردم با واقعیت عاشورا آشنا کرد.
متن خطبه امام سجاد در شام
زمانی که امام سجاد (ع) به عنوان اسیر وارد شام شد از یزید خواست تا در روز جمعه در مسجد خطبه ای بخواند. معاویه، پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تاثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می خواهد بگوید. یزید که نگران بود گفت: شما قابليتهای اين خاندان را نمیدانيد، آنان علم و فصاحت را از هم به ارث میبرند، از آن میترسم كه خطبه او در شهر فتنه برانگيزد و وبال آن گريبانگير ما گردد. یزید معتقد بود اگر امام سجاد (ع) به بالای منبر برود پایین نخواهد آمد مگر این که او و خاندان ابوسفیان را رسوا کند. با تمام این تفاسیر در نهایت یزید با اصرار مردم و اطرافیانش اجازه ایراد خطبه را به امام (ع) داد. وقتی که روز جمعه رسید یزید یکی از مزدوران خودش را به مسجد فرستاد و به او دستور داد تا در زمان خطبه خوانی امام سجاد (ع) هر چه می تواند به علی (ع) و حسین (ع) توهین کند.
متن خطبه امام سجاد (ع)
امام سجاد (ع) خطبه معروف خود را این طور شروع کردند
أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ.
اى مردم! خداوند به ما ۶ خصلت عطا فرموده و ما را به ۷ ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است.
أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ.
علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين را به ما ارزانى داشت
وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ.
و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا (ص) و امام حسن و حسین (ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم (ص) را از ما قرار داد.
مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي.
(با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان میشناسانم.
أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى
اى مردم! من فرزند مكه و منا هستم.
أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا.
من فرزند زمزم و صفا هستم.
أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا.
من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود.
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى.
من فرزند بهترین کسى هستم که (براى حج) لباس پوشید
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى.
من فرزند بهترین کسى ام که (براى طواف) پا برهنه شد
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى.
من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم.
أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى.
من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم.
أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ.
من فرزند آنم كه بر براق سوار شد.
أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى.
من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد.
أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى.
من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد
أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى.
من فرزند کسى هستم که بسیار به مقام قرب الهى نزدیک شد.
أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ.
من فرزند آنم كه با ملائكه آسمان نماز گزارد.
أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى.
من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد.
أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى.
من فرزند محمد مصطفى و على مرتضی هستم
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.
من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند.
أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ
من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى جنگيد.
وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ
و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد
وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ.
و در بدر و حنين با كافران جنگيد و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.
أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ
من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم.
وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ.
و من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر هستم.
أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ
من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد.
أَنَا ابْنُ الْمُحَامِ
ي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ
من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد.
وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ
من فرزند بهترين قريشم.
وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ
من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت.
وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ
من پسر اول سبقت گيرنده اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم.
وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللَّهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللَّهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ اللَّهِ وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ.
من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود.
سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.
او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز میخواند.
قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ.
او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروههای كفر را از هم پاشيد.
أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ.
او داراى قلبى ثابت و قوى و ارادهاى محكم و استوار و عزمى راسخ بود و همانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه ها در جنگ به هم در مى آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى ساخت.
لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ.
او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى و مهاجرى است، كه در همه اين صحنهها حضور داشت.
مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ.
او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين.
ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ
آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگيهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.
ثُمَّ قَالَ:
سپس گفت:
أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ
من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم.
انا ابنُ خَدیجهَ الکبری.
من فرزند خدیجه کبری هستم.
انا ابن الحسين القتيل بكربلا
من فرزند حسين شهيد كربلايم
انا ابن المرمل بالدماء
من فرزند آنم كه در خون آغشته شد
انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء
و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند
انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء
و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند.
فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ.
و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!
وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللَّهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ.
یزید نگران شد و براى آن كه مبادا انقلابى به وجود بیاید. برای همین به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد (ع) را به اين نيرنگ ساكت كند!
فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْءَ أَكْبَرُ مِنَ اللَّهِ.
مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد (ع) فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد.
فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي.
و چون گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام (ع) فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مىدهد.
فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ
و هنگامى كه گفت: اشهد ان محمدا رسول الله، امام (ع) رو به يزيد كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟!
فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ
اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!
قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.
سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.
(منبع: بحارالانوار، جلد ۴۵، صفحه ۱۳۸)
امام سجاد (ع)
#یکشنبه۷مردادماه_حسینیه کرم
#دهه سوم محرم_۱۴۰۳_کرمانشاه
یادتون نره این مقاله رو به اشتراک بگذارید.
گزارش صوتی
#خطبه امام سجاد(ع)
#_روضه_امام سجاد_اسارت زینب
#مصائب_اسارت_نوحه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه کرم_کرمانشاه
#عصر یکشنبه ۷مرداد👇