eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🔷یازینب س ...🔶🔶 میان گرگهادرگیر بودی/ چومرغی درقفس زنجیر بودی/ تورادرکوفه خولی تازیان زد / گمانم از زمانه سیر بودی سره یارت به روی نیزه هابود /توازآن نیزه دار دلگیر بودی . . 📝 .شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_شب دوازدهم محرم-هییت انصارابالفضل(ع)_کرمانشاه_شور مداح.حاج آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی). پیشنهاد دانلود👆👆👆
بسم الله الرحمن الرحیم سردربدن نداری وبرپیکرت چه شد آن مصحف ورق ورق و پرپرت چه شد از بهرشستشوی گل زخم های تو آب گلاب و زمزم و  هم کوثرت چه شد سررانهاده ای به سر خاک کربلا آن دست مهربان و نوازش گرت چه شد آزاد شد شریعه زبعد قتل حسین زینب بگو که ساقی آب آورت چه شد غارت نموده اجنبی سوغا ت خواهرت یارابگو که پیروهن مادرت چه شد مجنون مگو ز محفل تشت طلاو سر یارابگو شکستگی آن سرت چه شد @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم بسویم آمده آن مرد جانی مرامیزد به ضرب تازیانی به زیر آفتاب گرم وسوزان ندارد پیکرتو  سایبانی صدای شیون زهرا بلند است کنار تو نشسته قد کمانی رسیده برسرگودال پرخون کنارت آمده با ناتوانی دوباره ماجرای کوچه برگشت اسیری می روم با ریسمانی برادررفته غارت آن  نگینت شدم من همسفر  با ساربانی شب تاریک و طفلی دربیابان ندارد دخترت از مانشانی دوباره گم شده طفلت به صحرا ندارد دخترنازت بیانی ندارد گوش ما یک گوشواره نماند از تن مانیمه  جانی الا مجنون برای دخترک ها نباشد زین بیابان پاسبانی @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم درشهرکوفه آل حسین در اسارت است ناموس حق .عیال حسین در اسارت است خولی به مطبخش سر سلطان نهاده است درشهر.نونهال حسین دراسارت است گفتند در قشنگی صورت نمونه است برنیزه ها جمال حسین دراسارت است شالی که بود دور تنش بردقاتلی انگشتری وشال حسین دراسارت است اینجاچرا بپای سرش دست میزدند آن روی بی مثال حسین دراسارت است عاشق هماره در پی معشوق میرود درشهرغم عیال حسین در اسارت است (مجنون) بدان مدال شجاعت ازآن اوست گویاکه این مدال حسین در اسارت است @majnon1396 ______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم ازبام خانه برسر ما سنگ خورده است. اینجا به زخم این پر ماسنگ خورده است دشمن سر تورا به سر نیزه ها زده بنگر اخا به باور ماسنگ خورده است گویا که سنگشان به سره نی نمیرسید اینجاسکینه خواهرماسنگ خورده است درپای نیزه مادر توناله میکند ای کوفیان به مادر ماسنگ خورده است درسینه ی تمامی تان بغض برعلیست ای وای راس اصغرما سنگ خورده است برناقه هاعیال شه کربلا بود (مجنون)به شام باورماسنگ خورده است @majnon1396 ______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم پرده بردار ازنقاب ای آفتاب از روی نی تاکه گرددجلوه گرخورشیدناب از روی نی تانظاره کرده ام خورشیده خون آلوده را گفتمت خورشیدزخمی.