eitaa logo
* مکتب‌شهدا .
1.7هزار دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
697 ویدیو
48 فایل
- صورت‌پیوند‌جهان‌بود‌علی‌بود ؛ تا نقش‌زمین بود و زمان بود علی بود 💙 ؛ #یاعلي . - تبلیغات‌ ؟ @Tablighat_maktab - شرایط‌کپی‌و‌تبادلات‌با‌ما ؛ @Sharayet_maktab
مشاهده در ایتا
دانلود
Amir Kermanshahi - Berim Najaf (128).mp3
3.99M
یه‌گـوشه‌کنـاربه‌ماجـابدهـ ماروهم‌دم‌ایوونــــت‌جابدهـ🥺 ع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اگـریک‌نفر‌رابه‌اووصـــل‌کردی! برای‌سپـاهش‌توســرداریـاری(:💕"
* مکتب‌شهدا .
اگـریک‌نفر‌رابه‌اووصـــل‌کردی! برای‌سپـاهش‌توســرداریـاری(:💕" #امام_زمان
خوشآبه حال آنان که بجای زمان به 'صاحب الزمان' دل می بندند ❤️‍🩹🤲🏻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام🌿 مباحث کانال بهم ریختـه و جدول مباحث که سنجـاق بود گم شده. اگه کسی لینک پیام اول هر مبحثی رو داره همراه اسم مبحث بفرسته ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16866763673842 تشـکر🌿
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:8 عاشق شدم نیلوفر گفت چی میگی یعنی چی گفتم عه فکر کردی برای خودم ابراز این جملات آسونه‌. آقا محمدم پسر خالم هم همین حس رو داشت. آقا محمد اومدن خواستگاری منم جوابم مثبت بود گفتم ولی باید با مامان بابام صحبت کنم بهتون خبر میدم خاله جون و عمو جان و آقامحمد. رفتن جوابشون مثبت بود فرداش زنگ زدیم نتیجه رو بهشون گفتیم چند روز نگذشته بود که جنگ داعش شروع شد آقا محمد اومد پیشم همون جور که سرش پایین بود گفت شرمنده حنیفاخانم باید برم ولی قول میدم برگردم گفتم باش خداحافظی کرد در رو باز کرد گفت وقتی اومدم خطبه عقد رو میخونیم منتظرم میمونید؟ بله ای گفتم رفت از مامان بابام خداحافظی کرد پنجره اتاقم به حیاط باز میشد وقتی که آقا محمد از در رفت بیرون اشک چشام جاری شد. داداشم رضا در زد اومد تو تند تند اشکم رو پاک کردم بابام و داداشم هم قرار بود با محمد برند رفتم بابام رو بوس کردم گفتم بابا تورو خدا قول بده برگردی گفت برمیگردم داداشم هم بوس کردم و ازش قول گرفتم اونم گفت باش رفتن من و داداشم محمد و آبجی هام مامانم موندیم فرداش رفتم بیمارستان حالم خوب نبود که آقا محمد اومد تو گفتم سلام کی برگشتید؟ سلام کرد گفت امروز گفت فردا خطبه عقد رو میخونیم با مامان بابا هامونم صحبت کردم رفتم تا یک هفته مرخصی گرفتم رفتیم خرید حلقه،چادرو..... خریدامون تموم شد رفتیم خونه خستم بود خوابیدم صبح زود بیدار شدم ولی دوست نداشتم برم آرایشگاه آقامحمد هم حرفی نداشت چون یک حزب اللهی بود آماده شدیم رفتیم محضر همین که رسیدیم.... نویسنده:خانم رکن الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ممبرفعال🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یه‌موقع‌هایی‌بود وقتی‌بچه‌مذهبیاگناه‌میکردن حالاهرگناهی.. شب‌تاصبح‌پای‌سجاده‌زارمیزدن:که‌ خدایامن‌غلط‌کردم‌توببخش،خدایامنو اینجوری‌امتحان‌نکن! ولی‌حالا.. کاش‌حداقل‌بدونیم‌چِه‌مون‌شده‌الآن؟:) خداکه‌همون‌خداست.. همون‌جوری‌میبخشه؛ ماچراعوض‌شدیم؟💔
هدایت شده از  * مکتب‌شهدا .
بسم الله الرحمان الرحیم🌸🍃.
هدایت شده از  * مکتب‌شهدا .
بخوانیم دعای فرج را🌸دعا اثر دارد🌹دعا کبوتر عشق است 😍و بال و پر🍃دارد💗