eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
627 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
4.2هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم..: زهرا_اشعار روضه # ای خانه نشینم چقدر حوصله داری ازبعده پیمبرچقدرمشغله داری یک بار نشد تا که شکایت کنی ای یار ازکوچه وازمردم اینجا گله داری ماندن به خدا از منه دلخسته محال است درکوچه برآن بال و پرت سلسله داری دیدم که درآن کوچه قیامت شده برپا ای کوچه این شهرچرا زلزله دادی دستان تورابست چهل مردک وحشی بادست من ای یارچرا فاصله داری کرمانشاهی_(آرمین غلامی)_
بسم الله الرحمن الرحیم..: اشعاربانوی علی(زهرا-س)-روضه تفصیرمکن برای من دیر شدن را؟ دیدم به رخت واقعه ی پیر شدن را ؟؟ ازکوچه وازاهل مدینه ، همه سیرم تفصیرمکن آیه ی دلگیر شدن را من با تو دراین کوچه دگرتجربه کردم دربنداسارت شوی و پیر شدن را یارت به برت باشدوکاری نتوان کرد ناموس کشی بینی واین شیر شدن را درکوچه شدم باز پریشان نگاهت ای عشق نگر غایت تکثیر شدن را !! درکوچه چنین بخت بدم خواست ببینم افتادن تو ، غصه ی زنجیر شدن را زهرانشود پاک ز ذهنم غم ودردت اینگونه من آموختم اکسیر شدن را غلامی_(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه دگرازماندنم ای شیرخدا خسته شدم دگراززندگی وسیل بلاخسته شدم یا رب از گوشه این خانه دگرخواهم رفت چونکه از این همه بیداد و جفا خسته شدم منه، زهرا ز خدایم طلب مرگ کنم اجلا بر سر من زود بیا خسته شدم پهلووسینه ی من ازدر و دیوارشکست من از این در به دری ها به خدا خسته شدم من براین هق هق وبراشک شب عادت کردم ولی از دوری محسن بخدا خسته شدم دل من خون شده از مردم این شهر،خدا چونکه افتاده ام از شور و نوا خسته شدم سهم زهرای توشد، سیلی و شلاق و کتک دگراز سفره و این آب و غذا خسته شدم ناسزا گفت مرا دروسط کوچه کسی دگرازقنفذ بی شرم و حیا خسته شدم ساعد دست مرا دروسط کوچه شکست من زدیدار مغیره،به خدا خسته شدم بسکه دنبال علی رفتم خوردم به زمین بسکه خوردم کتک ازمغیره ها خسته شدم
بسم الله الرحمن الرحیم دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است دادم از دست دگر،گل پسري را كه مپرس قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس -گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود دیده ام سوختن بال وپري را كه مپرس @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم..: بدنت سوخت تنت راوسط در دیدم جای ضرب لگدومشت به پیکر دیدم چکنم نیست کسی تاکه کنم درده دلی رفتی وبی تو غم و غصه مکرر دیدم شده بیتاب دگرازغم گلهابلبل یاس گلخانه تورا خسته و پرپر دیدم ماجرای توواین کوچه ی مرا آزرده تنگی کوچه وشلاق به همسر دیدم دیدگانم وسط کوچه تورا می نگریست کی رود زخاطرم،آنچه که آخر دیدم دیده ام دیده هرآنچه که نبایدمی دید وسط کوچه خودم رابین لشکر دیدم دیده ام فاطمه را دروسط کوچه زدند من خودم رفتن اومیان لشکر دیدم وای من سختی کوچه، همین بس باشد قتل صبر همسر و محسن پرپر دیدم فاطمه بودغمم را همه بر عهده گرفت لیک حالاپی اوغرق نواگردیدم آنقد زد وسط کوچه که زهرا افتاد تنِ بیهوش درآن کوچه ی مضطر دیدم کاش می مردم ازاین غم که نبینم زهر چادر سوخته وپاره ی همسردیدم بین دربود که ناموس خدا خورد زمین خنده و هلهله در دیار کافر دیدم سخت تر از همه چشمم به مغیره افتاد زینبم را همه در حالت مضطر دیدم سخن از برده حیدر به طناب است ولی درپی یاری خود به کوچه همسر دیدم @majnon1396
راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست مردک دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_ _____ برگرفته از کتاب شاعر(یاس کبود)
بسم الله الرحمن ا لرحیم شدن زهرامروکه باتو به جانان دلم خوش است بانوفقط به دیده ی گریان دلم خوش است زهرا،مروکه باتوعلی شادمیشود بانوی من،به حال پریشان دلم خوش است عشق است هرچه را توبخواهی برای خود زهرامرو به غربت و هجران دلم خوش است "گفتی بسوز در غم من…سوختم ولی بانوبمان به لذت درمان دلم خوش است دیگر سلام حیدر تو،مانده بی جواب باماندن توای گل ریحان دلم خوش است محتاج یک نگاه تو ام ای تمام عشق خشگم چنین، به قطره ی باران دلم خوش است در پشت در تورا وسط شعله می زدند یادم نمیرود به توای جان، دلم خوش است با دست خودبرای علی لقمه ای بگیر زهرابمان به لقمه ای از نان دلم خوش است اینجا بساط گریه برایم فراهم است بانو برای آن لب خندان دلم خوش است حیدرمیان آن درودیوارجان سپرد امابه ماندن تو، کماکان دلم خوش است آمدمغیره سوی تو،ازمن حیانکرد ازپانشستی وبه توای جان دلم خوش است وقتی دلت گرفت و فقط یاحسین بگو زهرا به روضه ی شه عطشان دلم خوش است (مجنون)برای نیزه نشین آیه ای بخوان یافاطمه به آیه ی قرآن دلم خوش است _____ برگرفته از کتاب شاعر( حضرت یاس )_بزودی منتشر میشود
بسم الله الرحمن الرحیم لشکری آمده اینجا وچه بد می خندد دست و پا می زنی و راه تورا می بندد سر و کاره منه ،حیدربه طنابی افتاد تازیانه مردکی، مرهم زخمت می داد فاطمه ناله نکن عرش خدا می لرزد دلم ازآمدنت به کوچه ها می لرزد دست من بسته، سر از خاک تو را بردارد کمی از رنج غریبیِ وبلابردارد دردپهلوی تواز کوچه ی غم می بارد چقدر کوچه به گودال شباهت دارد زدنت دروسط کوچه تماشایی بود بین کوچه تازیان گرم پذیرایی بود دل (مجنون) به تنهایی تان می سوزد چهره ات گفت که عمرت چو خزان می سوزد آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم -اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه فدکم پاره شدو روی زمین افتادم نکند حیدر ازاین کوچه ،حسن بو ببرد اگر امشب ورم صورت مادرنرود خبر مرگ مرا باد به هر سو ببرد پاره پاره شدقباله درمیان کوه ها نیت دشمنم این بود که از رو ببرد گر که درکوچه نمیداد قباله به عدو نیتش بود که او دست به چاقو ببرد! ضرب دستش به رخ مادره تو خوردحسن نیتش بودلگد برسره پهلو ببرد لب من خوردترک ،خون شده کل دهنم نکند حسن کسی زواقعه بو ببرد باز هم خیره به چادرشده ای ،ای مادر ناله واشک تورابادبه هرسوببرد..
بسم الله الرحمن الرحیم بین درسوختنت را دیدم ناله بر خویشتنت را دیدم بازویت براثرضربه شکست خون برپیروهنت را دیدم استراحت برایت خوب است نیمه ی شب خفتنت را دیدم بسترت غرق در خون گردید زخم روی تنت را دیدم زخم بستر تورا آزرده تازیان برتنت را دیدم بین دیوار ودر افتادی برزمین خوردنت را دیدم شده بسته دو دستان من من به سر زدنت را دیدم بر رخت سایه ی دست کسی است پارگی تنت را دیدم -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم..: چوپیره زن شده ای و خمیده ای بانو مگربه آخرعمرت رسیده ای بانو بگو چه آمده بانوی قدخمیده سرت زمردمان مدینه چه دیده ای بانو تو پیرتر شده ای از دوروز قبل خود مثال شمع سحرگه چکیده ای بانو مگوز چشم کبودت که چند روزی هست که روی دختر خود را ندیده ای بانو مکن فغان که به دنبال مرتضی در خون میان مردم شهرت دویده ای بانو به کوچه زخم جسارت نشسته بر رویت چنان که طعم حرارت چشیده ای بانو هوای روی تو و یاد محسنم کردم مرومگرکه تو ازمن بریده ای بانو -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم دیده ام آتش دیوارودری راکه مپرس دیده ام سوختن بال وپری راکه مپرس چه بگویم وسط کوچه گلم رفت زدست با خود آورده ز کوچه خبري را كه مپرس وارد کوچه كه شد،فاطمه ازغصه خمید ديد م از فاطمه ام چشم تري را كه مپرس دست زهرای مرا دروسط کوچه شکست ديده پرپر زدن بال و پري را كه مپرس چه نياز است به لشکر،زره ام فاطمه است دادم از دست دگر،گل پسري را كه مپرس قنفذاز راه رسید وبدنت گشت کبود بود بر پيكر خونين اثري را كه مپرس بشکند دست مغیره،که دلم رابشکست دادم ازدست به کوچه، قمري را كه مپرس ازچه اينقدر پر از دلهره ای،فاطمه جان پيش رو بوده تورایک سفري را كه مپرس -گرمی خانه ی من،کوچ مکن ازبره من کو نشان داده به عالم هنري را كه مپرس زچه(مجنون)نشوم خوب ازاین حالت خود دیده ام سوختن بال وپري را كه مپرس @majnon1396