🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸
🌸
#حنیفا
part:20
مامانم بود گفت بهار میخواد بچش
رو به دنیا بیارن سریع آماده شدم رفتیم
بیمارستان بعد از دو سه ساعت اومدند
بیرون بچهی بهار پسر بود من گفتم باید
اسمش رو بگیریم حسین.
بهار که اومد گفتم اسمش حسینه
گفت به به هرچی خالش بده
خنده ای زدم و رفت
محمد زنگ زد گفت چیشید
گفتم بهار بچش رو به دنیا آورد
بچه پسر بود من اسمش رو گذاشتم
حسین.
محمد خندید گفت مبارکه ولی از الان
باید برای بچهخودمون هم یک فکری کنی
گفتم اوه هنوز سه ماه مونده گفت
حنیفاخانم شما قبلا عجول بودی
چرا الان نیستی گفتم من اسم رو انتخاب
کردم.
نویسنده:خانمرکنالدینی
🌸
🌸🌸
🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوستان رمان#حنیفا بسیار طولانی و هیجان انگیز هست هرکسی که از این پارت تا آخرش رو میخواد کافیه پیام بده
بگه من ادامه رمان#حنیفا رو میخوام تا براش ارسال بشه👉👉👉
@Okcifk313👈👈👈
طبق روایت ها بنده سید هستم😁
میخوام بهتون عیدی بدم براتون دو تا شارژ میزارم🌱
‹تقــویـم›🌿'
‹¹¹روزتـامـاهمحـرمحسینــي›🥺"
‹⁶⁰روزتـااربعیـــن حسینـي›💔"
«مکـتـبشهـدا»...🌿
ولی این قاب از جشن بزرگ #غدیر حرف زیاد داره🙂😉
برعندازا نمیخواید بگید که بزور آوردنشون که با خنده عکس بگیرن کنار پلیسامون؟
اگه خارج بود سریع تیتر میزدن خوش بحالشون چه پلیسی دارن
* مکتبشهدا .
ــــــــ
ان شاالله قراره برای محرم هم کار فرهنگی انجام بدیم🌿.
به زودی پوستر.... براتونمیفرستم کهان شاالله پول واریز کنید🌸