eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
625 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعار کردی-نوحه اربعین هاتم پیاده بارها وتم حسین گوشه ی صحن ابالفضل وخدا وتم حسین هاتمه موکب له موکب ونجف تاکربلا همره عشاق صحنت ونوا وتم حسین اشک چاویلم تو دید و،قسمتم کردی حرم در میان خنده وهر گریه تا وتم حسین هرکسی و نیّتی هاتیه وپاپوسیت گاه با اخلاص و گاهی با ریا وتم حسین گوشه ی تنهایی ام نام تو هاوردم ولب گاه در بزم عزایت م بی صدا وتم حسین دیمه آقانوکرانت زائره صحن تونن ناگهان بغض م شکیا بی هوا وتم حسین "ازحرم تا قتلگه زینب فقط وت یا حسین" اربعین،م و وطن تاکربلا وتم حسین حال آقاتو جواو شعر (مجنونت) بیه ابتدا وتم "حسین" و انتها وتم "حسین" آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) @majnon1396
غارت پیراهنت را دیده ام بر روی نی رفتنت را دیده ام تازیانه خوردنت را دیده ام پاره پاره آن تنت را دیده ام اربعین زینب سوی گودال رفت دیدی آخر زینبت ازحال رفت بوده ام ،یادِ تنت یک اربعین خونی است پیراهنت یک اربعین یادِ  نیزه خوردنت یک اربعین راس بر نی رفتنت یک اربعین ازفراقت قامت من خم شده یک نفر ازکاروانت کم شده توبه نی بودی وحیرانت شدم؟ من چهل منزل پریشانت شدم؟ شاهد اشک یتیمانت شدم هرکجایی دیده گریانت شدم درهوایت اربعینی آمدم روی نی بودی وبرتو سر زدم دیده گریان بوده ام پایِ سرت بین راه افتاده ازپاِ خواهرت گشته زینب یک تنه یک لشگرت یادویدم در پی آن دخترت برزمین میخورد و از ماجای ماند هرکجا باگریه مارامیکشاند بازهم اشکم سرازیر غم است بال وپرها گیر زنجیر غم است کوچه درهر کوچه تحقیر غم است بین غصه خواهرت پیر غم است سنگها خورده به ماه هرشبت خورده بر پیشانی این زینبت دیده ام خولی وشمر بی حیا دیده ام از مردم ِ کوفه جفا من غمی بدتر ز دشت کربلا لطفی از قومی که بوده آشنا بی حیا آمدکنیزی بی نهاد نان و خرمابهر ِ خیراتش بداد بر دره دروازه ای در ازدحام.. بهر استقبال ماقومی زشام چشم های هرزه ای از روی بام کرده بودن قوم مابی احترام دیدگانی سوی ما ها خیره بود چشم نامحرم به زنها خیره بود ازچه گویم شام ،نامش سنگ بود یاجواب ،انتقامش سنگ بود بر سره هر پشت و بامش سنگ بود برتو آخر احترامش سنگ بود تونمی پرسی ز احوالم چرا باتوبودم من چهل منزل اخا حقِّ زینب سیلی و آزار نیست کوچه گردی بین ،اینِ انظار نیست یاعبور از کوچه وِ بازار نیست یاسزاوارِش دل غمبار نیست بین این غوغا نرفته معجرش شدشکسته بین این کوفه سرش بوی نان می آمد ازاین خانه ها؟ دیدی ازنی ضَعفِ این دُردانه ها؟ جای ما دادند درویرانه ها؟ دیده ای شلاق براین شانه ها؟ دست بسته بوده ایم پیشِ عوام بی توما را برده اند بزم حرام ماکجا و مستی وبزم شراب میدهد ملعون دل ماراعذاب میکشد آهی حزین از دل رباب راس تو دیده به حال پیچ و تاب خون چکیده از لبانت ناگهان برلبانت خورده چوب خیزران کن نظاره خواهرت درپای قبر گریه کردم برسرت درپای قبر دیده ام چشمِ ترت درپای قبر آمداز ره دخترت درپای قبر حق بده مردک مریضش خوانده است یاکسی آنجا کنیزش خوانده است @majnon1396
📹روضه ی اربعین 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یاد داری همه جا گرد سرت جمع شدن گل بی بال وپرم .پی پرت جمع شدن گوشوارم شده غارت صورتم گشت کبود برتمسخرکردنه .چشم ترت جمع شدن یاد داری خواهرت ضرب لگدهامیخورد سنگ ها درپی راس اطهرت جمع شدن دیده ام وای که در فاصله ی کوتاهے تیر ها یی یک به یک به محضرت جمع شدن یاد داری وای من راس ابالفضل به نی لشگر ی سنگ به گرده قمرت جمع شدن وای(مجنون)دره دروازه همه رقصیدند سنگهابود حسین گرده سرت جمع شدن. 📕 @majnon1396
♥رجزاربعین کربلا... پای پیاده زیرعلم. اربعین خوش است تاول زدن بپای غم اربعین خوش است پای پیاده سوی حرم هروله کنان سینه زدن میان حرم اربعین خوش است "موکب به موکبت همه زوار عاشق است." باران اشکها به غم اربعین خوش است ای کعبه ی دل همه عشاق یاحسین پای پیاده سوی حرم اربعین خوش است مزدتمام سینه زنان دست فاطمه است سایه نشین به زیرعلم اربعین خوش است زوارمیلیونی به حریم توآمده وقت عبور پای قدم اربعین خوش است با دم گرفتنم همه رامست میکنم ای نوحه خوان. بخوان که دم اربعین خوش است (مجنون)به سر زنان به عزای توآمده اینجاتمام اشگ غم اربعین خوش است.. 📝.شعر @majnon1396
حضرت زینب (س)-اربعین بعدچهل روز سره قبرتو آمده زینب به بره قبره تو شکوه کند ازغم این روزگار دیده ی زینب شده ازگریه تار با سر تو همسفرم یاحسین شکسته شدبال وپرم یاحسین کبوترت بی پروبی ‌بال شد یک چله داغ تو چهل ‌سال شد خنده به چشمان ترم میکنند شعله نثار جگرم میکنند کوفه کناره محملم صف‌ زدند رقص‌کنان، خنده‌ زنان کف ‌زدند خواهره تو در ملاء عام بود مونس او سنگ لب ‌بام بود چشم به رخساره رخت دوختم ازاثره سوختنت سوختم داده ای از نیزه به خواهر سلام به هرکجا توبوده ای هم‌ کلام    زهرطرف چشم تو سوی من است راس تو آن قبله ی روی من است ببین پی عرض سلام آمدم خسته و پیروز ز شام آمدم بوده به چشمت نگه فاطمه بر سر نی هم‌ سخن ما همه وای اگر شانه به مویت زنم بوسه به رگ‌های گلویت زنم آمده ام شکوه زشامی کنم شکوه ای از بی احترامی کنم اشک دوچشمان مرا پاک کن کنار قبرت تومرا خاک کن تشنه آبی به فدای تو ‌آب همره من آمده عشقت رباب بگوحسین غنچۀ پرپرم کو بگوبه من علی اصغر کو ز شام وکوفه آمدم در حرم سوی تو ای یار طواف آورم رسیده ام ای همه جا همرهم گزارش این سفرم رادهم زنده قیام تو زنامم بپاست نام تو در خطبۀ شامم بپاست تیغ علی بین زبان من است وحی خدا بین بیان من است یک چله سختی زغمت ساختم لرزه به دشمنانت انداختم رقیه گردیدپیام‌ آورت مانده در آن خرابه هادخترت رقیه پای سرت آرام شد دفن به ویرانه ی آن شام شد به نیمه شب دفن شده دخترت زنده شده دفن شب مادرت حال رسیده ام کنارت حسین بوسه زنم سنگ مزارت حسین _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
رزق عالم میرسدبا یک نوایت یاحسین بازآقاکرده ام حال وهوایت یاحسین وصف وشانت باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوایت یاحسین دربهشت جاودان بردرب آن حک کرده اند اولویت هست اینجا با گدایت یاحسین در اذان خود بگویم اشهد ان حسین می شوم وارد به جمع بچه هایت یاحسین گفت مجنون نعمت لیلی فراوان میرسد هرچه دارد این جماعت از دعایت یاحسین شعر...مجنون کرمانشاهی
حضرت زینب (س)-اربعین بعدچهل روز سره قبرتو آمده زینب به بره قبره تو شکوه کند ازغم این روزگار دیده ی زینب شده ازگریه تار با سر تو همسفرم یاحسین شکسته شدبال وپرم یاحسین کبوترت بی پروبی ‌بال شد یک چله داغ تو چهل ‌سال شد خنده به چشمان ترم میکنند شعله نثار جگرم میکنند کوفه کناره محملم صف‌ زدند رقص‌کنان، خنده‌ زنان کف ‌زدند خواهره تو در ملاء عام بود مونس او سنگ لب ‌بام بود چشم به رخساره رخت دوختم ازاثره سوختنت سوختم داده ای از نیزه به خواهر سلام به هرکجا توبوده ای هم‌ کلام    زهرطرف چشم تو سوی من است راس تو آن قبله ی روی من است ببین پی عرض سلام آمدم خسته و پیروز ز شام آمدم بوده به چشمت نگه فاطمه بر سر نی هم‌ سخن ما همه وای اگر شانه به مویت زنم بوسه به رگ‌های گلویت زنم آمده ام شکوه زشامی کنم شکوه ای از بی احترامی کنم اشک دوچشمان مرا پاک کن کنار قبرت تومرا خاک کن تشنه آبی به فدای تو ‌آب همره من آمده عشقت رباب بگوحسین غنچۀ پرپرم کو بگوبه من علی اصغر کو ز شام وکوفه آمدم در حرم سوی تو ای یار طواف آورم رسیده ام ای همه جا همرهم گزارش این سفرم رادهم زنده قیام تو زنامم بپاست نام تو در خطبۀ شامم بپاست تیغ علی بین زبان من است وحی خدا بین بیان من است یک چله سختی زغمت ساختم لرزه به دشمنانت انداختم رقیه گردیدپیام‌ آورت مانده در آن خرابه هادخترت رقیه پای سرت آرام شد دفن به ویرانه ی آن شام شد به نیمه شب دفن شده دخترت زنده شده دفن شب مادرت حال رسیده ام کنارت حسین بوسه زنم سنگ مزارت حسین _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعارکردی-بسبکهای_بسبكهاي زنجيرزني_سينه زني... _عجب رسمیه..رسم زمونه..... _شیرین جوانم_آرام گیاانم..... _پا وسر غرق خوین...... یه اربعینِ. عزیزطاهاس چلی شهید. بی سر زهراس زینب زائره.باغ گل یاس زائره قبره. حسین وعباس آه و واویلا..2.. چهل منزل وَ. بعده اسارت هاتمه برا. بهر زيارت یوسف زهرا.بیمَه هوایی بی یَسه زينب. كربوبلايي آه و واویلا2.. * دسته گل مِ، گريه وُ ناله اس سوغاتي مِ، داخِ سه ساله اس من فاتح بیمه .له كوفه و شام نشان وسنگم. له لب هربام -آه و واویلا2... * نامت ای بِرا .ذكر لب مِ روح نمازی. درهر شب مِ در راه تو مِ .لَه گیان گذرم له بان قورت.م ِ نامَه سرم آه و واویلا2... * له پيكره تو، اي نور ديده هاوردمَه مَ ، سرِ بريده یه اربعینه .دورم له جسمت ولب نَخِستم .م ِهرگز اسمت -آه و واویلا2... -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) *
_اشعارکردی غمدیده یارت له سفر هاتیه ای یار زینب خسته خوین جگر، هاتیه ای یار له شام و کوفه ای برا، قامته خم بی هاوردیه ارات خور، هاتیه ای یار م ِمقتدای کوفی و شامی ام هرجا سوزیاس خیمه جوره در، هاتیه ای یار ایکاش بخشش کردیای خاتم دستد انگشترت بی درد سر، هاتیه ای یار درکنج ویرانه بی یه روز م تاریک مهمانمان بی تشت زر، هاتیه ای یار کافیه ای برا که تو حال م پرسی سره تو بیه همسفر، هاتیه ای یار و دویت دردانه برا تونپرس له م جا منیه له خاک شر، هاتیه ای یار یی اربعین برا له تو زینبت دور بی ودیده گان منتظر، هاتیه یار -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
اشعار کردی_بسبک...دشتی چهل روژه که زینب بی حسینه براگیان خویشکت در شور وشینه صدای کاروان هاتیه انگار نوای ساربان هاتیه انگار گمانم قافله سالاره زینب گمانم غصه وغمداره زینب وبان ناقه سوز و آه دیرم وسر سربند ثارالله دیرم منم زینب که بیمه زار وخسته غرورم ای برا بیه شکسته دلم له فتنه باطل بیه خوین سرم له چوبه محمل بیه خوین برا ولب درم هر دم نوای تو حسین سر جیا بومه فدای تو غم دیرینه در احوال دیمه چهل روژه غم چل سال دیمه و دست شامیان خلخال دیمه لبان تشنه در گودال دیمه خدا صبرم بیه لی شین وماتم برا هجر توپشتم کردیه خم چهل روژ حال و احوالم نپرسی چهل روژ حال اطفالم نپرسی چهل روژ معجر و شالم وسر بی حسین گیان له خمت چاو ه م تر بی چهل روزه حسینم سر برینه له جسم شاه عالم پر برینه کرمانشاهی_آرمین_غلامی
🌹 درسینه ی ماتابه ابدجای حسین است جای فرح انگیز و فرح زای حسین است جز ذات خداوند و رسولش که فهیمند فهمیده کسی نیست که معنای حسین است دل نیست دلی که نبود عاشق رویش در خود ندهد جای تولای حسین است انگار که برصفر به یکباره کنی ضرب آن مذهب و آن مکتب منهای حسین است آنروز به کرات در آنجا همه دیدند قدرت به دو دستان توانای حسین است تاحال ندیده است بخود چشم زمانه این ضربت و آن خطبه غرای حسین است قاضی نتوان گفت برآنکو به قضاوت نادیده بینگارد اگر رای حسین است تا حال کسی از سر تحقیق در این دهر نشناخته جز فاطمه، دنیای حسین است هیهات که آرد به جها ن کسی مثالش (مجنون )چه کسی تالی و همتای حسین است _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🌹داستانهای شنیدنی🌹🌹 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🍀🌸🍀🌸🍀🌸 📌 دستمالی که سیدالشهداء علیه السلام به سر مبارک حضرت حرّ بستند! 📚 سیدالطائفتین علامہ سید محمد حسین حسینے طهـرانے قدس اللہ نفسہ الزڪیہ در کتاب " معادشناسی، ج۳، ص ۱۹۷ " میفرمایند: ✍🏻 جماعتى از مردمان معتمد و موثّق براى من نقل كردند كه چون شاه اسماعيل بغداد را به تصرّف خود در آورد براى زيارت قبر حضرت سيدالشّهداء عليه السّلام به كربلا آمد. و چون از بعضى از مردم شنيده بود كه به حرّ بن يزيد رياحى طعن مى‏ زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش كنند. چون قبر حرّ را نبش كردند، ديدند كه به همان هيئت و كيفيتى كه كشته شده است خوابيده است، و بر سر او دستمالى ديدند كه با آن سر حرّ بسته شده بود. شاه اسماعيل - نوَّر اللهُ مضجعه - چون در كتب سِير و تواريخ خوانده بود كه در واقعه كربلا كه سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سيدالشّهداء عليه السّلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، براى باز كردن و برداشتن دستمال تصميم گرفت؛ چون آن دستمال را باز كردند خون از سر حرّ جارى شد به طورى‏ كه از آن خون قبر پُر شد. و چون دستمال را بستند خون باز ايستاد و چون دوباره باز كردند خون جارى شد. و هرچه كردند كه بتوانند آن خون را به غير از همان دستمال بند بياورند و از جريانش جلوگيرى كنند ميسّر نشد. و از اينجا دانستند كه اين قضيه موهبت الهى است كه نصيب حرّ شده است و به سبب حسن حال حرّ و سعادتمندى اوست كه چنين كرامتى براى او مانده است. شاه اسماعيل دستور داد قبّه‏اى بر مزار او بنا كردند و خادمى را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت كند!
