eitaa logo
- مکتب‌شهدا ؛
1.9هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
684 ویدیو
48 فایل
- شیعه‌زنده‌است ! نمیزاریم به حرم عمه‌سادات‌بی‌احترامی بشه . - تبلیغات‌پر‌جذب‌دارید ؟ بله داریم 🤡 ؛ @Tablighat_maktab - اطلاعات‌محرمانمون‌هم‌اینجاست‌خبب ؛ @Sharayet_maktab
مشاهده در ایتا
دانلود
ازنیـازمندی‌ها💔(:"
ـــــــــــــ
- مکتب‌شهدا ؛
ـــــــــــــ
‌‌‌‌ما با ارزوی اینکه این پرچمو بکشن روتابوتمون زندگی میکنیم(:!🇮🇷🕊
ــــــــــــ
- مکتب‌شهدا ؛
ــــــــــــ
اگہ‌ فڪر‌ میڪنے خودت‌ خوب شدۍ‌، چادرۍ‌ شدۍ‌، اشتباه‌ میڪنے بدون‌ ڪہ‌ انتخابت‌ ڪردن! بدون‌ ڪہ‌ یہ‌ جایے خودتو‌ نشون‌ دادۍ! بدون‌ حتما یه‌ یا زهرا‌ گفتے.. ڪہ‌ بےبے‌ خریدتت🌸💜 {ارزون‌ نفروشـے‌ خودتو..!!}
ــــــــــــ
بریم سراغ اخرین مبحث رمان!
مباحث تو کانال ناشناس سنجاق شده
بسم الله الرحمن الرحیم ( امروز:تاثیررمان‌عاشقانه⁴❗️)
تو سری جلسات قبل اشاره شد به آثار منفی که رمان روی هیجانات و توهمات نوجوانی میزاشت و اگه یادتون باشه اشاره کردیم که رمان صرفا بد نیست و یه سری رمان که جنبه منفی دارند و باعث درگیری ذهنی و بروز هیجانات عاطفی و ...میشن بد هستند و اصطلاحا برای هر سنی یا بهتر بگم برای همه خوب نیست چه اونکه ازدواج کرده چه اونکه نکرده به هر حال یه سری صحنه ها تداعی میشه که باعث میشه از لحاظ ذهنی تقویت بشه اینجور صحنه ها و خواننده رمان توی اوقات سرگرمیش میشینه و برای خودش صحنه سازی میکنه ،و یه سری مطلب های دیگه که خودتون بهش واقفید ولازم نیست ذکر بشه پس خواهشا خواهشا خواهشا از خوندن این جور رمان ها به شدت پرهیز کنید!! پ.ن /به هرحال خودتونید و فکر و ذهنتون اجازه اش دست خودتونه میتونید تا جا داره بهش پوئن منفی بدید و یه شخص مریض از خودتون بسازید یا اینکه کنترل کنید تا از سلامت افکار بالایی برخوردار بشید.
خوب گذشته از هرچیز بریم سراغ جنبه مثبت رمان ،یه سری رمان ها هستند که نویسنده محترم که خدا پدر و مادرش رو بیامرزه سعی دارن زندگی یه شخص رو با بیان جزئیات به غیر از جزئیات زناشویی رو خیلی قشنگ بیان میکنند تا یه درسی چیزی ازش به خواننده بدن این نوع رمان ها بیشتر جنبه فرهنگی دارند و نویسنده سعی میکنه بهترین درس رو به ما بده البته فکر نکنید چون این رمان ها دیگه یه سری مسائل رو بیان نمی کنند دیگه خشک و حوصله سربرهستن ،خیـــر سخت در اشتباهید ،این جور رمان ها هم هیجانشون بجاست و کاذب نیست هم شیرین و پرمحتواست . من خودم یه رمان خونم و میتونم بگم به قطع یقین این چنین رمان ها بهتر و بیشتر به دردتون میخورن تا رمان های زردی که فاقد محتوای مفید هستند.
خوب نام نمیبرم که چه کتاب هایی بهتره خودتون برید کتاب خونه و تجربه انتخاب کتاب از روی جلد رو داشته باشید زیبایی کتاب خوندن به همینه که روحتون انتخاب کنه که از چه کتابی خوشش میاد یا خیر ! کتاب هایی با مضمون زندگی نامه شهدا کتاب های با مضمون طنز هنری جنایی ترسناک وووو دنیای کتاب ها خوبه ها ! ولی نه درحدی که زندگی رو بیخیال شی و بچسبی به دنیای نویسنده ها!
خلاصه روحتون رو با اقسام طبیعت آشنا کنید با کتاب خوندن این روحه که سیر میشه این روحه که بهش بال پرواز میدی که کجاها سفر کنه بره کنج خرابه های تاریک که اون رو به لجنزار های گناهو مردابی بکشونه که هیچ راه خلاصی نداشته باشه . یا جنگلی زیبا در دورترین نقاط هستی پای رودی که زلالی و پاکی ازش سرازیره؟ سخت نیست این فقط تویی که باید روحت رو پاک کنی نه من با حرفام میتونم هولت بدم نه دیگری با تیکه و طعنه ازش دورت کنه خودتی و خودت انتخاب کن سخت نیست.... شایدکوتاه بود ولی باید گفته میشد🌿
یکبار دیگه هم میگم حتی زندگینامه شهدا هم اگر مناسب سن نباشه و باعث تخیلات و. . . بشه نباید بخونید!
یاعلی🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو باشگاه به کسی ماشالله میگن که وزنه سنگین تر میزنه نه صحیح تر ، تو اجتماع کسی مورد احترامه که پول بیشتر در میاره نه حلال تر ، تو محافل کسی مورد توجهه که مدارک بالاتر داره نه سواد بیشتر پس نه به تعریف این اجتماع دل ببند نه از تحقیرشون اینجا همه معادلات معکوسه!!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:22 خندید گفت؛آفرین حنیفا خانم منم لبخنده محوی زدم بعد از دو سه روز بهار رو مرخص کردند مهمون میومد میرفت بچه های برادرام و خواهرم جمع میشدند باهاش بازی میکردند. روز ها می آمدند و میرفتند و آمدن نور چشم من نزدیک تر میشد. الان دیگر فقط یک ماه و نیم مانده بود تا بچه به دنیا بیاید ولی ما هنوز نمیفهمیدیم که نور چشم هایمان دختر است یا پسر. ولی‌لباس هایش را آماده گرفته بودیم هم دخترونه هم پسرونه خیلی اون روز ها خوش میگذشت تا یک‌ روز محمد به من گفت حنیفا خانم‌.... نویسنده:خانم‌رکن‌الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 part:23 من میخوام برم جبهه منم گفتم محمد نه باید بمونی گفت قول میدم وقتی نی‌نی به دنیا اومد من پیشت باشم گفتم باش. وسایلش رو جمع کرد فردا قرار بود بره خوابیدیم‌. صبح زود بیدار شدم صبحونه رو آماده کردم محمد خورد. خداحافظی کرد و رفت. وقتی از در خونه بیرون رفت دلم گرفت رفتم از پشت پنجره نگاهش کردم دست تکون داد و خندید منم دست تکون دادم و بک لبخند تلخی زدم که از صدتا گریه بدتر بود. وقتی محمد رفت بیرون اشکم سرازیر شد عکس بابام رو گرفتم توی بغل زارزار گریه کردم زنگ در به صدا در اومد در رو باز کردم. نویسنده:خانم‌رکن‌الدینی 🌸 🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوستان رمان بسیار طولانی و هیجان انگیز هست هرکسی که از این پارت تا آخرش رو میخواد کافیه پیام بده بگه من ادامه رمان رو میخوام تا براش ارسال بشه👉👉👉 @Okcifk313👈👈👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- مکتب‌شهدا ؛
[حــاج‌حـسین‌یکتـا🎙]
[شهـیدگمنام‌یعنـی‌چه؟!🎙]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌ میترسی امر به معروف کنی!؟ استرس داری!؟ 😞 فکر میکنی خیلی خطرناکه!؟؟؟😱