eitaa logo
مکتب ام ابیها سلام الله علیها
640 دنبال‌کننده
39.5هزار عکس
47هزار ویدیو
2هزار فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن اصحاب کهف ⃣ سلام اصحاب كهف بر على عليه‏السلام و مكافات كتمان حق‏ وه، چه مجلس خوبى و چه مجمع مفيدى، گروهى از دانش دوستان بصره با شورى خاص به گرد انس بن مالك آمده و از محضر وى كه مدتها از محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم معارف اسلامى را آموخته بودند؛ استفاده مى‏كردند. او نيز با اشتياق تمام احاديث را كه از پيامبر اسلام به ياد داشت براى شاگردان بازگو مى‏كرد. ولى روزى بر خلاف روزهاى ديگر، يكى از شاگردان برجسته او پرسشى عجيب كرد با اين كه انس مايل نبود پاسخ اين پرسش داده شود، ولى در شرايطى قرار گرفت كه ناگزير از پاسخ آن بود. پرسش اين بود كه آن شاگرد با قيافه جدى در حضور شاگردان به انس رو كرد و گفت: اين لكه‏هاى سفيدى كه در صورت شما است از چيست؟ گويا اين‏ها نشانه بيمارى برص است با اين كه به گفته پدرم، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند مؤمنان را به بيمارى برص و جذام مبتلا نمى‏كند چه شده با اين كه شما از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هستى، مبتلا به اين بيمارى مى‏باشى؟ وقتى كه انس اين سؤال را شنيد، با كمال شرمندگى سر به زير افكند و در خود فرو رفت، اشك در چشمانش حلقه زد و گفت: اين بيمارى در اثر دعاى بنده صالح خدا اميرمؤمنان على عليه‏السلام است! شاگردان تا اين سخن را از اَنس شنيدند، نسبت به او بى‏علاقه شدند، و آن ارادت سابق به عداوت و دشمنى تبديل شده، اطرافش را گرفتند و گفتند: بايد حتما ماجراى اين دعا را بگويى وگرنه از تو دست بر نمى‏داريم و به شدت باعث ناراحتى تو مى‏گرديم. اَنس همواره طفره مى‏رفت، بلكه اصل واقعه فاش نشود ولى در برابر ازدحام جمعيت و اصرار آنان راهى جز بيان آن را نداشت، از اين رو شروع به سخن كرد و چنين گفت: روزى در محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بودم، قطعه فرشى را گروهى از مؤمنين از راه دور نزد آن جناب به عنوان هديه آورده بودند پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به من فرمود: تا ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، زبير، سعد، سعيد، و عبدالرحمن را به حضورش بياورم، اطاعت كردم وقتى كه همه حاضر شدند، و روى فرش نامبرده نشستيم، حضرت على عليه‏السلام هم در آن جا بود، رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه‏السلام فرمود: به باد فرمان بده تا سرنشينان اين فرش را سير دهد. حضرت على عليه‏السلام به باد فرمود: به اذن پروردگار ما را سير بده، ناگاه مشاهده كرديم كه همه ما در هوا سير مى‏كنيم، پس از پيمودن مسافتى در فضاى بسيار وسيع كه وصفش را جز خدا نمى‏داند، حضرت على عليه‏السلام به باد امر فرمود كه ما را فرود آورد، وقتى كه بر زمين قرار گرفتيم، آن حضرت فرمود: آيا مى‏دانيد اين‏جا كجاست؟ گفتيم: خدا و رسول او و وصى او بهتر مى‏دانند. فرمود: اين جا غار اصحاب كهف است اى اصحاب رسول خدا! سلام بر اصحاب كهف كنيد، به ترتيب اول ابوبكر بعد عمر، بعد طلحه و زبير و... سلام كردند جوابى شنيده نشد، من و عبدالرحمن سؤال كرديم و من گفتم: من اَنَس نوكر در خانه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم هستم، جوابى نشنيديم. در آخر حضرت على عليه‏السلام بر آنان سلام كرد بى درنگ ندايى شنيديم كه جواب سلام آن حضرت را دادند. آن جناب فرمود: اى اصحاب كهف! چرا جواب سلام اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم را نداديد؟ گفتند: اى خليفه رسول خدا! ما جوانانى هستيم كه به خداى يكتا ايمان آورده‏ايم، خداوند ما را هدايت نموده است، ما از ناحيه خداوند مجاز نيستيم جواب سلام كسى بدهيم، مگر آن كه پيامبر يا وصى او باشد و شما وصى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم هستيد. حضرت على عليه‏السلام به ما رو كرد و فرمود: سخن اصحاب كهف را شنيديد؟ گفتم: آرى. فرمود: در جاى خود قرار گيريد، روى فرش قرار گرفتيم، به باد فرمان داد، در فضاى بى كران سير كرديم. هنگام غروب آفتاب به باد فرمود: ما را فرودبياور، در زمينى كه زعفرانى رنگ بود فرود آمديم كه در آن جا هيچگونه مخلوق و آب و گياهى نبود. گفتم: اى اميرمؤمنان هنگام نماز است، براى وضو آب نيست، آن جناب پاى مبارك خود را بر زمين زد، چشمه آبى پديد آمد و از آب آن چشمه وضو ساختيم، فرمود: اگر شتاب نمى‏كرديد آب بهشتى براى وضوى ما حاضر مى‏شد. سپس نماز را خوانديم و تا نصف شب در آن جا بوديم، حضرت على عليه‏السلام همچنان مشغول نماز بود، پس از فراغت از نماز فرمود: در جاى خود قرار گيريد، تا به نماز صبح پيامبر برسيم به باد فرمود: حركت كن، پس از حركت ناگاه ديديم در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم هستيم، نماز را با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خوانديم آن حضرت پس از نماز رو به من كرد و فرمود: اى انس ماجراى شما را من بيان كنم يا شما بيان كنيد
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن ذوالقرنین ⃣ مشخصات ذوالقرنين‏ نام ذوالقرنين در قرآن در دو مورد آمده است، و داستان او به طور فشرده در سوره كهف در ضمن 16 آيه (از آيه 83 تا 98) ذكر شده است. درباره اين كه ذوالقرنين چه كسى بوده، مطالب گوناگونى گفته شده است، مانند: 1 - او همان اسكندر مقدونى است كه فتوحات بسيار نمود، و كشورهاى بسيار را در زير سلطه خود آورد.(1005) 2 - يكى از پادشاهان يمن بود، كه به عنوان تُبَّع خوانده مى‏شد، كه جمع آن تبايعه است‏(1006) طبق اين نظريه سد معروف مأرب كه در يمن بود از ساخته‏هاى او است. 3 - سومين و جديدترين نظريه اين كه ذوالقرنين همان كورش كبير است‏(1007) كه پانصد و سى سال قبل از ميلاد مى‏زيست. نظريه اول و دوم داراى مدرك قابل ملاحظه‏اى نيست، قرائن و دلائل، نظريه سوم را تاييد مى‏كنند.(1008) بنابراين با توجه به اين نظريه‏(1009) داستان ذوالقرنين را پى مى‏گيريم. اما اين كه به او ذوالقرنين (صاحب دوقرن) مى‏گفتند، باز مطالب گوناگون گفته شده است مانند: 1 - زيرا او دو قرن زندگى و حكومت كرد. 2 - زيرا به شرق و غرب عالم كه به تعبير عرب دو شاخ خورشيد است رسيد. 3 - زيرا دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود. 4 - زيرا تاج او داراى دو شاخ بود. ذوالقرنين از نظر قرآن داراى ويژگى‏هاى برجسته زير است: 1 - خداوند اسباب پيروزى‏ها را در همه ابعاد، در اختيار او گذاشت. 2 - او سه لشگركشى مهم كرد، نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام به منطقه‏اى در شمال كه داراى تنگه كوهستانى است، او در هر يك از اين سفرها با اقوامى برخورد نمود. - او مردى با ايمان، عادل و مهربان و يار نيكوكار و دشمن ظالمان بود، از اين رو مشمول عنايات خاص خداوند گرديد. 4 - او نيرومندترين و مهم‏ترين سدها را كه در آن از آهن و مسؤوليت زياد استفاده شده بود، به عنوان دژ، براى كمك به مستضعفان ساخت، بيشتر به نظر مى‏رسد كه اين سد در سرزمين قفقاز، ميان درياى خزر و درياى سياه، بين سلسله كوه‏هاى آن جا همچون يك ديوار بوده است. 5 - در قرآن چيزى كه صراحت بر پيامبرى او داشته باشد نيست، ولى تعبيراتى ديده مى‏شود كه از علائم پيامبرى او خبر مى‏دهد، در روايات اسلامى به عنوان عبد صالح معرفى شده است. 6 - دو قوم وحشى يأجوج و مأجوج كه در منطقه شمال شرقى زمين در نواحى مغولستان سكونت داشتند و داراى زاد و ولد زياد بودند، موجب هرج و مرج مى‏شدند، و براى حكومت كورش باعث مزاحمت‏ها گشتند، و چنين به نظر مى‏رسد كه مردم قفقاز هنگام سفر كورش به آن منطقه، از كورش تقاضاى جلوگيرى از قتل و غارت آن‏ها را كردند، و او نيز براى جلوگيرى از آن‏ها به ساختن سد معروف ذوالقرنين اقدام نمود.(1010) 7 - از امام صادق عليه‏السلام نقل شده: چهار نفر بر تمام دنيا حكومت كردند، دو نفرشان از مؤمنان بودند كه عبارتند از: سليمان و ذوالقرنين، و دو نفرشان از كافران بودند كه عبارتند از نمرود و بخت النصر.(1011) 📚پی نوشتها 1005 - كامل ابن اثير، ج 1، ص 278. 1006 - الميزان، ج 13، ص 414. 1007 - كامل در اين باره به نام ذوالقرنين با كورش كبير منتشر شده است. 1008 - دانشمند محقق ابوالكلام آزاد كه روزى وزير فرهنگ كشور هند بود، با تحقيقات كافى، همين نظريه را انتخاب نموده است، علامه طباطبايى پس از نقل و بررسى گفتار ابوالكلام آزاد، مى‏گويد: گر چه اين نظريه از بعضى از جهات خالى از اشكال نيست، ولى از همه نظريه‏ها به قرآن منطبق‏تر است (الميزان، ج 13، ص 426). 1009 - كورش كبير كه به زبان فرانسه سيروس ناميده مى‏شود، در سال 529 سال قبل از ميلاد به روايتى در جنگ‏هاى مشرق كشته شد، و به روايتى در پاسارگاد فارس در 134 كيلومترى شيراز، 77 كيلومترى تخت جمشيد فوت كرد، قبرش اكنون در همانجا معروف و مشهود است، و همين قبر بيانگر آن است كه روايت دوم نزديك‏تر به واقع است (دائرة المعارف يا فرهنگ دانش و هنر، ص 761) كورش كبير سر سلسله پادشاهان هخامنشى، نخستين پايتخت خود را در چمنزارهاى پهناور پاسارگاد بنابراين نهاد. 1010 - اقتباس و تلخيص از تفسير نمونه، ج 12، ص 524؛ 552، مجمع البيان، ج 6، ص 490. 1011 - سفينة البحار، ج 1، ص 60 (واژه بخت). ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن ذوالقرنین ⃣ داستان ذوالقرنين در قرآن‏ قبلاً در داستان اصحاب كهف، ذكر شد كه كفار قريش در مكه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آمده و اين سه سؤال را طرح كردند: 1 - اصحاب كهف كيانند؟ 2 - ذوالقرنين كيست؟ 3 - روح چيست؟ سوره كهف نازل شد و ماجراى كهف و ذوالقرنين را بيان نمود... داستان ذوالقرنين نيز در قرآن به طور فشرده (چنان كه در قرآن معمول است) ذكر شده است، در اين جا نظر شما را به خلاصه داستان ذوالقرنين با اقتباس از قرآن و بعضى از روايات جلب مى‏كنيم. لشگر كشى ذوالقرنين به سمت غرب‏ ذوالقرنين پادشاه عادلى بود، تصميم گرفت با همت قهرمانانه بر شرق و غرب جهان، حركت كند و همه را زير پرچم خود آورد و در پرتو حكومت مقتدرانه خود، جلو ظلم و طغيان ظالمان و ستمگران را بگيرد، و تا آخرين حد توان خود از حريم مستضعفان دفاع نمايد. مركز او (ظاهراً) سرزمين فارس بود.(1012) سه جنگ و لشگركشى بزرگ داشت: 1 - به سوى غرب 2 - به سوى شرق 3 - به سوى منطقه‏اى كوهستانى، بين شرق و غرب. خداوند همه اسباب كار و پيروزى را در اختيارش قرار داده بود. او با لشگر مجهز و بيكرانى به سمت غرب حركت كرد، همه ناهموارى‏ها در برابرش هموار شدند، و همه گردنكشان در برابرش تواضع كردند، او همچنان به فتوحات ادامه داد. شب و روز به پيش رفت تا به چشمه آبى رسيد، كه آب و گلش به هم آميخته بود، چنين به نظر مى‏رسيد كه خورشيد در آن غروب مى‏كند، و تصور مى‏كرد كه ديگر پس از آن، جنگ و فتح باقى نمانده است. ولى در آن سرزمين قومى را ديد كه كفر و طغيان و ظلمشان موجب آزار مستضعفان مى‏شد و همه را به ستوه آورده بود، آن قوم به ستمگرى و قتل و غارت معروف بودند. ذوالقرنين از درگاه خداوند خواست تا او را در هدايت و رهبرى مردم، يارى كند، و تكليفش را در مورد آن قوم وحشى و ستمگر روشن سازد. خداوند ذوالقرنين را در ميان دو كار مخير ساخت: 1 - با شمشير آن‏ها را كيفر و سركوب كند 2 - به دعوت و راهنمايى آن‏ها بپردازد، مدتى به آن‏ها مهلت دهد، شايد هدايت گردند، و از ستم و طغيان دست بردارند. ذوالقرنين راه دوم را برگزيد و گفت: هر كه ستم كند، او را مجازات خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش باز خواهد گشت، و خدا او را به عذابى سخت دچار خواهد ساخت، ولى هر كس كه به حق بگرود و كار شايسته انجام دهد، براى او پاداش نيك خواهد بود، و ما به گشايش كارش اقدام مى‏كنيم. ذوالقرنين مدتى در آن جا ماند، و از ستم ستمگران جلوگيرى نمود، و به نيكوكاران پاداش داد، و پايه عدالت و صلح را در آن جا پى‏ريزى كرد و پرچم اصلاح را برافراشت. 📚پی نوشتها 1012 - و طبق پاره‏اى از روايات در دومة الجندل، منطقه مرزى شام و عراق. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن ذوالقرنین ⃣ لشگركشسى ذوالقرنين به شرق و شمال، و ساختن سد براى جلوگيرى از ستم قوم وحشى‏ پس از آن ذوالقرنين با تدبير و همت شجاعانه و اهداف مصلحانه به طرف شرق لشگر كشيد، به هر جا رسيد، همه را فتح كرد، و مردم در همه جا از او استقبال كردند و تسليم حكومت او شدند. ذوالقرنين همچنان پيش مى‏رفت تا به آخرين سرزمين‏هاى آباد رسيد، در آن جا اقوامى را ديد كه آفتاب بر آن‏ها مى‏تابد، خانه و سايبان و درخت و باغى ندارند، تا در سايه‏اش بيارامند، بلكه در كمال بيچارگى زندگى مى‏كنند، و در تاريكى جهل و نادانى دست و پا مى‏زنند. ذوالقرنين براى نجات آن‏ها، پرچم حكومتش را در آن جا برافراشت، و با نور علم و تدبير و راهنماييهايش، آن محيط تيره را روشن نمود.و خدمت شايانى به آن‏ها كرد. سپس ذوالقرنين با لشگرش به سوى شمال رهسپار شد، به هر جا رسيد همه را فتح كرد و همه گردنكشان در برابرش تسليم شدند و سر بر اطاعت او نهادند، تا به جايى رسيد ديد در آن جا قومى زندگى مى‏كنند كه زبانشان مفهوم نيست، ولى مجاور دو قوم وحشى و طغيانگر ياجوج و ماجوج هستند، اين دو قوم كه جمعيتشان زياد بود چون آتشى در نيزار خشك بودند، به هر جا مى‏رسيدند به غارت مى‏پرداختند. آن قوم وقتى كه سايه پر بركت ذوالقرنين را بر سر خود ديدند، و قدرت و شكوه و عظمت او را مشاهده كردند، از او تقاضا كردند كه آن‏ها را در برابر دو قوم وحشى ياجوج و ماجوج يارى كند، و براى جلوگيرى از طغيان آن‏ها سدى محكم و بلند (مثلاً مانند ديوار چين) در برابر آن‏ها بسازد، تا از شر آن‏ها محفوظ بمانند. آن قوم در پايان قول دادند كه تا سرحد توان، ذوالقرنين را يارى كنند، و با هميارى و همكارى خود، كارهاى عادلانه و خداپسندانه او را به پايان برسانند. ذوالقرنين كه انسانى مهربان و خيرخواه و دشمن ظلم بود، به تقاضاى آن‏ها پاسخ مثبت داد، از گنجها و سيم و زر و امكانات بسيار ديگر كه خداوند در اختيارش گذاشته بود، استفاده كرد، و به ساختن سدى نيرومند اقدام جدى نمود، آن قوم نيز اسباب كار را فراهم كردند، آن‏ها مقدار زيادى آهن و مس و چوب و زغال آماده كرده و تحت نظارت ذوالقرنين آهن‏هاى بزرگ و سنگين را بين دو كوه قرار دادند، و چوب و زغال در اطراف آن ريختند، آتش افروختند، و مسها را گداخته نموده و آهن‏ها را به همديگر جوش دادند، تا به صورت سدى نيرومند در آمد كه دو قوم ياجوج و مأجوج قدرت عبور و نفوذ از آن را نداشتند، و هرگز نمى‏توانستند آن را سوراخ يا ويران نمايند. بعضى گفته‏اند ارتفاع سد حدود صد متر، و عرض ديوار آن در حدود 25 متر بود(1013) و طول آن فاصله بين دو كوه را به هم متصل مى‏كرد. وقتى كه ذوالقرنين از كار ساختن آن سد و سنگر بى نظير فارغ شد، بسيار خوشحال شد كه گامى راسخ براى نجات مستضعفان در برابر ستمگران برداشته است. او كه همه چيز را از الطاف الهى مى‏دانست، در اين مورد نيز از لطف و رحمت خدا ياد كرد و گفت: هذَا رَحمَةً مِن رَبِّى؛ اين از رحمت پروردگار من است.(1014) و آن چنان در برابر خدا و حقايق، متواضع و متوجه بود، كه ساختن چنان سدى هرگز او را مغرور نكرد كه مثلاً بگويد سدى براى شما ساختم كه تا ابد، شما را حفظ خواهد كرد، بلكه در عين حال از فناى دنيا سخن به ميان آورد و گفت: فَاذا جاءَ وَعدُ رَبِّى جَعلَهُ دكّاً وَ كانَ وَعدُ رَبِّى حَقاً؛ هرگاه فرمان پروردگارم فرا رسد، آن را در هم مى‏كوبد، و به يك سرزمين صاف و هموار مبدل مى‏سازد، و وعده و فرمان پروردگارم حق است. (1015) طبق بعضى از روايات حضرت خضر عليه‏السلام در بعضى از موارد همراه ذوالقرنين بود، و كارهاى او را تاييد نموده و او را راهنمايى كرد،(1016) به همين مناسبت حافظ گويد: قطع اين مرحله بى همرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى اى سكندر بنشين و غم بيهوده مخور كه نبخشند تو را آب حيات از شاهى سنگ عجيب و عبرت ذوالقرنين و گريه او براى سفر آخرت‏ آن چه در بالا ذكر شد، در قرآن آيه 83 تا 98 كهف، به آن اشاره شده است. ولى روايات متعددى پيرامون بعضى از حوادث زندگى ذوالقرنين نقل شده است. ما براى حُسن ختام، نظر شما را به فرازى از يكى از آن حوادث، كه جالب است جلب مى‏كنيم: 📚پی نوشتها 1013 - اقتباس از مجمع البيان، ج 6، ص 459؛ قصص قرآن بلاغى، ص 270 - 272. 1014 - كهف، 98. 1015 - همان. 1016 - تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 305 و ص 299. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن اصحاب رس در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرس به ميان آمده، نخست در آيه 12 سوره ق، كه از تكذيب آن‏ها از پيامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آيه 38 فرقان، كه بيانگر هلاكت و عذاب شديد اصحاب رس در رديف قوم عاد و ثمود است، كه همانند آنها بر اثر عذاب الهى ريشه كن و نابود شدند. واژه رس‏(1019) اشاره به چاه آب يا نهر آب است كه در سرزمين اصحاب رس بود، درباره هويت اصحاب رس، و علت عذاب آن‏ها در ميان مفسران اختلاف نظر است، ما از ذكر آن‏ها در اين جا صرف نظر كرده، و به ذكر داستان آن‏ها كه حضرت رضا عليه‏السلام آن را از اميرمؤمنان على عليه‏السلام نقل كرده مى‏پردازيم: يافث پسر نوح عليه‏السلام بعد از طوفان، در كناره چشمه‏اى نهال درخت صنوبرى را كاشت كه به آن درخت شاه درخت، و به آن چشمه دوشاب مى‏گفتند، اين قوم در مشرق زمين زندگى مى‏كردند، و داراى دوازده آبادى در امتداد رودخانه‏اى بودند كه به آن رودخانه، رس مى‏گفتند.(1020) نامهاى اين قريه‏ها دوازدهگانه به اين نام‏هاى (ى دوازدهگانه ماه‏هاى عجم) معروف بود، به اين ترتيب: آبان، آذر، دى، بهمن، اسفندار، فروردين، ارديبهشت، خرداد، مرداد، تير، مهر و شهريور، بزرگترين شهر آن‏ها اسفندار نام داشت كه پايتخت شاهشان به نام تركوذبن غابور، نوه نمرود بود، درخت اصلى صنوبر و چشمه مذكور در اين شهر قرار داشت، از بذر همين درخت در هر يك از شهرهاى ديگر كاشته بودند و رشد كرده و بزرگ شده بود، آن قوم جاهل، آن درخت‏هاى صنوبر را خداهاى خود مى‏دانستند، نوشيدن آب چشمه و رودخانه را بر خود و حيوانات، حرام كرده بودند، هر كس از آن آب مى‏نوشيد، او را اعدام مى‏نمودند و مى‏گفتند: اين آب مايه حيات خدايان ما است، و كسى حق استفاده از آن را ندارد!! آن‏ها در هر ماه از سال، يك روز را به عنوان عيد مى‏دانستند در آن روز به نوبت كنار يكى از آن درختان دوازدهگانه مى‏آمدند و گاو و گوسفند پاى آن درخت قربان مى‏نمودند و جشن وسيع مى‏گرفتند، و آتش روشن مى‏كردند، وقتى كه دود غليظ آتش مانع ديدن آسمان مى‏شد، در برابر درخت به خاك مى‏افتادند و آن را مى‏پرستيدند. سپس گريه و زارى مى‏نمودند، و دست به دامن درخت مى‏شدند. وقتى كه حركت شاخه‏هاى درخت، و صداى مخصوص آن درخت را (بر اثر باد شيطان) مى‏ديدند و مى‏شنيدند مى‏گفتند؛ درخت مى‏گويد: اى بندگان من، من از شما راضى هستم. آن گاه غريو شادى سر مى‏دادند، شراب مى‏خوردند و به عيش و نوش و ساز و آواز و عياشى مى‏پرداختند، و در پايان به خانه‏هاى خود باز مى‏گشتند... اين قوم علاوه بر اين عقايد خرافى، در رفتار و كردار نيز فاسد و منحرف بودند، به طورى كه همجنس گرايى و همجنس بازى در بينشان رواج داشت.(1021) خداوند پيامبرى از نوادگان يعقوب عليه‏السلام را (كه طبق بعضى از روايات، حنظله نام داشت) براى هدايت آن قوم گمراه به سوى آن‏ها فرستاد. اين پيامبر، سال‏ها در ميانشان ماند و هر چه آن‏ها را به سوى خداى يكتا و بى همتا و دورى از بت پرستى دعوت كرد، گوش ندادند و به راه خرافى خود ادامه دادند. سرانجام آن پيامبر، به خدا عرض كرد: پروردگارا! اين قوم لجوج دست از بت پرستى و درخت پرستى بر نمى‏دراند، و روز به روز بر كفر و گمراهى خود مى‏افزايند، و درختهايى را كه سود و زيان ندارند مى‏پرستند، همه آن درخت‏ها را خشك كن و قدرت خود را به آن‏ها نشان بده، بلكه از درخت‏پرستى منصرف شوند. خداوند درختهاى آن‏ها را خشكانيد. آن‏ها وقتى كه صبح از خانه بيرون آمدند در همه آن دوازده شهر ديدند كه درخت معبود، خشك شده است (اين حادثه مثل توپ در بينشان صدا كرد، هر كسى چيزى مى‏گفت) سرانجام آن‏ها دو گروه شدند، يك گروه مى‏گفتند: جادوى اين شخصى كه ادعاى پيامبرى مى‏كند موجب خشك شدن درخت‏ها شده [يعنى درخت‏ها نخشكيده، بلكه سحر و جادوى او، چشم‏هاى ما را بسته به طورى كه ما چنين خيال مى‏كنيم‏] گروه ديگر مى‏گفتند: خدايان ما به اين صورت در آمده‏اند تا خشم خود را نسبت به اين شخص (كه مدعى پيامبرى است) آشكار سازند تا ما نيز از خدايان خود دفاع كنيم و جلو او را بگيريم، (فرياد و شعارشان بر ضد آن پيامبر بلند بود و) سرانجام همه تصميم گرفتند تا آن پيامبر خدا را (با سخت‏ترين شكنجه) اعدام كنند. 🌻🌻👇👇
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن عبرت‏انگيز مكافات باغداران و توبه آنان‏ در قرآن، در سوره قلم از آيه 16 تا 33، ماجراى سوختن باغى پربار بر اثر صاعقه مرگبار آسمانى سخن به ميان آمده، كه به عنوان مكافات عمل صاحبان باغ بود، از اين رو كه از دادن حق تهى‏دستان، خوددارى كردند، به اين مناسبت نظر شما را به اين داستان با استفاده از روايات و گفتار مفسران جلب مى‏كنيم: در زمان‏هاى گذشته، قبل از اسلام، در سرزمين يمن، در حدود چهار فرسخى شهر صنعا، روستايى به نام صروان (يا: ضروان) وجود داشت، در اين روستا يك باغ بسيار عالى و پردرخت داراى ميوه، و محصولات غذايى وجود داشت، صاحب اين باغ جوانمردى سخاوتمند و خداشناس بود، و به قدرى به فقراء و نيازمندان توجه داشت، كه از محصول آن باغ به اندازه نياز خود بر مى‏داشت و بقيه را در بين نيازمندان تقسيم مى‏كرد(1024) نيازمندان همواره دعاگوى او بودند، و آن باغ سال به سال رونق بيشترى داشت، و مستمندان عادت كرده بودند كه در فصل چيدن محصول، به آن باغ بروند، و حق خود را از صاحبش بگيرند، صاحب باغ نيز با كمال خوشرويى دست خالىِ آن‏ها را پر مى‏كرد. اين مرد ربانى گهگاه كه فرصت به دست مى‏آمد، فرزندان خود را به گرد خود جمع مى‏كرد، و به آن‏ها پند و اندرز مى‏داد و سفارش‏هاى شايسته‏اى مى‏كرد، به ويژه در مورد نيازمندان، سفارش زيادترى مى‏نمود كه: براى كسب رضاى خدا حتماً به آن‏ها توجه كنيد و از محصول باغ و كشتزار به آن‏ها به قدر نيازشان بدهيد. حتى در آخر عمر با وصيت خود، بيشتر تأكيد كرد كه مبادا مستمندان را محروم كنيد. اما افسوس كه آن‏ها گوش شنوا نداشتند، و غرور و غفلت، آن‏ها را از شنيدن و عمل كردن به نصيحت‏هاى مهرانگيز پدر باز مى‏داشت. بس وصيت كرد و تخم وعظ كاشت چون زمينشان شوريده بُد سودى نداشت گر چه ناصح را بود صد داعيه بنده را ادنى ببايد واعيه‏(1025) سرانجام اجل اين مرد خدا سر رسيد و از دنيا رفت، باغ به دست فرزندان او افتاد. آن هانصيحت‏هاى پدر را به باد فراموشى سپردند، حتى با يكديگر هم سوگند شدند كه محصول باغ را براى خود ضبط كنند و چيزى به نيازمندان ندهند و به هم مى‏گفتند: ما عيالوار هستيم، و محصول باغ و كشتزار بايد براى هزينه زندگى خودمان باشد، به قدرى در اين تصميمشان جدى بودند كه حتى اءن شاء الله نگفتند. هنگامى كه فصل چيدن محصول فرا رسيد، با هم پيمان بستند كه صبح زود دور از انظار نيازمندان ميوه‏هاى باغ را بچينند.(1026) نيازمندان طبق معمول عصرِ پدر آن‏ها، به باغ سر مى‏زدند، به اميد آن كه حق آن‏ها داده شود، ولى محروم بر مى‏گشتند. خداوند بر آن باغداران بخيل و دنياپرست و مغرور غضب كرد، نيمه‏هاى شب صاعقه‏اى مرگبار را به سوى آن باغ فرستاد، آن صاعقه چنان درختان آن باغ را سوزانيد كه آن باغ سرسبز و خرم را همچون شب سياه ظلمانى كرد، و چيزى از آن باغ، جز مشتى خاكستر باقى نماند.(1027) باغداران از همه جا بى خبر، صبح زود همديگر را صدا زدند و براى چيدن محصول به سوى باغ روانه شدند، در مسير راه آهسته به همديگر مى‏گفتند: مواظب باشيد كه امروز حتى يك نفر فقير به طرف باغ نيايد. وقتى كه به باغ رسيدند، مشتى زغال و خاكستر ديدند، همه چيز را دگرگون شده يافتند، به قدرى كه گيج شدند و باور نمى‏كردند و گفتند: ما راه را گم كرده‏ايم. سپس گفتند: همه چيز از دست ما رفته و ما به طور كلى محروم شده‏ايم. يكى از برادران كه از همه عاقل‏تر بود به آن‏ها گفت: آيا من به شما نگفتم كه تسبيح خدا كنيد. آن‏ها كه باد غرورشان خالى شده بود به تسبيح خدا پرداختند و خود را ظالم و مقصر خواندند و همديگر را سرزنش مى‏كردند و فرياد مى‏زدند: اى واى بر ما كه طغيانگر بوديم(1028) به گفته مولانا در مثنوى: قصه‏ى اصحاب ضروان خوانده‏اى پس چرا در حيله‏جويى مانده‏اي حيله مي‏كردند كزدم‏نيش چند كه برند از روزى درويش چند خفيه مي‏گفتند سرها آن بدان تا نبايد كه خدا در يابد آن‏(1029) سرانجام به كيفر حيله و نيرنگ خود رسيدند و به مكافات سخت گرفتار شدند. از مكافات عمل غافل مشو گندم از گندم برويد جو زجو ولى اين عذاب ناگهانى، باغداران را آن چنان تكان داد كه عبرت گرفتند به خصوص با نصيحت يكى از برادران كه عاقل‏تر بود آن‏ها از خواب غفلت بيدار شدند و توبه كردند، و دل به خدا بستند و گفتند: اميدواريم كه خداوند بهتر از آن باغ را به ما عنايت فرمايد.(1030) 🌼👇👇👇🌼
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن 43 پيامبر، و 112 حامى پيامبران در يك روز تاريخ يهود پر از جنايات و كشتار و بى‏رحمى است، آن‏ها حتى در كشتن پيامبران و مناديان حق و عدالت، جسور بودند و باكى نداشتند، از جمله اين كه آن‏ها براى حفظ منافع نامشروع خود، در آغاز يك روز، آشوب كردند، و 43 نفر از پيامبران بنى اسرائيل را كه همه شريعت موسى عليه‏السلام را براى مردم بيان مى‏كردند كشتند. در همان روز 112 نفر از عابدان و صالحان به دفاع از پيامبران شهيد برخاستند و به امر به معروف و نهى از منكر پرداختند. عجيب اين كه يهوديان سنگدل، همه آن 112 نفر را در همان روز كشتند، و در نتيجه در يك روز 115 نفر را قتل عام كردند. خداوند در آيه 21 و 22 آل عمران از آدم‏كشانى بى رحم ياد كرده، و به سه سرنوشت و عذاب شوم آن‏ها اشاره مى‏كند و مى‏فرمايد: إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الِّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ - أُولَئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِى الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ؛ همانا كسانى كه نسبت به آيات خدا كفران مى‏ورزند، و پيامبران را به ناحق مى‏كشند، و (نيز) مردمى را كه امر به عدالت مى‏كنند به قتل مى‏رسانند، آنان را به كيفر و عذاب دردناك مژده بده - آنها كسانى هستند كه اعمال نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ در دنيا و آخرت تباه شده و پوچ شده، و مددكار و شفاعت كننده‏اى ندارند. (1051) به اين ترتيب سه كيفر سخت در كمين آن‏ها است: 1 - عذاب دردناك 2 - پوچى اعمال نيك 3 - نداشتن شفاعت. 📚پی نوشتها 1050 - تفسير مجمع البيان، ج 9ص 265؛ بحار، ج 14، ص 487. 1051 - مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 423. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃 های قرآن اصحاب فیل ⃣ سرانجام فلاكت بار ابرهه‏ سنگى از سوى آن پرندگان به بدن ابرهه اصابت كرد و او مجروح شد، اطرافيانش او را كمك كردند و از صحنه خارج ساختند، ولى زخم بدن او آن چنان توليد مثل كرد، كه جزء جزء و بندبند بدنش از او جدا مى‏شد و به زمين مى‏ريخت، و سراسر بدنش به چرك و خون آلوده شده بود. او را با اين وضع وارد صنعاء كردند (شايد زنده ماندن او تا آن وقت، براى اين بود كه بيچارگى و ذلت او مايه عبرت ديگران شود) او را ديدند همانند جوجه پرنده، ضعيف و ناتوان شده با اين كه قبلا بلندقامت و چاق بود. او همچنان در ميان درد و رنج مى‏ناليد، و در حالى كه بر اثر سرايت زخم، سينه‏اش به طرف قلبش سوراخ شده بود چشم از اين جهان فرو بست. هنگامى كه پرندگان از طرف درياى سرخ به سوى لشگر ابرهه هجوم آوردند، حضرت عبدالله فرزند عبدالمطلب بر فراز كوه ابوقُبيس آن‏ها را ديد، نزد پدر آمد و گفت: پدر! ابرى سياه از ناحيه دريا ديده مى‏شود كه به سوى سرزمين ما مى‏آيد. عبدالمطلب خرسند شد و صدا زد: اى گروه قريش به خانه‏هاى خود بازگرديد كه نصرت الهى به سراغ شما آمد. اين حادثه عجيب در همان سال تولد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم رخ داد، و به قدرى مهم بود كه صداى آن در همه جا پيچيد، و اعراب آن سال را عام الفيل (سال فيل) ناميدند. پس از بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم خداوند اين ماجرا را به صورت فشرده با نزول سوره فيل (صد و پنجمين سوره قرآن) در مكه نازل كرد: أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ - اَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِى تَضْلِيلٍ - وَ أَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ - تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ - فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ؛ آيا نديدى پروردگارت با فيل سواران (لشكر ابرهه) چه كرد؟ آيا نقشه آنها را در تباهى قرار نداد؟ و بر سر آنها پرندگان را گروه گروه فرستاد، كه با سنگهاى ريز سجيل (سنگى كه نه همچون گِل، سست است و نه همچون سنگ، سخت است) آن‏ها را هدف قرارمى‏دادند، به طورى كه سرانجام آنها را همچون كاه خورده‏شده (و متلاشى) قرار داد. اين بود سرنوشت كسى كه نعره مغرورانه‏اش گوش فلك را كر كرده بود، آن چنان او و لشگرش متلاشى شدند كه در تاريخ بى نظير بود، به تعبير قرآن مانند عَصْف مَأكُول (كاه خورده شده) گشتند. ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
منتخب_برنامه صد و هفتاد و هشتم.mp3
9.49M
آیات ۹۹ - ۹۸ « رضاشاه و کشف حجاب » ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه صد و شصت و هشتم.mp3
9.46M
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴 ▪️شهادت مظلومانه امام مهربونمون امام حسن مجتبی علیه السلام رو به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنم. آیات ۷۶ - ۷۵ (قصه‌ی صلح امام حسن علیه السلام ) ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه هشتادم.mp3
9.79M
۸۰ آیات ۲۰۲ - ۲۰۰ (خاطرات یکی از فرماندهان دفاع مقدس) ✅ ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
قصه ای از تولد رسول خدا.mp3
6.05M
🌸✨🌸✨🌸✨🌸✨🌸 🎊 ایام ولادت پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم را به همه مسلمانان جهان تبریک عرض می کنم. قصه ای از تولد رسول خدا صلی الله علیه و آله ✅ ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
0304Nesa 95-96.mp3
15.87M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ✨میلاد سراسر نور امام مهربانی ها، امام حسن عسکری علیه السلام بر همه شما عزیزان مبارک باد✨ ۳۰۴ آيه ۹۶ - ۹۵ قسمت چهل و نهم ( ۳) 📣📣دوستای خوب لالایی خدا ♨️ امشب عمو عباسی براتون یه شگفتانه دارن😉 حتماحتما ویژه برنامه امشب رو گوش بدید😍 ♨️ برای همدردی با آرتین حتما در پویش شرکت کنید. ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
0310Nesa 108-109.mp3
14.35M
🏴صلی الله عليك يا فاطمة الزهرا ▪️ایام شهادت مادر خوبی ها، حضرت زهرا سلام الله علیها رو به همه عاشقان اون حضرت تسلیت عرض میکنیم. ۳۱۰ آیه ۱۰۹ - ۱۰۸ (قسمت پنجاه و پنج) 🌹ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
0251Nesa 09.mp3
10.6M
🏴صلی الله عليك يا فاطمة الزهرا ▪️ایام شهادت مادر خوبی ها، حضرت زهرا سلام الله علیها رو به همه عاشقان اون حضرت تسلیت عرض میکنیم. آیه ۹ (خاطرات حاج قاسم ) 📚منبع قصه: از چیزی نمی ترسیدم؛ خاطرات خودنوشت شهید . 🌹ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
0312Nesa 113.mp3
11.76M
🌸✨🌸✨✨🌸✨🌸✨🌸 میلاد مادر خوبی‌ها، بانویِ آب و آیینه، سیده زنان عالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر همه عاشقان آن حضرت مبارک باد. بچه‌های خوب لالایی خدا📣📣📣 انتظارها به پایان رسید🤩 عموعباسی دوباره برگشتن با یه ویژه برنامه تووووپ😍 ۳۱۲ آيه ۱۱۳ قسمت پنجاه و هفتم ( ۳) 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه صد و هشتاد و ششم.mp3
11.98M
۱۸۶ (منتخب) آیه ۱۱۰ «داستانی از زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها» ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتب «قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام،‌ جلد ۲، صفحه ۴۲۰» اثر آیت الله سید احمد مستنبط. 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
0315Nesa 116.mp3
12.02M
🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉🌸🎉 🎊 ولادت امام محمّد تقی، علیه السلام مظهر جود و سخاوت بر تمام شیعیان مبارک باد. 🇮🇷 دهه پر فروغ فجر مبارک باد 🇮🇷 ۳۱۵ آیه ۱۱۶ قسمت شصتم ( ۳) 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه دویست و شصت و ششم.mp3
17.5M
🌸🍃🎉🌸🍃🎉🌸🍃🎉🌸 🎊 اعیاد شعبانیه پیشاپیش بر همه شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام مبارک. ۲۶۶ (منتخب) آيه ۳۶ قسمت یازدهم( ۳) 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه صد و نود و هفتم.mp3
24.25M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🎊میلاد سید الساجدین امام زین العابدین بر همه عاشقان و شیعیان آنحضرت مبارک باد. ۱۹۷ آیات ۱۳۴ - ۱۳۳ آبادی ایلیا و حیفیا ۲ 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
be emamat residane emam zman 0085.mp3
8.53M
🌸🍃🎉🌸🍃🎉🌸🍃🎉🌸 🔸به امامت رسیدن امام زمان علیه السلام 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
1_4540408202.mp3
9.07M
۲۰۶ آیات ۱۴۳ - ۱۴۲ (داستان شهادت حمزه علیه السلام) منبع قصه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «حمزه سید الشهدا علیه السلام‌» اثر محمد صادق نجمی ✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه دویست و هشتاد و سوم.mp3
10.5M
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴 ▪️رحلت بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله علیه را به همه شما عزیزان تسلیت عرض می کنیم. ۲۸۳ آيه ۶۷ -۶۶ رحمة الله عليه 🌹ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
1_5127456513.mp3
14.22M
منتخب ۲۸۴ آيات٧٠ - ٦٩ 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
منتخب_برنامه دویست و نود و چهارم.mp3
16.39M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🎊 دهه ولایت و امامت بر همه شما عاشقان امیرالمومنین علی علیه السلام مبارک🎊 ۲۹۴ آيه ۸۳ قسمت سی و نه () 💎ڪانال ما را بہ اشتراڪ بگذارید👇 ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