*
صدای موذن زاده رسیده بود به لااله الا الله آخرِ اذان مغرب و عشا که رسیدیم . اول که نگاهم چرخید به شلوغی دخترکان توی مسجد فکرم دوید طرف طرح 'دختران طهورایِ'هیات . چند قدم که جلوتر آمدم بویِ نخلستان پیچید توی مشامم . بویِ خاک نم خوردهی طریق العلماء . بویِ قیمه نذری موکب بعد صلاة ظهر ، وقتی توی بشقابهای ملامین دست به دست میچرخید تا برسد به دست زوار . زوار اباعبدالله . زوار خستهی راه ؛ با پاهای تاول زده و صورتهای آفتاب سوخته . بساط ، بساط دوخت روکش بالشت و تشک موکب بود .
موکب اربعین . اربعینی که قدمهای من ، سهمی از مسیرش را به خود نمیبیند .
راستی ؛
"داروفروش جاماندگان را دکان کجاست ؟!"
*
#اربعینیکهجاماندم