*﷽*
#شهیدانه
اگر از برخوردی یا مطلبی عصبانی می شد ، بلافاصله وضو می گرفت. هر کدام از ما هم اگر از کسی یا چیزی عصبانی می شدیم ، می گفت : وضویی بگیر و بیا. وضویی می گرفتیم ، می آمدیم کنارش ، ما را می نشاند و حرف هایی که می زد آبی می شد روی آتش غضب و عصبانیتمان.
#شهید_قاسم_سلاجقه
#یاد_عزیزش_با_صلوات
*﷽*
#شهیدانه
✍دست نوشته شهید
در فاو بودم ، خیلی دلم می خواست لحظاتی قبل از اذان صبح بیدار شوم و نماز و زیارت عاشورا بخوانم ، اما توفیق یار نمی شد.
شب سوم که با همین افکار خوابیدم ، نزدیک اذان صبح دیدم کسی روی شانه ام زد و گفت : بلند شو!
گفتم : که هستی برادر؟ بگذار بخوابم!
گفت : پاشو! همانم که می خواهی برایش زیارت عاشورا بخوانی!
پریدم و به اطرافم نگاه کردم ، دیدم همه آرام خوابند.
ساعت را نگاه کردم بیست دقیقه به اذان صبح بود. وضو گرفتم ، نماز خواندم و زیارت عاشورایی که هنوز به عمرم نخوانده ام را خواندم.
از آن روز بر خود واجب کردم هر روز زیارت عاشورا بخوانم ، اگر موفق نشدم قضای آن را بخوانم.
📚 : حماسه ۴۱
#شهید_قاسم_سلاجقه
#یاد_عزیزش_با_صلوات