eitaa logo
مکروبه !
2هزار دنبال‌کننده
245 عکس
21 ویدیو
1 فایل
میان لشکری از گرگ‌های درنده؛ مظلومِ مقتدریم! جان می‌دهیم اما خاک هرگز!" #زهرا_سادات #ابناء‌الحیدر https://daigo.ir/secret/83298351 آرامش: @Rakiz_1 _انتشار مطالب آزاد🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
اینکه تمومِ سعی‌ِمون رو می‌کنیم که تو شبِ تولدتون، تو اوجِ گوش‌دادن به مولودی‌ دست بزنیم و گریه نکنیم، خیلی گریه‌داره... به قول وحید محمدی؛ اشک‌های بی عددم یادت باشه دورت بگردم🌱
ماهِ میان قنداق را در آغوش کشید و دست‌های کوچکش را بوسه باران کرد، قطرات اشک فرود می‌آمدند تا محاسن زیبایش، ام‌البنین خط نگاهش از اشک‌هایِ علی (ع) می‌رفت تا دست‌هایِ طفل کوچکش و از دست‌ها به ردِ باریکِ جریان اشک تا روی محاسنِ علی (ع)، آرام پرسید: مولا جان چرا گریه می کنید؟ مگر دستان فرزندم عیبی دارد؟ ...
پرده های اشک در چشمان بی تاب علی پرده ها از راز دستان قلم برداشته... دست از قنداق وا کرده یعنی: یا حسین! از همین امشب اباالفضلت عَلم بر داشته
آمد علیِ سوم این خانواده🦋
هدایت شده از مکروبه !
از وقتی یادم میاد برای ِ حلِ هر مشکلِ ریز و درشت و باز شدن هر گره‌ از گره‌‌های جاده زندگیم اسمِ شما وردِ زبونم بوده، یا علی بن الحسین یا زین العابدین، دستگیر لحظه لحظه‌‌هایِ من، آقای باب الحوائج میلادت مبارک^^🌱
ما دل بستیم به شِفاعتِ آقا علی اکبرِ حسین^^🌱
امروز، لابه‌لایِ همه‌یِ تبریک گفتن‌هایِ روز جوان، من به یادِ تو بودم و آرزوها و آرمان‌ها و جوانی‌ات... به یادِ تو و مظلومیت و غیرت و شجاعتت به یادِ لحظه‌یِ محاصره توسط گرگ‌هایی که برای تکه تکه کردنِ جوانی‌ات دندان‌ می‌آلودند وَ به یاد لحظه‌‌ی شهادتت، که شهدا را لحظه‌هایِ آخر بابایِ علیِ اکبر در آغوش می‌کشد. کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت جز علی در این جهان حبل المتین پیدا نشد _زهرا سادات 🌱
اِی چـراغ مهـربـونـی، به شبای وحشتِ من...
یا أُنْسَ کلِّ مُسْتَوْحِشٍ غَرِیبٍ
وَ یا فَرَجَ کلِّ مَکرُوبٍ کئِیبٍ
وَ یا غَوْثَ کلِّ مَخْذُولٍ فَرِیدٍ
رفیق جون، خدا جون، خدایِ ما بد بخت بی‌چاره‌ها، ‌اِی همدم هر وحشت‌زده‌ی ِ دور از وطن،‌ ای گشایشِ هر اندوهگین دلشکسته، ای فریادرس هر درمانده‌یِ تنها،‌ای مددکار هر محتاجِ رانده شده
إِلَهِی لَا تُخَیبْ مَنْ لَا یجِدُ مُعْطِیاً غَیرَک، وَ لَا تَخْذُلْ مَنْ لَا یسْتَغْنِی عَنْک بِأَحَدٍ دُونَک. ‌ای خدای من، آن را که جز تو عطاکننده‌ای نمی‌یابد ناامید مکن و کسی را که از تو به غیر تو بی‌نیاز نمی‌شود، بی‌یاری مگذار.
MonajatBaKhoda[17].mp3
11.42M
مناجات:
ثبتِ هر اثر انگشتِ ما امضایی خواهد بود پایِ طومار ایران قوی🇮🇷 |
از اول که اینطور نبوده. از اول که ما آدم حساب نمی‌شدیم. ببخشید البته. بهتان برنخوردها. اینطور بوده خب. ما رعیت بودیم. تقریبا چیزی در مایه‌های برده. ما باید کار می‌کردیم؛ شخم میزدیم؛ حفاری می‌کردیم؛ زمین‌ها را آباد می‌کردیم و خب ثمره محصول را به «خان» می‌دادیم و فقط در حد پخت نان خانواده، سهم‌مان را میگرفتیم. حالا اوقات تلخی نکنم که ناموس‌مان هم از دست نوچه‌های خان امان نداشت. می‌توانستیم به خان اعتراض کنیم؟ هیس! آرام‌تر. می‌توانستیم تغییرش دهیم؟ ظاهرا سرت به تنت زیادی کرده‌ها. شنیدیم که چندنفر از بزرگان و علما در تبریز و تهران علیه شاه طغیان کرده‌اند که نظر رعیت را در حکمرانی صائب کنید. خدایا توبه. خون‌شان را کف خیابان ریختند. بر دارشان کشیدند. ستارخان و شیخ فضل‌اللّه و دیگران. شاه برای ظاهرسازی و عقب نماندن از فرنگستان، مشروطه را امضا کرد. چه کسانی حق رای داشتند؟ جماعت نسوان و بانوان که در شمار آدمی نبودند. رعیت هم کنار گاوها به شخم‌اش مشغول باشد. فقط شاهزاده‌های قجری و بازاریان و زمین‌داران و طبقه‌ای از علما می‌توانستند رای بدهند. مردم‌سالاری طبقاتی! البته همین رای‌پرسی تصنعی هم چندسال بیشتر دوام نیاورد و زیرش زدند. پدر و پسر پهلوی آمدند و قهقهه زدند به گور پدر هرچه رعیت و رأی و صندوق است. امر، امر همایونی شد. روز از نو روزی از نو. تا انقلاب کردیم. سیدِ خمینی‌نامی آمد.«رعیت» را تبدیل به «شهروند» کرد. به رعیت گفت یادتان هست که به گوشه چکمه خان نمی‌توانستید نگاه کج کنید؟ خان که چیزی نیست؛ حالا بیایید پای صندوق و رئیس جمهور انتخاب کنید! باورتان می‌شود؟ به خود خود ما. به روستایی‌ها، عشایر، بیسوادها، فرنگ‌رفته‌ها، علما، حتی به زنان. حالا چندسالی است که ما شهروند ایم. دلتان نخواهد می‌رویم رای می‌اندازیم. چیز غریبی است. دوهزارسال ندیده بودیم چنین چیزی. حالا عده‌ای فرنگ‌نشین و سِر و موسیو از پاریس و لندن در گوشمان می‌گویند رای ندهید. هه! این حرام‌لقمه‌های پرقو بزرگ شده چه می‌دانند ما چه‌ها کشیده‌ایم و چندهزار خون داده‌ایم و چندین فرسخ تبعید شده‌ایم تا به حق رای برسیم؟ رای می‌اندازیم؛ به انتقام همه روزهایی که غرورمان زیرچکمه خان و شاه له‌شد. به انتقام فضل‌اللّه و ستارخان. به انتقام روزهایی که نظر ما را حتی درباره چطور کشتن‌مان نمی‌پرسیدند. رای می‌اندازیم!
در بیابان‌های تاریک و ظلمانی و صحراهای خشک و بی‌آب و علف که دست تطاول زمان بدان نمی‌رسد؛ برای شما دعا می‌کنم. فرازی از نامه حضرت حجت به جناب شیخ مفید🌱 _احتجاج طبرسی،ج۲ ص۴۸۹
هَلْ مِنْ مُعِینٍ فَأُطِیلَ مَعَهُ الْعَوِیلَ وَ الْبُکَاءَ آیا کسی هست یاری کند تا به همراه او ناله و گریه را طولانی کنم؟
درد این است که ما مدعی هجرانیم دردِ هجران تو کشیدی و نفهمید کسی...
عاقبت از دلِ لایه‌‌های سرمازده و ترک خورده‌ی قلب‌هامان، جوانه‌‌هایِ سبزِ ایمان می‌روید. شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ ۚ... _زهرا سادات🌱
_مولا امیرالمؤمنین: کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ؛ چه بسیار روزه‌دارانی که بهره‌ای از روزه‌ی خود نمی‌برند، جز گرسنگی و تشنگی.
یک‌دسته ابرِ پف کرده، دست و دلباز و عاشق میان تاریک و روشنِ آسمان بین الطلوعین می‌نشینند و اشک‌های‌شان را با اهل زمین تقسیم می‌کنند. سجاده‌ام بوی شکوفه‌ی بهار نارنج می‌دهد، تلفیق رایحه‌اش با صدایِ قطره‌های دانه درشتی که با بازیگوشی سر می‌خورند روی ناودان بی رنگ و رویی که باران جلایش داده را دوست دارم. نفس عمیقی می‌کشم و صحیفه سجادیه میان دستانم را می‌بوسم و زمزمه می‌کنم: وَ أَعِنَّا عَلَى صِیامِهِ بِکفِّ الْجَوَارِحِ عَنْ مَعَاصِیک، وَ اسْتِعْمَالِهَا فِیهِ بِمَا یرْضِیک خداجونم ما را به روزه داشتن با حفظ جوارح از گناهان، و به کار بردن آنها در آنچه که تو را خشنود می‌نماید یاری کن. حَتَّى لَا نُصْغِی بِأَسْمَاعِنَا إِلَى لَغْوٍ، وَ لَا نُسْرِعَ بِأَبْصَارِنَا إِلَى لَهْوٍ وَ حَتَّى لَا نَبْسُطَ أَیدِینَا إِلَى مَحْظُورٍ، وَ لَا نَخْطُوَ بِأَقْدَامِنَا إِلَى مَحْجُورٍ، وَ حَتَّى لَا تَعِی بُطُونُنَا إِلَّا مَا أَحْلَلْتَ تا با گوشمان به گفتار لغو گوش نکنیم، و با چشمانمان به تماشای لهو نشتابیم، و دست‌هایمان را به حرامی دراز نکنیم، و به سوی ممنوع تو گام برنداریم، و شکمهایمان جز به حلال پر نشود... زهرا سادات ^^🍃 |
264570_423.mp3
5.47M
اِلهی، ضاقَ صَدْری وَ لَسْتُ اَدْری بِاَیِّ عِلاجٍ اُداوی ذَنْبی؟ خدایا ، سینه ام تنگ شده و نمی دانم با کدامین دوا گناهم را درمان کنم؟ فَکَمْ اَتُوبُ مِنْها؟ وَ کَمْ اَعُودُ اِلَیْها؟ چقدر از گناهانم توبه کردم و دوباره به آن ها برگشتم؟ وَ کَمْ اَنُوحُ عَلَیْها لَیْلی وَ نَهاری؟ و چقدر به خاطر آنها روز و شب گریه کردم؟ فَحَتّی مَتی یَکُونُ وَ قَدْ اَفْنَیْتُ بِها عُمُری؟ پس تا کی باید اینگونه ادامه دهم و عمرم را با این گناهان فنا کنم؟ اِلهی، طالَ حُزْنی، وَ دَقَّ عَظْمی، وَ بَلِیَ جِسْمی، وَ بَقِیَتِ الذُّنُوبُ عَلی ظَهْری خدای من اندوهم طولانی شد ، استخوان هایم شکسته شدند ، بدنم پوسید و جز بارگناهان چیزی برایم نماند فَاِلَیْکَ اَشْکُو سَیِّدی فَقْری وَ فاقَتی، وَ ضَعْفی وَ قِلَّةَ حیلَتی پس بر تو شکایت می برم آقای من از فقر و بی طاقتی و ضعف و بیچارگی... 🌱| |