eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
609 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🖕🖕⚫️عاقبت مردی که به زیارت امام حسین علیه السلام نمی رفت! (بسیار زیبا) مداح..حاج آرمین غلامی متن .... ♻️شخصی از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلای معلّی به این شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد. ⛔️هیچگاه در این مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت قصد زیارت داشت، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام می کرد و او را زیارت می‌نمود. 💠 تا این که سرگذشت او را به «سید مرتضی»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقیب الاشراف» بود رساندند. 🔰سید مرتضی به منزل او رفت و در این خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زیارت در مذهب اهل‌بیت علیه السلام این است که داخل حرم شوی و عقبه و ضریح را ببوسی. ❎ این روشی را که تو داری، برای کسانی است که در شهرهای دور می‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمی‌رسد.» ✨آن مرد چون این سخن را شنید گفت: «ای نقیب الاشرف» از مال دنیا هر چه بخواهی از من بگیر و مرا از رفتن معذور دار. 🔵هنگامی که سید مرتضی سخن او را شنید بسیار ناراحت شد و گفت: «من که برای مال دنیا این سخن را نگفتم؛ بلکه این روش را بدعت و زشت می‌دانم و نهی از منکر واجب است.» 💥وقتی آن مرد این سخن را شنید، آه سردی از جگر پر دردش کشید. 🌟سپس از جا برخاست و غسل زیارت کرد و بهترین لباسش را پوشید و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گریان متوجه حرم حسینی گردید تا این که به در صحن مطهر رسید... 🌺نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شریف را بوسید. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکی که آن را در هوای سرد در آب انداخته باشند، بر خود می‌لرزید 🍃و با رنگ و روی زرد، همانند کسی که یک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت می‌کرد تا این که وارد کفش کن شد. 💠دوباره سجده شکر به جا آورد و زمین را بوسید و برخاست و مانند کسی که در حال احتضار باشد داخل ایوان مقدس گردید و با سختی تمام خود را به در رواق رسانید. 🌷چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسی اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزی کشید. 🌷سپس به آوازی دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعِِ سیدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سیدُالشهداء؟ "آیا اینجا جای افتادن امام حسین علیه السلام است؟ آیا اینجا جای کشته شدن حضرت سیدالشهداء است...؟" ⚫️پس از شدت غم و اندوه فریاد کشید و نقش زمین شد و جان به جان آفرین تسلیم نمود و به شهیدان راه حق پیوست...» ♦️مَن مات مِن العشق فقد ماتَ شهید... 🌺▪️به ابی انت و امی یا اباعبدالله الحسین...
🖕🖕##ـ✨﷽✨ـ آرمین غلامی ⁉️ ✍روز قيامت روزى است كه هر فردى را بلند میكنند تا همه او را ببينند، آن وقت منادى ندا میكند: هركس به اين شخص حقّى دارد بيايد؟ آنگاه طالبين حقوق به او رو می‌آورند، كسانى را كه شايد اصلاً خودش احتمال نمیداده حقوقشان را اداء نكرده است ، اطرافش را میگيرند. آبروى كسى را ريخته ، يا غيبت كسى را كرده ، مال كسى را خورده يا به كسى بدهى داشته و فراموش نموده ، از او مطالبهٔ حق میكنند، بيچاره بايد از حسنات خود به آنها بدهد. در روايات آمده كه ؛ براى يک درهم مال ، هفتصد ركعت نماز مقبول را بايد بدهد، ديگر مصيبت از اين بدتر؟ در صورتيكه حسناتش تمام شود، بايد در مقابل از گناهان صاحبان حقوق بردارد و بار آنها را سبكتر نمايد. قيامت به قدرى سخت است كه برادر از برادر و پسر از پدر و مادر از پدر، زن از شوهر و شوهر از زن فرار میکند، از ترس اينكه نكند حق خود را مطالبه كند. 