eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🤞🤞🏴 الله الرحمن الرحیم روضه امام_رضا_ع_شهادت باامام حسین علیه السلام و آخرماه صفر بامداحی..حاج آرمین غلامی اجراشده درحسینه کرم،کرمانشاه یکشنبه۱۹شهریور۱۴۰۲/۲۴/صفر ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بعد از دو ماه خانه‌خرابم نکن حسین بد بوده‌ام ولی تو عِتابم نکن حسین حالا که پا به خانه‌یِ عشقت گذاشتم مابینِ عاشقان تو خرابم نکن حسین قلبم شبیهِ شمع شد و پایِ روضه سوخت جایی به غیرِ روضه مُذابم نکن حسین صـد بار آبرویِ غـلامت خریده‌ای جایی نگو چه کردم و آبم نکن حسین صحرایِ محشر است همه آبروبَرَند تو آبرو بخر... تو جـوابم نکن حسین جـز تو تمـَلـُّق اَحـَدی را نمی‌کنم هیچم ولی تو هیچ حسابم نکن حسین من با دعایِ خیرِ شما پا گرفته‌ام هرچند مُجرمم تو عِقابم نکن حسین زیبـاترین حـکایتِ دنیا و آخرت غائب که آمد اهلِ غِیابم نکن حسین چون جام زهر... غریبانه سر کشید فریاد زد خدا و... عبا را به سر کشید پنجاه و چند ساله ی موسی به کوچه ها پنجاه و چند مرتبه آه از جگر کشید با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید ناله برای کشته ی دیوار و در کشید او بود و خاک حجره و یک ناله ی ضعیف آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید یک روزه زهر بر دل زارش اثر نمود وقت سحر به جانب دادار پر کشید در انتظار آمدن میوه ی دلش... پا را به سوی قبله چنان محتضر کشید سینه زنان، دریده گریبان، پسر رسید دستی به روی ماه کبود پدر کشید ** آه از دمی که زینب کبرای غم نصیب « آمد تن امام زمان را به بر کشید» با دست زخم خورده ی خود دختر علی تیر شکسته از تن مولا به در کشید گل مانده بود در وسط تیغ و نیزه ها آمد ز پای ساقه ی یاسش تبر کشید از خاک زیر حنجر خونین دلبرش با نیّت شفا روی چشمان تر کشید اگه حالم خوبه اگه خوبه دنیا سلطان به سلامت باد اگه روضه گردم اگه الان اینجام سلطان به سلامت باد هستم چون آهوی سرگردان از این گدا رو برمگردان جانم رضا جانم رضا جان جانم رضا جانم رضا جان آقا جون قربون … رعیت زاده سلطان به سلامت باد *گفت: بابا!...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده *روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...* ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده سوختم از عطش و چشم به دریا مانده باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده *شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده..‌.گفت: * دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد *جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...* دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده *دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو‌ مرور میکنه ..* مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند واي از حرمله آنجا به تماشا مانده شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده دختري مي دود و دامن او مي سوزد رد يك پنجه ولی بر رخ اوجا مانده اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده حسن لطفی *اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو‌ در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم، بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته... میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته... این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم‌ زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو‌ از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟! اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست رو‌جگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم .... میگه تا رسیدن تو‌ حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو هم‌جمع کن... گفتم: آقا! درهارو‌ میبندم‌چشم، اما چرا فرش رو‌جمع‌کنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو‌ خاکا جون بدم... میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم‌: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟👇👇
🤞🤞فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه... امام رضا تو این چند روزی هم‌ که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست، غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو‌ گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم... این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد... درستش هم همینه، آدم‌ وقتی جَوُونش رو‌میبینه جون میگیره، اما نمیدونم‌چرا یه جَوُون تو‌کربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت... از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین... تلاش کرد نَیُفتَد ولی ز پا افتاد شبیه ِ مادر خود بین کوچه ها افتاد چه خوب شد که مسیرِ عبور ،خلوت بود کسی ندید که آقایِ ما کجا افتاد شبیهِ چادرِ خاکی،عبا شده خاکی به پایِ خویش نیفتاد، بی هوا افتاد عبایِ رویِ سرش دورِ زانویش پیچید براش روضة کوچه چه خوب جا افتاد میانِ حجرة در بسته دست و پا میزد چه آتشی به دلِ حضرتِ رضا افتاد کسی مزاحمِ جان دادنِ امام نشد به یادِ چکمه و گودالِ کربلا افتاد میانِ آن همه قاتل ، یکی جلو آمد به ضربِ نیزة او شاه ،ازصدا افتاد کنارِ گودیِ گودال مادرش می دید محاسنِ پسرش دستِ بی حیا افتاد به اسبها همگی نعل تازه کوبیدند به این دلیل بدن بین ِ بوریا افتاد میانِ کوچه و بازار بسکه رقصیدند سرِ بریدة آقا ز نیزه ها افتاد پس از سلام نوشتم که خانه ات آباد ندادِ درس به جز عاشقی به من استاد به جلوه ایی کند ناز تا خود محشر کبوتری که به نام تو می شود آزاد به چشم هیچ کسی جز خودت نمی آیم فدای لطف پدر که مرا به دستِ تو داد نمی شود که به اینجا رسید و سجده نکرد به سجده رفتم و گفتم که هرچه بادا باد چقدر پنجره فولاد دلبری بَلَد است چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد نگفته لطف کند او، نگفته آگاه است اگر چه حاجت خود را کسی برد از یاد دَمِ ورودی بٰابُ الجَواد مادر گفت از این در آمده هر کس از او گرفت اولاد هزار و یک سخن از لطف او به لب دارم غبارِ صحن شفا داده کور مادر زاد نوشته ام که مرا بعد مرگ بگذارند کمی کنار ورودی صحن گوهر شاد # سه تابلندبگویاعلی و توسل ویژه شهادت امام رضا علیه السلام به نفس حاج آرمین غلامی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ کرمانشاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم 🏴🚩 /شهریورماه ویژه برادران و خواهران 🧕🏻🧑‍💼 📍 کرمانشاه ••✾◆✾••••✾◆✾••••✾◆✾••••✾ انتشار جلسات صدقه جاریه هست 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺 دلایل صلح امام حسن (علیه السلام) با معاویه 🆔 @balagh_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰ابن عباس گوید: ✅ روزی رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) نشسته بود که امام حسن (علیه‌ السلام) آمد، پیامبر خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) پس از دیدن او گریان شد و به امام حسن (علیه‌ السلام) فرمود: ◀️ ای پسر کوچک و عزیزم نزد من بیا، رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله) او را آن قدر به خود نزدیک کرد تا وی را بر زانوی راست خود نشاند، سپس فرمود: ♦️این حسن پسر من، از من است، نور چشم من، روشنی قلب من، میوه دل من، بزرگ جوانان اهل بهشت و حجت خدا است برای امت؛ امر او امر من، سخنش سخن من، کسی که پیرو حسن است، از من است و هر کسی که از فرمان حسن سرپیچی کند از من نخواهد بود. 💠هنگامی که من به حسن نگاه کردم یاد آن ذلت‌هایی افتادم که پس از من خواهد دید. وضع حسن این چنین خواهد بود تا اینکه در اثر زهر کشته خواهد شد. 🌀در آن موقع ملائک و آسمان‌های هفت گانه بر شهادت او گریان و همه چیز برای مظلومیت حسن گریه می‌کند، حتی پرندگان هوا و ماهیان دریا. 🔸«فَمَنْ بَکٰاهُ لَمْ تَعْمَ عَیْنُهُ یَوْمَ تَعْمَی الْعُیُونُ وَ مَنْ حَزِنَ عَلَیْهِ لَمْ یَحْزَنْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَحْزَنُ الْقُلُوبُ» 🔹هر کسی برای حسن گریه کند، چشمش در آن روزی که همه چشم‌ها کور می‌شوند کور نخواهد شد؛ کسی که برای او محزون گردد، قلبش در آن روزی که همه قلب‌ها محزون می‌شوند محزون نخواهد شد. 🏴 هر کس قبر حسن (علیه‌ السلام) را در بقیع زیارت کند، قدم او در آن روزی که قدم‌ها در صراط می‌لغزند، لغزش نخواهد داشت. 📚الامالی، شیخ صدوق، مجلس ۲۴ #