eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
630 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦بسمه تعالی و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج آرمین غلامی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ حمد لله که مسلمان امام کاظمم نوکروعبد غلامان امام کاظمم بی نیازم ز جهانی که هم اکنون تا ابد بر سر سفره ی احسان امام کاظمم شده ازقوت وغذای تو جهان سیر شها طالب لقمه ای از نان امام کاظمم همه ی زندگی ام رابه تو مدیون شده ام چونکه من بر سر پیمان امام کاظمم پدرم بود نامت به من آموخت شبی عاشق بوسه به ایوان امام کاظمم اذن دیدار زیارت بده بر ماتوشبی عاشق گنبد جانان امام کاظمم روزگاریست که ننگ توام وغرق گنه هرکه ام جزء محبان امام کاظمم مهرت خودرا ز سرم کم مکن ای شاه کرم چون یتیمی زیتیمان امام کاظمم بخدامدح وثنایت همه جا، جار زنم یکی از نغمه سرایان امام کاظمم همه شب باغم توغرق سعادت هستم ذره ام ریزه خور خوان امام کاظمم کاش(مجنون) سحری طوف مزار تو کند زائر گنبد و ایوان امام کاظمم *مادرم به روضه خون میگفت: سفرهٔ موسی ابن جعفر دارم، روضهٔ موسی الکاظم برام بخون، روضه خون شروع می کرد روضه خوندن، اینجوری میخوند: «یه وقت دیدن در زندون باز شد، چهار تا غلام سیاه این بدن نحیف رو روی تخت پاره گذاشتن، هی صدا میزدن: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى الْخَبِيثَ بْنَ الْخَبِيثِ‏ فَلْيَخْرُج‏‎.‎"میگفتن :"هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَةِ فَاعْرِفُوهُ"...» مادرم چادر گلدارش رو روی صورت میکشید، برات ناله میزد... روضه خون باز شروع می کرد به روضه خوندن، میگفت : «صدا به گوش عموی هارون الرشید رسید، گفت چه خبره؟ گفتن: بدن موسی ابن جعفر رو از زندان بیرون آوردن ، اهانت میکنند، بی احترامی میکنند...عموی هارون پابرهنه به راه افتاد، عبا برداشت، عمامه برداشت، گفت: برید بدن رو بگیرید. بدن رو آوردند در بازاری به نام "سُوق الریاحین‌" گذاشتن . گفت منادی صدا بزنه: "أَلَا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ یَرَی الطَیب بْنِ الطَیب فَلْیَخٰرُجٰ" هرکسی میخواد بدن این آقای پاک رو ببینه باهاش وداع کنه بیاد، تشیع جنازه ی باشکوهی شد، مردم همه آمدند...» اینجا بود که میدیدم مادرم روی پا میزد هی میگفت: غریب کربلا حسین ... * غلامی
|⇦•دواى درد بى تابى... و توسل ویژۀ شهادت باب الحوائج حضرت امام موسی ابن جعفر علیه السلام به نفس حاج آرمین غلامی ……مرثیه و روضه موسي ابن جعفر.علیه السلام.. درچاله ای مخوف به زندان فتاده ای شلاق برسروبدنت بی هوا نشست مقتل نوشته ساق دوپای توخردشد شلاق آمدوبه روی دست وپا نشست مقتل نوشته بین سیه چال بوده ای آن درد مشت روی سرت تا کجا نشست مردک رسیدو پهلوی توبالگدشکست حتمالگدبه پهلوی تو بی هوا نشست آقاتمام پیکره توغرق خون شده برصورت توسیلی آن بی حیانشست آن بی حیا که دست به گیسوی تو زده باضرب تازیانه به جسم شمانشست مقتل نوشته پای شریفت شکسته شد هردم به ساق پای توشلاق ها نشست افطاره روزه ات همه شب .