eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
غارت پیراهنت را دیده ام بر روی نی رفتنت را دیده ام تازیانه خوردنت را دیده ام پاره پاره آن تنت را دیده ام اربعین زینب سوی گودال رفت دیدی آخر زینبت ازحال رفت بوده ام ،یادِ تنت یک اربعین خونی است پیراهنت یک اربعین یادِ  نیزه خوردنت یک اربعین راس بر نی رفتنت یک اربعین ازفراقت قامت من خم شده یک نفر ازکاروانت کم شده توبه نی بودی وحیرانت شدم؟ من چهل منزل پریشانت شدم؟ شاهد اشک یتیمانت شدم هرکجایی دیده گریانت شدم درهوایت اربعینی آمدم روی نی بودی وبرتو سر زدم دیده گریان بوده ام پایِ سرت بین راه افتاده ازپاِ خواهرت گشته زینب یک تنه یک لشگرت یادویدم در پی آن دخترت برزمین میخورد و از ماجای ماند هرکجا باگریه مارامیکشاند بازهم اشکم سرازیر غم است بال وپرها گیر زنجیر غم است کوچه درهر کوچه تحقیر غم است بین غصه خواهرت پیر غم است سنگها خورده به ماه هرشبت خورده بر پیشانی این زینبت دیده ام خولی وشمر بی حیا دیده ام از مردم ِ کوفه جفا من غمی بدتر ز دشت کربلا لطفی از قومی که بوده آشنا بی حیا آمدکنیزی بی نهاد نان و خرمابهر ِ خیراتش بداد بر دره دروازه ای در ازدحام.. بهر استقبال ماقومی زشام چشم های هرزه ای از روی بام کرده بودن قوم مابی احترام دیدگانی سوی ما ها خیره بود چشم نامحرم به زنها خیره بود ازچه گویم شام ،نامش سنگ بود یاجواب ،انتقامش سنگ بود بر سره هر پشت و بامش سنگ بود برتو آخر احترامش سنگ بود تونمی پرسی ز احوالم چرا باتوبودم من چهل منزل اخا حقِّ زینب سیلی و آزار نیست کوچه گردی بین ،اینِ انظار نیست یاعبور از کوچه وِ بازار نیست یاسزاوارِش دل غمبار نیست بین این غوغا نرفته معجرش شدشکسته بین این کوفه سرش بوی نان می آمد ازاین خانه ها؟ دیدی ازنی ضَعفِ این دُردانه ها؟ جای ما دادند درویرانه ها؟ دیده ای شلاق براین شانه ها؟ دست بسته بوده ایم پیشِ عوام بی توما را برده اند بزم حرام ماکجا و مستی وبزم شراب میدهد ملعون دل ماراعذاب میکشد آهی حزین از دل رباب راس تو دیده به حال پیچ و تاب خون چکیده از لبانت ناگهان برلبانت خورده چوب خیزران کن نظاره خواهرت درپای قبر گریه کردم برسرت درپای قبر دیده ام چشمِ ترت درپای قبر آمداز ره دخترت درپای قبر حق بده مردک مریضش خوانده است یاکسی آنجا کنیزش خوانده است @majnon1396
♥رجزاربعین کربلا... پای پیاده زیرعلم. اربعین خوش است تاول زدن بپای غم اربعین خوش است پای پیاده سوی حرم هروله کنان سینه زدن میان حرم اربعین خوش است "موکب به موکبت همه زوار عاشق است." باران اشکها به غم اربعین خوش است ای کعبه ی دل همه عشاق یاحسین پای پیاده سوی حرم اربعین خوش است مزدتمام سینه زنان دست فاطمه است سایه نشین به زیرعلم اربعین خوش است زوارمیلیونی به حریم توآمده وقت عبور پای قدم اربعین خوش است با دم گرفتنم همه رامست میکنم ای نوحه خوان. بخوان که دم اربعین خوش است (مجنون)به سر زنان به عزای توآمده اینجاتمام اشگ غم اربعین خوش است.. 📝.شعر @majnon1396