رخ متاب از روی نی کهکشانی شدبیابان چونکه امشب میدمد ماه من ازخیمه هاو آفتاب از روی نی روز محشر ریگ ریگ این بیابان ها گواست دشت وصحرا خورده زخم بی حساب از روی نی دیده یال سرخ رنگ وپیکری درخاک وخون وای دیدی اسبهای بی رکاب از روی نی گرعطش نوشیدن اینجا آرزوی آب بود میرسد اینجا عطش ها راجواب از روی نی رودها ازسینه ها جاری شده ای وای من چونکه می آیدصدای آب آب از روی نی گرچه اینجا حرف (مجنون)تشنگی وبی کسی است چشمه چشمه می تراود شعرناب از روی نی @majnon1396 ______________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم لکه ی خون به روی پیرهنت جاخوش کرد تازیانه به تمام بدنت جاخوش کرد خون رگ های حسین بند نیامد دیدی گل خونابه روی پیرهنت جاخوش کرد زخمهای لب تو وای چقدر وا شده بود گل خونابه به روی دهنت جاخوش کرد گره ی موی سرت وانشودباشانه طعنه شام براین سوختنت جاخوش کرد همسفربامن وبا آن سر توقاتل بود بوسه ی من به عقیق یمنت جاخوش کرد تو اسیر ی به سر ه. حلقه ی زنجیر بلا غل و زنجیر تو بر زخم تنت جاخوش کرد وای (مجنون ) زن غساله به آوا می گفت که کبودی تنت در کفنت جاخوش کرد. @majnon1396 ______________________________
شب هفت _اباعبدالله الحسین_سلام_الله_علیه   در شام ودرکوفه تن یارم کشیدند باکعب نیزه، سمتِ بازارم کشیدند این معجری را كه سرم دارم کشیدند این جا چه شأنی دارد این معجر، کجایی!   ای مرغ عشق من تورا بی پَر نمودند جسمِ توراباخنجری بی سر نمودند خنده به اشک دیده ی خواهر نمودند افتاده روی تلِّ خاكستر کجایی   دست پلیدی کرده بر رویم جسارت باشمروخولی وسنان رفتم اسارت دیدم تن وامامه ات رفته به غارت ای سربریده، هستی خواهر-کجایی  درزیرچکمه پیکرت از حال افتاد خولی پی دزدیدن اموال افتاد دیدم تنت درگوشه ی گودال افتاد تسبیح عبا عمامه انگشتر ، کجایی بر روی نیزه چشم تر داری ،برایم آیا زدخترها خبر داری،برایم اصلاً دلی خونین جگر داری، برایم دیدم نگاه آخرت را در کجایی این پیچش بادصبا ازجانب توست بروی نیزه این دعاازجانب توست دارالشِفای این دواازجانب توست افتاده ام در گوشه ی بستر، کجایی!   اینجا مسیرِ كوفه تا شام بلابود یامقصداینِ مردهاشام بلابود ازبعداین کرب وبلاشام بلابود از بس فنا گردیده ام من در کجایی   (مجنون کرمانشاهی)
# بسم الله الرحمن الرحیم ای گوشواره عرشِ مجید،آن سرت کجاست سالارزینب آن همه ،دوروبرت کجاست خشک است آن لب توزخمی است پیکرت یارابگوکه ساقی آب آورت کجاست رختِ تنت بگوکه چراخاکی است حسین شاهابگوکه پیرهنِ پیکرت کجاست سررازدم به محمل خود،زیرمقنعه درمانِ درد وخون سرِخواهرت کجاست دیدم حسین میانة محمل به دیدگان باخواهرت بگو،علی اصغرت کجاست خواندم نمازشب،به نشسته برابرت ای باوفااذانِ علی اکبرت کجاست ازداغ دوریت شده موهای من سفید بامن بگو،امیددل خواهرت کجاست مجنون مپرس شرح سفرنامة مرا درکوفه وزشامِ بلا،دخترت کجاست @majnon1396 ______________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم می زندچوب عدو، برلب ودندان حسین پیش چشمان ِ همان،اطفال نالان حسین بنما شرم عدو،ازرخ زهرا مادرش توبیا وبنگر،خواهرگریان حسین آمده لیک ،پیِ گسترشِ دین خدا چوب خَزران تومزن،برلب عطشان حسین به لبش هیچ مزن،چوب جفا ای ظالم شده دل تنگ برای صوت قرآن حسین دراُحد جدِّ تو دندان پیمبر بشکست حال خواهی بِشکنی،آن لب ودندان حسین گفت زینب به عدو،چوب جفا،مزن به لب اشک طفلان می زند،آتش برآن جانِ حسین زیرچوبِ خیزران،آیات قرآن خواندنی است باخدابوده ازاول،عهدوپیمان حسین دست مجنون رابگیر،ای زینب غمدیده حال چونکه داردتاابد،دست به دامان حسین @majnon1396 ______________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم ****** ای قتیل نیزة اعدا ء حسین ای ضیاء دیدة زهراحسین شدسرت آغشته باخون وتراب مادرت شسته سرت رابا گلاب می کنم ازدور،بر رأس تو سَیر گه به مقتل بوده ای ،گاهی به دَیر ازچه، ای سرهمچولاله واشدی پیش من زیباتراز،زیبا شدی لعل لبهایت دم ازمحبوب زد برلبانت ظالمی باچوب زد دیدم آنجا،گِردآن سر دَف زدند ازبرای کشتن توکف زدند خولی آمدکرد بردورت عبور نیمه شب انداخت رأست درتنور پای تاسر،راهب آنجا،گوش شد خوانده ای قرآن و اوبیهوش شد گفت باسر،هستی عیسی،نیستی گومحمدنیستی،توکیستی گفت مجنون بوده ام نوردوعین راهبا پورعلی،هستم حسین @majnon1396 ______________________________ ******
**** # بسم الله الرحمن الرحیم * تورادیدم به محمل ماه تابان نشستی روی نی ،مهرِدرخشان بگویم روزمحشر،من به دنیا به دامان ریختم اشکِ فُروزان مخوان قرآن درون تشت جانا لبت باشدبه زیرچوب عُدوان به پای صوتِ قرآن خواندن تو بدیدم خنده های مَی گُساران کنارسفرة رنگین دشمن بدیدم رأس خونینت،حسین جان سرت دیدم میان می گساران که می خوردبرلبت آن چوب خَزران لبت ازخونِ سر،تَر شُد برادر شدی ازسنگها،بشسکسته دندان ببین مجنون عزای توگرفته شدم تاروزمحشر،زار وگریان @majnon1396 ______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود سه بار حرمله هربار با کمان میرفت ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده اگر غلط نکنم عرش در فغان  میرفت لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی برای کشتن تو گوییا سنان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی میان هروله خواهر دوان دوان میرفت به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت برای غارت انگشتر غنیمتی ات چنان که غائله خوابید ساربان میرفت.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین بنویسیدتنى زيرلگدپیدابود شمرملعون به روی سینه ی اوبا پا بود بنویسید نگاه حرمله خيره بر اوست که نگاه خسته اش به آسمان هاوا بود بنویسیدميان لشكری بلوا شد سره پیراهن كهنه بخدا دعوا بود بنویسیدبراى ذبح سر آمده اند شمر ملعون و سنان مقصدشان اینجا بود بنویسیدکه غارت شده پیراهن او مادری شاهداین واقعه در آنجا بود به سرنعش حسین بود که آمدمادر ناله زدفاطمه ،غش کردبه جسمی بی سر _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین تو وزخم سنان ونیزه داران من وشلاق دشمن ای حسین جان من ویک کاروان بی گوشواره من وقنداقه ی بی شیرخواره ببین برناقه ی عریان نشستم ببین چون پیره زن قد شکستم تو وکوه غم وسنگ لب بام من ونامحرمان کوفه وشام من واین دختران قدخمیده تو وحلقوم ورگهای بریده شداز داغت سکینه موپریشان که آمدمادرت گیسوپریشان هوای دیده ی (مجنون) بهاریست به سر امشب وصال روی یاریست 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. .
خون سر پیرهنش بود که ازپا افتاد ته گودال تنش بود که از پا افتاد ته گودال نفس می زدودشمن به جدال نیمه کاره سخنش بود که ازپا افتاد وای از آن واعطشا گفتن او درگودال ناله ی دلشکنش بود که از پا افتاد ذکر لعل لب او بودمناجات و دعا درگودال گندم ری ثمنش بود که ازپا افتاد پیش چشم خواهر ه دلداده اش روی زمین قطعه قطعه بدنش بود که ازپا افتاد مادرش آمد ه با قامت خم در گودال گوشه ای سینه زنش بود که ازپا افتاد پیکرش ماند روی خاک بیابان بلا بوریایی کفنش بود که ازپا افتاد -آرمین غلامی (مجنو ن کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم 😭 ♦ بین گودال تنش بود که ذبحش کردند زیرچکمه بدنش بودکه ذبحش کردند ساربان درپی انگشتری،انگشت برید گندم ری ثمنش بود که ذبحش کردند هرکسی آمده چیزی ببرداما شمر درپی پیرهنش بود که ذبحش کردند زنده زنده زتنش شمر،سرت کردجدا غرق خون کل تنش بود که ذبحش کردند وای از واعطشا گفتن،او درگودال ناله ی دلشکنش بود که ذبحش کردند بین گودال به لب ذکر مناجاتش بود نیمه کاره سخنش بود که ذبحش کردند برسره سینه ی او شمربه خنجرآمد قطعه قطعه بدنش بود که ذبحش کردند مادرت فاطمه آمد و لی باقده خم اولین سینه زنش بود که ذبحش کردند روی خاک است غریبانه تن سلطانی بوریایی کفنش بود که ذبحش کردند ✅ @majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴اشعارناب حسینی.. تنورخولی... تو در تنور افتاده ای تنها حسینم گردد به دورت مادرت زهراحسینم درپای عقدخودنوشتم باتوهستم داری به همره زینب کبراحسینم باورنمیکردم سرت درطشت بینم یادرتنور خانه ی اعداحسینم هرقدرهم خاکستری روی توباشد من میشناسم روی ماهت راحسینم میشویم ای خونین دهن باچادرخود خون لبان وریشهایت راحسینم ازپشت سر ذبحت نموده شمرملعون افتاده ای بی سر دراین صحراحسینم شیب الخضیبت کرده این قوم جفاکار ازخون حناشدآن رخ زیباحسینم خنده به حرفت میزد وآبت نداده این نامسلمانان دراین صحراحسینم گویا زن خولی برایت گریه میکرد چیزی به اوهم کرده ای اعطاحسینم 📝.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). .. ..
ارباب آیه ی والطور روی نیزه ای قاری مشهور روی نیزه ای قاریا آن منبر ورحلت کجاست سوره ی مستور روی نیزه ای دیده ی این شهر مبهوتت حسین نور رب النور روی نیزه ای نیزه ازخون گلویت مست شد خوشه ی انگور روی نیزه ای زینبم موسی صحرای غمت شمس کوه طور روی نیزه ای 📝..شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
حسین جان.. سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتو سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
یاحسین... شعرگودال قتلگاه... خنجربدست گردتو مشتی حرامی است... برگردپیکرتوسگان جزامی است.. خولی به نیزه بهرتولبریز گشته بود.. لشگربرای قتل توتجهیزگشته بود.. شمشیرشمربهرسرت تیز گشته بود.. در زیرخنجرش بدنت ریز گشته بود شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)......
🔵اشعارناب حسینی ع. تو وزخم سنان ونیزه داران من وشلاق دشمن ای حسین جان من ویک کاروان بی گوشواره من وقنداقه ی بی شیرخواره ببین برناقه ی عریان نشستم ببین چون پیره زن قد شکستم تو وکوه غم وسنگ لب بام من ونامحرمان کوفه وشام من واین دختران قدخمیده تو وحلقوم ورگهای بریده شداز داغت سکینه موپریشان که آمدمادرت گیسوپریشان هوای دیده ی (مجنون) بهاریست به سر امشب وصال روی یاریست 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. .
# یارب ازعشق حسین توعز وجاهم داده ای دربهشتت منزلی وبارگاهم داده ای سرخوشم از روز اول من حسینی مذهبم فخرم این بس تا ابدآقاپناهم داده ای من گدایی را بلد هرگز نبودم آمدی کردیم عبدحسین وتوسپاهم داده ای سرزمین کربلا را کرده ای قبله گهم درکنارش خانه ای درخیمه گاهم داده ای کرده ای مارا اسیر صحن شش گوش حسین همچو اربابم حسین توقبله گاهم داده ای همچو عباسی که شیر ازترس او درلرزه است سرخوشم بایاد او پشت وپناهم داده ای یارب این (مجنون) تورا حمد وثناخوانی کند درعزای شاه خوبان اشگ وآهم داده ای _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)