eitaa logo
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
58 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.2هزار ویدیو
47 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
🎙 #تبیین_و_تحلیل | پرونده «متفکر نابغه» در تجلیل از شهید سیدمحمدباقر صدر ‌‌ 👈 خاطراتی از حجت‌الاسلام والمسلمین رحیمیان، از شاگردان شهید صدر 🏷 روایتی از دیدار خانواده شهید صدر با رهبر انقلاب 🔸 زمانی که خانواده‌ی شهید صدر ایران بودند، بنده به عنوان مسئول بنیاد شهید به منزل‌شان رفتم، جویای احوال‌شان بودیم و اگر کمکی از دست ما بربیاید در خدمت‌شان باشیم. آن چیزی که درخواست کردند، ملاقات با رهبر معظم انقلاب بود. این قضیه را پیگیری کردیم و رهبر انقلاب هم از یک چنین دیداری استقبال کردند. 🔹بنده شاید صدها ملاقات با خانواده‌های شهدا در خدمت رهبر انقلاب حضور داشتم اما این دیدار و ملاقات از نظر اظهار صمیمیت و علاقه‌ای که رهبر انقلاب به شهید صدر و خاندان صدر و نقش شهید صدر ابراز کردند، کاملاً متمایز بود. در این ملاقات رهبر انقلاب جویای احوال افراد مختلف شدند و درباره‌ی نسبت‌های بین اعضای خاندان صدر آن چنان اشراف داشتند که خانواده و کسانی که آن‌جا بودند از اشراف و اطلاعات عمیق و وسیع ایشان متعجب شدند. 🔍 به مناسبت ایام سالگرد شهادت شهید صدر (۱۹ فروردین ۱۳۵۹) بخش فقه و معارف پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در پرونده «متفکر نابغه» به معرفی ابعاد مختلف شخصیت شهید صدر می‌پردازد. 🔻 برای مطالعه متن کامل این گفت‌وگوی جدید روی لینک زیر کلیک کنید: http://farsi.khamenei.ir/others-dialog?id=42232
سلام وقت بخیر امشب ادامه زندگینامه را در کانال ان شاءالله خواهم گذاشت 🌹🌹🌹🌹
🌷💞🌷 ✅اوايل زمستان سال 1360 ناهيد به شدت بيمار شد و براي مداوا به درمانگاهي در ميدان مرکزي شهر سنندج مراجعه کرد. 🌷چند ساعتي از رفتن ناهيد گذشته بود اما از بازگشتش خبري نبود. 🌷مادر در خانه نگران و چشم انتظار چشم به «در» دوخته بود تا دختر نوجوانش برگردد. آن روزها در سنندج امنيت برقرار نبود و اين واقعيت، دل مادر را بيشتر مي لرزاند. 🌷💞🌷جستجوي خانوادگي با رفتن دختر بزرگ خانواده به سمت درمانگاه شروع شد اما او هم با تمام دل نگراني ها بعد از ساعت ها جستجو، خواهر نوجوانش را پيدا نکرد. 🌷💞🌷خبري از ناهيد نبود. انگار که اصلا به درمانگاه نرفته بود. آن وقت ها پدر ناهيد در جبهه خرمشهر براي آزادي اين شهر از چنگال بعثی ها میجنگید 🌷💞💞💞💞💞💞💞💞🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷💞🌷 ✅بعثي ها مي جنگيد و مادر شيرزني که مسئوليت سرپرستي و مديريت عاطفي خانواده را بر عهده داشت به تنهايي همه جا دنبال دخترش مي گشت تا اينکه بالاخره از چند نفر که ناهيد را مي شناختند و او را آن روز ديده بودند شنيد که چهار نفر، ناهيد را دوره کرده و به زور سوار ميني بوس کرده و برده اند. 🌷💞🌷منافق مسلح براي اسير کردن يک دختر 16 ساله چهره پر صلابت ناهيد نشان از اعتقادي راسخ و تفکري انقلابي داشت که رهبري امام خميني (ره) نشات مي گرفت و حاصل آن وحشت در وجود منافقين بود. 🌷💞🌷رعب و واهمه اي که آن ها را وا مي داشت براي بردن دختري با دستان بسته سه منافق مسلح را مامور کنند تا نشان دهند اين «کومله» ها هستند که به اسارت اعتقادات ناهيد درآمده اند. 🌷💞🌷 پس از دستگيري و آغاز اسارت ناهيد او را در روستاي «حلوان» در مدرسه اي که به زندان «کومله» تبديل شده بود مدتي زنداني کردند و شکنجه کردند و سپس به روستاي «هشميز» برده و وي را در تعاوني روستا زنداني کردند. 🌷💞🌷به دنبال ربوده شدن ناهيد مادر وي که در آن زمان باردار بود نگران و مضطرب هرجايي که احساس مي کرد مي تواند نشاني از دخترش بيابد را جستجو مي کرد و با پريشان حالي سختي هاي سفر را به جان مي خريد و نمي توانست به هيچ چيز جز ناهيد فکر کند. 🌷💞🌷 دوري فرزند بسيار سخت و عذاب آور بود. «سيده زينت» به تمام آبادي هاي اطراف سقز، بوکان، ديواندره و مريوان براي پيدا کردن نشان يا خبري از ناهيد سر زد. 🌷💞🌷شهرهايي که در بسياري از آن ها جنگ و درگيري بود. او که وحشي گري «کومله» را ديده بود دائماً نگران بود که نکند دخترش به دست آن ها افتاده باشد. 🌷💞🌷«سيده زينت» حاضر بود هرجايي برود شايد خبري باشد. حتي در يکي از آبادي هايي که در اسارت «کومله»ها بود با زن ديگري که او هم به دنبال فرزندش بود توسط ضد انقلاب دستگير شد اما بعد از چند شب به کمک زن کدخدا موفق به فرار شده و ناراحت از اين که نتوانسته از دخترش اثري به دست بياورد به سنندج بازگشت و دوباره جستجو را آغاز مي کند. 🌷💞🌷ضد انقلاب با جنايات خود در دل اهالي روستا ترس و وحشت ايجاد مي کرد و تمام مايحتاج خود را از آب و غذا گرفته تا چهارپايان و ... همه را به زور اسلحه از آن ها مي گرفت. حتي در برخي روستاها با کشتن يکي دو نفر از جوانان به بهانه هاي واهي جرات اعتراض را از همگان گرفته بود. 🌷💞🌷با وجود خفقاني که در روستاي «هشميز» به وجود آمده بود مردم نسبت به زنداني کردن دختر 16 ساله اعتراض مي کردند و خواستار آزادي وي بودند. ✅ اما گروهک «کومله» با پاسخ هاي بي اساس مثل اينکه «اين دختر خائن است و جاسوس خميني» و اين که «باعث دستگيري نيروهاي ما شده» سعي مي کرد رفتار وحشيانه خود را توجيه کند و به هيچ کس اجازه نمي داد با ناهيد صحبت کند يا او را ملاقات کند. 🌷💞🌷 تنها زماني که براي شستن دست و صورتش او را به حوض مسجد مي بردند ناهيد اهالي روستا را مي ديد. 🌷💞💞💞💞💞💞💞💞💞🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷💞🌷 ✅زنده به گور کردن دختر 16 ساله✅ ⬅️اين بار در عصر جاهليت مدرن 🌷💞🌷اسارت و شکنجه ناهيد به دست «کومله» ها ادامه داشت تا اين که سنگ دلي و گرگ صفتي به اوج خود مي رسد و زنده به گور کردن دختران در سايه جاهليت مدرن اتفاق مي افتد. 👿«کومله» ها ناهيد 16 ساله بي گناه را شبانه به بيابان هاي اطراف روستا مي برند و جلو چشمان مظلوم و پاکش برايش قبر حفر مي کنند و او را زنده زنده دفن مي کنند. 🌷💞🌷وقتي او را زنده زنده دفن مي کردند ناهيد فقط 16سال داشت؛ ✅ او را به شدت شکنجه کرده بودند. ✅ موهاي سرش را تراشيده بودند. ✅ هيچ ناخني در دست و پا نداشت. ✅جاي جاي سرش کبود و شکسته . ✅ناهيد نوجواني اش را فداي ارزش هايي کرد که به آن اعتقاد داشت و تا آخرين لحظه پشتيبان رهبرش، امام خميني(ره)، بود. ✅ناهيد که بعدها به «سميه کردستان» معروف شد در کنار ديگر شيرزنان شهيد ديار مجاهدت هاي خاموش، کردستان راست قامت، نقش سرخي در دفتر تاريخ ايران زمين شد تا مردان و زنان کرد، ✅شيعه و سني، پير و جوان در کنار رزمندگان جبهه هاي جنوب با اتحاد و همبستگي دست بيگانگان را از اين خاک مقدس کوتاه کنند. ✅يک روز پس از شهادت ناهيد در ميان اهالي آبادي صحبت هايي درباره زنده به گور کردن دختر 16 ساله به گوش مي رسيد. ✅گروهک «کومله» براي آن که بر جنايت خود سرپوش بگذارد ابتدا اعلام مي کند که ناهيد را آزاد کرده اما با پافشاري مردم و پيدا شدن قبر شهيد «ناهيد فاتحي کرجو» معروف به «سميه کردستان» آن ها اقرار مي کنند که چون او جاسوس بوده او را اعدام کرده اند. ✅ به اين ترتيب خوي پليد منافقين آشکار تر شد تا دشمني ۰ با آن ها بيشتر شود. 🌷💞💞💞💞💞💞💞💞💞💞 ادامه دارد لطفا به کانال ما بپیوندید
🌹💞🌹 🌹💞🌹بعد از مدتي کوتاه به همت رزمندگان اسلام و اهالي روستا، آبادي «هشميز» از لوث وجود ضد انقلاب پاکسازي شده 🌹💞🌹 و «سيده زينت» مادر ناهيد که شهر به شهر و روستا به روستا به دنبال دخترکش بود سرانجام با پرس و جوهاي فراوان نشانه هايي از دخترش در روستاي «هشميز» مي يابد. 🌹💞🌹 مردم روستا واقعه را براي او تعريف مي کنند و محل زنده به گور شدن اين شهيد را به مادر نشان مي دهند. 🌹💞🌹«سيده زينت» از نيروهاي سپاه مي خواهد تا براي شناسايي دخترش نبش قبر انجام شود و پس از شناسايي ناهيد پيکر پاک و مطهر دخترش را به بهشت زهرا(س) تهران منتقل مي کند. 🌹💞🌹شهلا فاتحي کرجو خواهر ناهيد مي گويد: به ما گفتند که کومله ها، موهاي سر ناهيد را تراشيده و او را در روستا مي گرداندند. 🌹💞🌹 شرط رهايي ناهيد را توهين به حضرت امام(ره) قرار داده بودند اما ناهيد استقامت کرده و در برابر اين خواسته آنها، شهادت را بر زنده بودن ترجيح داده بود. 🌹💞💞💞💞💞💞💞💞🌹
الحمدالله رب العالمین که زندگی نامه در روز جوان مطابق با ولادت حضرت علی اکبر به پایان رسید 🌹💞🌹 شنبه ان شاءالله با معرفی شهیده ی دیگری درخدمت شما خواهیم بود 🌹💞💞💞💞🌹
نمادمظلومیت 😔 شنبه ان شاءالله با زندگی نامه این شهیده در خدمت شما هستیم 🌹💞💞💞💞💞💞💞🌹 کاری از
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹👇جوان قرآنی سالروز ولادت حضرت علی اکبر روز جوان نام گذاری شده است. رفتار حضرت علی اکبر علیه السلام نشان از الگو برداری ایشان، از قرآن کریم دارد. هنگامی که حضرت ابراهیم به اسماعیل" گفت: فرزندم من در خواب دیدم که باید تو را ذبح کنم! بنگر نظر تو چیست؟"حضرت اسماعیل با ایمان و طیب خاطر "گفت: پدرم هر چه دستور داری اجرا کن" این رفتار نشان از خودگذشتگی حضرت اسماعیل و تسلیم در برابر حق بودن است. حضرت علی اکبر نیز از چنین آزمونی با سربلندی بیرون آمدند. امام حسین علیه السلام در منزل ثعلبیه به فرزند خود خبر از شهادت کاروانش داد . علی اکبر از او سوال کرد آیا ما در مسیر حق هستیم ((یا ابت افلسناعلی الحق))؟ امام در جواب فرمود بله ما برحقیم، علی اکبر علیه السلام گفتند😩 اذا لا نبالی بالموت)) حالا که برحقیم از مرگ باکی ندارم. حضرت علی اکبر نه فقط در حرف بلکه در عمل هم با پیشتازی در میدان نبرد و تکه تکه شدن صداقت خود را اثبات کرد. 🌻💞🌻🌻💞🌻💞🌻
به مناسبت سالگرد ولادت رهبر عزیزمون کانال معطر به عکس رهبری میشه
اللهم احفظ قائدناالامام الخامنه ای
🌼🍃🌼🍃 به نام خدا سلام همراهان بزرگوار... ✅شهیده زینب کمایی،دختری بود که در سال61، منافقان او را با گره چادرش،به شهادت رساندند.. ✳️پیشنهاد و خواهش میکنیم زندگی سراسر نور این شهیده ی بزرگوار را مطالعه بفرمایید.. 🍃🌼🍃ان شاءالله خدا توفیق انس با این شهیده را به ما عطا بفرماید. 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼🍃🌼 ✅(زندگینامه) قسمت اول: ⬅️(به نقل از مادر شهیده) 🌷شهیده زینب کمایی در سال 1346، در آبادان متولد شد. 🌷نام میترا را برای او انتخاب کردیم. اما بعدها که میترا بزرگ شد، به اسمش اعتراض داشت. 🌷بارها میگفت من دوست دارم اسمم زینب باشد. من می‌خواهم مثل حضرت زینب (س) باشم.😍 🌷میترا همه ما را هم وادار کرد که به جای میترا به او زینب بگوییم. البته یک روز، روزه گرفت و برای افطاری دوستانش را دعوت کرد و نامش را تغییر داد. 🌷زینب در دوران کودکی دو بار بیماری سختی گرفت که در بیمارستان بستری شد و خدا زینب را دوباره به من داد. 🌷زینب بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و 3 پسر) از همه سازگارتر بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت. 🌷زینب از همه بچه‌هایم به خودم شبیه‌تر بود. صبور اما فعال بود. 👌 🌹زینب اهل دل بود... از دوران بچه‌گی خوابهای عجیبی می‌دید. در چهار یا پنج سالگی خواب دید که همه ستاره‌ها در آسمان به یک ستاره تعظیم می‌کنند. 🌹💞🌹وقتی از خواب بیدار شد به من گفت: من فهمیدم که آن ستاره پرنور که همه به او تعظیم می‌کردند کی بود؟ و آن حضرت فاطمه (س) بود.... ادامه دارد... 🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼🍃🌼 #شهیده_زینب_کمایی ✅(زندگینامه) قسمت اول: ⬅️(به نقل از مادر شهیده) 🌷شهیده زینب کمایی در سال
🌼🍃🌼 (زندگینامه) ✅قسمت دوم: 🌹زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. 🌹 🌹💞🌹دوران دبستان به کلاسهای قرآن می‌رفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد.  🌹💞🌹کلاس چهارم دبستان با حجاب شد. سه تا روسری برایش خریدم و زینب با روسری به مدرسه می‌رفت. در مدرسه او را مسخره می‌کردند و اُمّل صدایش می‌زدند. اما او اصلا از حجابش سرد نمیشد.👌 ❣از همان دوران روزه می‌گرفت با وجود گرمای زیاد و شرجی آبادان و لاغری جسمی که داشت. 🌹💞🌹اولین سالی که روزه گرفت ده روز قبل از رمضان پیشواز رفت و روزه می‌گرفت. 🌹💞🌹زینب کوچکترین دخترم بود، در همه راهپیمایی‌های زمان انقلاب شرکت می‌کرد. 🌹💞🌹او فعالیتهای انقلابی‌اش را در مدرسه راهنمایی شهرزاد آبادان شروع کرد. ✳️ادامه دارد..... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
عصر ان شاءالله ادامه زندگینامه شهید بارگزاری خواهد شد از صبوری شما ممنونیم 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼 #شهیده_زینب_کمایی(زندگینامه) ✅قسمت دوم: 🌹زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. 🌹 🌹💞🌹دوران د
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 (زندگینامه) 🌻قسمت سوم: 🌷زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خمینی (ره) هر هفته دوشنبه و پنج‌شنبه روزه بود و خیلی مقید به انجام برنامه‌های خودسازی بود. 🌷 بعد از انقلاب، تصمیم داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه بشود. او می‌گفت «ما باید دین‌مان را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع کنیم.» 🌷 هنوز در حال و هوای انقلاب بودیم که ناغافل، جنگ بر سرمان خراب شد. مردم کم‌کم به دلیل بمباران و موشک از شهر خارج شدند ولی بچه‌های من مخالف بودند. 🌷زینب هم عاشق آبادان بود. دختران بزرگترم برای کمک به بیمارستان شرکت نفت رفتند. 🌷ولی زینب چون لاغر و ضعیف و هم کم سن و سال بود به جامعه معلمان که فعال بودند می‌رفت و کارهای فرهنگی انجام می‌داد.. ✨ادامه دارد 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#عاشق شوی...
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 #شهیده_زینب_کمایی(زندگینامه) 🌻قسمت سوم: 🌷زینب بعد از انقلاب به خاطر پیام حضرت امام خم
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 (زندگینامه) 🌻قسمت چهارم: 🌷بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجت‌الاسلام جمی) دستور تخلیه آبادان را دادند ما به اصفهان رفتیم.🚌 🌷البته دو تا از دختران در بسیج و بیمارستان فعالیت داشتند ماندند، ولی زینب که سوم راهنمایی بود و من خیلی به او وابسته بودم به او گفتم که به تو احتیاج دارم، راضی به رفتن به اصفهان با من شد. 🌷در اصفهان زینب که این مدت (6 ماه) از درس عقب مانده بود به مدرسه راهنمایی نجمه رفت. مدیر مدرسه همیشه از زینب تعریف می‌کرد و می‌گفت دخترت خیلی مؤمن است، زینب علاقه زیادی به شهدا داشت.یک روز وقتی برای زیارت شهدا به تکیه شهدا در اصفهان رفتیم، مرا سر قبر زهره بنیانیان(یکی از شهدای انقلاب) برد و گفت مامان، نگاه کن، فقط مردها شهید نمی‌شوند. "زن‌ها هم شهید می‌شوند".»....😍😢 زینب همیشه ساعتها سر قبر زهره بنیانیان می‌نشست و قرآن می‌خواند. ✨ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 #شهیده_زینب_کمایی(زندگینامه) 🌻قسمت چهارم: 🌷بعد از اینکه امام جمعه آبادان (مرحوم حجت‌الا
🌼🍃🌼🍃🌼 (زندگینامه) 🌷قسمت پنجم: 🌻بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین‌شهر رفتیم.زینب اول دبیرستان بود و تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس حوزه علمیه را برای طلبه شدن بخواند. 🌻 او در شاهین‌شهر فعالیتهای فرهنگی می‌کرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به جامعه زنان و بسیج می‌رفت. در دبیرستان گروه سرود و گروه تئاتر به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل می‌داد.🌹 🌻دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه پولی بابت کرایه ماشین به او می‌دادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه می‌رفت، و با پولش کتاب برای مجروحین می‌خرید و هفته‌ای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا می‌رفت و کتاب‌ها را به مجروحین هدیه می‌کرد. 🌻چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانش‌آموزان پخش می‌کرد. 🌻تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین از آن ها چه توقعی دارند،مخصوصا سفارش مجروحین را درباره ی حجاب پخش میکرد... ادامه دارد..... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
یک شب بطلب سر به ضریحت بگذارم
🇮🇷 مکتب سلیمانی 🇯🇴
🌼🍃🌼🍃🌼 #شهیده_زینب_کمایی(زندگینامه) 🌷قسمت پنجم: 🌻بعد از مدتی از محله دستگرد اصفهان به شاهین‌شه
🌼🍃🌼🍃🌼 (زندگینامه) 🌷قسمت ششم: 🌻در زمستان اصفهان که وسیله گرم‌کننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود می‌خوابیدیم.. 🌻 یک شب که هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد. دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد.😍 🌻یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: 🌻 "مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد."🌹😢 ادامه دارد... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