eitaa logo
<مجنون الحیدر>
235 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3هزار ویدیو
41 فایل
میشودنیمه‌شبےگوشه‌ی‌بین‌الحرمین من‌فقط‌اشک‌بریزم‌توتماشابکنی(:؟️ یِه‌حرم‌داره‌ارباب‌ُیِه‌جهان‌ِگرفتارش.💚 https://daigo.ir/secret/3366134401 ناشناس🌹 https://virasty.com/Zenab1337 نشانیِ ویراستی❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
از این گشنگا :)🥺
ماه رمضون امسال؛ روز سه‌شنبه‌است! ۱۴۰۲/۱۲/۲۲ | پیامبر صلوات‌الله‌ می‌فرمایند: هرکسی خبر رمضان را برای کسی دهد، آتش جهنم برای او حرام است ..! - با پخش این، بهشتی بشید😁!
تا حالا شده فکر کنی من چجور شیعه ای ام؟! یا اینکه دوست داشته باشی یک شیعه واقعی باشی؟ خب همونجور که میدونید امیرالمؤمنین(ع) پدر شیعیان هستند و ما شده یکم هم باید خودمون رو شبیه ایشون کنیم❤️‍🩹 یک فکری برای این موضوع کردیم و قراره انشاءالله توی ماه رمضون که ماه پر خیر و برکت و ماه زیبایی هم هست با توسل بر ائمه و کمک گرفتن از خدای متعال:) خودمون رو به صفات شیعه نزدیک کنیم انشاءالله در این ماه مبارک ما هر روز یک حدیث از صفات شیعه یا توصیه هایی که کردن از حضرتِ امیرالمؤمنین(ع) داخل کانال قرار میدیم و سعی میکنیم هر روز این صفات و توصیه هارو توی زندگیمون به کار ببریم❤️‍🩹 برای این کار فقط و فقط ما باید پیام هایی که هرروز از ماه مبارک رمضان با هشتگ👇 گزاشته میشه رو نگاه کنیم و سعی کنیم خودمون رو شبیه اون صفات کنیم❤️ این کمی شاید کمک کنه که شبیه سخنان پدرمون بشیم🥲 با ما همراه باشید... لطفا انتشار بدین همه بتونن استفاده کنند انشاءالله
خبر این جمله برام سنگین بود . شب موقعی که زینب خوابید رفتم بالا سرش . موهاشو نوازش میکردم و اروم اروم تو خفا گریه کردم .بعد رفتم نهج البلاغه رو خوندم. صبح برای نماز بلند شدم و زینب رو هم بلند کردم.نماز رو به جماعت خوندیم . بعد از خوردن صبحانه رفتم دانشگاه . از قبل گفته بودن امروز جلسه دارن . جلسه ساعت ۴ بود . اونقدر درس گفته بودم که فکم درد میکرد . هی آب گلوم خشک میشد . منم مجبور میشدم آب جوش بخورم . جلسه که شروع شد اساتید شروع کردن به صحبت کردن . نوبت من که شد بلند شدم و گفتم: +بسم رب الشهداء والصدیقین . ما و شما برای خدا زنده و پایدار ، برای خدای زنده و پایدار قیام کردیم . و به او بعنوان بزرگترین پشتیبان پناهنده شدیم و امید بستیم . پناهِ پناهندگان شدیم . او[خدا] پناه ماست . او یار ماست . ما به او اعتماد داریم و ما به سوی خدا بازگشت میکنیم. بعد نشستم، جلسه که تموم شد یکراست رفتم خونه . امروز خیلی خسته شدم . مثل همیشه با استقبال گرم زینب مواجه شدم . رفتم دستامو بشورم که یهو دیدم زینب با یه حوله اومده کنارم . +عزیزم من راضی نیستم هردفعه که میرم دستامو بشورم تو با حوله بیای تا من دستامو خشک کنم. _حسین جان اگه اینکارو نکنم در روز قیامت شرمنده حضرت زهرا میشم. شام رو خوردیم و خواستم بخوابم که زینب گفت: _چه عجب بالاخره میخوای بخوابی . خندیدم و گفتم: +خیلی خسته ام _اها پس بگو شده زینب در طول این دوسال خیلی وقت ها بهم میگفت بخواب خسته ای اما من نمیخوابیدم و کتاب میخوندم... صبح با صدای زینب برای نماز بلند شدم... بعد از نماز رفتم پیش برادران سازمان موحدین ادامه دارد...
enc_16870253970300239701854.mp3
4.28M
جون سه سالت سالی سه بار بزار بیام حرَم .❤️‍🩹
دعــــــــــــــوت نـــــــــــامــــــه ، ماه رمضان، ماه بهار قرآن، در بهار طبیعت🌹 30 جز قـــــــــــــــــــرآن بصورت فایل صوتی، فقط کافيست روی لینک بزنید. 🌺*جزء 1 ⇨ http://j.mp/2b8SiNO* 🌹*جزء 2 ⇨ http://j.mp/2b8RJmQ* 🌸*جزء 3 ⇨ http://j.mp/2bFSrtF* 🌺*جزء 4 ⇨ http://j.mp/2b8SXi3* 🌸*جزء 5 ⇨ http://j.mp/2b8RZm3* 🌹*جزء 6 ⇨ http://j.mp/28MBohs* 🌸*جزء 7 ⇨ http://j.mp/2bFRIZC* 🌺*جزء 8 ⇨ http://j.mp/2bufF7o* 🌸*جزء 9 ⇨ http://j.mp/2byr1bu* 🌹*جزء 10 ⇨ http://j.mp/2bHfyUH* 🌸*جزء 11 ⇨ http://j.mp/2bHf80y* 🌺*جزء 12 ⇨ http://j.mp/2bWnTby* 🌸*جزء 13 ⇨ http://j.mp/2bFTiKQ* 🌺*جزء 14 ⇨ http://j.mp/2b8SUTA* 🌸*جزء 15 ⇨ http://j.mp/2bFRQIM* 🌹*جزء 16 ⇨ http://j.mp/2b8SegG* 🌸*جزء 17 ⇨ http://j.mp/2brHsFz* 🌺*جزء 18 ⇨ http://j.mp/2b8SCfc* 🌸*جزء 19 ⇨ http://j.mp/2bFSq95* 🌹*جزء 20 ⇨ http://j.mp/2brI1zc* 🌸*جزء 21 ⇨ http://j.mp/2b8VcBO* 🌺*جزء 22 ⇨ http://j.mp/2bFRxNP* 🌸*جزء 23 ⇨ http://j.mp/2brItxm* 🌹*جزء 24 ⇨ http://j.mp/2brHKw5* 🌸*جزء 25 ⇨ http://j.mp/2brImlf* 🌺*جزء 26 ⇨ http://j.mp/2bFRHF2* 🌸*جزء 27 ⇨ http://j.mp/2bFRXno* 🌹*جزء 28 ⇨ http://j.mp/2brI3ai* 🌺*جزء 29 ⇨ http://j.mp/2bFRyBF* 🌸*جزء 30 ⇨ http://j.mp/2bFREcc* التماس دعا
نزدیکای عید بود و زینب داشت خونه تکونی می‌کرد منم بهش کمک میکردم تا هم، کارهای خونه زود تموم بشه هم زینب کم خسته بشه. تو اینجور مواقع مراقب و کمک حال زینب بودم. زینب واقعا یه زن کامل و به تمام معنا بود هرموقع از دانشگاه یا بیرون برمیگشتم با استقبال گرم زینب و تمیزی خونه مواجه میشدم. چند بار هم به زینب گفته بودم که تو کنیز خونه ام نیستی. تو همسفرم هستی. شب خونه ی خاله هاجر برای شام دعوت بودیم. ساعت هشت شب رفتیم خونه خاله هاجر، زینب مثل من با دیگران خیلی صمیمی و گرم برخورد می‌کرد. حتی اگه فقیری میومد تقاضای غذا می‌کرد اگه خانم یا دختر بود زینب خوب باهاشون گرم می‌گرفت و باهاشون صحبت می‌کرد و جویای حال و احوال شون میشد. با پسرخاله ام محمدمهدی گرم گفتگو بوديم . داشتيم حرف ميزديم كه برای شام صدامون كردند. رفتيم سر سفره نشستيم و شام رو خورديم در طول خوردن غذا كلا با محمدمهدی شوخی ميكردم . زينب و مريم همسرمحمدمهدی از دست اينكه براشون سخت نگيريم يا عصبانی نشيم آروم و ريز ميخنديدند. بعد خوردن شام رفتيم يه گوشه نشستيم و حرف زديم.بعد شب نشينی رفتيم خونه مون . همينكه رسيديم زينب تب و لرز كرد. نگران رفتم كنارش و گفتم: +چيشد زينب؟تو كه حالت خوب بود. _هيچی نشده حسين نگران نباش يه ذره سردم شده . سريع يه چايی نبات براش درست كردم و دادم بهش. يه آهی كشيدم و گفتم: +چرا هر بلايی هست بايد سر تو بياد زينبم؟ _منظورت چيه؟ +شكنجه ساواك ، سرطان الانم تب و لرزت. _نظر بد هست تقريبا نزديك 5 ماه برای سرطان زينب ميرفتيم شيمی درمانی. از اتاق صدای گريه زينب رو شنيدم كه داشت با حضرت عباس حرف ميزد .يه روز كه رفتيم دكتر برای شيمی درمانی،دكتر گفت: _شما كسی رو ميشناسيد كه اسمش اباالفضل باشه؟ +نه چطور؟ _چندروز پيش يه آقای با ابهتی كه دستاش قطع شده اومد پيشم و بهم گفت كه بهتون بگم كه خداروشكر مشكل سرطان همسرتون رفع شده تا اينو گفت من و زينب تعجب كرديم .گفتم: +يعنی چی؟ _يعنی اينكه همسرتون ديكه سرطان ندارن ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَفَدَ بِحُسْنِ ظَنِّهِ اِلَيْكَ. . . ته دلم روشنه که هوامو داری...❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌
شَب‌ِجُمعِه‌اَست‌هَوایَت‌نَکُنَم‌میمیرَم . . یادی‌اَزصَحن‌وَسَرایَت‌نَکُنَم‌میمیرَم!シ💔" صلَّی‌اللهُ‌عَلَیکَ‌یَااَبَاعَبدِالله✨🕊
۱۷ اسفند ماه؛ سالروز شهادت فرمانده با اخلاص لشکر ۲۷ محمدرسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله وسلم؛ شهید ابراهیم همت صلواتی اهدا کنیم به همه شهدای راه الله‌ تعالی از اول خلقت تا برپایی روز قیامت: 🌹اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واحشرنامعهم والعن اعدائهم اجمعین🌹
🌷کاش می‌شد عاشقانه فهمیـد تا عاشقانه پـرواز کرد ... دستی برای عاشق شدنمان به ‌سوی خــدا برداریـد ...🌷
تو در میان غزل‌های ما نمی‌گنجی مفصّلی تو و این بیت‌ها چه مختصرند... سلام عزیزان صبح بخیر شروع هفته تون سرشار از مهر خدا😍
هرکس‌شھیدشده،خواستہ‌ك‌شھیدبشہ-! شھادتِ‌شھید،فقط‌دست‌خودش‌است.. خودمون‌بایدبخوایم،خودمون‌بایدتلاش‌ڪنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سِرّ نماز اول وقت؟! ❓چرا میگن نمازتون رو اول وقت بخونید؟ جهت سلامتی و ظهور صلوات
چه‌خوش‌عاقبتی‌است‌"شھادت" برای‌گمنامی‌که‌نزدِولی‌اش روسفیداست💔..!
خدا میگه اینجوری حرف بزن: همیشه راستگو باش آل عمران/۱۷ با آرامش و نرمی حرف بزن طه/۴۴ از کلمات زشت استفاده نکن المومنون/۳ حرف‌های بی‌فایده رو رها کن البقره/۸۳ حرف‌های مثبت وقشنگ بزن الاسراء/۵۳ مهربون باش الاسراء/۲۳
«سعی کن یجوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه » خدا که عاشقت بشه.. خوب تو رو خریداری میکنه 💗