eitaa logo
مکروبه !
2.1هزار دنبال‌کننده
274 عکس
24 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشتنم نمیاد"( نفرین آمون بر دایره‌ی لغاتی که لاغر شده!
گفت : اگر حسین بن علی پاسخی به نامه های کوفیان ندهد ؟! پاسخ داد : اگر حتی یک پیرزن یهودی در آن سوی مرزهای اسلامی به حسین نامه بنویسد و از او داد بخواهد ، حسین در یاری او لحظه ای درنگ نخواهد کرد . [ نامیرا ص ۷۰ ]
مکروبه !
وسط روضه کمرم گرفت، اصوات بالقوه‌ی آخ و اوخی که آماده‌یِ بالفعل شدن بودند رو تو آستانه‌ی حنجرم کشتم
دوید سمت اتاقش، لحظه‌ایی بعد با یک بغل تانک و تفنگ و ماشینِ آتشنشانی‌ برگشت. هر از چندگاهی از میانِ لب‌هایِ کوچکش اصواتی مثل آژیرِ ماشین آتش‌نشان‌ها سُر می‌خورد بیرون و آن‌قدر آن بی‌بو بی‌بو گفتن‌های هیجانی‌اش، حالتِ صورتش را نمکین می‌کرد که دلت می‌خواست از خودت بی‌خود شوی، رودربایستی‌ها را بگذاری کنار و لپ‌هایِ قرمزِ گل انداخته‌اش را آبلمبو کنی. اسباب بازی‌هایش را کنار تشکِ علی چید و منتظر به من نگاه کرد: نی‌نی کی بیدار می‌شه؟ سید مریم از آشپزخانه آرام صدایش زد: فواد! نی‌نی خوابه، نی‌نی کوچولوئه. نمی‌تونه بازی کنه‌. بعد سینی چای را برداشت و آمد کنارم نشست، نگاهی به اسباب بازی‌هایِ به صف نشسته کنارِ تشک انداخت و خندید و گفت: رفته از میان اسباب‌بازی‌هایش خوب‌هایش را سوا کرده و آورده، آنهایی که بیشتر از همه دوستشان داشته. لبخندم عمیق‌تر شد از مهمان نوازی‌اش و با خودم فکر کردم، وقتی صاحب خانه‌یِ کوچکمان برایِ مهمانش بهترین‌هایش را می‌آورد قطعا خدایِ بزرگ و مهربانِ صاحب و مالک این دنیا هم برایِ ما بهترین‌ها را می‌خواهد. راستش شرمنده شدم‌ وقتی تمام لحظات نا امیدی‌‌ام، تمام کم خواستن‌‌ها و بی‌اثر شمردن دعاهایم از جلوی چشمانم رد شد. خدای من، عزیز دلم: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ؛ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ أَقْبِلْ عَلَیَّ إِذَا نَاجَیْتُکَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ. _زهرا سادات 🌱
🌱-
_روزتون مبارک دانشجویان عزیز☺️
هدایت شده از مکروبه !
یاد شهدایِ دانشجویِ شانزده آذرِ سال سی و دو ، شهیدان: مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی، همیشه در دل ما زنده است.
مکروبه !
یاد شهدایِ دانشجویِ شانزده آذرِ سال سی و دو ، شهیدان: مصطفی بزرگ‌نیا و احمد قندچی و مهدی شریعت‌رضوی،
وقايع آن روز چنان در نظرم مجسم است كه گویی همه را به چشم می‌بينم؛ صدای رگبارِ مسلسل در گوشم طنين می‌اندازد، سكوت موحش بعد از رگبار بدنم را می‌لرزاند، آه بلند و ناله‌ی جان‌گذار مجروحين را در ميان اين سكوت دردناك مى‌شنوم، دانشكده‌ فنی‌ خون آلود را در آن روز و روزهای بعد به رای‌العين مي‌بينم. آن روز ساكت‌ترين روزها بود و چون شواهد و آثار احتمال وقوع حادثه‌ایی را نشان می داد، دانشجويان بی‌اندازه آرام و هوشيار بودند كه به هيچ وجه بهانه‌ایی به دست كودتاچيان حادثه‌ساز ندهند. پس چرا و چگونه دانشگاه گلوله باران شد... دولت كودتا هر روز قدم تازه‌ایی برخلاف ايده‌ها و آرزوهای مردم برمی‌داشت. دنيس رايت نماينده استعمار باز می‌گردد، سفارت انگلستان دوباره افتتاح می‌شد و دنيس رايت كاردار سفارت قرار بود كه به ايران بيايد. كمپانی‌هاى نفتی برای تصرف مجدد نفت ايران نقشه می‌كشيدند. نيكسون معاون رئيس جمهور آمريكا به ايران می‌آمد تا نتيجه ‌21 ميليون دلار كودتا را ببيند. ناراحتی و نارضايتی مردم هر روز بيشتر اوج می‌گرفت. آتش خشم و كينه مردم هر لحظه بيشتر زبانه می كشيد. فرياد اعتراض از هر گوشه و كناری به گوش می‌رسيد. دولت كودتا و استعمار خارجى نيز براى انتقام از مردم مبارز ايران، به خصوص دانشجويان دانشگاه تهران، دندان تيز كرده بودند كه فاجعه ‌16 آذر بروز كرد... _شهيدچمران🌱 |
همه بدهکاریم؛همه‌یِ بشریت، همه‌یِ خلق عالم، در مقابل محاسبه‌ی الهی بدهکارند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید من میزان اعمالم به قدر کفاف پاسخگوست؛ انبیاء هم نمیتوانند بگویند؛ لذا استغفار می‌کنند. انبیاء و اولیاء هم تا لحظه‌ی آخر استغفار می‌کنند، طلب مغفرت می‌کنند. امام سجاد در دعا می‌فرماید: «و عدلک مهلکی»؛ عدالت تو، پدر من را در می‌آورد. لذا عرض می‌کنیم: «عاملنا بفضلک». اگر بحث عدالت پیش بیاید و بخواهند مو را از ماست بکشند، و اگر در کارهایمان دقت کنیم، واویلاست. باید از خدای متعال فضل او را بخواهیم، اغماض او را بخواهیم، گذشت او را بخواهیم. _حضرت آقا جان_
مکروبه !
همه بدهکاریم؛همه‌یِ بشریت، همه‌یِ خلق عالم، در مقابل محاسبه‌ی الهی بدهکارند. هیچ کس نمی‌تواند بگوید
اوس کریم حالِ من مثلِ اون دانش آموزیه که ترسِ دفتر مشقِ سفید و خط نخورده‌ش باعث می‌شه قلبش قدر یه حوض کوچیک شه، قدر یه حوض مربع کاشی شکسته‌ و لب پر شده‌ایی که یه دسته اردک نابلد میونِ موج آبش رها شدن و از فرط نابلدی به تکاپو و دست و پا زدن افتادن.
مکروبه !
اوس کریم حالِ من مثلِ اون دانش آموزیه که ترسِ دفتر مشقِ سفید و خط نخورده‌ش باعث می‌شه قلبش قدر یه حو
از در رحمتت به ما بنده‌هایِ حقیرت نگاه کن عزیز دلم. ما طاقت عدالتت رو نداریم رفیق. ما حساب کردیم رو مهربونیت رفیق؛ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ...