شهید آیت اللّه مدنی به جوانان عشق میورزیدند و توجه خاصی به این قشر پرجنب و جوش جامعه داشت. وقت معینی از روز را به جوانان اختصاص میداد و ساعتها سوالات گوناگون آنها را پاسخ میگفت.
در پاسخ به سؤال یکی از نزدیکانش که پرسیده بود، حاج آقا! چرا این قدر وقت خود را به این بچهها اختصاص میدهید، در حالی که از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیستند؟
گفته بودند: اگر من آغوشم را برای بچهها و جوانان باز نکنم، آغوشهای باز شده نگرانکنندهای هست که اینها را در مییابد.
📚روزنامه جمهوری اسلامی، 18/6/61؛ به نقل از خاطرات آقای بهاءالدینی (داماد ایشان)
#سالروزشهادت🕊
#شهیدآیت_الله_مدنی🌷
#شهیدآته🕊
#شهیدایت_الله_مدنی🌷
صبح ها در مسجد مهدیه مراسم دعای ندبه داشتم و شهید مدنی خودشان سخنرانی می کردند. مراسم به حدی با استقبال مردم مواجه شده بود که از شهرهای دیگر هم برای شرکت در مراسم می آمدند. ایشان در منبر مستقیم و غیر مستقیم از امام خمینی (ره) یاد می کردند و به من هم گفته بودند که در پایان دعا امام را دعا کنم: "اللهم ایّد حماة الدین لاسیما سیدنا و مولانا آیت الله العظمی الخمینی' و همه مردم یک صدا الهی آمین می گفتند.
چند نفر از سرشناسان از این دعا خیلی می ترسیدند که ساواک برخورد کند و جلسه را به تعطیلی بکشاند. بارها به من تذکر دادند. وقتی حریف من نشدند، میکروفون را در اختیار من نمی گذاشتند تا دعا کنم.
یک بار شهید مدنی گفت: یا باید آن دعا را بخوانی و گرنه من دیگر به این مراسم نمی آیم. دوباره ذکر دعا برای امام (ره) از سر گرفته شد.
🎤راوی: علی اصغر فریدی
📚:کتاب سید اسد الله