نوحه امام سجاد.س،۲.mp3
1.44M
#نوحه شهادت حضرت سجاد
#تک_ضرب
▪️مداح وشعر_آرمین غلامی_مجنون
#دهه سوم محرم۱۴۰۳_کرمانشاه
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)
درسینه داغ زین العابدین نشسته
دل از غم عزای ساجدین شکسته
عزای سجاد_گردیده برپا
از زهرکینه_افتاده تنها
آه و واویلا،،،،۲
افتان و خیزان آمده ,ازشام ویران
برنیزه ها دیده گل رخساره جانان
سرهابه نیزه_دیده به صحرا
دروادی غم_گردیده تنها
آه و واویلا،،،،۲
بی تو پدرجان من چه سختی ها کشیدم
از شام وکوفه بعد تو خیری ندیدم
رنج اسیری ساجدین را لطمه ها زد
بس طعنه ها ازشمروازخولی شنیدم
درشام وکوفه،باهرحقارت
جسمم کشیدند_سوی اسارت
آه و واویلا،،،،۲
یادم می آمدآن مصیبتها دوباره
بعدتوای بابانمانده راه چاره
ای سربریده قتلگه یاد من آمد
آمده بیادم حنجرو رگهای پاره
من ساجدینم_میر زمینم
بعدتوبابا،من برترینم
آه و واویلا،،،،۲
✍شاعر_آرمین غلامی
#سبک_یافاطمه من عقده ی دل وانکردم
##دهه سوم محرم۱۴۰۳
.
#عزاداری نوحه حضرت سجاد(ع)
#_روضه_امام ابالفضل_
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه سوم
#حسینیه منتظران امام زمان(عج)کرمانشاه
#شام دوشنبه۸مرداد👇
نوحه امام سجاد.ع۲.mp3
1.26M
#شب_چهاردهم_محرم۱۴۰۳
#امامسجاد_عزاداری
#زمزمه #تک_ضرب
#مداح.حاج آرمین غلامی
▪️نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام
🎙سبک: همه جا کربلا
ای وَلیّ خدا،رُکنِ اَرکانِ دین
سَروَرِ کائنات،سَیّدُ الساجدین
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
کشته زهرِ کین،غصه دارِ بلا
راویِ روضه ها،شاهدِ کربلا
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
از غمت تا فَلَک،سوزِ آوای من
رأسِ بالای نِی،دیده اي وایِ من
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
گودیِ قتلگاه،کوفه و شهرِ شام
رقص و چنگ و دَف و،سنگِ بالای بام
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین...
بوده اِی نوکریت،بر مَلَک افتخار
خطبه ات بر تنِ،فتنه چون ذوالفقار
بر حسین نورِ عِین
علی بن الحسین..
#
نوحه امام سجاد.ع.mp3
1.61M
◾نوحه امام سجاد(ع)◾
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه دوم محرم۱۴۰۳/کرمانشاه
بیمارِ دشتِ کربلا حضرت سجاد۲
راویِ دشتِ نینوا حضرت سجاد۲
بیمارِ دشتِ کربلا حضرت سجاد۲
به درد و غصه مبتلا حضرت سجاد۲
اسیرِ زنجیر بلا حضرت سجاد۲
بودی به یادِ کربلا حضرت سجاد۲
ای چارمین امامِ ما حضرت سجاد۲
سرت بِروی سجده ها حضرت سجاد۲
حضرت سجاد۲
دائم تو در حالِ دعا
تو دیده ای شامِ بلا حضرت سجاد۲
دیدی تو سر به نیزه ها حضرت سجاد۲
دیدی تو جسمِ کشته ها حضرت سجاد۲
دیدی تو ظلم وطعنه هاحضرت سجاد۲
کوفه کجا و توکجا حضرت سجاد۲
زدن به توسنگِ جفا حضرت سجاد۲
مدینه شد غرقِ عزا حضرت سجاد۲
مدینه شد کربُبلا حضرت سجاد۲
حضرت سجاد۲حضرت سجاد۲
چه محشری شده بپا حضرت سجاد۲
کُشته ی زهرِ اشقیا حضرت سجاد۲
بحقِ شاهِ شُهدا حضرت سجاد۲
در دَمِ آخرم بیا حضرت سجاد۲
به دردِ ما بده دوا حضرت سجاد۲
ما را رسان به کربلا حضرت سجاد۲
ای شافعِ روزِ جزا حضرت سجاد۲
یا امامِ سجاد حضرت سجاد۲
👈🏻
*🏴نام دشمنان امام حسین(ع) وچگونگی مرگ آنان🏴*
*شمربن ذیالجوشن*
نقشآفرین اصلی جنایات کربلا، صدور دستور یورش همه جانبه به امام حسین(ع) و یارانش
*چگونگی مرگش*
دستگیری توسط مختار ثقفی، گردن زدن او و انداختن وی در روغن داغ
*محمد بن اشعث بن قیس*
نقشآفرین و فراهم کننده حوادث روز عاشورا، فرمانده نیرویی بود که مسلم را دستگیر کردند روز عاشورا
*چگونگی مرگش*
در پی نفرین امام حسین(ع) عقرب سیاهی او را نیش زد و با خواری تمام مُرد
*عبید الله بن زیاد*
در حادثه کربلا، همه جنایتها به دستور مستقیم عبیدالله تحقق یافت و بعد از یزید بیشترین نقش را در فاجعه عاشورا داشت
*چگونگی مرگش*
چکیدن قطره خونی از سر مبارک امام حسین(ع) بر ران او و باقی ماندن آن زخم تا آخر عمر، جسدش توسط ابراهیم بن مالک اشتر به آتش کشیده شد
*یزید بن معاویه*
چوب زدن بر دندانهای مبارک امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
هنگام رقص و مستی به زمین خورد و مغزش متلاشی شد و صورتش همچون قیر، سیاه شد
*سنان بن انس*
نقش مؤثری در کشتن اباعبدالله الحسین(ع) داشت
*چگونگی مرگش*
زبانش گرفت، عقلش زائل شد و با وضع ناگواری از دنیا رفت
*عمر بن سعد*
مجرم شماره سوم فاجعه کربلا و فرماندهی عملیات کربلا را بر عهده داشت
*چگونگی مرگش*
به دستور مختار ثقفی به قتل رسید و سرش از تن جدا شد
*حرملة بن کاهل*
پرتاب تیر بر گلوی علیاصغر(ع)
*چگونگی مرگش*
مختار ثقفی دستور داد تا بدنش را تیرباران کنند
*حصین بن نُمیر*
فرمانده تیراندازان لشکر عمر بن سعد و تیراندازی به امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن اشتر جسد او را سوزاند و سرش را برای مختار به کوفه فرستاد، سر او در مکه و مدینه آویزان ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد
*مالک بن نُسیر کِندی*
فرود آوردن ضربه بر فرق مبارک سیدالشهدا(ع)
*چگونگی مرگش*
قطع دستانش توسط همسرش و تا آخر عمر فقیر ماند
*زرعه دامی*
از قاتلان امام(ع)
*چگونگی مرگش*
هنگام مرگ از گرمای شکم و سردی پشتش صیحه میزد و میگفت به من آب دهید
*محمد بن اشعث*
هتک حرمت امام حسین(ع)
*چگونگی مرگش*
توسط نیش عقرب در هنگام قضای حاجت مُرد
*عبدالله بن حَوزه*
تیراندازی به سوی لشکر ابا عبدالله(ع)
*چگونگی مرگش*
قطع پای راست او توسط مسلم بن عوسجه، اسب با حرکت تند، سر او را به هر سنگ و کلوخی کوبید تا به دوزخ رفت
*شبث بن ربعی*
با شمشیر به صورت مبارک امام حسین(ع) زد
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن مالک اشتر آنقدر رانهایش را برید تا مرد. سپس سرش را جدا و جسدش را سوزاند
*ابحر بن کعب*
برداشتن مقنعه حضرت زینب(س) و کشیدن گوشواره از گوش ایشان
*چگونگی مرگش*
ابراهیم بن مالک اشتر، دست و پاهایش را قطع کرد، چشمهایش را از حدقه درآورد
*شرحبیل*
از پشت بر صورت امام حسین(ع) زد
*چگونگی مرگش*
مختار او را با آتش سوزاند
*عمروبن حجاج*
در روز عاشورا آب را بر روی اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش بست، امام(ع) را خارج شده از دین نامید و از جمله حاملان سرهای شهداء به کوفه بود
*چگونگی مرگش*
به نفرین امام حسین(ع) گرفتار و از شدت تشنگی در
بیابان هلاک شد
#با_حسین_علیه_السلام 131
#با_محرم 135
⚫️⚫️ #تکلم_رأس_مقدس، در #دارالاماره_کوفه..
👈🏼👈🏼 وقتی سرِ مقدس حضرت سیدالشهداء (صلواةاللهعلیه) را وارد دارالاماره کردند، از دیوارهای قصر، #خون میجوشید و از بعضی از دیوارها به طرف ابن زیاد لعنةاللهعلیه، #آتش بیرون میزد.
🔸 او به شخصی که در کنارش بود گفت:
این ماجرا را برای کسی بیان نکن.
آن گاه از آن جا #فرار کرد و رفت.
سرِ مقدس امام حسین (صلواتاللهعلیه) با صدای رسایی سخن گفت و فرمود:
"ای ملعون! کجا میگریزی؟
اگر آتش در این دنیا تو را در بر نگیرد و نسوزاند، بیشک جایگاهت در آخرت آتش خواهد بود.
🔸 سخن #رأس مبارک ادامه داشت تا این که آتشها خاموش شدند و فرو نشستند، همه حاضران در قصر به #وحشت افتاده بودند.
🔸 تا ۲ یا ۳ ماه، مردم هنگام #طلوع و #غروب خورشید آن دیوارها را میدیدند که #خونآلود می شود و یاد آور کشتن فرزند رسولاللّه (صلواةالله علیهوآله) میگردد.
📚مقتل مقرم،ص۳۵۷_۳۵۸
📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۸۷
📚کامل ابن اثیر،ج۶،ص۳۷
یاسیدالساجدین..ع
عمری به نوکری توسجاد ع. دلخوشیم
ما از ازل عزای تو بر دوش می کشیم
خدمتگزار بزم تو جبریل بود وبس
مانیزپای این علمت تا ابد خوشیم
📓شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی):
عمامه و عبای توغارت شده حسین
مشت ولگد به روی سرت ای شه ها زدن
آتش زده به زندگی ا ت خولی وسنان
إینان نمک به زخم دل مصطفی زدن
آرمین غلامی(مجنون)
__اشعار روضه_
مینویسم برسراین خاک نامت یاحسین
خون گرفته صورت ماه تمامت یاحسین
غارت عمامه وپیراهنت رادیده ام
درسراشیبی مقتل ریخت جامت یاحسین
آرمین غلامی(مجنون)
تنهاشدی چنین ک غرورت شکسته شد؟
اینان تورا مقابل آن بچه ها زدن
تا چوب وسنگها به سر و صورتت نشست
ازبهره کشتنت به تنت نیزه ها زدن
آرمین غلامی(مجنون)
یک لشگری اینجا به قصد كشت آیند
درقتلگه با نیزه وبامشت آیند
اینجامیان دو حرامي گير كردی
شمراز جلو ميزد سپاه از پشت آیند
آرمین غلامی(مجنون)
برادر آشنای اهل دردی
توهرگز خواهرت را ردنکردی
دل زینب به دنبال توآمد
مرومیدان که ترسم برنگردی
مجنون کرمانشاهی
شاه دین ازاسبها افتاد
ازنفس نفس بارها افتاد
اینچنین دوره اش کردند
بین لشگر بارها افتاد
آرمین غلامی(مجنون)
اعتبارش همه شکسته شده
بين بی اعتبارها افتاد
نعل ها گرد و خاك ميكردند
وای بین غبارها افتاد
برسره نیزه هاسرش رفته
گذرش به نيزه دارها افتاد
-آرمین غلامی(مجنون)
کیست اینکه بی کس افتاده
برزمین خاتم سليمان است
تا نقاب از رُخت كنار زدي
برتوعالم تمام گریان است
_آرمین غلامی(مجنون)
زلف آشفته اش پريشان است
زیر شمشیرها غزل خوان است
آنقدر تیغ ونیزه هاخورده
وسط هلهله چه خندان است
_آرمین غلامی(مجنون)
بدنش دوره شد درآن صحرا
بین آن گیر ودارها افتاد
صورتش له شده درآن گودال
زیرچکمه .چه بی هوا افتاد
_آرمین غلامی(مجنون)
چو انگشتربه دستت تنگ دیدم
تو را با ساربانِ جنگ دیدم
سرت درتيرس بود اي،برادر
به رخساره توجاي سنگ دیدم
_آرمین غلامی(مجنون)
زلف آشفته اش پريشان است
زیر شمشیرها غزل خوان است
آنقدر تیغ ونیزه هاخورده
وسط هلهله چه خندان است
_آرمین غلامی(مجنون)
حرامیان به سویم اشاره بنمودند
برای غارت خیمه نظاره بنمودند
برای غارت گوشواره وخلخال
میان خیمه چنین گوش پاره بنمودند
_آرمین غلامی(مجنون)
برای درهم ودینار حسین راکشتند
چنان که زین غم عظمی مادرت افتاد
ندیده ام ولیکن دخترت چنین گوید
که ازاصابت سنگی ز.نی سرت افتاد
عدومرابه اسارت کشیده بین شهر
به راه کوفه النگوی دخترت افتاد
_آرمین غلامی
اشعاراسارت...
ای قاریم چه کس به لبت سنگ می زند
ای خوش صدای من چه صدایت شنیدنی است
هرگزمیا به کوفه تورا نیزه می زنند
حال وهوای کوفه برایت شنیدنی است
مانده تن شریف تودرقتلگاه ،حسین
برروی نیزه حال وهوایت شنیدنی است
درازدحام مردم شهرم،تورویِ نی
احساس می کنم که نمایت شنیدنی است
جا،بازکرده حنجره ات یاحسین به نی
غوغای خواهرت به نوایت، شنیدنی است
خولی سرت،میان تنورش نهاده بود
آوای فاطمه به عزایت شنیدنی است
مجنون به اشک دیده شودزائرت حسین
حال وهوای صحن وسرایت شنیدنی است
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
**
*بانیزه ای فتاده ای ازپا،حسین من
صدتکه شدتن توبه صحرا،حسین من
لشگربه قامت خَمِ زینب خنده کند
خون توجاری است به تماشا،حسین من
لب تشنه دخترت دگرازحال می رود
آبی رسان به خشکی لبها،حسین من
داغت کشانده مادرمن رابه قتلگاه
هستی تواسم اعظم زهرا،حسین من
گیردبهانة توبه خیمه سکینه ات
پاشوبیابه خیمه توحالا،حسین من
دیدم چوپای نحس عدوروی سینه ات
برسینه وبرسرزدم آنجا،حسین من
زهرای مرضیه سرنعشت ،جامه درید
مجنونم وفدائی زهرا،حسین من
ازچه توپاره پاره بدن گشته ای حسین
راضی به حکم چیده شدن گشته ای حسین
خاکی است چادرم ولی ای یارکافی ااست
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعار جدیدشهادت امام سجاد ع..
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
شعر.. مجنون کرمانشاهی..
اشعارشهادت امام سجاد ع
گریان شدی به وقت دعا زین العابدین
باهربهانه درهمه جا زین العابدین.
کابوس کربلا تن تو آب کرده است
میسوزی وبدون صدا زین العابدین
سجادی وتوکرببلای مجسمی
گریان برای خون خدا زین العابدین
پایین نرفته آب خوشی از گلوی تو
داری به سینه واعطشا زین العابدین
باخاطرات روز اسیری چه میکشی
داری به سینه آه ونوا ز
ین العابدین.
بایاد موی خونی وسرهای روی نی گریان شدی به صبح ومسا زین العابدین.
گریه مکن که چشم ترت درد میکشد
هستی توغرق اشگ وعزا زین العابدین
📝.شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
اشعارشهادت امام سجاد ع.
عاجز شده عالم ز رصدکردنت
خون شده تاول سره گردنت
برده عدوتورابه مهمانیت
کوفه شده محوسخنرانیت
مجلسیان کشته به یک غمزه ات
ماهرخان محو ابوحمزه ات
دیده ی خوبان به توظاهرشده
بانظرت خاک جواهرشده
حجت مطلق به دوعالم تویی
گریه کنه ماه محرم تویی
به گوشه چشمی تومراپاک کن
گوشه ای ازصحن بقیع خاک کن
حضرت سجاد ع شدم زارعشق
صحیفه ات مخزن الاسرارعشق
چشم انتظارت شده سجاده ها
مست نگاه توهمه باده ها
به دوش خود به نیمه شب می بری
بهر گدا نان ورطب می بری
سید سجادمراکن نظر
کن نگهی بر منه(مجنون )سحر
✏شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
سرنیزه ای راه گلویت رابهم ریخت
ضرب لگد جام سبویت رابهم ریخت
موی سرت درپنجه ی دستان شمر است
آن دستها وپنجهِ مویت را بهم ریخت
مابین آن گودال افتادی و دیدی
تیر و کمان ونیزه رویت را بهم ریخت
باضربه ی پا.پیکرت را زیر و روکرد
درگوشه ی گودال رویت را بهم ریخت
آشفتگی پیکرت را دید ه زینب
باران نیزه خلق وخویت را بهم ریخت
اینجاسنان و حرمله هم دست گشتند
آن نیزه راه گفتگویت را بهم ریخت
تیری رسیدو سینه ات راپاره کرده
تیر سه شعبه، های و هویت را بهم ریخت
(مجنون)نگر که ذوالجناح بی صاحب آمد
گویاکه دیده شمر رویت ، را بهم ریخت
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
دهه دوم محرم
# بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
درکوچه هم مسیر .کتک خوردنم حسین
بنگرکه من اسیر کتک خوردنم حسین
دیدی گرسنگی تن من آب کرده بود
قدم خمیده؟ سیر کتک خوردنم حسین
تا ٬گشته ای گلم ٬کمرم پای عشق تو
درشام .سر به زیر کتک خوردنم حسین
ازسنگ شامیان سر و رویم شکسته شد
درکوچه ها اسیر کتک خوردنم حسین
این زخم وداغ بی کسی ام دیدنی شده
بعد از تو زود پیر کتک خوردنم حسین
دیدی نرفتهام به کنیزی نگر ٬ولی
کوچک شدم، حقیر کتک خوردنم حسین
(مجنون) ببین که مردم کوفع چه میکنند
باهربهانه٬ گیر کتک خوردنم حسین.
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
#دهه _دوم _محرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب #دروازه_کوفه
#مصائب_
پرده بردار ازنقاب ای آفتاب از روی نی
تاکه گرددجلوه گرخورشیدناب از روی نی
تانظاره کرده ام خورشیده خون آلوده را
گفتمت خورشیدزخمی.رخ متاب از روی نی
کهکشانی شدبیابان چونکه امشب میدمد
ماه من ازخیمه هاو آفتاب از روی نی
روز محشر ریگ ریگ این بیابان ها گواست
دشت وصحرا خورده زخم بی حساب از روی نی
دیده یال سرخ رنگ وپیکری درخاک وخون
وای دیدی اسبهای بی رکاب از روی نی
گرعطش نوشیدن اینجا آرزوی آب بود
میرسد اینجا عطش ها راجواب از روی نی
رودها ازسینه ها جاری شده ای وای من
چونکه می آیدصدای آب آب از روی نی
گرچه اینجا حرف (مجنون)تشنگی وبی کسی است
چشمه چشمه می تراود شعرناب از روی نی
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
*
برقامت شه ضربت شمشیروسنان بود
ازضعف عطش پیکراوچه ناتوان بود
سنگی که عدوزدبه سرش وای چه هاکرد
آنجابه خدا،جای جراحات سنان بود
آنوقت که ازاسب تومجروح فُتادی
تاپشت خیامت دل من صیحه زنان بود
جبریل صدازدکه حسین ازنفس افتاد
صدآه وفغان درحرم تشنه لبان بود
جسم شه عطشان هدف تیربلابود
آنجاکه حسین شکسته سر،خونین دهان بود
هرنیزه ای درکرببلا،خوردبه جسمت
گرروی زمین فتاده ای ازآن نشان بود
آن خوک کثیف آمدوبرجسم توبنشست
رأس توجداکرد،سپس خنده کنان بود
دیدم که پس ازغارت انگشتروانگشت
آن شال وکمربند بدست ناکسان بود
بر پیرهن کهنه تورحم نکردند
مجنون به هوای توحسین اشک فشان بود
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
_________________________
قافله وسر حسین درکوفه
ای قاری ام چه کس به لبت سنگ می زند
ای خوش صدای من چه صدایت شنیدنی است
هرگزمیا به کوفه تورا نیزه می زنند
حال وهوای کوفه برایت شنیدنی است
مانده تن شریف تودرقتلگاه ،حسین
برروی نیزه حال وهوایت شنیدنی است
درازدحام مردم شهرم،تورویِ نی
احساس می کنم که نمایت شنیدنی است
جا،بازکرده حنجره ات یاحسین به نی
غوغای خواهرت به نوایت، شنیدنی است
خولی سرت،میان تنورش نهاده بود
آوای فاطمه به عزایت شنیدنی است
مجنون به اشک دیده شودزائرت حسین
حال وهوای صحن وسرایت شنیدنی است
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
__________________________
اشعارناب شهادت امام سجاد ع
من همان شرح غم یعقوبم
پیش خود لاله ی پرپر دیدم
اصوه ی صبرم وچون ایوبم
هیجده یوسف بی سر دیدم
پیش خود دیده ام آن قائله را
به برم یوسف بی پیروهنی
صیدبشکسته پر حرمله ای
توحسینی گل خونین کفنی
پاره های پیکرت راجسته ام
آن تن بی کفنت را.ای پدر
تاکه دست از زندگانی شسته ام
دفن بنمودم تنت را ای پدر
دیده ام روی هلال کوفیان
من فدایت ای شه خونین دهن
کس امانت را نداد ای جان من
بوریا برپیکرت باشدکفن..
✏شعر.آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
👆👆👆👆👆👆👆👆
بمناسبت شهادت امام علی بن الحسین علیه السلام زین العابدین
مدح امام زین العابدین علیه السلام
حاج آرمین غلامی(مجنون)🖤👇👇
اکثر مورخان نقل کرده اند که هشام بن عبدالملک هنگامي که خواست طواف کعبه را آغاز کند و به حجرالاسود نزديک شود، فشار جمعيت به حدي بود که او نتوانست خود را به آن برساند و ناگزير برگشت و بر تختي که براي او نصب کرده بودند نشست و بزرگان شام جملگي در اطراف او حلقه زده و به تماشاي مطاف پرداختند.
ناگهان امام سجاد (ع) نيز نزديک حجرالاسود آمد و در برابر عظمتش موج جمعيت کنار رفت و مردم راه را براي او باز کردند تا به آساني حجرالاسود را استلام نمود و به طواف پرداخت. گويند تماشاي اين منظره موجي از خشم در دل هشام برانگيخت و آتش حسدش شعله کشيد. يکي از چاپلوسان با تعجب گفت: اين کيست که مردم براي او راه باز ميکنند و از او تجليل ميکنند؟ هشام که او را ميشناخت تجاهل کرد و گفت: او را نميشناسم! فرزدق که در آنجا حاضر بود، از اين حقکشي احساساتش تحريک شد و در پاسخ آن مرد قصيده ی ميميه ی مشهور خود را سرود و خطاب به هشام تا پايان خواند و گفت: اي هشام! همه ی موجودات زمين و آسمان او را ميشناسند. تو چه طور نميشناسيش؟
يا سائلي اين حل الجود و الکرم عندي بيان اذا طلابه قدموا
هذا الذي تعرف البطحا و طأته والبيت يعرفه و الحل و الحرم.
هذا ابن خير عبادالله کلهم
هذا التقي النقي الطاهر العلم
هذا الذي احمد المختار والده
صلي عليه الهي ما جري القلم
لو يعلم الرکن من قد جاء يلثمه
لخر يلتثم منه ما وطاء القدم
هذا علي رسول الله والده امست
بنوره هذه تهتدي الأمم .
اي که مرا از سر منزل جود و کرم ميپرسي! از نشان آن مرا سخني است که چون جويندگانش فرا رسند، باز هم خواهم گشت.
اي که تو او را نميشناسي! او کسي که سرزمين بطحا جاي قدمهايش را ميشناسد و کعبه حل و حرم و بيت خدا نيز او راميشناسند.
اين بهترين بندگان خداست و اين همان شخصيت منزه از هر آلودگي و رذالت، و پيراسته از هر عيب، و کوه علم فضيلت است. اين کسي که احمد مختار، پدر اوست که تا هر زمان که قلم قضا بر لوح تقدير روان باشد، بر او درود فرستد. اگر رکن يعني حجرالاسود بداند چه کسي به بوسيدنش قدم بر ميدارد هر آينه فرو خواهد افتاد تا جاي پاي او را ببوسد.
اين همان علي است که پدرش پيامبر خداست، همان پيامبري که اقوام و امتها با نور هدايت او رستگار شدند. بعد فرزدق ادامه داد و گفت: اين همان کس است که جعفر طيار و حمزه شهيد، اعمام او هستند. حمزه همان قهرماني است که محبتش در جان هر انسان ريشه دوانده است. اين، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصي پيامبر است که آتش انتقام از زبانه ی تيغ او ميدرخشيد... چون قصيده به پايان رسيد، هشام به فرزدق گفت: چرا تاکنون در مدح ما چنين شعري نگفتي؟ فرزدق با کمال شجاعت گفت: جدي مانند جد او و پدري همطراز پدر او و مادري به طهارت مادر او بياور تا تو را نيز چون او ثنا گويم. هشام پس از اين جريان نام فرزدق را از دفتر جوايز زدود و او را در سرزمين عسفان بين مکه و مدينه زنداني کرد. فرزدق اين شعر را گفت: اتحبسني بين المدينة و التي اليها قلوب الناس يهوي منيها سپس هشام آزادش کرد.
چون خبر به امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم صله براي او فرستاد. فرزدق قبول نکرد و گفت: من براي پول تو را نستودم و فقط براي خدا ثنايت گفتم. امام مجددا پيام فرستاد که ما اهل بيت اگر چيزي به کسي ببخشيم ديگر از او باز نميگيريم
.
کانال مجنون کرمانشاهی
روضه شهادت امام سجاد (ع) - دریا به دیده ی تر من گریه می کند - حاج آرمین غلامی (مجنون)
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین
عمری به نوکری توسجاد ع. دلخوشیم
ما از ازل عزای تو بر دوش می کشیم
خدمتگزار بزم تو جبریل بود وبس
مانیزپای این علمت تا ابد خوشیم
+تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید...حسین...حسین...
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
+آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت،علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند...
+چرا بلند بلند گریه میکنی؟نمیدونستم بازوش...پهلوش...میگه یه وقت صدا زد یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُمبیاید از مادر توشه برگیرید! فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، همون سینه ای که،علی فرمود:اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند؛فَاجتَمِعَ عدّة ...با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند...
حسین...
⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯
┄┅═══••↭••══
┄┅═══••↭••═══┅┄
الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش ....
همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال .....
ته گودال پیکر افتاده ...
توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ...
مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود
در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود
روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران
یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود
درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا
یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود
در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند
عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود
عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید
خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود
دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند
تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
*میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....*
روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند
تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد
گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ
خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ...
حسین ......
*تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن ....
آی حسین ....*
گریه بر کشتۀ عریان خوب است
گریه بر دامن طفلان خوب است
گریه بر آن لب و دندان خوب است
گریه خوب است که هر شب باشد
گریه بر چادر زینب باشد ....
*اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....*
1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90
#حاج آرمین غلامی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#بازگشت_کاروان_به_مدینه
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_صفر
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
کربلا/دهه دوم محرم
درمسیرکربلا ، ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﺍب توشدم..
منه آلوده حسین .غرق ثواب توشدم.
ﺁﻣﺪم بسوی تو، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ..
چون خس شکسته ای روی سراب توشدم..
ﺑﻨﺪﻩ اﯼ هستم که باعشق شما ﺧﻮب شدم ..
با اشارات نظر نوکره ناب توشدم..
سوخت(مجنون)، که شبی شمع مزارت بشود..
بی خود از خودشدم ومست وخراب توشدم.
شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴.
💥ورود کاروان به شهر کوفه 💥
✍️✍️مجلس ابن زیاد ▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇
🔴 ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید:
_تو کیستى؟
🔵 حضرت پاسخ داد:
_من على بن الحسین هستم.
🔴ابن زیاد گفت:
_مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟
🔵 امام(علیه السلام) فرمود:
_من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند.
🔴 ابن زیاد گفت:
_نه، او را خداکشت!
🔵 امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود:
_«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد).
(یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به شهادت رساندند).
🔴 ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت:
_تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!!
🔵 حضرت_زینب (س) وقتی این وضع را دید، #امام_زین_العابدین (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود:
_بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان!
🔴ابن زیاد به حضرت زینب و امام_سجاد (ع) نگاهى انداخت و گفت:
_شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است!
🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود:
_عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود:
_آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟!
🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند.
(که به خرابه شام معروف است)
📚لهوف، ص ۲۰۲