(ع)_ باز درشیبب عذارقتلگاه بود ملعونی کنارقتلگاه بودگیسوی حسین دردست شمر روی خاک افتاده یارقتلگاه میزند در زیرخنجر دست وپا شدجدا ازتن نگار قتلگاه مثله شد درزیر خنجر ها تنی لاله ی نرگس عذارقتلگاه هرطرف یک تکه از جسم توبود عطر گیسویت بهار قتلگاه یوسف گمگشته زیرخنجراست ای مسیحای تبار قتلگاه تکه ای سالم نمانده درتنت مانده یادت گلعذار قتلگاه ای براهت مانده زینب تا ابد دیده گریان اشکبار قتلگاه جلوه کن ای مه بالای نی تا برآید انتظار قتلگاه آمده مادر به استقبال تو ازمدینه در کنار قتلگاه میکنم ناله برای دوریت اشکهایم بر مزار قتلگاه انتقام حق توخواهم گرفت خطبه خوانم درکنار قتلگاه تا نفس در سینه (مجنون)بود میشود او داغدار قتلگاه غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
حسینی سیرم از سفره ي احسان، اباعبدالله شاملم لطف فراوان اباعبدالله همه جا لطف حسین است ببین مي بارد ، مینشینم زیرباران اباعبدالله سخت و دشوارنباشدبه حرمخانه روی... زائرم برتوچه آسان اباعبدالله توبه ام رابپذیر گرچه بد و رسوایم دل من گشت پریشان اباعبدالله آمدم بر درت ای شاه, مرا نيز ببخش تانیشنم به سر خوان اباعبدالله شب جمعه حرمت حال وهوایی دارد شده زهرابه تومهمان اباعبدالله هر شب جمعه شب رحمت سلطان سخاست به لبم ذکر "حسين جان" اباعبدالله گره ی کار به دستان تو وامیگردد دل" مجنون" به درمان اباعبدالله /آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)/
» ❤️ 👋 ناب گودال _حضرت اباعبدالله الحسین_علیه السلام بازیچه ی دستان ملعونی سرت شد بشکسته درگودال خون بال وپرت شد دیدم که ملعونی تنت راجابجا کرد یکباره باخنجر بریده حنجرت شد کابوس گودال ازسرم بیرون نرفته حالم پریشان تر ز چشمان ترت شد دستم دگر بالانمی آید بگیرم جسمت به بر، فصل وداع آخرت شد لات وارازل های کوفه جمع بودند اینجا به گردت ،زارومضطرخواهرت شد یک گوشه انگشت تورا دیدم بریده دیدم به غارت رفته آن انگشترت شد خورشید عالمتاب زهرا بی فروغی خدمتگزارت مریم و هم هاجرت شد شش ماهه ات را گوشه ای درخاک کردی بنیانگذار دولت تو اصغرت شد شدتکه جسم نورعینت دربیابان دربین گرگان پاره جسم اکبرت شد ، دیدم که افتادی وجسمت را دریدند بازیچه ی دستان ملعونی سرت شد در خواب هم کابوس نیزه دید ه ام من درشام ودرکوفه به نیزه حنجرت شد _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
روی تنم جای عصا ی شامیان است بر صورت من پنجه های شامیان است بر چادر من رد پا ی شامیان است روی سر من مشتهای شامیان است یک اربعین ما را حسین تاشام بردند؟ ناموس هایت کوچه ای بدنام بردند؟ یک چله ای مابین خاص و عام بردند؟ مارابه مهمانی سنگ بام بردند یک اربعین بازار زنها رفت زینب... چون شیربود وبهر دعوا رفت زینب... ازکوفه تاشام بلاهارفت زینب .. بی کس چنین آواره هر جا رفت زینب @majnon1396
گريه برآن تن وسربی پيكرت كنم یک اربعین نوابه تن بی سرت كنم کردم نظاره بر سره ،شط فرات وباز اشکی به ياد لعل لب اصغرت كنم یک اربعین توان تنم ازنفس فتاد اینجافغان زهجر رخ دخترت كنم خواهم که چهره ام بگذارم به خاك تو آقا سلام بربدن بی سرت كنم اینجا نظربه شعلهْ خورشيد دیدنیست يک اربعین نوابه غم حنجرت كنم یک اربعین دلم زغمت پاره پاره شد وقتی نظر به قبر علی اكبرت كنم دستی زپيكرتوفتاده به رنگ خون جانم نثار تربت آب آورت كنم یک چله گويمت چه كشيده است قافله خواهم که ناله ها به دل خواهرت كنم دیگر سرم،تنم، جگرم دردمي كند این خون دل روانه به خاك ترت كنم یک چله درعزای تو(مجنون )نواکند این بس كه افتخار به نوحه گرت كنم آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا