eitaa logo
مکتب مرتضی علی(صلوات الله علیه)
2.5هزار دنبال‌کننده
917 عکس
980 ویدیو
1 فایل
مولا امام كاظم عليه السلام: ظاهر مولا امام علي بشري است، و باطنشان لاهوتي است،و ايشان مقام رب العالمين هستند. تفسير البرهان؛ ج٤، ص ١٩٢ ناشناس 👇🏻👇🏻👇🏻 https://abzarek.ir/service-p/msg/1970404 آیدی جهت ارسال مطالب مربوطه💌 @FEZZEKHATOON110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فارسی را از خود می‌دانست؟ 🕊🕊🕊🕊❤️❤️❤️🕊🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴رُشید هجری🌴🌴🌴 حضرت علی (علیه‌السّلام) او را «رشید البلایا» نامیدند و به او علم «منایا و بلایا» آموخت (حضرت علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) به عنوان امام معصوم که به فرمان خداوند از علوم غیبی آگاهی داشت قسمتی از این اخبار غیبی را به نام «ملاحم و مغیبات» به بعضی از یاران شایسته و ذی صلاح خود از جمله کمیل، میثم تمار و رشید هجری منتقل کرد) یعنی او سرنوشت بعضی افراد را می‌دانست و از سرنوشت دردناک خود در راه عشق علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) خبر داشت و از همین‌رو، احوال و عاقبت دوستان خود، «میثم تمار و حبیب بن مظاهر اسدی» را به آن‌ها گفته، و کشته شدن آن دو نفر را خبر داده بود و بسیار شده بود که به بعضی مردم می‌رسید و می‌گفت تو چنین خواهی بود و چنین خواهی شد و آنچه می‌گفت واقع می‌شد. ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
پیش‌بینی شهادت رُشید از زبان امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ... رشید، بعد از شهادت آن حضرت، در حکومت «زیاد بن ابیه»، به مصائب سختی مبتلا شد و سرنوشت غم‌انگیزی پیدا کرد. البته امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، او را از این احوالات، آگاهش کرده بود. روزی علی (علیه‌السّلام) با عده‌ای از یارانش در بستان برنی، از باغ‌های کوفه زیر درخت نخلی نشسته بود، فرمود از آن نخل، مقداری خرما چیدند و همگی خوردند، رشید که در جمع بود عرض کرد «یا امیرالمؤمنین، چه رطب نیکویی است.» حضرت فرمود: «ای رشید، تو بر تنه این درخت به دار خواهی شد.» رشید گفت: «از آن به بعد، پیوسته صبح و شام نزد آن درخت می‌رفتم و آن را آب می‌دادم و رسیدگی می‌کردم. تا آن زمان که یک روز کنار درخت آمده، دیدم آن را بریده‌اند. فهمیدم اجل من نزدیک است.» روایتی را شیخ کشی از «ابوحیان بجلی»، از دختر رشید «قنوا»، نقل کرده است. از «قنوا» پرسیدم، «آنچه درباره شهادت پدرت می‌دانی و از پدرت شنیده‌ای، به من بگو! » دختر گفت: «از پدرم شنیدم که می‌گفت: خبر داد امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) که: ‌ای رشید چگونه صبر می‌کنی زمانی که این حرام‌زاده که بنی امیه او را به خود ملحق کرده‌اند، تو را بطلبد و دستها و پاها و زبان تو را ببرد؟ عرض کردم یا امیرالمؤمنین، سرانجام آن بهشت است؟ فرمود: ‌ای رشید، آری، تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود.» ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴معجزه رُشید هجری🌴🌴🌴 ... در مدتی که «زیاد» پدر عبیدالله ملعون، حاکم کوفه بود دنبال رشید که پنهان بود، می‌گشت و در صدد تعذیب و قتل او بود. روزی «ابو اراکه» یکی از بزرگان شیعه در خانه‌اش با عده‌ای از یاران نشسته بود که ناگهان رشید بر او وارد گشت و داخل منزل او شد، خیلی ترسید، برخاست و دنبال او رفت و گفت: «ای وای بر تو رشید، از این‌کار مرا به کشتن می‌دهی و بچه‌های مرا یتیم می‌کنی» رشید گفت: «مگر چه شد؟» «ابو اراکه» گفت: «زیاد بن ابیه، دنبال توست و اینان در جستجوی تواند و تو در خانه من آمدی و می‌خواهی پنهان شوی؟ تمام کسانی که نزد من بودند تو را دیدند.» رشید گفت: «هیچ کس مرا ندید.» «ابو اراکه» گفت: «مرا مسخره می‌کنی.» لذا او را گرفت و بازوهایش را محکم بست و در خانه خود حبس کرد و در را بر رویش بست. و بعد نزد همان دوستانش آمد و پرسید: «به نظرم آمد که مردی داخل منزل شد، به نظر شما هم آمد؟» آن‌ها گفتند: «خیر، ما کسی را ندیدیم.» برای احتیاط مکرر از آن‌ها سؤال کرد، ولی باز هم آن‌ها همین جواب را دادند. «ابو اراکه» ترسید که دیگران دیده باشند، به مجلس «زیاد» رفت تا تجسس کند و ببیند آیا سخنی از رشید در آن مجلس هست. وارد شد و بر «زیاد» سلام کرد و نشست، ظاهرا با او دوستی داشته است مشغول گفتگوی آهسته بودند، ناگهان دید که رشید بر اشتر او سوار است و به طرف مجلس «زیاد» می‌آید «ابو اراکه» رنگش تغییر کرد و خود را باخت و به هلاکت خودش، یقین پیدا کرد. آنگاه رشید از اشتر، پایین آمد و به زیاد سلام کرد و با همدیگر روبوسی و احوالپرسی کردند. زیاد، احوال او را جویا شد که «چگونه آمدی و با چه کسی آمدی و در راه بر تو چه گذشت؟» آن مرد هم مدتی آنجا ماند و بعد برخاست و رفت. «ابو اراکه» به زیاد گفت: «این شیخ کی بود؟» زیاد جواب داد: «یکی از برادران ماست که از شام آمده بود.» ابواراکه، از مجلس بیرون آمد و به منزلش رفت و رشید را دید که به همان حال است که او را گذاشته و رفته بود، پس به او گفت: «اکنون که تو دارای چنین علم و توانایی هستی که من مشاهده کردم، پس هر کاری که می‌خواهی انجام بده و هر زمان که می‌خواستی به منزل من آی.» (ابو اراکه، یکی از اصحاب خاص امام علی (علیه‌السّلام) بود. و (آل ابواراکه) در رجال مشهور شیعه‌اند و آنچه که او نسبت به رشید انجام داد به جهت اهانت به شان او نبود، بلکه از ترس جان خود و خانواده‌اش از طرف «زیاد بن ابیه» بود.) ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴شهادت رُشید هجری🌴🌴🌴 قنواء، که بعضی نقل‌ها نام او را «امة الله» گفته‌اند، دختر رشید هجری چنین روایت می‌کند: روزی «زیاد بن ابیه» (بعضی مورخین، گفته‌اند که (ابن زیاد) بود ولی بنابر اکثر نقل‌ها، همان «زیاد پدر ابن زیاد» بوده است) پدرم را خواست و گفت: «از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام)، بیزاری جو و از دروغ‌های مولای خودت برای ما بگو.» پدرم امتناع کرد. زیاد گفت: «صاحب تو یعنی (علی) به تو گفته است که چگونه کشته می‌شدی و ما با تو چه خواهیم کرد؟» گفت: «آری، خلیل من علی (علیه‌السّلام)، به من خبر داده که مرا می‌خوانی به بیزاری از او و من بیزاری نمی‌جویم، پس دست‌ها و پاها و زبانم را می‌برید. به خدا سوگند نه من دروغگویم و نه او!!» آن ملعون گفت: «به خدا سوگند، حال که چنین است دروغ او را ثابت می‌کنم.» دستور داد که دست و پای او را ببرید و بیرونش کنید. هنگامی که پدرم را با حالتی زار بیرون آوردند، مردم به دورش جمع شدند و اظهار تاثر و ناراحتی می‌کردند، من به نزدش رفتم و پرسیدم، «ای پدر، از این زخم‌ها، چقدر درد و سختی داری؟» گفت: «دخترم، دردم فقط به‌اندازه درد کسی است که در میان ازدحام مردم، فشرده شود.» همسایه و آشنایان بر مصیبت او ناراحتی و گریه می‌کردند، پدرم گفت: «گریه نکنید قلم و کاغذی بیاورید تا به شما خبر دهم آنچه را که مولایم علی (علیه‌السّلام)، به من خبر داده و بعدا واقع می‌شود و برای شما بگویم آنچه را که تا روز قیامت واقع می‌شود.» و شروع کرد به نقل احادیثی از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) برای مردم. جاسوسان این خبر را برای «زیاد» بردند که رشید، وقایع آینده و امور غریبه را برای مردم می‌گوید نزدیک است فتنه شود. آن خبیث جانی گفت: «مولای او دروغ نمی‌گوید، بروید زبانش را ببرید.» به دستور او، جلادش «حجام» زبان آن مخزن اسرار را برید و به نقلی، او را به دار کشیدند. و او در همان شب، به شهادت رسید. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥وعده ای که امیرالمومنین به «رُشَید هَجَری» داد. 💥داستان شهادت یکی از یاران امیرالمومنین علیه‌السلام به نام رُشید هجری که مانند میثم تمار شهید شد 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴مالک بن نویره🌴🌴🌴 وقتی با ابوبکر بیعت کردند، وارد مدینه شد تا ببیند چه کسی بعد از رسول الله زِمام امور را به دست گرفته است، روز جمعه بود که مالک آمد وقتی وارد مسجد شد دید ابوبکر بر منبر رسول الله مشغول خطبه خواندن است. وقتی او را دید گفت :این جزو قبیله تیم است؟ گفتند بلی. گفت :پس وصی رسول الله صلوات الله که رسول الله به من امر فرمود تا از او پیروی کنم و ولایت او را بپذیرم چه کرده است؟ مغیرة بن شعبه گفت: تو نبودی ولی ما بودیم و آنچه که قبلاً قرار بود، بعد چیز دیگری پیش آمد و عوض شد.😲 مالک گفت: به خدا سوگند چیزی پیش نیامد ولی شما به خدا و رسولش خیانت کردید! 😒 بعد پیش ابوبکر رفته و گفت: ای ابوبکر! چرا بالای منبر رسول الله رفته‌ای در حالی که وصی رسول الله نشسته است؟😡 ابوبکر گفت: این عرب بادیه نشین را که روی پاشنه‌های پای خود بول می‌کند از مسجد بیرون کنید! عمر ،خالد و قنفذ بلند شده نزد او رفتند و همینطور به پشتش می‌زدند تا اینکه بعد از اهانت و کتک به زور او را از مسجد بیرون کردند😒 مالک سوار شترش شد و این شعر را می‌خواند: ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴مالک بن نویره 🌴🌴🌴 ... _تا رسول الله میان ما بود از او پیروی کردیم پس ای قوم من با ابوبکر چه کار دارم _وقتی بکر بمیرد عمر به جای او برمی‌خیزد پس این کار سوگند به خدا کمرشکن است _ از جانشینی خود دفاع می‌کند و حال آنکه شتر باردار حریف او می‌شود طوری که گویا با فند بی‌شاخی می‌جنگد با اینکه بر سر قبر من ایستاده است _اگر وصی پیامبر کار را در مقابل آنان به دست بگیرد ما هم او را برپا می‌داریم گرچه روی آتش فروزان باشد . راوی می‌گوید وقتی کار ابوبکر قرار گرفت و بر وفق مراد گشت ،خالد بن ولید را با لشکری فرستاد و به او گفت :به خوبی می‌دانی که ابن نویره در حضور مردم چه گفت و چه شعری خواند ما در امان نیستیم که از طرف او ضربه‌ای وارد شود که قابل جبران نباشد ؛نظر این است که تو او را فریب بدهی و او را بکشی و هر که را در دفاع از او با تو مبارزه کند نیز بکشی و زنان آنها را اسیر کنی چون آنها واقعاً مُرتَد شدند و زکات ندادند 🤯 خالد به سمت آنها رفت وقتی مالک بن نویره دید لشکر به طرف او می‌آید، مجهز به اَدَوات جنگی شد و بر پشت اسب تیز روی خود نشست؛ مالک یکی از دلیران عرب بود که با صد سواره برابری داشت. وقتی خالد دید که مالک جلو آمده از او ترسید و بر حذر شد؛ با مالک عهد و پیمان‌هایی بست که او را در امان بگذارد؛ ولی مالک به او اعتماد نکرد، لذا خالد قسم‌های محکمی خورد که با او بی‌وفایی و عهد شکنی نکند، برای همین مالک برگشت و ادوات جنگی را درآورد و آن شب از آنان پذیرایی کرد...🥲 ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴مالک بن نویره 🌴🌴🌴 ... وقتی همه خوابیدند، خالد با همراهانش وارد خانه مالک شد و عهد شکسته او را به قتل رساند و همان شب با همسر مالک همبستر شد و سر مالک را برداشت و در دیگی که گوشت قربانی قرار داشت و برای ولیمه عروسی بود گذاشت و به یاران مالک دستور داد که آن را بخورند بعد آنان را اسیر کرد و به خدا و رسولش اِفترا بسته و آنان را مرتد نامید.🤯😵‍💫 وقتی امیرالمومنین قتل مالک بن نویره و اسیری حرمسرای او را شنید بسیار ناراحت شد و فرمود: انا لله و انا الیه راجعون _کمی صبر کن که بعد از سختی آسانی است و هر چیزی وقتی و تقدیری دارد _ و خداوند گواه به کارهای ما نگاه می‌کند و برتر از تدبیر ما خداوند تدبیر دیگری دارد . مولف گوید این قضیه از قضایایی است که عامه و خاصه آن را نقل کرده‌اند روایت شده وقتی خالد مالک را به قتل رساند و با همسر او همبستر شد، ابوقتاده انصاری در لشکر خالد بود، ابوقتاده سوار اسبش شد و نزد ابوبکر آمد و قسم خورد که هرگز در لشکری که زیر پرچم خالد است نرود؛ بعد داستان را برای ابوبکر نقل کرد. ابوبکر گفت: واقعاً غنیمت‌ها عرب را فریفته و خالد دستور مرا رها کرد. عمر وقتی این را شنید درباره این مطلب نزد ابوبکر بسیار صحبت کرد و گفت به: طور حتم قصاص بر او واجب شده است. ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴 مالک بن نویره 🌴🌴🌴 خالد وقتی برگشت وارد مسجد شد در حالی که قبایی به تن داشت که زنگ آهن بر آن نشسته بود عمامه‌اش را بر سر بسته بود و تیرهایی در عمامه‌اش فرو برده بود . وقتی داخل مسجد شد عمر برخاسته نزدش رفت و تیرها را کنده آنها را شکست بعد گفت: ای دشمن خویش، آیا بر شخص مسلمانی حمله کرده او را کشتی بعد به همسر او تجاوز کردی؟! به خدا حتماً تو را با سنگ‌های خودت سنگسار می‌کنیم ! خالد با او حرفی نمی‌زد و گمان می‌کرد که نظر ابوبکر هم درباره او مانند نظر عمر است. تا اینکه نزد ابوبکر رفت و عذرخواهی کرد ابوبکر هم عضو او را پذیرفت و از او درگذشت😲😲😲 پس خالد از مسجد بیرون رفت. عمر در مسجد نشسته بود، خالد به او ناسزا گفته و گفت: پیش من بیا ای پسر ام شمله! عمر فهمید که ابوبکر از او راضی شده است. خالد با او حرفی نزد به خانه‌اش رفت . علامه مجلسی می‌فرماید: نکوهش عمر و خشمش بر خالد درباره کشتن مالک بن نویره به خاطر مراقبت از دین و رعایت شریعت سید المرسلین نبوده بلکه فقط از کشته شدن مالک ناراحت شد چون مالک در زمان جاهلیت هم پیمان او بود از خالد گذشت چون می‌دانست که خالد قاتل سعد بن عباده است. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴خباب ابن ارت🌴🌴🌴 در شهر مکه جوانی بود به نام « خباب » که با عنوان بردگی در خانه زنی از قبیله خزاعه یا بنی زهره به سر می برد و کار او نیز آهنگری و اصلاح شمشیر ها بود ، رسول خدا (ص) با این جوان الفت و انسی داشت و نزد او رفت و آمد می کرد خباب نیز روی صفای باطن و پاکی طینت در همان اوائل بعثت رسول خدا (ص) به پیامبر ایمان آورد و گویند : ششمین مردی بود که مسلمان گردید و در ایمان خود نیز محکم و پر استقامت بود و به هر اندازه که او را شکنجه کردند دست از آئین خود بر نداشت . مشرکان مکه او را می گرفتند و مانند بسیاری دیگر زره آهنین بر تنش کرده در آفتاب داغ و روی ریگ های مکه می نشاندند تا بلکه از فشار حرارت هوا و آهن و ریگ ها بستوه بیاید و از دین اسلام دست بردارد و چون دیدند این عمل در خباب اثری ندارد هیزمی افروخته و چون هیزم ها سوخت و بصورت آتش سرخ در آمد بدن خباب را برهنه کرده و از پشت روی آن آتش ها خواباندند . خباب گوید : در این موقع مردی از قریش نیز پیش آمد و پای خود را روی سینه من گذارد و آنقدر نگهداشت تا گوشت و پوست بدن من آتش را خاموش کرد و تا پایان عمر جای سوختگی آن آتش ها در پشت خباب به صورت برص و پیسی نمودار بود و چون عُمر به خلافت رسید روزی خباب را دیدار کرد و از شکنجه هائی که در صدر اسلام از دست مشرکان قریش دیده بود سوال کرد ، خباب گفت : به پشت من نگاه کن و چون عمر پشت او را دید گفت : تا کنون چنین چیزی ندیده بودم . 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴خباب ابن ارت 🌴🌴🌴 و از داستان های جالبی که در این باره نقل کرده این است که می نویسد : کار خباب این بود که شمشیر می ساخت و رسول خدا (ص) با وی الفت و انس داشت و پیش او می آمد. خباب که برده زنی به نام ام انمار بود ماجرا را به آن زن خبر داد ، آن زن که این سخن را شنید از آن پس آهن را داغ می کرد و روی سر خباب می گذارد و بدین ترتیب می خواست تا خباب را از موانست با پیغمبر اسلام و پذیرفتن آئین وی باز دارد ، خباب شکایت حال خود را به رسول خدا (ص) کرد و پیغمبر (ص) درباره او دعا کرده گفت : : اللهم انصر خبابا یعنی خدایا خباب را یاری کن ـ پس از این دعا « ام انمار » بدرد سری مبتلا شد که از شدت درد همچون سگان فریاد می زد و بالاخره کارش بجائی رسید که بدو گفتند : باید برای آرام شدن این درد ، آهن را داغ کرده بر سرت بگذاری و از آن پس خباب پاره آهن داغ می کرد و بر سر او می گذارد . 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴خباب ابن ارت 🌴🌴🌴 ... مشرکان مکه او را می گرفتند و مانند بسیاری دیگر زره آهنین بر تنش کرده در آفتاب داغ و روی ریگ های مگه می نشاندند تا بلکه از فشار حرارت هوا و آهن و ریگ ها بستوه بیاید و از دین اسلام دست بردارد واز شعبی نقل شده که گوید : خباب از کسانی بود که در برابر شکنجه مشرکین بردباری می کرد و حاضر نبود از ایمان به خدای تعالی دست بردارد ، مشرکان که چنان دیدند سنگهائی را داغ کرده و پشت او را آنقدر به آن سنگ ها فشار دادند تا آنکه گوشت های پشت بدنش آب شد . مشرکین گذشته از آزار های بدنی از نظر مالی هم تا آنجا که می توانستند تازه مسلمانان را در مضیقه قرار داده و زیان مالی به آنها می زدند . درباره خباب، طبرسی مولف مجمع البیان و مفسر مشهور و دیگران می نویسند : خباب از عاص بن وائل پولی طلبکار بود و پس از آنکه مسلمان شد به نزد وی آمده مطالبه حق خود را کرد ، عاص بدو گفت : طلب تو را نمی دهم تا دست از دین محمد برداری و بدو کافر شوی و خباب با کمال شهامت و ایمان و مردانگی گفت : من هرگز بدو کافر نمی شوم تا هنگامی که تو بمیری و در روز قیامت مبعوث گردی ، عاص گفت : باشد تا آن وقت من مبعوث شدم و به مال و فرزندی رسیدم، طلب تو را می پردازم ! بدنبال این گفتگو خدای تعالی این آیات را نازل فرمود : سوره مریم آیه ۷۷ یعنی آیا دیدی کسی را که به آیات ما کافر شد، و گفت‏: (اموال و فرزندان فراوانی به من داده خواهد شد)؟ آیا او از غیب آگاه گشته‏، یا نزد خدا عهد و پیمانی گرفته است‏؟هرگز چنین نیست‏! ما بزودی آنچه را می‏گوید می‏نویسیم و عذاب را بر او مستمرّ خواهیم داشت‏! آنچه را او می‏گوید [از اموال و فرزندان‏]، از او به ارث می‏بریم‏، و به صورت تنها نزد ما خواهد آمد! مشرکین گذشته از آزار های بدنی از نظر مالی هم تا آنجا که می توانستند تازه مسلمانان را در مضیقه قرار داده و زیان مالی به آنها می زدند . ابن اثیر و دیگران از شعبی نقل کرده اند که چون شکنجه مشرکان به خباب زیاد شده به نزد رسول خدا (ص) آمده عرض کرد : آیا از خدا برای ما در خواست یاری و نصرت نمی کنی ؟ خباب گوید : در این هنگام رسول خدا (ص) که صورتش برافروخته و سرخ شده بود روی به من کرده فرمود : آنها که پیش از شما بودند به اندازه ای بردبار و شکیبا بودند که گاهی مردی را می گرفتند و زمین را حفر کرده و او را در زمین می کردند آنگاه اره برنده روی سرش می گذاردند و با شانه های آهنین گوشت و استخوان و رگ های بدنشان را شانه می کردند ولی آنها دست از دین خود بر نمی داشتند ... 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴پس از مرگ خباب🌴🌴🌴 امیرالمومنین (ع) در مرگ خباب سخنانی فرموده که آزار و شکنجه هایی که در راه اسلام کشیده به خوبی معلوم می گردد ، خباب بنابر مشهور در سال ۳۷ هجری در کوفه از دنیا رفت و طبق وصیتی که کرده بود بدنش را در خارج شهر کوفه دفن کردند و در آن هنگام علی (ع) در صفین بود و خباب که هنگام رفتن آن حضرت بصفین بیمار بود بخاطر همان بیماری نتوانسته بود در جنگ شرکت کند در غیاب آن بزرگوار از دنیا رفت و چون علی (ع) مراجعت کرد و از مرگ وی مطلع شد درباره اش فرمود : ـ خدای رحمت کند خباب بن ارت را که از روی رغبت و میل اسلام آورد و مطیعانه ( و سر به فرمان ) هجرت کرد و به مقدار کفایت ( زندگی ) قناعت کرد و ازخداوند ( در هر حال ) خوشنود و راضی بود و مجاهد زندگی کرد و در تاریخ ابن اثیر ودیگران است که به دنبال این جملات فرمود : و به بلای بدنی مبتلا گردید و خدا پاداش کسی را که کار نیک کند تباه نخواهد کرد . این بود شمه ای از آزار و شکنجه افراد تازه مسلمان که از دست مشرکین و کفار مکه دیدند و ما به عنوان نمونه ذکر کردیم و در تاریخ زندگی بسیاری از مسلمانان صدر اسلام مانند عبدالله بن مسعود و صهیب و دیگران نمونه های فراوانی از اینگونه آزار های بدنی و زیان های مالی که به جرم پیروی از حق از سوی مشرکین دیدند در تاریخ به چشم می خورد و به نوشته اهل تاریخ تدریجا کار به جائی رسید که ابوجهل و جمعی از مردمان قریش دست از کار و زندگی کشیده و جستجو می کردند تا ببینند چه کسی بدین اسلام در آمده و تا مطلع می شدند که شخصی تازه مسلمان شده به نزدش می رفتند ، اگر شخص محترم و قبیله داری بود و از ترس قوم و قبیله اش نمی توانستند او را به قتل رسانده یا بیازارند ، زبان به ملامت وی گشوده سرزنشش می کردند مثل آنکه می گفتند :‌ آیا دین پدرت را که بهتر از این دین و آئین بود رها ساخته ای ! از این پس ما تو را نزد مردم به بی خردی و نادانی معرفی خواهیم کرد و قدر و شوکتت را بی ارزش خواهیم ساخت و اگر مرد تاجر و پیشه وری بود او را تهدید به کسادی بازار و نخریدن جنس و ورشکستگی و امثال اینها می کردند و اگر از مردمان فقیر و مهاجران و بردگان بود به انواع آزار ها دچار می ساختند ، تا آنجا که گاهی دست از دین بر می داشتند. از سعید بن جبیر نقل شده که گوید : به ابن عباس گفتم : براستی کار زجر و شکنجه مشرکین نسبت به اصحاب رسول خدا (ص) بدان حد بود که ناچار می شدند از دین خود دست بردارند ؟ پاسخداد : آری ، به خدا سوگند گاهی آنها را چنان ازار و شکنجه می دادند و گرسنه و تشنه نگاه می داشتند که قادر نبودند سر پا بایستند . و ناچار می شدند برای رهائی خود هرچه را مشرکین می خواستند بر زبان جاری سازند ، که اگر آنها می گفتند : مگر لات و عزی خدای شما نیستند ؟ می گفتند : چرا . و حتی گاهی اتفاق افتاد که حشراتی چون « جعل » ( سرگین غلطان ) و یا حشرات دیگری را که روی زمین راه می رفتند بآنها نشان داده می گفتند : مگر این خدای تو نیست جواب میدادند : چرا ! . 