بسم الله الرحمن الرحیم🤞🤞
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_ولادت
#مداح..حاج آرمین غلامی
امشب ای ماهِ الهی، آفتاب آوردهای
اختری تابان ز برج بوتراب آوردهای
گلبن سبز ولایت را گلاب آوردهای
یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آوردهای
شادی و وجد و سرور بی حساب آوردهای
پای تا سر احمد ختمی مآب آوردهای
کوثر طاها! دلت روشن تبارک زادهای
این مبارک ماه را، ماهِ مبارک زادهای
مُلک هستی غرق در انوار پا تا سر شده
جلوهگر در ماه حقّ، ماهی خدامنظر شده
روشن از خورشید حسنش، چشم پیغمبر شده
پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده
بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده
یا محمّد! یا محمّد! دخترت مادر شده
عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین
در گل روی حسن، حُسن خدایی را ببین
میتوان دیدن جمال غیب را در این جمال
میتوان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال
صاحبان عقل، مات این جمال و این جلال
عارفانِ دهر، محو این صفات و این کمال
کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال
کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال
گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل
گه محمّد گیردش مانند قرآن در بغل
حُسنها بر گِرد شمع عارضش پروانهای
خلدها از بوستان طلعتش ریحانهای
حلمها در پیش حلم حضرتش افسانهای
قدسیان در آستان قدس او بیگانهای
اختران هر یک به بحر رحمتش دُردانهای
آسمان از کوثر احسان او پیمانهای
ماه کنعان ولایت، یوسف زهراست این
اوّلین فرزند حیدر، دوّمین مولاست این
دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن
آسمانها سجده آوردند در کوی حسن
مهر، خود را کرده گُم در پرتو روی حسن
ماه، زیبایی گرفت از حَسن دلجوی حسن
سورهی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن
آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن
ابر، لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر
آنچه خوبان سر به سر دارند، دارد بیشتر
این کریم اهلبیت، این مظهر لطف خداست
این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست
این فروغ سوّم این چارم نفر زاهل کساست
این گرامی وارث صبر علیّ مرتضاست
این به صلحش فُلک سرگردان دین را ناخداست
این صراط الله اعظم، این امام مجتباست
هم سپهریها زعیم اهلبیتش خواندهاند
هم زمینیها کریم اهلبیتش خواندهاند
روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر
بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر
سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر
جان آل الله و جانان بهشت است این پسر
آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر
سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر
ای تمام شیعیان! این است مولای شما
ای جوانان بهشت! این است آقای شما
سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن
جاودان دین خدا گردید با صبر حسن
حق ز باطل تا جدا گردید با صبر حسن
هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن
نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن
کربلا، کرب و بلا گردید با صبر حسن
دین اسیر انزوا میشد اگر صلحش نبود
دست دشمن باز وا میشد اگر صلحش نبود
ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن
ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن
ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن
ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن
ای یم جود، ای کریم بینهایت یاحسن
ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن
یابن زهرا! من نمیگویم ثناگوی توأم
تو کریم عالمی، من سائل کوی توأم
سینههای سوخته، شمع شب تار توأند
طایرانِ سدره صبح و شام زوّار توأند
عرشیان در عرشِ اعلا هم گرفتار توأند
آسمانها غرق در دریای انوار توأند
ماهرویان ذرّهای از مهر رخسار توأند
شهریاران بردههای کوه و بازار توأند
مهر تو هم بحر ما، هم فُلک ما، هم نوح ماست
تربت بی زائرت، بیت الحرام روح ماست
تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری
نو نبی را جانِ شیرین، تو خدا را مظهری
تو کتاب اللهِ روی سینۀ پیغمبری
تو علیّ مرتضایی، تو بتول اطهری
تو امام مجتبی، چشم و چراغ حیدری
تو کریم عترتی، تو دست لطف داوری
جودْ سائل، عفوْ مرهون و کَرَمْ مهمان توست
چشمِ «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان توست
✍ #غلامرضا_سازگار
🤞🤞🏴#شهادت_حضرت_حمزه_علیه_السلام
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
درود ای کنار علی میر بدر
سلام ای شهید احد شیر بدر
به خیل شهیدان حق مقتدا
گرامی عموی رسول خدا
شهادت ز آغاز، پا بست تو
شجاعت زده بوسه بر دست تو
وجود تو از بحر لبریزتر
خدنگت ز تیغ اجل تیزتر
به بدر و احد هم چو حیدر یکی
به بازوت ختم رسل متکی
شنیدم که چون آمدی از شکار
غبارت به رخسار بود آشکار
سرشکی که بر سینه زد آذرت
روان بود از دیدۀ همسرت
کنار تو بنشست و بگریست زار
که ای شیر باز آمده از شکار
شکار و بیابان و صحرا بس است
محمّد تو چون نیستی، بیکس است
نبودی که از چارسو آمدند
محمّد عزیز دلت را زدند
بر او ضربهها خصم نااهل زد
فزونتر ز هرکس ابوجهل زد
توچون رعد از دل کشیدی خروش
زخشم وغضب خونت آمد به جوش
گرفتی ره خصم نااهل را
شکستی سر نحس بوجهل را
زدی ضربهاش از یسار و یمین
که گردیده چون مرده نقش زمین
پس از این نبُد زهره کس را دگر
که گردد به ختم رسل حملهور
تو خود پای تا سر همه جان شدی
به دست محمّد مسلمان شدی
تو شیراحد بودی و شیر بدر
به دست تو گردید شمشیر بدر
دریغا دریغا که دشمن شتافت
دل و پهلو و سینهات را شکافت
چو آمد به خاک زمین پشت تو
بریدند بینی و انگشت تو
تو را چون جگرپاره در جنگ شد
به کام عدو آن جگر، سنگ شد
به زخم تنت دشت و صحرا گریست
احد نیز با چشم زهرا گریست
کجا بودی؟ ای بر نبی تیغ و دست
در آن دم که پهلوی زهرا شکست
کجا بودی آندم که با ضرب در
پسر از برای پدر شد سپر
نبودی که حقِّ علی غصب شد
صمد گشت تنها، صنم نصب شد
کجا بودی آندم که در علقمه
نداد داد عباس یا فاطمه
اگر کربلا بودی ای نورعین
چو عباس بودی برای حسین
نبودی ببینی که در قتلگاه
شد از کعب نی جسم زینب سیاه
سکینه، رباب، عاتکه، فاطمه
غریبانه در دشت و صحرا همه
چو نی ناله در نینوا میزدند
تو را در بیابان صدا میزدند
شاعر : #غلامرضا_سازگار
*وقتی نامردا ریختن سر بچه ها، یوقت دیدن زینب دست گذاشت رو سرش، صدا زد واحمزتا .. وا محمدا .. وا علیا ..
پیغمبر وقتی اومد وسط میدون دید چی کار کردن با بدن حمزۀ نازنینش، اول سوالی که کرد گفت خواهرش کجاست، یوقت خواهرش نیاد بدنُ اینطوری ببینه .. عبا رو حائل کرد اگه خواهرش صفیه اومد بدنُ اینطور نبینه .. حالا میخاد خواهر شهید برات روضه بخونه از دل میدانِ احد: *
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکّه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟
اگر خدای نکرده برادرم باشد …!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیده ی ترم باشد؟
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد ..
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست، عبا نیست، بوریا هم نیست؟
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
#امیرالمومنین_ع_مدح 🤞🤞
مداح..حاج آرمین غلامی
خوشا دردی که خاک کوی جانانست درمانش
خوشا هجری که دیدار رخ یار است پایـانش
خوشا آن دل که آنی در به روی غیر نگْشاید
خوشا جانی که جانِ خواجۀ اسراست جانانش
امیـرالمؤمنین، جـان رسـولالله، رکـن دیـن
که "آدم" از ازل دسـت تـوسل زد بـه دامانش
صــراط الله اعظـم، شهـریـار عالـم امکـان
که باشد عالم امکان همـه در تحت فرمانش
علی با حق و حق با اوست، بشنو این روایت را
که حق را بـا امیرالمـؤمنین کردنـد میـزانش
نشد یک وعده خود را سیر از نان جُوین سازد
امامـی کز ازل میبـود جن و انس، مهمانش
چگونه وصف او گویم؟ چگونه مدح او خوانم؟
که مـداحش خـدا و دفتر مدح است قرآنش
لبش در روز! خندان و دلِ شب کس نمیدانست،
که گِل میگشت از اشک سحر خاک بیابانش
گَهی در رزم میلرزید کوه از برق شمشیرش
گَـه از اشـک یتیمـی تـن بسانِ بید لرزانش
ز قلـب شعلههـای نــار رویـد لالـۀ جـنت
اگر افتد به دوزخ روز محشر چشم سلمانش
چو با چشم خیالی روی او در خواب بیند کس
توجه نیست دیگر بر بهشت و حور و غلمانش
شگفتا! گشتهام در بین انسان و خـدا حیران
که نه جرأت بُوَد خوانم خدایش یا که انسانش
اگر خوانـم خداونـدش، همانـا گشتـهام کافر
وگر انسان بخوانم فوق انسان است عنوانش
علی خود کل اسلام است از قـول رسولالله
تمــام انبیــا بـودنــد از اول مسلمـــانش
دل شب مخفی از مردم سخن با چاه میگوید
امامی کـه بُـوَد ملک خدا میـدان جولانش
چه باید گفت در شأن امامی کز جلال و قدر
کند شخصیتی مانند زهرا، جـان به قربـانش
به قاتل شیر و بر دشمن دهد شمشیر از رأفت
زهی الله اکبـر از عطـا و لطف و احسـانش
اگرچـه قافیـه تکـرار گـردد، خصم مولا را
مسلمـان نیستم بالله اگـر خوانم مسلمانش
اگر رضوان نشیند در کنار سفرهاش یک شب
نگیـرد مهـر و مـه را در بهای قرصۀ نانش
به حقِ حق، خدا آن مؤمنی را دوست میدارد،
که با مهـر علی در نامـه باشد مهر ایمانش
محـب او عجـب نَبـْوَد کـه ماننـد خلیلالله
تمـام نـار بـا یـک یاعلـی گردد گلستانش
شـود پامال همچون مور زیـر سم اسب او
هزاران عمرو و مرحب گو که بشتابد به میدانش
سلام الله بـر عـزمش، تعالی الله بر رزمش
که آمد "لافتـی الاّ علـی" از حـی سبحانش
شود همبازی طفل یتیمـی بـا چنان رفعت
بخندد تا کند در گریه و غم، شاد و خندانش
ندارد شیعه بیروی علی یک لحظه آرامش
هزاران سال گردانند اگـر در باغِ رضـوانش
سلیمـان را سلیمانی نشایـد بـر همـه عالم
مگـر مـولا امیرالمـؤمنین گـردد سلیمانش
من از بعـد نبـی، مـولای خود دانم امامی را
که جبریلست طفل دانشآمـوز دبستانش
خدا مدحش کند، لیک از کرامت میکند احسان
که «میثم» با همه آلودگی گردد ثناخوانش
✍ #غلامرضا_سازگار
فراتر است از ادراک ما، حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل
که خطّ کوفی او بوده زینت کلماتش
کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش
کسی که حجتِ بحثِ ولایت است زکاتش
کسی که شیفتۀ نامههای اوست بلاغت
کسی که چشمۀ جوشانِ حکمت است دواتش
علیست او، که زمین مفتخر شده به حضورش
علیست او، که زمان معتبر شده به حیاتش
علیست معنی حیّ علی الصلاة من و تو
علی کسیست که میزان سنجشست صلاتش
هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه
بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش
علی معادل عدلست، آن عدالت دلخواه
بگو به دهر که تنها علیست راه نجاتش
♦️شام یکشنبه۹/اردیبهشت۱۴۰۲
◾ بسیار شنیدنی
#روضه و نوحه امام جعفرصادق(ع)
#حسینیه مرشدنجف
#حاج آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#برای_دیگران_بفرستید