تازیانه بود بغضی غریب در دل بی همنوانشست بازهره کینه عاقبت ازپانشسته ای برگوشه ی لبان تو زهرجفا نشست *علی بن محمد نوفَلی میگه : وقتی هارون الرشید مأمور فرستاد دنبال موسی بن جعفر آقا مشغول نماز بود. نوشتن بیست و یک‌ نفر آقا رو دوره کردن یکی عمامه از سرش انداخت، یکی سجاده از زیر پاش می کشید، چنان آقا با صورت به زمین افتاد محاسنش به خون خضاب شد، مگه چه‌جوری انداختند روی زمین؟ دیدن شروع کرده به گریه کردن، هارون صدا زد: یا موسی! براچی داری گریه میکنی؟ شماها آستانه تحملتون بالاست؟! فرمود: برا خودم‌ گریه نمیکنم، یادِ مصیبتای جدم ابی عبدالله افتادم... عجب دنیايی است، عجب رسمیه، هرکس تو این عالم باب الحوائج شده وقتی میری نگاه میکنی میبینی اونایی که به مقام باب الحوائجی رسیدن، اونهایی بودن که بد جوری دست و پازدن، اونهایی بودن جون دادنشون فرق میکرد با بقیه... یه باب الحوائج علی اصغر بود، ابی عبدالله دید این بچه داره سخت دست و پا میزنه، خنجر رو برداشت گوشه ی قنداق رو پاره کرد گفت: حالا دست و پا بزن... یه باب الحوائج این‌جوری دست و پا زده... یه باب الحوائج هم‌ کنار نهر علقمه، ابی عبدالله تا رسید، نوشتن: دید عباس هی میخواد پاهاش روجمع‌کنه، امام اومده بالا سرش، خجالت میکشه جلوی ابی عبدالله پا نشده، نوشتن:"اِرْتَجَحُ جَسَدَه" دیدن از خجالت بدن عباس داره میلرزه... یه باب الحوائج هم اینجوری بود.... اما من بمیرم برا اون آقایی که تو قعر سیاه‌ چال هرچی اومد دست و پاش رو تکون بده این غل و زنجیر اجازه نداد...* هربلایی سرم آمد کفنم‌ دست نخورد وقت تشییع تنم پیروهنم پاره نشد ساق من‌ خم شده اما تن‌ من کامل بود قدر انگشت بریده بدنم‌ دست نخورد صَلی اللّه عَلیک یا مَظلوم صَلی اللّه عَلیک یا سَیدنَا الْعَطشان صَلی الّله عَلیک یا سَیِدنَا العُریان گریه زیاد کردم‌ روضه زیاد خوندم‌ پشت سرت خیلی وَ اِن یَکاد خوندم‌ وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا نیزه فرو شد به تنت وَاِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَروا خودت بگو از کفنت ــــــــــــــــ آرمین غلامی ┅═┄⊰༻↭
❣﷽❣ 🔘 روضه_امام_کاظم_ (3) 🔘گریز به امام رضا ع 🔘گریز به حضرت رقیه ع ..حاج آرمین غلامی "یا غریبَ الوَطن،يا اَبَا الْحَسَنِ يا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ اَيُّهَا الْكاظِمُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ای شمعِ غم بسوز؛ به ایوانِ کاظمین تاریک مانده صحن و شبستانِ کاظمین امشب صدای ناله نیامد به گوشِ جان از سجده برنخواسته مهمانِ کاظمین گویا عزیزِ فاطمه افتاده از نَفس خلق ایستاده بر درِ زندانِ کاظمین فریادِ نوح می‌رسد از آسمان به گوش کشتی دین شکسته به طوفانِ کاظمین آه این غریب؛ حضرت موسی بن جعفر است نوحِ حجاز و موسیِ عمرانِ کاظمین بغداد، کربلاست رضا جان تو هم بیا مسموم شد اسیرِ پریشانِ کاظمین ♨️ "الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ ذِي السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُيُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَى عَلَيْهَا بِذُلِّ الاسْتِخْفَافِ وَ الْوَارِدِ عَلَى جَدِّهِ الْمُصْطَفَى وَ أَبِيهِ الْمُرْتَضَى وَ أُمِّهِ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ،" ♨️السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر ⬅️امروز دلتو روونه کاظمین کن... بریم کنار حرم آقا موسی ابن جعفر.. همه حاجتهارو مد نظر بگیرید..میخوایم در خونه باب الحوائج رو بزنیم.. 🔘تو تاریخ نوشتند هر وقت هر کسی گرفتار میشد ( حتی سنی های کاظمین و بغداد..) وقتی بیماری داشتند.. وقتی دکتر جواب کرده داشتند... وقتی امیدشون ناامید میشد.. میرفتند دره خونه آقا موسی ابن جعفر ..آقا جان شما باب الحوائجی حاجت مارو بده.. آقا هم جواب شونو میداد.. 🔲یا موسی ابن جعفر..فدات بشم آقا جان.. یا باب الحوایج...‌ (امروز کیا گرفتارند..کیا مریض دارند..کیا جوون دارند..کیا حاجت به دل دارند.. آقا باب الحوائجه..) امروز یجوری گریه کن دست خالی برنگردی... آی مادری که میگی جوونم گرفتاره... ای عزیزی که گفتی مریض دارم.. ای کسی که گفتی دردایی تو‌دلمه نمیتونم به کسی بگم... درد نگفتنی داری امروز در خونه آقا موسی ابن جعفر ناله بزن... ⬅️قربون غصه های دلت آقا... امروز برا اون آقایی گریه کن به روایتی 7سال .. به روایتی 14 سال ..از این زندان به آن زندان.. ( اونم زندانی که شب روز مشخص نمیشد.. مثل چاه بود زندان..) پاهای حضرت رو با غل و زنجیر بسته بودن ‏بمیرم برا غریبیت آقا... ‏قربون مظلومیت برم آقا جان.. ‏چه غصه ها به دل آقا کردند.. ‏یا باب الحوایج یا موسی ابن جعفر... ‏قربون اسمت برم آقا‌جان.. ‏کنج زندان بغداد ناله میکرد... 🔹آخ صدای ناله ای از کنج زندان 🔹به گوشم می‌رسد با آه سوزان 🔹گمانم باشد این صوت مکرر 🔹صدای حضرت موسی ابن جعفر (چی میگه آقا) 🔹دگر معصومه جان بابت نبینی 🔹به مرگم در مدینه مینشینی 🔹آخ رضا بابا بیا اندر بر من 🔹روم سوی وطن باچشم خونبار ⬅️مسّیب می گه.. یک وقت دیدم آقا داره ناله می کنه... آقا داره ضجه می زنه... خیلی حالش منقلبه. گفتم: آقا جان! چی شده امشب خیلی ناراحتید خیلی منقلبید؟ صدا زد: مسیب! به خدا دلم برا رضام تنگ شده .. می خوام برم مدینه پسرمو ببینم. می خوام برم مدینه رضامو ببینم.. ✔️ (ان شاالله آقا موسی ابن جعفر امروز نگات کنه حاجتت رو روا کنه.. دست خالی ردت نکنه..) ⚫️آخ.. لحظات آخر هی صدا میزد .. رضام کجاست.. بگید رضام بیاد.. خدا نکنه کسی چشم انتظار باشه.. (بخدا چشم انتظاری خیلی سخته) این آرزوی هر پدریه دوست داره لحظات آخر سرش به دامن عزیزش باشه.. آخ...قربون غریبیت یا موسی ابن جعفر 🔺مردم به غریبی و ندارد خبر از من 🔺ز دوری رضا نور دو چشمان تر من 🔺معصومه کجایی به عزایم بنشینی 🔺ای دخترغمخوار و ضیا و بصر من می‌خوام بگم یا امام رضا چقدر بابا منتظرت بود ..آقا جان نشد بابا رو ببینی ..نشد لحظات آخر سر بابا رو به دامن بگیری.. (اما ناله داری ببرمت یه جایی ...بریم خرابه شام..) لحظه ای که سه ساله حسین ع سر بابا رو بغل گرفت.. ✴️(ناله داری یا نه) هی سر و میبوسه گریه می‌کنه..ناله می‌کنه.. 🏴عمه بیا گمشده پیدا شده 🏴کنج خرابه شب یلدا شده 🏴 آخ پدر فدای سر نورانیت 🏴سنگ جفاکه زدبه پیشانیت 🏴بابا..بسکه دویدم عقب قافله 🏴پای من از ره شده پر آبله 🏴یا ابتا یا حسین 3 ⏺هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله ع به سوز جگر حضرت معصومه در فراق پدر ..صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین... 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