رزق عالم میرسدبا یک نوایت یاحسین بازآقاکرده ام حال وهوایت یاحسین وصف وشانت باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوایت یاحسین دربهشت جاودان بردرب آن حک کرده اند اولویت هست اینجا با گدایت یاحسین در اذان خود بگویم اشهد ان حسین می شوم وارد به جمع بچه هایت یاحسین گفت مجنون نعمت لیلی فراوان میرسد هرچه دارد این جماعت از دعایت یاحسین شعر...مجنون کرمانشاهی
جاااااانم به اين شعر بسویت آمدم پای پیاده طوافت میکنم بالفظ ساده تمام حرف این عاشق همین است به مانند حسین مادر نزاده مجنون کرمانشاهی
✴اشعارامام حسین _اربعین شاه عشاق جهان کرببلایت عشق است توتیاکردن خاکِ کفِ پایت عشق است روضه ی خانگی ماهمه لطف زهراست قندش از مادر تو مزه ی چایت عشق است جان به راه روضه های توسپردن چه خوش است ناله از ما زدن و مرثیه هایت عشق است در رهت جامه دریدن شده کارم همه شب دم گرفتن زغم وسوز ه نوایت عشق است خوشم از اینکه شدم به روضه ها پاگیرت ناله از داغ فراق کربلایت عشق است مادرم شیربه اشک غم تو داده به من گریه های پدرم دراین عزایت عشق است چه شود پای پیاده به زیارت آیم نیمه شب ناله در ایوانِ طلایت عشق است باز (مجنون)حرم کرببلا دعوت شد باز آقابخدا لطف وعطایت عشق است 📝آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)...
✒مقتل شام .. شدم از روز ازل حلقه به گوش دره تو شده ازکوفه به شام بر سر نیزه سره تو شدمعطل چقدر عمه ی سادات زینب شدمعطل پشت دروازه ساعات زینب بنگرشهر پر از هلهله گردیده به شام نوبت آمدن قافله گردیده به شام دلقکان دور و بر عمه ی ما رقصیدند همه بر وضعیت لباس ما خندیدند قافله آمده و وای چقدر آشفتند شامیان خارجی ازبس که به زینب گفتند پیش چشم عمه ها سنگ به سرها زده اند حرف طعنه به خود زاده ی زهرا زده اند . 📓شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)...
ای خلائق بنویسید روی سنگ طلا ازنجف پای پیاده بسوی کربوبلا بنویسد روی سنگ مزار منه زار که شدم کربوبلایی. به سر ه کوی نگار ای جماعت بنویسد به سنگ لحدم که فقط لطمه زدن به کربلا رابلدم بنویسید که باشدمرجع ما زینب بنویسیدبود صاحب دلها زینب من مرید حیدرم گرچه ندارم آبرو لیک دارم صحن اربابم حسین را آرزو سوی بین الحرمین زائرسقاهستم ازنجف تا حرم کرببلا سرمستم بچه ام نذرجمال علی اصغر بشود و جوانم به فدای علی اکبر بشود گرکه مردم بنویسید به روی کفنم شده حک نام حسین برهمه اعضای تنم روی قبرم بنویسید که (مجنون)بوده دست در دست حسین دارد وشد آسوده 📕شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)..
ورود کاروان به مدینه ـاشعارکردی بهمراه متن روضه ای مدینه کاروانی هاتیه کاروان سالار، گرده ناتیه ای مدینه ، هاتیه زینب ، وه ری کرده له شام وکوفه، غصه طی ای مدینه ، هاتیه یه کاروان بی حسین وبی ابالفضله جوان ای مدینه ، بی زینب بی برا بی یسه راسه ،عزیزیله جیا کربلا، دیمه تنیله سرجیا کوفییل کردن م ، له یارم جدا کربلا داخ حسین ، نا، له دلم له دسم چیه تمام حاصلم ای مدینه ، هاتیه زین العباد دریده ن له کربلا، صدآه وداد ای مدینه ، له سفر، زینب رسی نیره دن ، له گرده خوی فریا رسی ای مدینه، بی برا بیمه برا کشتیه بینه، شیش برای ، خوبم خدا کربلا ، داخ عزیزم دیمه م له اسارت ، سمت کوفه چیمه م ای مدینه سوزه تر، تو ساز که               در، وه داغ داغداریل باز که اهل یثرب خوین بوارین له دو عین         م خور، هآوردمه قتل حسین  خیل مردیل جو، ژنیل شیون کتان      وه شرار سینه گان،دامن کتان  هاشمیل وه حرم بیرون دوین         غرقه له دریای اشک و ناله بین دالگه عباس وه،قلب کواو     دایه، یک یک آل عصمت خوی جواو  وت که، یاریلم سئوالی ، م دره م       م سراخ زینب کبرا، گره م  دیه، نا گه بانویی ، له قد خم           وت ، که دایه، دویته تو زینب منم  م سیه پوش گل یاس تونم          داغ داری بهره عباس تونم  گیان دایه، داخ پیرم کردیه             درد و خم لی عمره سیرم کردیه عمر زینب صد، دفه وه،سر رسی          تا کنار قوره پیغمبر رسی  ناله گی جو، آگره افروخته          سینه گی جو، خیمه گان سوخته  ناله کرد و وت له صوتی بس حزین        یه سلام، وه رحمه للعالمین  یا محمد ، گیان م ، هاته لبم     زینبم م ، زینبم م زینبم -شاعر،،آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) وقتی این کاروان دل شکسته نزدیک مدینه رسید امام چهارم فرمود : پیاده شوید ، خیمه ها را بر پا کنید  همه بانوان پیاده شدند فرمود : بشیر وارد مدینه شو ، خبر شهادت حسین ورود ما را به مردم اعلام کن ، بشیر با وضع عزا آمد وارد شهر مدینه شد ، مردم مرتب می گفتند : بشیر چه خبر است ؟گفت بیاییدسر قبر پیغمبر ،مردم جمع شدند ، وقتی اجتماع کردند ، گفت :  (یا اهل یَثرِب لا مقامَ لَکُم بِها: مردم مدینه دیگر در مدینه نمانید) گفتند : چرا؟ (قَتل الحسین : حسین را کشتند )سرش را بالای نیزه زدند ۱ ، الان زن و بچه اش بیرون دروازه مدینه هستند همین که این خبر رسید غوغایی شد در مدینه ، همه به سر و سینه می زدند ، با پای برهنه به استقبال آمدند همه فریاد میزدند : وامحمداه ، واحسینا همه صدا بزنید حسین . ۱٫ مقتل فلسفی ، ص ۹۱ ، زینب قهرمان ، اردستانی ، ص ۳۵۳ .
❣﷽❣ ✔️ اربعین ✅ اشعار کردی. ای سپهساره گم، م وه اسارت هاتمه م، وه دشت کربلا بهر زیارت هاتمه یه نظر ، وه حال خویشک، وه سفر، م هاتمه وه دله خوین، سوز ه دل، ای همسفر، م هاتمه هزگره ، م سمت تو نور دودیده هاتمه چاوه گریان چیمه و قامت خمیده هاتمه ای براکس جوره ،م رنج و غم و ماتم نیه کس براگیان، جوره م، افسرده ، قامت خم نیه ای برا، م، لی مصیبت بیمسه خوینین جگر بیمسه م ، لی سفر ، وه، گرده قاتل همسفر عصر عاشورا ،وه آگر خیمگان سوزیا، برا راس پاک هرشهیدی چیه وه نیزه اخا ای براگیان کودکانت ظالمانه مردنه گه وه کعب نی ،گهی وه تازیانه مردنه بین مقتل تا که دیمه پیکرت ، کفتم وپا له کنار پیکر صد پاره گد، مردم برا یه طرف کفتیه دسد، ای علمداره حسین یه طرف له، خیمگان، سزیایه بیماره حسین یه طرف دیمه له، موج خوین علیه اکبرت یه طرف وه،حنجر خونین علیه اصغرت ظالم بی دین تو، وه زخم م، ده یدن صد نمک هر زمان ناوه، تو، م، بردم ،م خواردم صد کتک ای براگیان، کوفیل چنگ و نی و دف ، هی کوتن له، کنار رأس پر خونت درن هی کف کوتن صوت قرآن تو برد یه ،له زینب دل حسین یه دفه، م سر ، کوتام، وه چوه گی محمل حسین من چه بوشم ای برا گیان، له خمیله شهر شام وه اسیریل خواردیه، سنگ ستم له کوی وبام ای برا، م لی مصیبت بیمسه جو، شمع آو خویشک غمدیده زینب ، له کوو،و بزم شراو ری وه ریمه، رأس پاک تو ، له او تشت طلا چوب ،دی ده ن ،وه لوان تو یزید بی حیا صوره م، کم بیه وو ، بینه که گریانم حسین چاک کردم ، لی خم ودرده گریبانم حسین ای برا، م ، له امانت داری ام شرمنده‌ بیم دویته توگیان دایه وو، م له کنارت زنده بیم ای براگیان تا وه، جام وصل تو، بی جرعه نوش له، کنار رأس پاک، تو رقیه بی خموش شعله ،وه عالم دیه،هجران تو، هر وی دمه وه کنار پیکر ه پاک رقیه ، مردمه له خوم و له،زنده بی ین، بی تو سیرم یا حسین روز وشو، م له فراقت همواره گیرم یا حسین ای براگیا ن یه چله اس، م داغدارت کردیه م وه ،شون خودبرا، تاشام ویران بردیه
(ع) باره مستی غمت چون نتواند دل من... ساعت و ثانیه ای زنده بماند دل من.. همه جانام قشنگت به لبانم جاریست… بی وضو دست به نامت نکشاند دل من… درنگاهت همه شب مهرومحبت پیداست/ کی نگاهم به نگاهت برساند دل من… این حسنییه خودش عرش خداوندجلی است/ پای دل راسره کوی توکشاند دل من… روزگاریست حسین مکتب تومکتب ماست/ درس فوق ادبت رانرهاند دل من… روزو شب درحرمت گرم طوافم به خیال/ اربعین کاش بسویت بکشاند دل من… کاش (مجنون ) به حرم نیمه ی شب زار زنی/ بی شه کرب و بلا زنده نماند دل من 📝… ‏شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).... ✴✴✴✴✴✴✴✴✴✴.
(ع) یارب ازعشق حسین توعز وجاهم داده ای دربهشتت منزلی وبارگاهم داده ای سرخوشم از روز اول من حسینی مذهبم فخرم این بس تا ابدآقاپناهم داده ای من گدایی را بلد هرگز نبودم آمدی کردیم عبدحسین وتوسپاهم داده ای سرزمین کربلا را کرده ای قبله گهم درکنارش خانه ای درخیمه گاهم داده ای کرده ای مارا اسیر صحن شش گوش حسین همچو اربابم حسین توقبله گاهم داده ای همچو عباسی که شیر ازترس او درلرزه است سرخوشم بایاد او پشت وپناهم داده ای یارب این (مجنون) تورا حمد وثناخوانی کند درعزای شاه خوبان اشگ وآهم داده ای _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
(ع) ازهرچه ثروت دوجهان بی نیازگشت آن دست که پیش تومولادرازگشت کردم غلامیت همه عُمر یاحسین لب ترنکرده ام که درِخانه بازگشت من آمدم به سوی تو،وقت تَصدُق است ای صاحب عقیق،رکوع نمازگشت آری شفای دردومرض خاک کربلاست فطرس زخاک درگه توغرق نازگشت ای کشتی هدایت و ای فانوس نجات این نوکرت زلطف توبنده نوازگشت گویندگریه بهرتو،معراج می برد هرقطره اشک بال شدوبی نیازگشت گویندمرگ راتوبه بازی گرفته ای دراشتیاق حق،تنِ توزخم بازگشت زینب اسیرگشت دگرچاره ای نداشت بنگرسواربر شتر بی جهاز گشت مجنون برای زادة زهراتوگریه کن زیراحسین ازهمه کس بی نیازگشت شعر.آرمین غلامی(مجنون) _____________________ ︽︽︽سبک وشعر︽︽︽ پــایــگــاهــ نـــشــرآثــارشـاعــراهـلـبـیـــتـ حاج آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ..
