eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
626 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون) دنیا نبود و بوده نشان از وفات حسین عشق خداتویی و خداخونبهات حسین ای آیت تمامی اسماء کردگار قران حق بود همه مدح و ثنات حسین بالاترین بهانه خلقت توبوده ای هرجانظر کنی بود آنجا سرات حسین ای آیت عظیم خداوند ذوالجلال شدآفرینش همه دنیا به پات حسین همواره عشق توکه صراط خدایی است جان را چه قابلی بود آن هم فدات حسین تانام تو به دل ببرم پاک می شوم حس میکنم که آمده ام کربلات حسین عشق تو در تن و دل من زنده می شود وقتی که گریه می کنم از دل برات حسین معراج آسمانی مجنون نام شماست همواره سینه می زنم اندرعزات حسین ###### بردل عشاق خود سالاری و سرورحسین شافع اهل گنه دروحشت محشرحسین گرامیرالمومنین فلک نجات عالم است تاابد این فلک را سکانی و لنگر حسین گرابالفضل علی ساقی دست کربلاست برعلمدار حرم غمخواری و یارحسین صبرایوب نبی باشد نمی از صبرتو درمقام صبر هم تنهاتویی برتر حسین شافع فطرس اگر شد لطف بی اندازه ات لیک برقلب منی والی و هم رهبر حسین کیستی حبل المتین ودست گیر عالمی زینت دوش نبی ای قدرت حیدرحسین کیستی ارباب عالم دل شده مجنون تو کیستی عرش خدارا زینت و زیور حسین * خوشم کنم مدح و ثنای حسین تاکندم نظر خدای حسین اوست شده پاره قلب رسول جان دوعالم به فدای حسین سفره او سفره ای گسترده است چشم همه سوی عطای حسین جنت رضوان همه عرش و فرش صفاگرفته ز صفای حسین زائر عرش است کسی که شود معتکف صحن وسرای حسین خوشا ب حال آنکسی که باشد خادم بی چون و چرای حسین مظهرالطاف خداوند اوست حاتم طایی است گدای حسین ای دل مجنون به هوایش بخوان هست جهان قدر و بهای حسین * هرگزنیامدم به عزای تو بی وضو بنموده ام زه درگه تو کسب آبرو باذکر یا حسین به سروسینه می زنم باشد میان شاه و گدا راه گفتگو سنگ غم تورابه سرو سینه می زنم دادی حسین برای شکستن مراصبو آنقدر گریه می کنم از دوری حرم تادعوتم کنی بشوم با تو روبرو امشب برای کربوبلامحرم نما زیرازیارت حرمت گشته آرزو مجنون بخوان تو روضه آن لحظه وداع شاید بمیرم و نبود ناله گلو * بازامشب زتو ای یار حرم می خواهم من زدستان تودلدار حرم می خواهم نفسی ده که بسوزم زنفس های غمت ای مراهمیشه غمخوار حرم می خواهم قدسیان پا به حریم تو به حرمت زده اند شده ام مرغ گرفتار حرم می خواهم دردلم بود شوم همچو شهیدان درت تارسم در صف انصار حرم می خواهم کاش در مدرسه عشق و وفایت بودم ای شه مکتب ایثار حرم می خواهم ساقی میکده امشب توازآن باده بده تاشوم مست علمدار حرم می خواهم بود در سر که شوم زائر بین الحرمین ماندم از قافله این بار حرم می خواهم دربسیج غم عشقت تومرا جایی ده تانباشم به تو سربار حرم می خواهم تاکه از معرکه عشق جدایم کردن گشتم از هجرتوخونبار حرم می خواهم روضه ات داد نجات این دل مجنون مرا غیر تو نیست خریدار حرم می خواهم حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دگراززندگانی سیرگشتم کنارپیکرت زنجیر گشتم تنت را زیر سم اسب دیدم برادر طعمه شمشیر گشتم سرم را تا زدم بر چوب محمل به جرم عشق تو تکفیرگشتم عدوباکشتنت خوشحال گشته ولی من تا ابد دلگیر گشتم بگو مجنون زلبخند حرامی زهجران حسینم پیرگشتم * سردربدن نداری وبرپیکرت چه شد آن مصحف ورق ورق و پرپرت چه شد از بهرشستشوی گل زخم های تو آب گلاب و زمزم و هم کوثرت چه شد سررانهاده ای به سر خاک کربلا آن دست مهربان و نوازش گرت چه شد آزاد شد شریعه زبعد قتل حسین زینب بگو که ساقی آب آورت چه شد غارت نموده اجنبی سوغا ت خواهرت یارابگو که پیروهن مادرت چه شد مجنون مگو ز محفل تشت طلاو سر یارابگو شکستگی آن سرت چه شد * حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
خرجی روزگار من از سفره شماست شکر خداکه جوان من نذر روضه هاست عمری بود که پای غمت ناله کرده ام این درد بی دوای من از نام تو دواست هرشب به بزم روضه تو گریه کرده ام دستان من به سینه زدن خوب آشناست شکر خدانفس زده ام در هوای تو همواره برسرم همه جا بیرق عزاست برسنگ قبرمن بنویسید یا حسین زیراکه مرگ من همه از شوق کربلاست شال عزابه گردن ودارم به دیده اشک مردن برای من به عزای حسین رواست مجنون به اشک دیده عزادار دلبراست اینجا عزای خون خدا گوییا به پاست *** حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
* حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون) درهئیتت نشسته و فریادمی زنم دارم تمام اسم توراداد می زنم مستی کنم همیشه به شور سینه زنی بارمعاصی ام همه بربادمی زنم شکر خداحسین که مرا راه داده ای درمجلس عزا دل پرآه داده ای امشب دوباره از دمتان ناله کرده ام باضرب نوحه غمتان ناله کرده ام عمری بود که سینه زن هئیت توام تحت لوای پرچمان ناله کرده ام ممنونتم که قطره زه دریا تودادیم دربزم ماتمت یاحسین جاتوداد یم امسال هم برای شما گریه می کنم بایاد کربلای شما گریه می کنم خدمتگزاربزم عزای توام حسین درمجلس عزای شما گریه می کنم بادست خویش روزی ما را توداده ای شکر خداکه اشک عزاراتوداده ای ای شاه کربلا تو به ما اعتماد کن ارباب باوفا زه گدا هم تو یاد کن از سفره عنایت تو کم نمی شود امسال اشک روضه مارا زیادکن این اعتقاد من بوداما شعارنیست مجنون بجز حسین به دوعالم نگار نیست گویاکه گریه دارغمت رب العالم است درروضه های تو اگر م جان دهم کم است من نوکر قدیمی این آستانه ام دنیابرای من همه جا چون محرم است هرجانیازمن به در خانه توبود اما عزای تو به نیازم مقدم است اشک عزای تو چکد از هردودیده ام این اشک برتر ازهمه آب زمزم است اشکی که از برای تو ریزد زدیدگان این اشک برتر از دم عیسی بن مریم است مجنون بهشت ما همه جا بود روضه اش زیرابهشت بی تو حسین چون جهنم است * اشکها باید که خون جاری کنید برحسین بن علی زاری کنید اشک ها جاری شوید از دیدگان برگل زهراعزاداری کنید هرگز از ریزش نیفتد اشک ما ازغم او سینه گلناری کنید اشکهایم تابراین دیده نشست سینه ام ازباراین هجران گسست تاعدوبرسینه ی مولا نشست سینه اش کوبیده و درهم شکست * حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
* حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون) آزرده ام که گریه نکردم برای تو اشکی نداشتم که بریزم به پای تو اشک عزای تو کند هرآتشی خموش زیراکه اشک تو شده است خون بهای تو دارم درون دل ز عزایت حرارتی باشم گدای کوی تو و مبتلای تو شد زندگی ما همه جا روضه شما باشد به روضه ها همه جا ردپای تو سوزی بده که من همه جا روضه خوان شوم مرثیه خوانده ام همه جا درعزای تو بانی روضه های تو هرجا پیمبراست زیراکه گریه کرده برایت خدای تو این روضه ها زسفره احسان فاطمه است برپاشده همیشه و هرجا برای تو خرج عزای تو به دودستان فاطمه است هستی فاطمه همگی شد فدای تو مجنون بخوان که تورااوصله دهد هستم همیشه گرمی بزم عزای تو * ارباب حسین بیاو تودست مرا بگیر درمانده ام تو دست مرا تا خدا بگیر بانی روضه های تو زهرا اطهرست یافاطمه تو دست مرا از عطا بگیر سینه زن عزای تو عیسی بن مریم است ای دل زنوکران حسینی شفابگیر دنیا بدون خاک تو بی ارزش است حسین ای دل زعشق حضرت سلطان بهابگیر بوی بهشت حق رسد از هئیت حسین ای دل براتی از حرم کربلا بگیر اذ ن زیارت حرمش دست فاطمه است برخیزواذن دیدن شاه ولا بگیر هنگامی قیامت دلها محرم است باز از برای شور حسینی تو پابگیر مجنون اسیر هول قیامت نمی شوی امروز زیر پرچم مولا تو جای بگیر * دردل هوای کربوبلا خانه کرده است درسینه ام ولای شما خانه کرده است شایدنظر کنی به دل مانده ام حسین بردرگهت ببین که گداخانه کرده است ازچشم مردمان چکد اشک عزای تو درسینه لطف و عفو خدا خانه کرده است باران اشک من همه با یاد علقمه است گویاکه عشق در دل ماخانه کرده است روضه نشین هئیت سلطان بی سرم دردل هوای خون خدا خانه کرده ام قاسم زهوش رفته به میدان نینوا مجنون عطش به کربوبلا خانه کرده است ** حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون) مسلمانان ز قران سربریدند زآئین و زایمان سربریدند تن پاک شه کربوبلا را خداباکام عطشان سربریدند * بسویت بهرغارت می دویدند توراچون گوسفندی سربریدند سرت بازیچه دست عدو شد تنت را درمیان خون کشیدند * حسین جان عضوهایت شد گسسته به روی سینه ات قاتل نشسته نداری جای سالم درتن خود تمام استخوان هایت شکسته * توراچون مرغکی پرپرنمودند پی غارت تنت را می ربودند چراپیراهنی در پیکرت نیست چون بسمل پیکرت بی سر نمودند * توبودی شاهد این سرگذشتم برادر ازخودم یکسرگذشتم به جان مادرت بنماقبولم که من از دست و چشم و سر گذشتم ابالفضل کاشف کربم تو بودی رهایی بخشم از هرغم توبودی مروآب آور این قوم و لشکر توان لشکر از بهرم تو بودی * دودستت تکیه گاهم بود عباس به وقت غم پناهم بود عباس تمام دلخوشیم رفت ازدست که یار دل بخواهم بود عباس * دروی از زینب ولی او باز یادت می کند او چهل منزل دلش را فرش راهت می کند درفراغت غم حصارخنده اوراگرفت ازره دور بوسه بارروی ماهت می کند * پیکرت مرغ گرفتار شده دیدگانت زچه رو تارشده پیکرت براثر تیر و سنان خونی و جامه گلدارشده * خاک از سروروی گل من پاک کنید اندرغم او سینه خود چاک کنید مانده سه شبانه روز بی غسل و کفن آیید بنی اسد تنش خاک کنید * برادر آشنای اهل دردی توهرگز خواهرت را ردنکردی دل زینب به دنبال تو آمد مرومیدان که ترسم برنگردی * دل عشاق عالم مبتلایت به تن پوشیده ام رخت عزایت بسوزانم تمام خشک وتر را چوخوانم روضه کربوبلایت * آن دیده خون فشان تو چه دیدنی بود آن گریه بی امان تو چه دیدنی بود کردی چو وداع آخرین با خیمه دیدم که حسین بیان تو چه دیدنی بود * اینگونه بدادند اجرپیغمبررا آتش زده اند سوره کوثررا درکربوبلاکینه به دل کاشته بودند آتش زده اند دامن دختر را * درکربوبلا چه بد تامی کردند گویا که به عهدشان وفا می کردند با سیلی و تازیانه برطفلانت پاداش توراحسین ادامی کردند * رویی که درآن نگاه پیغمبربود گویندکه انیس آه پیغمبربود غارت شده انگشتر انگشت حسین آن دست که بوسه گاه پیغمبربود * ازاسب به زیرشاه امین افتاده آتش به خیام شه دین افتاده درکربوبلا زینت آغوش پیمبر غرقاب به خون روی زمین افتاده * دردایره اهل نظر مجنونم لیلی توای گر شب و سحر مجنونم درحسرت یک زیارت کربوبلا مانندنسیم دربدرمجنونم * مرهم به غمم طعنه ی کوفیان شده دیدم که سرت سوار برسنان شده تکریم به دست کوفیانت دیدم دیدم که سرتوسنگ باران شده اشک دوچشم دخترت کشت مرا بشکستن آن بال و پرت کشت مرا درکوفه و درشام برادر والله سنگ باران سرت کشت مرا * هرجاز گمان مافراترزینب است آن سنگ صبور قلب حیدرزینب است آن قلب که بی کرانه همچون دریاست گنجینه الاسرار، پیمبرزینب است * دنیا همه درمدارعشقت زینب درپرتوجلوه زار عشقت زینب رشک همه ملائک عرش خدا آن چادر وصله دار عشقت زینب * ای روح زلال آب عباس مددی ای ساحت مستجاب عباس مددی ماتشنه ازآن آب فراتیم هنوز ای حضرت آفتاب عباس مددی * سازنده حسن بیکران است حسین حسن تو فراتر زبیان است حسین ای ملک زمین اهل جهان خوب بدانید خورشید تمام آسمان است حسین * تنها تو حسین ستاره اشراقی تنها تو امیر همه آفاقی این شعراگر در خورت هرگزنیست اما تو فقط مکارم الاخلاقی * ازکوی تو عطر زندگی می آید بوی ملکوت و بندگی می آید گویند که معراج ملائک هستی فطرس برت به دوندگی می آید * حسینی دوم_ محرم_ آرمین غلامی(مجنون)
مجلس_ابن_زیاد غلامی _مجنون_ شبانگاهان_نوحه _کوفه رسیده زینب به کوفه جا، کرده بین دارالاماره ها که بی‌صبر است وبه تن دارد،بین کوفه اوجامه پاره ها لب پر از خنده بدید ه در،کوفه بر اهل ومردمان او کف پر خون وخضابش دیده، به هر سو،ازاین نظاره ها زینب کبرا،آمده کوفه گشته زندانی، ازبده کوفه وای واززندان،..... ⏫⏫⏫⏫⏫⏫ بپوشید رخ اوز موی پریشان و از اشک و آه جانسوزش که گردون گشته سیاه و خرمن همه ویران به ناره ها درآن مجلس. ابن مرجانه رو به زینب کردوچنینش گفت امیرکوفه منم ،زینب ،تواسیر ی بااین ستاره ها زینب کبرا،آمده کوفه گشته زندانی، ازبده کوفه وای واززندان،..... ⏫⏫⏫⏫⏫ چوزینب رعد سرناله ،برکشید ازدل او، دران مجلس بگفتاکای بی‌خبر توز حق، ازامیری خود کناره گیر توکُشتی ملعون ز راه ستم،آن کسی را که از غمش زهرا به جنت، یا خلدعرش برین جامه پاره کرده ،چنین دلگیر زینب کبرا،آمده کوفه گشته زندانی، ازبده کوفه وای واززندان،..... پس از آن دیدم ، خرابی حال آن ملعون ابن مرجانه به یک ظالم ،بهرقتل زینب اشاره کرد بیک‌باره ،برگریبانش چاک و میزدآنجا کسی وگفت سکینه گفتا،فغان چرخت که،یتیمی برمن دوباره کرد زینب کبرا،آمده کوفه گشته زندانی، ازبده کوفه وای واززندان،..... غلامی _مجنون_ شبانگاهان_نوحه _کوفه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افتاده ای بالا نشین اینجا به زندان درکوفه ای،یا زینب کبری به زندان پای سر م ای سایه ی همراه نیزه دیدم صدای گریه ی زهرا به زندان هستم تنور خولی و گاهی روی نی دیدم که باشد جای تو فردا به زندان بر نیزه ی این کوفیان پست بودم همراه توبودم ،اگر هرجا به زندان سررا به بزم زاده ی مرجانه می برند ناموس ماومجلس اعدابه زندان همراه دختر همسفربودم به کوفه ذکر لبش بنگر شده بابابه زندان غلامی _مجنون_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥ورود کاروان به شهر کوفه 💥 ✍️✍️مجلس ابن زیاد ▪️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه👇 ‌ 🔴 ابن زیاد رو به امام سجاد (ع) کرد و پرسید: _تو کیستى؟ 🔵 حضرت پاسخ داد: _من على بن الحسین هستم. 🔴ابن زیاد گفت: _مگر على بن الحسین را خداوند (در کربلا) نکشت؟ 🔵 امام(علیه السلام) فرمود: _من برادرى به نام على بن الحسین (حضرت علی اکبر) داشتم که مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. 🔴 ابن زیاد گفت: _نه، او را خداکشت! 🔵 امام (ع) با استفاده از آیه ۴۲ سوره زمر فرمود: _«اللهُ یَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گیرد). (یعنى هر چند خداوند، جان هر کس را هنگام مرگ مى ستاند ولى برادرم را عده اى ستمکار به شهادت رساندند). 🔴 ابن زیاد که از این جواب دندان شکن خشمگین شده بود، گفت: _تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانایى پاسخگویى به من وجود دارد؟ او را ببرید و گردن بزنید!! 🔵 حضرت_زینب (س) وقتی این وضع را دید، (ع) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زیاد فرمود: _بس است! هر چه خواستى از خون ما بر زمین ریختى. سپس افزود: به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بکشى، مرا نیز همراه او به قتل برسان! 🔴ابن زیاد به حضرت زینب و امام_سجاد (ع) نگاهى انداخت و گفت: _شگفتا از مِهرِ خویشاوندى! به خدا سوگند! گمان مى کنم این زن دوست دارد با برادرزاده اش کشته شود. از او (علی_بن_الحسین) درگُذرید که گمان مى کنم همین بیمارى براى درد و رنجش کافى است! 🔵امام سجاد (ع) رو به عمه اش کرد و فرمود: _عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگویم. آنگاه رو به ابن زیاد کرد و فرمود: _آیا ما را به قتل تهدید مى کنى؟ مگر نمى دانى که کشته شدن [در راه خدا]، عادت [دیرین] ما و شهادت، مایه کرامت و افتخار ماست؟! ‌ 🔴پس از این گفتگوها ابن زیاد که کاملا شکست خورده بود، دستور داد على بن الحسین (ع) و همراهانش را درخانه اى کنار مسجد اسکان دهند. (که به خرابه شام معروف است) 📚لهوف، ص ۲۰۲
کانال پرازشعروسبک نوحه،شور،واحد،روضه https://eitaa.com/majnon1396
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(نوحه کوفه) کاروانی آمده ،دراسارت ای خدا اهل بیت مصطفی،شدبه کوفه مبتلا۲ شهرکوفه ز جفابر سرتو سنگ زدند جای گل بر سر زینب عده ای چنگ زدند ای حسینم یا حسین جان، یا حسین جان یا حسین۲ اهل بیت مصطفی،دختران مرتضی گشته بر کوفی اسیر،محرم آل عبا۲ کوفیان بر اسرا چنگ و نی و دف زده اند در کنار سر ببریده خدا کف زده اند ای حسینم یا حسین جان یا حسین جان یا حسین۲ یاحسین بر سر نی،سر پاکت دیدم صوت قرآن تورا، در تلاوت دیدم خم شو ای یار،ببوسد سر تو دختر تو یا عقب رو که ،نبینند رخ انور تو ای حسینم یا حسین جان یا حسین جان یا حسین۲ آمده درکوفه،آن سر انور تو سر زینب سالم،شد شکسته سر تو۲ بین زندان بلا،خواهره توافتاده بین شکسته سر تو ،ازغم توجان داده ای حسینم یا حسین جان یا حسین جان یا حسین۲ غلامی_مجنون زنی