eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
610 دنبال‌کننده
8هزار عکس
4.7هزار ویدیو
936 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
# بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۳ این اشک من نشانۀ عرض ارادت است درمجلس عزای توبودن سعادت است هرروزوشب به مادرخودمی کنم دعا زیراکه هرچه داده به من ازولادت است ازکودکی برای حسین اشک ریختم این منصبی است بهردوچشمانم عادت است یک قطره اشک خودبه دوعالم نداده ام زیراکه اشک روضۀ توسعادت است هرجاکه روضه بوده بپا،آمدم حسین کارت به وقت مردن من یک عیادت است عفوم نما،اگرچه گنهکار و بد شدم اماهمیشه حاجت من یک شهادت است مجنون به غیرکوی توراهی نرفته است قبل ازولادتم به توعرض ارادت است # بسم الله الرحمن الرحیم اول_صفر @majnon1396 _________________________ ۱۴۰۳
# بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۳ بیا زِدرگه خود،حسین جوابم مکن مرانم ازدرِخود،خانه خرابم مکن گریه کن توهستم اگرچه آلوده ام میان نوکرانت،به بدحسابم مکن به روزمحشرحسین،میان عاشقانت مرابه روسیاهی آنجاخطابم مکن توصاحب بهشتی،مرابه درب دوزخ بابستن پلک خودمولاعذابم مکن آنجابحق زهرا،به اشک روضه هایت به آتش جهنم،توانتخابم مکن فردای محشرآنجادرپیش حوض کوثر باهُرم یک نگاهت آقاتوآبم مکن مجنون وادی تو،دارد هوای لیلی لیلای من کجایی،امشب جوابم مکن @majnon1396 __________________________ ۱۴۰۳
🔴اشعارناب حسینی.. تنورخولی... اول_صفر تو در تنور افتاده ای تنها حسینم گردد به دورت مادرت زهراحسینم درپای عقدخودنوشتم باتوهستم داری به همره زینب کبراحسینم باورنمیکردم سرت درطشت بینم یادرتنور خانه ی اعداحسینم هرقدرهم خاکستری روی توباشد من میشناسم روی ماهت راحسینم میشویم ای خونین دهن باچادرخود خون لبان وریشهایت راحسینم ازپشت سر ذبحت نموده شمرملعون افتاده ای بی سر دراین صحراحسینم شیب الخضیبت کرده این قوم جفاکار ازخون حناشدآن رخ زیباحسینم خنده به حرفت میزد وآبت نداده این نامسلمانان دراین صحراحسینم گویا زن خولی برایت گریه میکرد چیزی به اوهم کرده ای اعطاحسینم 📝.شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). .. اول_صفر
سر روی نیزه اول_صفر آیه ی والطور روی نیزه ای قاری مشهور روی نیزه ای قاریا آن منبر ورحلت کجاست سوره ی مستور روی نیزه ای دیده ی این شهر مبهوتت حسین نور رب النور روی نیزه ای نیزه ازخون گلویت مست شد خوشه ی انگور روی نیزه ای زینبم موسی صحرای غمت شمس کوه طور روی نیزه ای 📝..شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) اول_صفر
اشعاراسارت _سربریده سرتوبرفرازنیزه هابود لبانت قاری طشت بود سرت زخمی زسنگ کوفیان شد سرت مجروح چوب خیزران بود سرت از بهرمن دریای نور است سرتوسوخته ی کنج تنوراست لبانت بوسه گاه بوتراب است سر توشاهدبزم شراب است چودیدم نیزه ی روزخیانت بدیدم جای چوبی برلبانت عدومیزدمراباصدجسارت ببین اموال مارا کرده غارت تنت راپیش مامسلوب کردند سرت آویزه بریک چوب کردند طلای دختران غارت نمودند ببین(مجنون)که معجر می ربودند 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).
(ع) ۱۴۰۳ کس" همچوزینب این مصیبتها ندیده آسیب دیده شانه ام ای سربریده می سوخت جان خواهرت درکنج خیمه آیم به استقبال تو ای نوردیده سر لوحه ی نجوای شبهایاحسین بود غم دیدی اما مشق غمهایاحسین بود گاهی سرت دنبال مرکب میکشیدند قران زبالای نی ات را میشنیدند دنبال تو اهل و عیالت می دویدند باريسماني زينب را می کشیدند زینب رسیده بر هواخواهیت آنجا آوای او می کرد همراهیت آنجا باهجرتو اهل وعیالت دل سپردند دیدم که ازشمروسنان شلاق خوردند در زیر دست و پای مرکبها دویدند همشیره ات را در اسارت میکشیدند دیدم شراب و وای از بزم‌ حرامی دیدم نگاه هیز نامردان شامی گودال بود و بی خبر تونیزه خوردی دیدم برادرپشت سرتونیزه خوردی دیدم ز پهلو یا کمر تونیزه خوردی دیدم که از چندین نفرتو نیزه خوردی آمدبه گودال وتنت را جستجو کرد با پا لگد زد پیکرت را پپشت و رو کرد غلامی(مجنون کرمانشاهی
رجزحسینی.. ۱۴۰۳ افتاده ام دگربه گمان ازنگاه تو آورده ام دلم به دره بارگاه تو عمری بُودکه وقف عزای توگشته ام همچون سگان نشسته ام آقا به راه تو ازکودکی به زیرعَلَم گشته ام بزرگ باشدسرم به سایة چترپناه تو بنما دعابرای دلِ پُرسعادتم گردم غبارِپایِ غلام سیاه تو مردم همه برای شما گریه کرده اند جانم فدای بی کسی وسوزوآه تو یادم نمی رودزمصیبات یک غروب آن نیزة شکسته شده تکیه گاه تو هرجاوزیده ، ای گل زهراگلاب*** ازقطرة خون خاکی آن قتلگاه تو مجنون نظاره کن توتنش زیرآفتاب هرگزکسی نگفت چه بوده گناه تو _شعر.آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) "؛ .. ۱۴۰۳
۱۴۰۳ "ماراتو شاه مُلكِ سُلِيمان نموده ای" مارامریده بوذر و سلمان نموده ای آقایی جهان فقط از آن توبود قاری مرابه آيه ي قرآن نموده ای ای یوسف بریده سره کربلاحسین مارادچاره واژه ى هجران نموده ای ای ناخدایِ كشتىِ انبوه انبیا دربحر عاشقانه چه طوفان نموده ای اشک عزای تو چقدر آبرو دهد مارامقیم خانه رضوان نموده ای توفخر وآبروی بزرگانِ شيعه ای مارامراد ذكرِ مريدان نموده ای ای نقش و ای نگين ه سرانگشتره نبی مارابه نوکری خودحیران نموده ای (مجنون)شدم که تا به سگت یک نظرکنی مارابه یک اشاره توسلطان نموده ای 📝شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ۱۴۰۳ .
🔵اشعارحماسی امام حسین..ع.. ۱۴۰۳ شاها چه شود دست ز افتاده بگیری این خسته زره رازسرجاده بگیری با رنج و مشقت به مقام تورسیدم جزعشق هرآنچه به کفم داده بگیری از فیض سحرگاه تو من فیض نبردم شاید که شبی گوشه سجاده بگیری داغ غم توارث شده نسل به نسلم غم را نتوان از دل غمزاده بگیری مستی کنم از نام خوشت ای شه بی سر خواهم که صبو از من افتاده بگیری ازلطف و کرم بردر کوی تو گدایم ازمانشود مهر خداداده بگیری مجنون به خدا کرده هوای سر کویت برگرد که جان من دلداده بگیری *** شعر.آرمین غلامی(مجنون) ---------------------------------------------- ۱۴۰۳
امام_حسین_علیه_السلام ۱۴۰۳ رزق عالم میرسدبا یک نوایت یاحسین بازآقاکرده ام حال وهوایت یاحسین وصف وشانت باید از پیغمبر و حیدر شنید ما کجا و گفتن از حال و هوایت یاحسین دربهشت جاودان بردرب آن حک کرده اند اولویت هست اینجا با گدایت یاحسین در اذان خود بگویم اشهد ان حسین می شوم وارد به جمع بچه هایت یاحسین گفت مجنون نعمت لیلی فراوان میرسد هرچه دارد این جماعت از دعایت یاحسین ۱۴۰۳
۱۴۰۳ شاه عشاق جهان کرببلایت عشق است توتیاکردن خاکِ کفِ پایت عشق است روضه ی خانگی ماهمه لطف زهراست قندش از مادر تو مزه ی چایت عشق است جان به راه روضه های توسپردن چه خوش است ناله از ما زدن و مرثیه هایت عشق است در رهت جامه دریدن شده کارم همه شب دم گرفتن زغم وسوز ه نوایت عشق است خوشم از اینکه شدم به روضه ها پاگیرت ناله از داغ فراق کربلایت عشق است مادرم شیربه اشک غم تو داده به من گریه های پدرم دراین عزایت عشق است چه شود پای پیاده به زیارت آیم نیمه شب ناله در ایوانِ طلایت عشق است باز (مجنون)حرم کرببلا دعوت شد باز آقابخدا لطف وعطایت عشق است ۱۴۰۳
۱۴۰۳ تیر ونیزه سمت عباسم ز بس انداختند عاقبت بی مشک او را از فرس انداختند چار سویش را گرفتند و سپس بانیزه ها همچوشیر عباس راکنج قفس انداختند دستهایش رابریدندو به روی خاک‌ها پاره ومثله تن عباس را انداختند پیکرو اعضاءِ جسم او به صحرا پخش بود دستهایش را میان خار و خس انداختند وای من پامال تیرونیزه ها شد پیکرش عاقبت سقای لشکر از نفس انداختند وای من با این مصیبت‌ها، رسیده مادرش فاطمه افتادنش را دیده پیش دلبرش غلامی(مجنون کرمانشاهی) کانال تخصصی حاج آرمین غلامی ۱۴۰۳