(ع) ذکر مجنون سرِبازار،حسین راعشق است ذکرلبهای علمدار حسین را عشق است روز وشب بر سرِ خانِ کَرَمِت مهمانیم سره این سفره ی دلدار ،حسین راعشق است همه جا عشق توراجار زدم ای ارباب دل حسین هست وَدل دار،حسین راعشق است گرببنند دودستم .. ودولبهای مرا درمیان درودیوار،حسین راعشق است نوکرت ازتَه ِدل باجگری سوخته گفت صاحب این دلِ غم دار،حسین راعشق است درسرازی گودال تورامیکشتند گفت آن خنجرخونخوار،حسین را عشق است درمیان حرم شاه نجف جار زدم که فقط حیدر کرّار،حسین راعشق است کاش (مجنون )به دره صحن حسین می بودی ...تاشوی بر دره او خار..حسین راعشق است. 📝.شعر..آرمین غلامی (مجنون )
(ع) مستی از روی توپیداست : دمت گرم حسین پرچمت فوق علمهاست .دمت گرم حسین همه جاسلطنت از آنه تو واولادت ﺫﮐﺮ تو نیاز دلهاست دمت گرم حسین شه شاهان جهان برکرمت میﻧﺎﺯﺩ ﺷﻮﺭ ﺩﺭ صحن توپیداست دمت گرم حسین نه فقط ذکرلب زینب کبرایی تو ﺭﺟﺰ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻘﺎﺳﺖ دمت گرم حسین روبرو باتوحسین جان.ﺟﮕﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ پرچمت همیشه بالاست دمت گرم حسین درسرازیری گودال سرت گشت جدا بی کسی درتوهویداست دمت گرم حسین. نفس خسته ی (مجنون) به تومحتاج شده روز وشب گرم تمناست دمت گرم حسین.. 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) . 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏. ..
▪▪▪▪ (ع) بازاین دلم به نام حسین استوار شد درپای این علم چقدر با وقار شد نامش حسین باشدواو شاه اولیاست شاهان به درگهش همه بی اعتبار شد نام تورابه قله عشاق زدخدا برماگدایی توحسین افتخار شد نام تومی برم که دل و جرأتم دهی عمری دلم برای شما بی قرار شد در گیرو دار معرکه مردانه گفته ام این دل در این میانه که زهرا تبار شد آقا اشاره ات همه را زهر آب کرد گفتی علی وبازوی تو ذوالفقار شد سر را به نی سپردی وگشتی مرادما آخرسرم ب عشق نگاهت بدار شد یک عمر پای کرسی درست نشسته ام نام توبوده شهره به آموزگار شد با نام مکتبت به همه درس داده است ذکربرائتت به خدا افتخار شد آقابرای غربت تو گریه کرده ایم عالم بپای مرثیه ات غصه دار شد عمری برای بی کسی ات روضه خوانده ام این دیده مثل چشم ترت بی قرار شد آواز و رقص و تشت زر و مجلس شراب باآن سر بریده ی تو سازگار شد آقابیا وکن تومرا راهی حرم (مجنون) برای کربوبلا بی قرارشد ✏..شاعر..آرمین غلامی (مجنون)
❣﷽❣🌹 گلی گم کردمه ،لی باخ وبوسان الهی بومه له عشق توقربان حسینم رنگ سرخ ولاله گون داش تنی صدپاره پیکرغرق خوین داش حسینم دس گلچین سر بریه تنی وه سُمِّ ده مرکب دریه له توزینب بی یسه جستجوگر تمام کربلا پر،بی له دلبر برا گیان تو،وه عالم نورعینی عزیزه گیانه پیغمبر حسینی له داخد قلب زینب بیه مضطر وه هجراند کوتم له،سینه وسر برا ،لی هجره م، له شوروشینم پریشان خاطره یادت حسینم م، لی گودال خوین هرسو روانم وه لب هاتیه له ، ای غصه گیانم حسین بی سرم ،م وه فدای تو صدام کردی، وه قربان صدای تو حسین گیانم له دوری تو ای داد چهل روزه درم صدآه وفریاد نفس بن هاتیه، بین آه آهم وه کو کفتیده، ای تنیا پناهم دلم تنگه که آغوش توبگرم سرم وه بان سینت بو ،وه بمرم وه خیمه تا وه ایره م،دویمه صدا م کردی حسین ، م دی بریمه رسی لی خاکه غم،بوی تن تو دلم تنگه وه خویشک وتن تو شنفتم که وتیدن یا اُخَیّـه سرت هاکو وتیدن تو اِلَیّـه؟ فدای تو م بوم، ای نور دیده یقین دیده تو ،وه لعل بُریده برا بند دل م پاره کردی م ،گرده کُشتنت بیچاره کردی برادر گیانم اگر رنگم پریه دلیله ،یسه تو وه نیزه دیه الهی کور بودن هردوچاوم چهل روزه له شونت م کواوم حسین گیانم له خاکم، له بره تو کمی دیر هاتمه ،بردن سره تو برا نیه گمانم وقت پیری تو وه نیزه بچی، م وه اسیری چنی ویره له خاکد گیره کردم له بانه خاک پاکدگیره کردم رسه بویی له زهرا دالگه تو نیه گیره بکیدن باوه گه تو اگر دایم کنارت بایدن امشو برا،یه باره گیانم، تییدنه لو براگیان زخمه ، ای گیانم له هجران هزاران بار مردم ،ای براگیان منه«مجنون» له سوز دل بنالم وه هجراندحسین شکیایه بالم
گريه برآن تن وسربی پيكرت كنم یک اربعین نوابه تن بی سرت كنم کردم نظاره بر سره ،شط فرات وباز اشکی به ياد لعل لب اصغرت كنم یک اربعین توان تنم ازنفس فتاد اینجافغان زهجر رخ دخترت كنم خواهم که چهره ام بگذارم به خاك تو آقا سلام بربدن بی سرت كنم اینجا نظربه شعلهْ خورشيد دیدنیست يک اربعین نوابه غم حنجرت كنم یک اربعین دلم زغمت پاره پاره شد وقتی نظر به قبر علی اكبرت كنم دستی زپيكرتوفتاده به رنگ خون جانم نثار تربت آب آورت كنم یک چله گويمت چه كشيده است قافله خواهم که ناله ها به دل خواهرت كنم دیگر سرم،تنم، جگرم دردمي كند این خون دل روانه به خاك ترت كنم یک چله درعزای تو(مجنون )نواکند این بس كه افتخار به نوحه گرت كنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
از دور بوی کربلا دارد می آید سوی تو این درد آشنا دارد می آید موکب به موکب سوی توبا چشم گریان دراربعین صاحب عزا دارد می آید باصاحب این روضه ها سوی تو آییم آغوش خود بگشا گدا دارد می آید زوار صحن کربلا در راه هستند خیل گدایان دربلا دارد می آید صحن نجف تا کربلا زوار آیند بوی شهیدان خدا دارد می آید دراربعین خط مقدم صحن یار است بیمارت ازبهر دوا دارد می آید بنگر صدای گریه وآه شبانه از موکب و از خیمه ها دارد می آید زوار دشت کربلا از سمت گودال آوای وا اُمّا چرا دارد می آید بُنَیَّ قَتَلوکَ وَما عَرَفوکَ وَمِن الْماءِ مَنَعُوکَ. افتاده درگودال زیر پای ملعون یک خنجر تیز از قفا دارد می آید یک اربعین با کاروانی دست بسته یک زینب چادر سیا دارد می آید یک اربعین یک دختر ناز سه ساله با قامتی که گشته تا دارد می آید یک اربعین و یک نظر بر نیزه ها کن راس حسین همراه ما دارد می آید اینجا هوای کربلا باشد به دلها بر روی نیزه دیده زینب یک سری را
❣﷽❣ ✔️ اربعین ✅ اشعار کردی. قوره حسین بیه عیان، ویره نچو ای ساره وان درم له قورگی نشان، ویره نچو،‌ای ساره وان تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره بیه وه بانه نی، عرش خدا نقش زمین کفتیه وه دریای خوین قرآن ختم المرسلین تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره، له خیرالمرسلین، یه باغ گل پرپر بیه آغوش پرخوین حسین ،قوره علی اصغر بیه تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره ،وه، بیداد خزان، پرپر گل لیلا بیه ویره جیا وه تیغ کین، هر دو دس سقا بیه تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره گلوی پاره م، له موج خون بوسم برا ویره وه ژیر دست و پا ،دس بریده دیم اخا تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره هنوز ، له قتلگه، تیدن صدای فاطمه وه موج خوین دی دست و پا ،عباس م، وه علقمه تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م * ویره علمدار حسین ،کفتیه بی دست و علم فرقه جیا بیه وه یک، هردو دسه بیه قلم تیده ن وه گوش آوای م، ‌چله ی حسینه وای م
حسین..ع.._اربعین شاها چه شود دست ز افتاده بگیری این خسته زره رازسرجاده بگیری با رنج و مشقت به مقام تورسیدم جزعشق هرآنچه به کفم داده بگیری از فیض سحرگاه تو من فیض نبردم شاید که شبی گوشه سجاده بگیری داغ غم توارث شده نسل به نسلم غم را نتوان از دل غمزاده بگیری مستی کنم از نام خوشت ای شه بی سر خواهم که صبو از من افتاده بگیری ازلطف و کرم بردر کوی تو گدایم ازمانشود مهر خداداده بگیری مجنون به خدا کرده هوای سر کویت برگرد که جان من دلداده بگیری *** شعر.آرمین غلامی(مجنون) -------------------------------------------------- ︽︽︽سبک وشعرمولودی︽︽︽ پــایــگــاهــ نـــشــرآثــارشـاعــراهـلـبـیـــتـ @majnon1396
*🏴نام دشمنان امام حسین(ع) وچگونگی مرگ آنان🏴* *شمربن ذی‌الجوشن* نقش‌آفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش *چگونگی مرگش* دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ *محمد بن اشعث بن قیس* نقش‌آفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا *چگونگی مرگش* در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد *عبید الله بن زیاد* در حادثه کربلا، همه جنایت‌ها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت *چگونگی مرگش* چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد *یزید بن معاویه* چوب زدن بر دندان‌های مبارک امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد *سنان بن انس* نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت *چگونگی مرگش* زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت *عمر بن سعد* مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت *چگونگی مرگش* به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد *حرملة بن کاهل* پرتاب تیر بر گلوی علی‌اصغر(ع) *چگونگی مرگش* مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند *حصین بن نُمیر* فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد *مالک بن نُسیر کِندی* فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع) *چگونگی مرگش* قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند *زرعه دامی* از قاتلان امام(ع) *چگونگی مرگش* هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه می‌زد و می‌گفت به من آب دهید *محمد بن اشعث* هتک حرمت امام حسین(ع) *چگونگی مرگش* توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد *عبدالله بن حَوزه* تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع) *چگونگی مرگش* قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت *شبث بن ربعی* با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد *چگونگی مرگش* ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر ران‌هایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند *ابحر بن کعب* برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان *چگونگی مرگش* ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشم‌هایش را از حدقه درآورد *شرحبیل* از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد *چگونگی مرگش* مختار او را با آتش سوزاند *عمروبن حجاج* در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود *چگونگی مرگش* به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در بیابان هلاک شد
۱۴۰۳ درمسیرکربلا ، ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﺍب توشدم.. منه آلوده حسین .غرق ثواب توشدم. ﺁﻣﺪم بسوی تو، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ.. چون خس شکسته ای روی سراب توشدم.. ﺑﻨﺪﻩ اﯼ هستم که باعشق شما ﺧﻮب شدم .. با اشارات نظر نوکره ناب توشدم.. سوخت(مجنون)، که شبی شمع مزارت بشود.. بی خود از خودشدم ومست وخراب توشدم. شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌴 ۱۴۰۳
(ع) -روضه زیرخنجر گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد بین گودالی همه داروندارم ذبح شد من به گیسوی تو دل رابسته ام آرام جان وای من آرامش این روزگارم ذبح شد شدزمستان چارفصل زندگانیم حسین پیش چشم من گل و باغ و بهارم ذبح شد ای همه عالم فدای روی خاک آلوده ات بین گودالی امید روزگارم ذبح شد جلوه مهر خدا ازچه به زیره مرکبی زیرپای ثم مرکبها نگارم ذبح شد آشنای من چرا بی آشنا گردیده ای زیرخنجرهای آن ملعونه یارم ذبح شد کار زینب دل سپردن کار تو شددلبری پیش دیده دیده ام دار و ندارم ذبح شد بعدازاین دیگر کسی حالم نمی پرسدحسین بی کس وتنهاشدم چون اعتبارم ذبح شد حضرت خورشیدِ رحمت بر سرنیزه شدی پیش من نور فروغ شام تارم ذبح شد حاجتی غیر از وصال توندارم یاحسین چون شه دلداده ی ایل و تبارم ذبح شد لحظه جان دادن(مجنون)بیا بالین او گفت زینب گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) # ۱۴۰۳