📚حقایقی از قرآن ، صفحه ۱۹ ـ┅┅❅🍃🌼🍃❅┅┅ـ 🔰 🌸🌸🌸🌸🌸 روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هرروز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هرروز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت ميايند بعدازساعتى ميروند.عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفريک سنگ درکيسه اندازچند ماه ديگر با کيسه نزد من آيى تا ميزان گناه ايشان بسنجم . .مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد.بعد از چندماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بيايىد عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه ى من نتوانى چگونه ميخواى با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن ..چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستارانش در کتابخانه ى او به مطالعه بپردازند .اى مرد انچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت .همانند توکه درواقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ... بیایید ديگران را قضاوت نكنيم ! ─┅─═ঊঈ👑 ঊঈ═─┅─
🖕🖕بسم الله الرحمن الرحیم ایم # آرمین غلامی 🔸امام حسین را فقط در چند ساعت آخر زندگی‌اش خلاصه کرده‌ایم در حالی که از ۵۷ سال زندگی او بی خبریم.! ✅ امام حسین در جنگ‌های جمل و صفین، مثل سربازهای ساده در میدان جنگ حاضر شد؛ در حالی که می‌توانست به بهانه آقازاده بودن، خود را از رزم، معاف کند. ✅ امام حسین عاشقانه خانواده‌اش را دوست داشت و به آنها محبت می‌کرد و حتی برای همسرش رباب، شعر عاشقانه می‌سرود. ✅ در حال اعتکاف و طواف خانه خدا، شخص مقروضی از ایشان تقاضای کمک کرد و امام حسین اعتکاف خود را شکست تا از طلبکار، تقاضای مهلت کند. ✅ هیچگاه هیچ پست و مقامی را از پدر خود که حاکم تمام ممالک اسلامی بود طلب نکرد. امام حسین کشاورز بود و هر روز بر روی اراضی خود کار می‌کرد. ✅ در ماجرای صلح امام حسن با معاویه، با برادرش همراهی کرد و سخن هیچ مخالفی را نپذیرفت. پس از شهادت برادر نیز تا زمان مرگ معاویه به پیمانی که معاویه بارها آن را شکسته بود، متعهد ماند. ✅ هیچگاه هیچ سائلی از خانه او دست خالی بر نمی‌گشت و نه تنها به فقرا کمک می‌کرد بلکه آن‌ها را از گدایی بی نیاز می‌کرد. ✅ در ماجرای خاکسپاری امام حسن، به خاطر جلوگیری از نزاع، به دفن نشدن برادرش در کنار رسول‌الله رضایت داد. ✅ کنیز خود را به خاطر اینکه یک دسته‌گل به ایشان هدیه داد، آزاد کرد. ✅ وقتی برده‌ای را دید که به یک سگ غذا می‌دهد، او را از اربابش که یهودی بود خرید و همان‌جا آزاد کرد. مرد یهودی و همسرش با دیدن مرام حسین، همان‌جا مسلمان شدند. ✅ در ماجرای بیعت اجباری با یزید، در حالی که می‌توانست مثل عبدالله‌بن‌زبیر در مکه پناهنده شود، این‌کار را نکرد تا حرمت کعبه خدشه‌دار نشود. ✅ وقتی به سپاه هزار نفری حربن‌یزید ریاحی برخورد کرد، نه تنها از عطش لشکریان دشمن سوء‌استفاده نکرد بلکه همه لشگریان دشمن را سیراب کرد. حتی امام‌حسین دستور داد که اسب‌های دشمن را هم سیراب کنند. ✅ وقتی که فهمید مردم کوفه از بیعت خود برگشته‌اند، برای جلوگیری از جنگ و خون‌ریزی به دشمن گفت که از رفتن به کوفه منصرف شده‌ و بر‌می‌گردد ولی ابن‌زیاد مخالفت کرد. ✅ وقتی حربن‌یزید ریاحی به دستور ابن‌زیاد، اجازه بازگشت به امام حسین نداد، اصحاب به ایشان پیشنهاد دادند که با لشکر کوچک حُر بجنگند و از مهلکه فرار کنند ولی حضرت سیدالشهداء فرمود: من شروع کننده جنگ نیستم. ✅ در حالی که تعداد سربازان ایشان کمتر از صد نفر بود، به آنها فرمود هر کسی که بدهکار است نمی‌تواند با ما باشد و دو نفر از سربازان، به همین دلیل شبانه از امام حسین جدا شدند. ✅ زمین کربلا را شصت هزار درهم از صاحبان آن خرید و به همان‌ها بخشید تا خون او در زمین دیگران ریخته نشود. ✅ مردم در هنگام دفن امام‌حسین، آثار زخم‌هایی کهنه بر دوش ایشان دیدند. امام سجاد فرمودند این زخم‌ها اثر کیسه‌هایی است که پدرم شبانه به منزل نیازمندان می‌بُرد.
🖕🖕بسم الله الرحمن الرحیم🖕🖕 متن کرامات الحسین-حاج آرمین غلامی الله زینب_کبری_سلام‌الله‌علیها🌸 شیعیان مرتضی تحت لوای زینب است لذّت بزم حسینی از صفای زینب است حُرمت بزم عزا واجب بُوَد برعاشقان مجلس ماتم همانا کربلای زینب است من غلامِ خانه زادِ اهلبیت حیدرم در دلم عشق علے در سر هوای زینب است عمّهٔ سادات عالَم، عالِمه، دریای صبر بوسهٔ هفت آسمان بر خاکِ پایِ زینب است مرتضی مست از وفا و غیرت عبّاس بود حضرت عبّاس هم مستِ وفای زینب است دست بر سینه همیشه احترامش مینمود این نشان اجر و قُرب پُربهای زینب است مےنویسم جمله‌ای از قول عبّاس علی شمّه‌ای از ارزشِ بـےانتهای زینب است بوسه بردستان زینب زد ابالفضل و بگفت مادرم، ایلم، تبارم، جانفدای زینب است دردمندان و مریضان جهان را مژده باد چارهٔ درد شما دارالشّفای زینب است هرکه مےپرسد نشانی(فیضیا) فورا بگو دفتر دارالشّفا بزم عزای زینب است ✧✾════✾✰✾════✾✧ طرفدار امام حسین علیه‌السلام یا طرفدار صدام حسین پیرمرد عراقی تعریف می‌کرد: در جریان انتفاضه شیعیان عراق در سال1991 میلادی عده‌ای از ماها را در کربلا دستگیر کردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه‌ای از ریگ پیاده کردند کامل حسین، داماد صدام و مأمور حمله به حرم امام حسین علیه‌السلام در آنجا بود همه را روی ریگ‌ها نشاندند کامل حسین جلو آمد و یک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت: شماها طرفدار امام حسین علیه‌السلام هستی یا طرفدار صدام حسین؟ کسی جواب نداد! بار دوم گفت: هر کس طرفدار امام حسین است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند کسی بلند نشد! ناگاه یک جوان ۱۶ ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین علیه‌السلام هستم کامل حسین گفت: برو آنجا بایست او رفت در مقابل همه ایستاد بار دیگر کامل حسین گفت: هر کس طرفدار امام حسین است بلند شود کسی جرأت نکرد بلند شود کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان شانزده ساله گرفت و او را به شهادت رساند بار دیگر رو کرد به ما و گفت: طرفدار امام حسین هستی یا طرفدار صدام حسین جوانی دیگر بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین علیه‌السلام هستم کامل حسین او را نیز به شهادت رساند و بعد از آن هر چه گفت: کدام یک از شماها طرفدار امام حسین علیه‌السلام هستید کسی جواب نداد لذا ما را به شهر آوردند و آزاد کردند شب در خواب امام حسین علیه‌السلام را دیدم که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان شانزده ساله را آوردند حضرت فرمودند: کنار شهداء دفنش کنید او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود: او را در ضریح دفن کنید برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام میان این دو شهید تفاوت قائل شدند! لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم حضرت فرمودند: جوان اولی نمی‌دانست سرنوشتش چه می‌شود ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد لذا جزء شهداء دفن شد ولی جوان دومی با اینکه دید آن یکی به شهادت رسیده ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد گفتم: در ضریح دفنش نمایند 《صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبدالله》