eitaa logo
کِتابخانِه شَهید مُحسِن حُجَجی📚
122 دنبال‌کننده
103 عکس
17 ویدیو
4 فایل
✨﷽✨ لیست کتب موجود در کتابخانه📚 همراه با عکس کتاب📸 در کانال قرار داده می شود. 🌐مکان کتابخانه: دانشگاه پیام نور ساری،ساختمان اداری،طبقه همکف، دفتر نهاد رهبری مدیر کانال: @Modir_M_SH کانال هیأت: @maktabo_shohada_sari
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 📌خلاصه کتاب: هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مریض شد. خیلی حالش بد بود. رفته رفته حالش بدتر شد.🥺 آنقدر که قبل از طلوع آفتاب از دنیا رفت!🖤 جنازه بچه را داخل کفن پیچیدیم. صبر کردیم تا پدر بیاید و او را دفن کند! پیر مُرشِدی در محل بود که همیشه ذکر امیرالمومنین (ع) برلب داشت.📿 آن روز قبل از ظهر به جلوی خانه ما آمد. مادر بیصبرانه گریه میکرد.😭 مرشد جلو آمد و به مادر گفت: من دعا کردم. برات عمر بچه‌ات را گرفتم! بچه را شیر بده! مصطفی اینگونه دوباره متولد شد.😍 سالها بعد به قم رفت و طلبه شد. روزهای آخر هفته را به کارخانه گچ میرفت. کار میکرد.🧑🏻‍🔧 پولی که به دست میآورد به دیگران کمک میکرد. هر هفته سه شنبه‌ها پیاده به سمت جمکران میرفت.🕌 📜 @maktab_shohada_ketab
📚 📌خلاصه کتاب: عصر بود که ماشین رو آورد. پرسیدم: کجا میخواستی بری؟! گفت: هیچی مسافرکشی کردم!🤷🏻 با خنده گفتم: شوخی می‌کنی؟! گفت: نه، حالا هم اگه کاری نداری پاشو بریم، چند جا کار داریم. خواستم برم داخل خونه. گفت: اگه چیزی تو خونه دارید که استفاده نمی‌کنی مثل برنج و روغن با خودت بیار.😁 رفتم مقداری برنج و روغن آوردم. بعد هم رفتیم جلوی یک فروشگاه و ابراهیم مقداری گوشت و مرغ و...خرید و آمد سوار شد.🛵 از پول خرده هایی که به فروشنده می‌داد فهمیدم همان پول های مسافرکشی است.😯 بعد با هم رفتیم جنوب شهر، به خانه چند نفر سر زدیم. من آن‌ها را نمی‌شناختم. ابراهیم در می‌زد، وسائل رو تحویل می‌داد و می‌گفت: ما از جبهه آمده‌ایم، این‌ها سهمیه شماست!😊 🌷 📖 🪖 @maktab_shohada_ketab
📚 📌خلاصه کتاب: من با شهدای زیادی حشر و نشر داشتم. اما شبیه شخصیت ابراهیم را در کمتر کسی دیدم. برخی افراد بودند که بعضی از خصوصیات ابراهیم را داشتند، اما اینکه کسی مانند ابراهیم، این قدر جامع الاطراف باشد را ندیدم.✨ محبت ابراهیم شامل حال همه می شد. از اسرای عراقی تا برخی رزمندگان که از نقاط دور دست ایران آمده بودند. این عشق و محبت، ظاهری هم نبود.🥰 ابراهیم با عشق و علاقه به دیگران خدمت می کرد. اینکه ببیند یک بنده خدا اذیت می شود، برای او بسیار سخت بود. ابراهیم مسئولیت و فرماندهی قبول نمی کرد.😥 شاید یکی از دلایلش این بود که در زمان مسئولیت، امکان دارد انسان تصمیم درستی نگیرد و همین باعث رنجش اطرافیان شود.💔 📖 🌷 🪖 @maktab_shohada_ketab