eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
630 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
5.3هزار ویدیو
946 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بنوشت به دل نام تورا حضرت منان در حد قلم نیست که آیی توبه قرآن سلطانی و دست همه سوی تو دراز است نام توحسن زمزمه ی وقت نماز است گردیده به میخانه دلم باز روانه بر تیر نگاهت دل عشاق نشانه توجود وکرم به سینه ها داده ای امشب آقابه من خسته بهاداده ای امشب تو حج منی طوف حرم فقط نشانه است «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است» برعاشق دلخسته حسن قبله نمایی سلطان دلی وتو نشانی ز خدایی ای شیرجمل ای پسر ارشدحیدر ای عشق نبی ،دلبر ودلدارپیمبر بی تو همه بیراهه روند و پی بن بست «تا بوده حسن(ع) بوده و تا هست حسن(ع) هست» ای شیرجمل باتوقیامت شده بر پا دشمن به فرار است ازین قدرت مولا جنگ جمل وفتنه او راتو سرانجام دادی توبه لطف دم تیغت پی اسلام ای شیرحنین ذکرتو«یا فاتح» و «یا هو» نازم به تو و هیبت و این قدرت بازو... مقصودمن ازشیرحنین نام حسن بود آن یکه جوانمرد دلارام حسن بود ...درجنگ ز دستان عدویش سپر افتاد «درپیش حسن(ع) هرکه در افتاد ور افتاد» درهرنفس مانفسی غیر حسن(ع) نیست در دست علی دست کسی غیر حسن(ع)نیست شیرحرم حیدر کرار (ع)حسن بود حقّ است علی وحقدارحسن بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________ اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
بسم الله الرحمن الرحیم رمضان حسن الکریم بنوشت به دل نام تورا حضرت منان در حد قلم نیست که آیی توبه قرآن سلطانی و دست همه سوی تو دراز است نام توحسن زمزمه ی وقت نماز است گردیده به میخانه دلم باز روانه بر تیر نگاهت دل عشاق نشانه توجود وکرم به سینه ها داده ای امشب آقابه من خسته بهاداده ای امشب تو حج منی طوف حرم فقط نشانه است «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است» برعاشق دلخسته حسن قبله نمایی سلطان دلی وتو نشانی ز خدایی ای شیرجمل ای پسر ارشدحیدر ای عشق نبی ،دلبر ودلدارپیمبر بی تو همه بیراهه روند و پی بن بست «تا بوده حسن(ع) بوده و تا هست حسن(ع) هست» ای شیرجمل باتوقیامت شده بر پا دشمن به فرار است ازین قدرت مولا جنگ جمل وفتنه او راتو سرانجام دادی توبه لطف دم تیغت پی اسلام ای شیرحنین ذکرتو«یا فاتح» و «یا هو» نازم به تو و هیبت و این قدرت بازو... مقصودمن ازشیرحنین نام حسن بود آن یکه جوانمرد دلارام حسن بود ...درجنگ ز دستان عدویش سپر افتاد «درپیش حسن(ع) هرکه در افتاد ور افتاد» درهرنفس مانفسی غیر حسن(ع) نیست در دست علی دست کسی غیر حسن(ع)نیست شیرحرم حیدر کرار (ع)حسن بود حقّ است علی وحقدارحسن بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________ اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی): @majnon1396
بنوشت به دل نام تورا حضرت منان در حد قلم نیست که آیی توبه قرآن سلطانی و دست همه سوی تو دراز است نام توحسن زمزمه ی وقت نماز است گردیده به میخانه دلم باز روانه بر تیر نگاهت دل عشاق نشانه توجود وکرم به سینه ها داده ای امشب آقابه من خسته بهاداده ای امشب تو حج منی طوف حرم فقط نشانه است «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است» برعاشق دلخسته حسن قبله نمایی سلطان دلی وتو نشانی ز خدایی ای شیرجمل ای پسر ارشدحیدر ای عشق نبی ،دلبر ودلدارپیمبر بی تو همه بیراهه روند و پی بن بست «تا بوده حسن(ع) بوده و تا هست حسن(ع) هست» ای شیرجمل باتوقیامت شده بر پا دشمن به فرار است ازین قدرت مولا جنگ جمل وفتنه او راتو سرانجام دادی توبه لطف دم تیغت پی اسلام ای شیرحنین ذکرتو«یا فاتح» و «یا هو» نازم به تو و هیبت و این قدرت بازو... مقصودمن ازشیرحنین نام حسن بود آن یکه جوانمرد دلارام حسن بود ...درجنگ ز دستان عدویش سپر افتاد «درپیش حسن(ع) هرکه در افتاد ور افتاد» درهرنفس مانفسی غیر حسن(ع) نیست در دست علی دست کسی غیر حسن(ع)نیست شیرحرم حیدر کرار (ع)حسن بود حقّ است علی وحقدارحسن بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) ____________________ اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی): @majnon1396
بنوشت به دل نام تورا حضرت منان در حد قلم نیست که آیی توبه قرآن سلطانی و دست همه سوی تو دراز است نام توحسن زمزمه ی وقت نماز است گردیده به میخانه دلم باز روانه بر تیر نگاهت دل عشاق نشانه توجود وکرم به سینه ها داده ای امشب آقابه من خسته بهاداده ای امشب تو حج منی طوف حرم فقط نشانه است «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است» برعاشق دلخسته حسن قبله نمایی سلطان دلی وتو نشانی ز خدایی ای شیرجمل ای پسر ارشدحیدر ای عشق نبی ،دلبر ودلدارپیمبر بی تو همه بیراهه روند و پی بن بست «تا بوده حسن(ع) بوده و تا هست حسن(ع) هست» ای شیرجمل باتوقیامت شده بر پا دشمن به فرار است ازین قدرت مولا جنگ جمل وفتنه او راتو سرانجام دادی توبه لطف دم تیغت پی اسلام ای شیرحنین ذکرتو«یا فاتح» و «یا هو» نازم به تو و هیبت و این قدرت بازو... مقصودمن ازشیرحنین نام حسن بود آن یکه جوانمرد دلارام حسن بود ...درجنگ ز دستان عدویش سپر افتاد «درپیش حسن(ع) هرکه در افتاد ور افتاد» درهرنفس مانفسی غیر حسن(ع) نیست در دست علی دست کسی غیر حسن(ع)نیست شیرحرم حیدر کرار (ع)حسن بود حقّ است علی وحقدارحسن بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________ اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
بنوشت به دل نام تورا حضرت منان در حد قلم نیست که آیی توبه قرآن سلطانی و دست همه سوی تو دراز است نام توحسن زمزمه ی وقت نماز است گردیده به میخانه دلم باز روانه بر تیر نگاهت دل عشاق نشانه توجود وکرم به سینه ها داده ای امشب آقابه من خسته بهاداده ای امشب تو حج منی طوف حرم فقط نشانه است «مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است» برعاشق دلخسته حسن قبله نمایی سلطان دلی وتو نشانی ز خدایی ای شیرجمل ای پسر ارشدحیدر ای عشق نبی ،دلبر ودلدارپیمبر بی تو همه بیراهه روند و پی بن بست «تا بوده حسن(ع) بوده و تا هست حسن(ع) هست» ای شیرجمل باتوقیامت شده بر پا دشمن به فرار است ازین قدرت مولا جنگ جمل وفتنه او راتو سرانجام دادی توبه لطف دم تیغت پی اسلام ای شیرحنین ذکرتو«یا فاتح» و «یا هو» نازم به تو و هیبت و این قدرت بازو... مقصودمن ازشیرحنین نام حسن بود آن یکه جوانمرد دلارام حسن بود ...درجنگ ز دستان عدویش سپر افتاد «درپیش حسن(ع) هرکه در افتاد ور افتاد» درهرنفس مانفسی غیر حسن(ع) نیست در دست علی دست کسی غیر حسن(ع)نیست شیرحرم حیدر کرار (ع)حسن بود حقّ است علی وحقدارحسن بود غلامی(مجنون کرمانشاهی) ________________ اشعار مجنون کرمانشاهی (آرمین غلامی):
الله الرحمن الرحیم راه بندان است کوچه, شانه داری مهربان؟ کفتری بشکسته بالم, لانه داری مهربان؟ هی قدم برداشتی تو از غم و دلواپسی غصه ات بردوش من ,ویرانه داری مهربان؟ عاقبت ای باوفا این غصه جانم را گرفت کرده ام گم خانه را,کاشانه داری مهربان؟ فاطمه بین درو دیوار افتاده بیا بهرمن یک مرحم شاهانه داری مهربان ثلث سادات جهان بایک لگد نابود شد بهر زهرا سینه ای جانانه داری مهربان گرچه گستاخیست ای مرد دستهایت بسته است پشت این در عاشقی فرزانه داری مهربان گوشوارفاطمه درکوچه ها مفقود شد گریه ای بی وقفه دارم , شانه داری مهربان؟ غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
ازچه بین در و دیوار زمین گیر شدی بالگدبود به اصرار زمین گیرشدی حبس گشته نَفَس و خون ز سره سینه دمید از فرورفتن مسمار زمین گیرشدی حادثه بودکه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار زمین گیرشدی نتوانی که زنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار زمین گیرشدی همه گویند دگر رفتنی هستی بانو پی این وعده دیدار زمین گیرشدی می زنی خنده به تابوت پس از دیدن آن درپی وعده ی گفتار زمین گیرشدی غلامی (مجنون کرمانشاهی)_