💛💛💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛
💛💛
💛
#انگشتر_نقره_ای
#پارت_سه
خانم زینب سالاری محل کار شما روستایی
در استان هرمزگان است .
خوابم نمیبرد تا مامان بیدار شد رفتم
بهش گفتم مامان ناراحت شد و اشک
میریخت میگفتم نکن مامان گفت کی
باید بری ؟
گفتم پس فردا یعنی چهارشنبه
مامان گفت اصلا نرو
گفتم نه مامان جان من میرم قربونت برم
بابا بیدار شد اومد پیش ما نشست گفت
چی شده بهش گفتم گفت مبارک باشه
دخترم گفتم ممنون .
ظهر که شد رفتم پیش رفیقم راحیل
بهش گفتم قبول شدم گفت . .
ادامه دارد . . .
-به ، قلمه : خانم رکن الدینی ؛
توجه ❗️ این داستان بر اساس واقعیت
نیست و تابع قوانین ایتا می باشد .
💛
💛💛
💛💛💛
💛💛💛💛
💛💛💛💛💛
💛💛💛💛💛💛