فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ شهادت امام جواد(ع)
#حاج آرمین غلامی
شهادت جوادالائمه..
دیدم تنی سری جگری پهلویی پری.
.اینهاهمه بوداثر زهرپیکری.
.زهرجفاتمام تنش آب کرده است..
بایدکه ناله های لب یار بشمری.
نایی نمانده درتن ابن الرضاع دگر
.
ازاوچه مانده است تنهایک پسری.
ازبامهافتاده وجانش گرفته شد.
.از اونمانده است بجزیک تن وسری.
افتادواستخوان تن او شکسته شد..
گویابه پیش چشم همه له شده سری.
شاعر،آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهى)
شهادت امام جواد(ع)
زهرکین یکسره کارت راساخت
..که چنین رنگ ز رخسارت باخت..
چه به روزجگرت آمده است
..که پسرآمدورویت نشناخت.
.قاتلی که به شما زهر خوراند
..همسرت بودکه زپایت انداخت..
دیدی اش دروسط هلهله بود..
زن قاتل که تورا دست انداخت.
.دست وپادروسط خانه مزن..
که سراپاشده خون، پیروهنت.
.بارغم کی کمرت خم میکرد..
عاقبت زهر زپایت انداخت..
شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
# روضه _ شهادت ابن الرضا حضرت جوادالائمه علیه السلام
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
در حجرۀ در بسته تنی در تَب و تاب است
جان می دهد و تشنۀ یک جرعۀ آب است
ناله ها زند کنج حجره
دست پا زند کنجِ حجره ...
چون مار گزیده تنم از کینه بسوزد
از لعلِ لبم تا جگرُ سینه بسوزد
از جفا شده خون دلِ من
همسرم شده قاتلِ من .... (آقا جانم ...)
نه مادرُ نه خواهرُ نه همدمُ یاری
تا بهرِ من خسته کند ناله و زاری
ای هم نفس نا نجیبم
کف نزن ببین من غریبم ...
*روضه بخونم براتون السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ التَّقِيَّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ ....
یا علی بن موسی الرضا ... چهل سال امام رضا منتظر بود ، خدا بهش یه جون داد ...ای رفقا اینقدر علی بن موسی الرضا دوسِش داشت جواد الائمه رو ... می فرمود : با برکت تر از این جوان تو اسلام نیومده ... میگن این شب ها هرکی میزه زیارت امام رضا همه باب هایِ دیگر رها می کنن همه از بابُ الجواد واردِ حرم میشن ... آخه وقتی میان بابُ الجواد یه آقازاده آغوش باز کرده ....*
مرهم حریفِ زخم زبان ها نمی شود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی شود
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریه هات هیچ مداوا نمی شود
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمی شود
اینقدر پیشِ چشم کنیزان به خود مپیچ
با دست و پا زدن گره ات وا نمی شود
گیسو مَکش به خاک دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمی شود
باور کنم به در نگرفته ست صورتت؟
این جایِ تنگ و این قد و بالا نمی شود ...
با ضربِ دست و پا زدنت طشت می زنند
جز هلهله جواب مهیا نمی شود
با غربتی که هست تو غارت نمی شوی
نیزه به جای جایِ تنت جا نمی شود ...
خوبیِ پشت بام همین است ای غریب
پایِ کسی به سینۀ تو وا نمی شود ....
حسین ......
*در حجره رو بست ، جواد الائمه 25 سالِشه مجلس جوون باید شلوغ باشع ... دمِ در امام رضا ایستاده برا شماها گریه میکنه ... خدا لعنت کنه همه قاتلین آل الله رو ... خدا لعنت کنه جعدۀ ملعونه رو وقتی زهر به امام حسن داد ، میگن تا دستُ پا زدن امام حسن رو دید گریه کرد ، پشیمون شد گفت عجب غلتی کردم ... اما این اُم الفضل نانجیب نمی دونم چه زنی بوده ، همچین که صدایِ نالۀ جواد الائمه بلند شد ، بعضی از کنیزا دلشون به رحم اومد ...
رفت همه رو خبر کرد ، گفت: یه عده ای پا بزنند ... یه عده ای دست بزنن ... یه عده ای طشت بزنن ... صدایِ آقا رو کسی نشنوه ... عرضم تمام یا الله ...
یه وقت دیدن دیگه صداش نمیاد ... در حجره رو باز کردن دیدن گرد غبار همۀ حجره رو فرا گرفته ... حضرت صورت رو خاک گذاشته ... یه ریسمان آوردن پایِ حضرتُ بستن چند نفر سر ریسمانُ گرفتن از پله ها بردن بالایِ بام ... وای وای وای .... بدنُ بالایِ بام زیر آفتاب گذاشتن ...
آخ بنازم به معرفتِ کبوترا ... اومدن بالهاشون باز کردند ... سایبون برا بدنِ عزیز زهرا درست کردند ...
این یه بدن بود کبوترا سایه کردن ، لا یوم کَیومکَ یا اباعبدالله .... ای حسین .....
یه جمله روضه بخونم، یه کاری کردن با بدنِ اربابتون ، زینب که نشناخت بماند" دختری که سال ها تو آغوشِِ ابی عبدالله بود یه وقت رو پا بلند شد ، گفت عمه این سر بریده مال کیه ؟ ... عمه چشماش خون آلوده .... دندان هاش خون آلوده .... پیشانیش خون آلوده ... گیسوانش خون آلوده .... جلو چشمِ دختر چوب برداشت ....
آی حسین .....
شهادت حضرت جواد(ع)
تاقاتلم زآمدنم باخبرشده.
.باچشم های خیره سرش خیره ترشده.
درازدحام بودن انبوهی ازکنیز
.رفتن زخانه بین همه دردسرشده.
افتادم ازجفای زن وزهر پرشرر
..میسوزم وتمام جگرشعله ورشده
..ازپشت بام خانه مراپرت کرده اند..
بشکسته استخوان وتنم درنظرشده..
افتادم وتمامی صورت له شده بود
.گویانظاره گر به من هر رهگذرشده
#شاعر._آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الْبَرَّ التَّقِيَّ الْإِمَامَ الْوَفِيَّ، السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الرَّضِيُّ الزَّكِيُ التَّقِیُّ الجَوادُ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ(ص)》🔶🔸
✅در بین ائمه اطهار(ع) امام جواد(ع) جوانترین امامی بودند که شهید شدند.
یعنی در سن ۲۵ سالگی!(۱)
بعد از شهادت امام رضا(ع) به اصرار مامون، دخترش ام فضل به ازدواج امام جواد(ع) در آمد.
مامون با فرستادن دختر خود به خانه امام(ع)، آن حضرت(ع) را براى هميشه زيرنظر داشت و از كارهاى او بي خبر نمی ماند.
سرانجام مامون در سال ۲۱۸ قمری مُرد و برادرش معتصم جای او نشست.
امام جواد(ع) با امّ الفضل به جانب عراق آمد.
مسعودی می نویسد ؛
📋《فَلَمَّا انصَرفَ أَبُوجَعفَرِِ(ع) اِلَى العَرَاقِ لَم يَزَلِ المُعتَصَمُ وَ جَعفَرُ بنُ المَأمُونِ يُدَبِّرونَ وَ يَعمَلونَ فِي الحَيلَةِ فِي قَتلِهِ!
فَقَالَ جَعفَرُ لِاُختِهِ أُمِّ الفَضلِ وَ كَانَت لِاُمِّهِ وَ أَبِيِهِ فِي ذَلِكَ؛ لِأَنَّه وَقَفَ عَلَى انحِرَافِهَا عَنهُ وَ غَيرتهَا عَليِهِ لِتَفضِيلِهِ أَم أَبِي الحَسَنِ ابنِهِ عَلَيهَا مَعَ شِدَّةِ مَحَبَّتِهَا لَه وَ لِأَنَّهَا لَم تَرزُق مِنهُ وَلَدَاً!
فَأَجَابَت أَخَاهَا جَعفَرَا وَ جَعَلُوا سَمَّا فِي شَيءِِ مِن عِنَبِِ رَازِقِيِِّ وَ كَانَ يُعجِبُهُ العِنبَ الرَازِقي!
فَلَمَّا أَكَلَ مِنهُ نَدَمَت وَ جَعَلَت تَبكِي!
فَقَالَ لَهَا : مَا بُكاؤُكَ؟
وَ اللّهِ لَيَضرِبَنَّكَ اللّهُ بِفَقرِِ لَا يَنجِي وَ بَلاءِِ لَا يَنسَتِرُ》
♦️وقتى امام جواد(ع) به عراق آمد، معتصم و جعفر بن مأمون درباره كشتن امام جواد(ع) مكر و حيله كردند.
جعفر به امّ الفضل كه خواهر او بود پيشنهاد قتل امام جواد(ع) را داد، زيرا جعفر مي دانست كه امّ الفضل به جهت اين كه امام جواد(ع) مادر امام هادی(ع) را از او بيشتر مي خواهد، با آن حضرت(ع) ميانه خوبى ندارد، از طرفى هم امّ الفضل از امام جواد(ع) فرزندى ندارد!
لذا امّ الفضل حرف برادر خود را گوش كرد، انگوری را به زهر رازقى آغشته کرد و به امام(ع) داد و ایشان هم انگور رازقى را دوست مي داشت.
وقتى امام(ع) از آن انگور خورد، امّ الفضل از عمل خود پشيمان شد، بناى گريه و زارى را نهاد، امام جواد(ع) به او فرمود :
چرا گريه ميكنى؟!
و الله! خدا تو را به فقرى دچار مي كند كه از آن نجات نخواهى يافت و به بلائى مبتلاء می شوى كه مخفى و پوشيده نخواهد ماند.(۲)
در برخی از منابع به مسمومیت امام جواد(ع) اشاره شده، ولی از ام الفضل نامی به میان نیامده است.
ابن شهر آشوب نقل می کند :
📋《وَ قُبِضَ بِبَغْدَادَ مَسْمُوماً》
♦️امام جواد(ع) در بغداد در حالی که مسموم شد، از دنیا رفت.(۳)
حتی شیخ مفید، این مسمومیت امام جواد(ع) را رد می کند و در این باره می گوید :
📋《وَ قِيلَ إِنَّهُ مَضَى مَسْمُوماً وَ لَمْ يَثْبُتْ بِذَلِكَ عِنْدِي خَبَرٌ فَأَشْهَدُ بِهِ》
♦️و گفته شده که امام جواد(ع) با سمّ درگذشته است؛ اما این مطلب برای من ثابت نشده است که بتوانم بدان شهادت دهم.(۴)
اما برخی منابع شهادت امام جواد(ع) را بر اثر سخنچینی قاضی بغداد، نزد معتصم دانستهاند.
روزي معتصم در مجلسي كه براي تعيين محل قطع دست دزد تشكيل داده بود، امام(ع) را شركت داد و قاضي بغداد، ابن ابي داود و ديگران در اين مجلس شكست خورده و شرمنده گرديدند.
چند روز بعد، ابن ابي داود نزد معتصم رفت و از روی حسد و كينه توزی به وی گفت :
از باب خيرخواهی به شما تذكر مي دهم كه جريان چند روز قبل به صلاح حكومت شما نبود؛ زيرا در حضور همه دانشمندان و مقامات عالي مملكتي فتواي ابوجعفر(ع) ، يعني فتواي كسي كه نيمي از مسلمانان او را خليفه و شما را غاصب حق او مي دانند،را بر فتواي ديگران ترجيح دادي!
اين خبر ميان مردم منتشر گرديد و خود دليل قاطعي بر حقانيت او نزد شيعيان شد.
معتصم كه مايه ي ابراز هر نوع دشمني با امام(ع) را در نهاد خود داشت، از سخنان قاضي بغداد، بيشتر تحريك شد و درصدد قتل امام(ع) برآمد و سرانجام منظور پليد خود را عملي كرد و او را توسط منشي يكي از وزرايش مسموم و شهيد نمود.(۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
در میان حجره یارب کیست غوغا مى کند
شکوه زیر لب ز بى رحمى دنیا مى کند
خاک عالم بر سرم گویى جواد ابن الرضاست
کز عطش مى سوزد و خون، قلب زهرا مى کند
آب را مى ریزد آن بیدادگر روى زمین
هر چه آب آن تشنه لب از او تمنا مى کند
تشنه لب با قلب سوزان جان به جانان مى دهد
قاتلش جان دادن او را تماشا مى کند
👤نیشابوری
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۷۳
۲)اثبات الوصية مسعودی، ص۲۲۷
۳)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۷۹
۴)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۹۵
۵)التفسیر عیاشی، ج۱، ص۳۲۰
سید حسن حسینی فاضل
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
روضه و توسل بسیار جانسوز
_ ویژۀ ایام شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام _
حاج آرمین غلامی(مجنون)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
شهادت امام جواد(ع)
شدبپاروضه ی ارباب بیاگریه کنیم.
.چونکه اینجاهمه زوارجوادیم جواد
..روزگاریست که درمان من این اشک عزاست.
.بی سبب نیست که بیمارجوادیم جواد
..زن قاتل تن نازت به سر بام کشید
..ولی ما یارومددکارجوادیم جواد.
.گرشدم سائل او ازکرم فاطمه است..
روزمحشرپی دیدارجوادیم جواد.
.
*هی دارم این در و اون در می زنم قبلِ محرم یه کربلا ... هی دارم به این ور اون ور متوسل میشم،اون اهلِ منبر میگفت علی بن موسی الرضا علیه سلام به آقازاده اش امر کرد پسرم به دِینی که من گردنت دارم کسی رو نزار از درِ خونت بره ...
یا جواد الائمه،من کربلا میخوام ... دیگه خسته شدم،تکراری شده خواستم ... من هوایِ بین الحرمینُ میخوام ... من دلم تنگ شده عقب عقب از بالا سر بیام ... دیدی،دستتُ میزاری رو سینه ات هی مگی السَلامُ علیکَ یا ابا عَبدِالله ... حسین ...*
به گریۀ شبِ هجران کشیدگان سوگند
اگر دمی تو بِخندی غمی نمی ماند
*گفت حاج عباس کِشوانیه،تو عراق کلید دارِ حرمِ عباسِ،گفت با یه سیدِ بزرگوار نشسته بودیم کنارِ ضریح،یه عرب پا برهنه درب و داغون خیلی بهم ریخته معلومه از این چادرنشیناست ، بیابونا ، عشایر " راس اومد تو حرم،اومد کنارِ ضریح نشست شروع کرد به حرف زدن ..
اومدم بگم،برو یه حمامی بعد بیا زیارت،یهو دیدم پاهاشو آورد چسبوند به ضریح ... حرف میزد این سید بزرگوار هم همینطور نگاش میکرد گفت دیدم اومد عقب بلند شد یه تشکر هم کرد و رفت" دویدیم صداش زدم چکار کردی؟ اول حرف زدی بعد پاتو چسبوندی رو ضریح از کی تشکر کردی ؟...
گفت بابا چند وقتی بود پاهام زخم شده بود،هرکاری کردم خوب نشد اومدم حرم به عباس گفتم،گفت بیار پاهاتو بالا ... پاهامو دست کشید مرحم گذاشت ... خوب شد ... پاشدم مگه عباس و نمی بینید شما ؟... گفت زدیم تو سرمون واویلا ...
آقا یه عرب پیرِ عشایرِ راه دلت نیومد زخم هایِ پاشو ببینی،مرحم گذاشتی روش ... تو که مرحم داشتی،پاهایِ پر آبله،هرچی زینب مرحم گذاشت خوب نشد ... آخ بمیرم اینقده خار تو پاهاش رفت ...*
هزار بار شهادت دهد قبیلۀ طی
دیگه برم تو روضه دیگه مدح نمیخونم ... امروز کار کارِ زن هاست برن کاظمین ... برن وسطِ حیاط حرم ضَجه بزنن ... به زن هایِ بغداد بگن یه جوون داره بال بال میزنه نمی خندن ... یه جوون داره جون،میده کسی کف نمیزنه ... بده یکی گریه کنه،صدا گریه شو با رقصیدن پنهان کنند ... ای وای مادرم برات بمیره ...
برخیز ای جوان سرِ خود بر زمین نکش
تو زخم خورده ای پَر خود را زمین نکش
*سیدا برن بیرون من روضه میخوام بگم ...*
ای مادر ی تر از همه کم دستُ پا بزن
*من دستُ پا زدنِ بغدادُ میگم ... من دستُ پا زدنِ کربلا رو نگفتم ... یه زن بیاد بینِ مردا به برادرش التماس کنه ... کم دست و پا بزن ... الله اکبر ... آقاجان من معذرت میخوام ، من هر وقت برا بچه هایِ زهرا گریه میکنم دلم باز میشه ... هی فک میکنم تو حرمم ... من برات روضه میخونم انگار حرمتم ...*
ای مادری تر از همه کم دستُ پا بزن
پهلو شبیهِ مادرِ خود بر زمین نکش
اسبابِ رقص و شادیِ زنها شدی چرا
صورت به پیشِ همسر خود بر زمین نکش
*بزار روضه بگم،کنیزه ته دلش هنوز یه خرده رحم هست،اونا می زدن و می رقصیدن. دید صدا نفسایِ آقا خس خس افتاده،گفت من فردا جوابِ مادرشُ چی بدم؟ دوید یه ظرف آب آورد،گفت الان دلِ زهرا رو شاد میکنم ... دمِ در اُم فضل رسید گفت کجا داری؟ گفت آب میبرم براش،بد خندید ... گفت بده خودم براش میبرم ... اومد داخل حجره ... دید دوردونۀ امام رضا رو زمین افتاده،پا رو زمین می کشه یه گه گدار میگه جیگرم،یه گه گدار میگه ای وای حسین ...
اما هر کی دیگه بود بابا بی رحم ترین آدم خب آب نمیخوای بدی،چرا این کارا رو میکنی ... ظرفِ آبُ گرفت جلوش ریخت رو زمین گفت تشنته؟ ... نمیزارم یه قطره اش به لبت بخوره ... آقا شما آبُ دیدی،یه جا دیگه هم یه امام صدا نفس هاش خس خس افتاد ...
هلال دلش سوخت،سپرشُ آب کرد دیر رسید یه خرده دیر رسید ... دید شمر داره بیرون میاد ... سر تا پاهاش خونی ... گفت دیر اومدی هلال ... الان آبش دادم*
حسین ...
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دوران امامت:
«امام جواد ـ عليه السّلام ـ پيشواي نهم شيعيان در سال 203 ه .ق پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا ـ عليه السّلام ـ در سن هشت سالگي, به تصريح پيشوايان گذشته و با تعيين امام رضا ـ عليه السّلام ـ عهده دار امامت شد.
بيشتر عمر 25 ساله حضرت يعني 17 سال دوران امامت او با زمامداري مأمون (218- 203) و معتصم (220- 218) مصادف بود».
از آنجا که امام جواد ـ عليه السّلام ـ در سن کودکي به امامت رسيد بعضي از شيعيان, در امامت آن جناب تأملي داشتند تا آنکه علماء و افاضل و اشراف شيعه از اطراف عالم متوجه حج گرديدند و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفياب شده و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ايشان اقرار به امامت آن منبع سعادات نمودند و رنگ شبهه از آيينه خاطرات خود زدودند, در اينجا به برخي از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره مي کنيم.
فضائل امام جواد ـ عليه السّلام ـ را مي توان به دو دسته تقسيم کرد: 1. فضائل علمي 2. فضائل اخلاقي
1. فضائل علمي امام ـ عليه السّلام ـ : امام جواد ـ عليه السّلام ـ از دو جهت به مناظرات علمي کشانده مي شد.
نخست: از طرف شيعيان خود که با توجه به سن کم آن حضرت مي خواستند علم الهي را دريابند.
دوم: از طرف حکومت, به ويژه مأمون و معتصم, دو خليفه معاصر آن حضرت. خلفا مي کوشيدند با تشکيل مناظره, شيعيان را رو در روي برخي از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شايد در پاسخ برخي از پرسشها درمانده شوند و شيعيان از اين رهگذر, در اعتقاد خود (وجود علم الهي نزد ائمه اهل بيت عليهم السلام) دچار مشکل شده و از پيروي آنها دست بردارند ولي در همه اين بحثها و مناظرات علمي, حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ با پاسخهاي قاطع و روشنگر, اعتقاد و اطمينان کامل شيعيان به امامت آن حضرت را تثبيت کرد و ابرهاي تيره ابهام و شبهه را از فضاي فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشيد حقيقت را آشکار ساخت.
از جمله مناظرات آن حضرت به مناظره با يحيي بن اکثم[1] اشاره مي کنيم:
«با حضور عباسيان و مأمون, يحيي بن اکثم از حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ پرسيد: محرمي که حيواني را کشته, وظيفه اش چيست؟ امام در جواب از وي پرسيد: آيا فرد محرم, صيد را در حرم کشته يا بيرون از آن؟ آيا محرم جاهل به حکم بوده يا عالم به حکم؟ آيا عمداً آن را کشته يا به خطا؟ آيا محرم آزاد بوده يا برده؟ آيا بالغ بوده يا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته يا در موقع بازگشت؟ صيد از پرندگان بوده يا غير از آن؟ صيد کوچک بوده يا بزرگ؟ محرم اصرار بر عمل خود دارد يا از کرده خود پشيمان است؟ در شب صيد را کشته يا در روز؟ محرم در حال عمره بوده يا حج؟»[2]
با اين فروضي که امام جواد ـ عليه السّلام ـ براي مسأله طرح کرد, يحيي حيرت زده و درمانده شد تا جايي که همه حضار از رنگ باختن چهره اش شکست او را به وضوح دريافتند. آنگاه امام از يحيي بن اکثم پرسيد: مرا از مردي خبر بده که زني در اوايل صبح بر او حرام بود, روز که بالا آمد آن زن بر وي حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام گرديد و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشاء حلال و در نيمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد؛ مسأله اين زن چيست؟ و چگونه بر او حلال و حرام مي شود؟ - يحيي گفت: به خدا سوگند که من جواب اين مسأله را نمي دانم شما بفرماييد تا ياد بگيرم.
حضرت فرمود: اين زن کنيز شخص ديگري بوده که بر اين مرد حرام بود, روز که بالا آمد کنيز را از صاحبش خريداري کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدين جهت بر او حرام شد. عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. هنگام غروب او را ظهار[3] کرد و در نتيجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وي حلال شد, نيمه شب او را طلاق داد و به اين علت حرام شد؛ صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار ديگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتي کرد و گفت: کمي سن مانع از کمال عقل براي اين خاندان نمي شود».[4]
آگاهی امام جواد ـ عليه السّلام ـ ازنیات درونی
«محمد بن حمزه از محمد بن علي هاشمي نقل کرده که او گفت: صبح روز ازدواج امام جواد ـ عليه السّلام ـ با ام الفضل بر او وارد شدم و به علت دارويي که شب قبل خورده بودم عطش مرا فرا گرفته بود ولي از حضرت خجالت کشيدم آب طلب کنم, امام به صورتم نگاهي کرد و فرمود: خيلي تشنه اي درست است؟ گفتم: بله حضرت به غلامش فرمود آب بياور من با خودم فکر کردم الان برايم آب زهرآلود مي آورد، غلام آب را آورد حضرت لبخندي زد پس آب را از غلام گرفت و مقداري نوشيد سپس به من داد و من نوشيدم, مدت زيادي نزد حضرت ماندم, دوباره تشنه ام شد حضرت بار ديگر آب طلبيد و همان کاري را که دفعه اول انجام داده بود انجام داد. محمد بن حمزه گفت که محمد بن علي هاشمي به من گفت: به خدا سوگند ابو جعفر ـ عليه السّلام ـ آنچه را در دلها باشد مي داند همچنانکه شيعيان مي گويند».[5]
نمونه هايي از معجزات و کرامات حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ:
1. «هنگامي که امام جواد ـ عليه السّلام ـ با ام الفضل همسر خود از بغداد به مدينه مراجعت مي فرمود در کوفه به خانه مسيّب رسيد و آن هنگام غروب آفتاب بود پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدري بود که ميوه نمي داد, حضرت کوزه آبي طلبيد و در زير آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد... سپس وقتي که مردم کنار درخت آمدند و ديدند که ميوه بسيار خوبي دارد تعجب کردند و از سدر آن خوردند, ديدند که شيرين است و دانه ندارد, سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ايشان به مدينه تشريف بردند».[8]
2. از حسين مکاري نقل شده که گفت زمانيکه امام محمد تقي ــ عليه السّلام ــ در بغداد بود وارد بغداد شدم, ديدم که حضرت نزد خليفه در نهايت جلالت است با خودم گفتم که حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ با اين مقام و مرتبه اي که اينجا دارد و از حيث جلال و طعام هاي لذيذي که در اختيار دارد, ديگر به مدينه بر نخواهد گشت, همين که اين خيال در خاطر من گذشت ديدم آن جناب سر به زير افکند, سپس سر بلند کرد در حالي که رنگ مبارکش زرد شده بود فرمود: اي حسين نان جو با نمک نيم کوب در حرم رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ نزد من بهتر است از آن چه که در اينجا مشاهده مي کني».[9]
3. «از اسماعيل بن عباس هاشمي نقل شده که گفت: روز عيدي خدمت حضرت جواد ـ عليه السّلام ـ رفتم و از تنگي معاش خود نزد حضرت شکايت کردم, آن حضرت از محل نماز خود يک مشت خاک برداشت, خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلايي گداخته شد پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که 16 مثقال بود».[10]
درباره فضائل و مناقب و کرامات امام جواد ـ عليه السّلام ــ کتابهاي زيادي نوشته شده است و به تعداد بيشتري اشاره گرديده که در اين نوشته مجال ذکر آنها نيست, براي اطلاع بيشتر به کتب تاريخي مراجعه شود.
پینوشتها:
[1] . يحيي يکي از دانشمندان نامدار زمان مأمون, خليفه عباسي, بود که شهرت علمي او در رشته هاي گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود.
[2] . شيخ مفيد, الارشاد, کنگره جهاني شيخ مفيد, چاپ اول، 1413ق، ج2، ص283.
✨﷽✨
🌼مختصری از زندگینامه امام جواد علیه السلام
✍امام نهم علیه السّلام در سال 195 هـ. ق در مدینه به دنیا آمدند ؛ نام شریفشان محمّد مشهور به "ابو جعفر" و القاب معروف ایشان " تقی" و "جواد" است . پدرشان حضرت رضا علیه السّلام مادرشان سبیکه ( خیزران ، ریحانه ) نام دارد . چون حضرت امام رضا علیه السّلام شهید شدند ، امام محمّد تقی علیه السّلام هفت سال و چند ماه داشتند که به "امامت" رسیدند . با آنکه خردسال بوده ، چون از طرف خداوند به امامت برگزیده شدند صغر سن در امامت ایشان مدخلیّت ندارد ، زیرا کوچک و بزرگ در مکتب پروردگار یکسان هستند . امام جواد علیه السّلام از همان سنین کودکی نمونه وقار و صاحب عزّت و اقتدار بوده و هیچ وقت کارهای کودکانه و عبث نمی کردند . در ترویج دین و حفظ شعائر اسلام همان وظیفه ای را داشتند که دیگر ائمّه معصومین علیهم السّلام داشتند و از نظر امامت و ولایت با آنها در یک صف قرار گرفته و مسئولیّت حراست از دین اسلام و تبلیغ احکام و تشریح مسائل اسلامی و تعلیم و تربیت دینی را عهده دار بودند .
💥مأمون چون فضایل امام نهم را شنید و به شخصیّت و عظمت آن امام جوان پی برد ، شوق زیارت او را یافت ، ضمن اینکه می خواست سادات علوی در حیطه قدرت او باشند . پس دستور داد حضرت جواد علیه السّلام را به خراسان دعوت کردند و چون دید این جوان هاشمی با همه خردسالی در علوم و فنون و حکمت و ادب و کمال عقل مثل بزرگان و مشایخ علماست ، به او زیاد احترام می کرد و دختر خود اُمّ الفضل را به تزویج او در آورد و وی را با احترام خاصّی به مدینه فرستاد . عبّاسیان که از علاقه زیاد مأمون به امام جواد علیه السّلام و تزویج دخترش و شخصیّت والای این جوان بیمناک بودند و از برگشتن خلافت به علویان بعد از مأمون احساس خطر می کردند ، به دسیسه و توطئه چینی دست زده و آن قدر سعایت کردند تا سرانجام اُمّ الفضل همسر امام را تحت تأثیر قرار دادند و او امام جواد علیه السّلام را مسموم ساخت .مدّت عمر امام جواد علیه السّلام بیست و پنج سال و مدّت امامتش هفده سال بود و سرانجام در سال 220 هـ. ق به شهادت رسیدند .
📚 کتاب حدیث اهل بیت (ع) صفحات 297-310
۲۰۲۳_۰۶روضه امام جواد.ع..mp3
13.5M
۲۰۲۳_۰شرح زندگی امام جواد(ع).mp3
4.98M
۲۰۲۳_۰مدح امام زمان(عج).mp3
10.12M
۲۰۲۳_۰۶_۱۸_نوحه امام جواد.mp3
4.37M
۲۰۲۳_۰روضه امام جواد.ع.حسینیه جابری....mp3
11.6M
🧡✨پرسیدند فرق کریم با جواد در چیست؟
🕯✨فرمودند شخص "کریم" همین که
🧡✨چیزی از اودرخواست کنیدبه شما عنایت میکند
🕯✨ولی شخص "جواد" به دنبال سائل میگردد
🧡✨تا به او عطا کند🍃
🕯✨یا جوادالائمه (ع) ادرکنی
🧡✨شهادت مظلومانه امام جواد الائمه(ع)
🕯✨برشما بزرگواران تسلیت باد 🏴
أللَّھُمَ؏َـجِّلْلِوَلیِڪَألْفَـــــــــرَج💚
بسم الله الرحمن الرحیم
🖤💔 حضرت امام جواد علیه السلام در ماه رجب سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه چشم به دنیا گشود.
☑️ مناظرۀ آن حضرت با یحیی بن اکثم از زیباترین فرازهای تاریخ است که علوم لدنّی اهلبیت را به رخ زمانها میکشد
🔷در مجلسی که بنی عباس با اجازه مأمون برای آزمایش مقام علمی امام جواد علیه السلام برگزار کرده بودند، یحیی بن اکثم بزرگترین قاضی آن روزگار برای مناظره حضور داشت. امام جواد علیه السلام نیز در حالی که #نُه_سال بیشتر نداشت وارد مجلس شد و در جایگاه مخصوصی که به سفارش مأمون برایش درست کرده بودند نشست. گروههای مختلف مردم نیز در مجلس حضور داشتند
🔹یحیی بن اکثم پرسید:« آیا امیر المؤمنین (مأمون) اجازه میدهد که از ابو جعفر (امام جواد علیه السلام) سوالی بکنم؟»
مامون گفت از خود امام جواد علیه السلام اجازه بگیرد.
یحیی از امام پرسید:« به من اجازه سئوال میدهید؟»
امام جواد علیه السلام فرمود:« بپرس.»
🔹یحیی پرسید:« حکم شخص مُحرِمی که حیوانی را صید کرده و کشته چیست؟»
🔶امام جواد علیه السلام فرمود:« این صید را در منطقه حَرَم کشته است یا در خارج از حرم؟ حکم کشتن صید را میدانسته یا نمیدانسته؟ عمداً کشته یا غیر عمد؟ شخص محرم، آزاد بوده یا بنده؟ کودک بوده یا بزرگسال؟ بار اولش بوده یا سابقه داشته؟ حیوان کشته شده، پرنده بوده یا خیر؟ کوچک بوده یا بزرگ؟ آیا شخص محرم به کارش اصرار دارد یا پشیمان است؟ صیدش را در شب کشته یا در روز؟ آیا شخص، در احرام عمره بوده یا در احرام حج؟»
🔹یحیی بن اکثم که از این همه تقسیمبندی جا خورده بود، عجز و درماندگی در صورتش پیدا شد و زبانش به لکنت افتاد. همهی حضار متوجه درماندگیاش شدند و مجلس به پایان رسید. وقتی فقط عدهی کمی از خواص ماندند، مامون از امام جواد علیه السلام پاسخ قسمتهای مختلف پرسشهای او را خواست و حضرت پاسخ همۀ آن تقسیمات را دادند
▫️در پایان مأمون گفت:« اگر موافقید، شما هم از یحیی سئوالی بکنید.»
امام جواد علیه السلام به یحیی فرمود:« بپرسم؟»
یحیی گفت:« فدایت شوم، هر طور میل شماست. اگر توانستم جواب میدهم و گرنه از شما استفاده میکنم.
🔴امام جواد علیه السلام پرسید:« مردی در ابتدای روز به زنی حرام بود، پیش از ظهر حلال شد، ظهر حرام شد و عصر حلال شد، هنگام غروب حرام شد، پس از عشا حلال شد، نیمه شب حرام شد و هنگام طلوع فجر حلال شد. حکم این زن چیست؟ و چرا پیوسته حلال و حرام میشد؟»
🔹یحیی گفت:« سوگند به خدا جوابش را نمیدانم. اگر مایل هستید، پاسخ بفرمایید تا بهره ببریم.»
♦️امام جواد علیه السلام فرمود:« این زن یک کنیز بود. مردی بیگانه او را در ابتدای روز خرید و زن بر او حلال شد. هنگام ظهر او را آزاد کرد و حرام شد. وقت عصر با او ازدواج کرد و حلال شد. وقت غروب او را مظاهره کرد و حرام شد. (مظاهره نوعی طلاق است که شرط رجوع به همسر، دادن کفاره است.) وقت عشا کفارهی ظهار داد و حلال شد. نصف شب او را طلاق داد و حرام شد. وقت طلوع فجر رجوع کرد و حلال شد ...❕
📚 منابع: بحار الانوار، ج۵۰ ص۷۴ تا۷۸، ح۳.منتهی الامال
🏴شهادت #امام_جواد تسلیت باد
🇮🇷