📚تنظیم شده توسط موسوی 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌻🌻جویریه🌻🌻 💠جویریه فرزند مسهر عبدی از دوستان علی (علیه السلام) بود. حضرت به او داشت، روزی او را درحالی که می رفت دید وصدا زد : ❣ای جویریه! به من ملحق شو، چون هرگاه تو را می بینم به تو علاقه مند می شوم 💠حبه عرنی گوید : روزی با علی (علیه السلام) می رفتیم ؛ حضرت به پشت سرش نگاه کرد وجویریه را دید که از دور نمایان شد. او را صدا زد وفرمود : ❣تو نمی دانی که من تو را دوست می دارم؟ جویریه به امام نزدیک شد، حضرت فرمود : اموری را به تو می گویم آن ها را به خاطر بسپار. سپس به طور سری و با او مطالبی گفت. 💠جویریه عرض کرد : من مردی فراموش کار هستم. 📌حضرت فرمود : تکرار می کنم تا آن را به خاطر بسپاری. پس آخرین مطلب را به او چنین فرمود : 🌟ای جویریه دوست ما را تا زمانی که خواهان ما است ، دوست بدار، وچون مخالف ما شد، دشمن بدار؛ وبا خصم ما دشمنی کن، و وقتی که دوستدار ما شد، او را دوست بدار.🌟 💠حبه عرنی گوید : به دلیل ارتباط شدید جویریه با علی( علیه السلام) ، گروهی از مردم تصور کرده بودند که حضرت می خواهد او را وصی خود قرار دهد؛ تا اینکه روزی بر علی (علیه السلام) وارد شد، حضرت خفته بود وگروهی از اصحاب در آنجا بودند. 🕊جویریه گفت: ای خفته! برخیز،ضربتی بر سرت زنند که از آن محاسنت خضاب گردد. امیرالمومنین(علیه السلام) تبسمی کرد وفرمود: من از ماجرای تو خبر بدهم؟ سوگند به آن کسی که جانم در دست اوست! تو را دست گیر کرده ونزد آن کافر می برند. وی دست وپایت راقطع کند و تو را به دار خواهد آویخت.🕊 حبه گوید: دیری نپایید که زیاد، او را دستگیر و دست وپایش را برید ودر کنار ابن مکعبر به دار آویخت. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴حضرت اول مظلوم مولانا و مقتدانا امیرالمؤمنین حیدر کرار صلوات الله علیه به میثم تمار فرمودند: 🕊ای میثم چگونه خواهی بود وقتی ناپاک زاده ی بنی امیه، عبیدالله بن زیاد(لعنت الله علیهم) تو را به جستن از من بخواند؟ ☘میثم گفت: بخدا قسم چنین نخواهم کرد. 🌴حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: در این صورت تو را به می کشد و به می رساند. 🕊میثم گفت: صبر می کنم 🌴پس حضرت فرمود: ای میثم در این صورت با من و در ی من خواهی بود. 📚رجال الکشی، ص۸۲، ح۱۳۹ 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
☘امام صادق(علیه السلام) فرمودند: 🕊 روزى نزد على بن الحسين(علیه السلام) سخن از پيش آمد آن حضرت فرمود: ⚡️ به خدا اگر مى‏دانست آنچه در دل بود. او را ، در صورتى كه پيغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم)ميان آن دو برقرار كرد، پس در باره مردم ديگر چه گمان داريد؟ همانا علم علماء صعب و است، جز مرسل يا مقرب يا بنده كه خدا دلش را بايمان آزموده طاقت آن را ندارد، سپس فرمود: و سلمان از اين رو از جمله علماء شد كه او مرديست از ما و از اين جهت او را در رديف آوردم.⚡️ 📚کافی۴۰۱/۱ 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴حضرت اول مظلوم مولانا و مقتدانا امیرالمؤمنین حیدر کرار صلوات الله علیه به میثم تمار فرمودند: 《ای میثم چگونه خواهی بود وقتی ناپاک زاده ی بنی امیه، عبیدالله بن زیاد(لعنت الله علیهم) تو را به جستن از من بخواند؟》 🕊میثم گفت: بخدا قسم چنین نخواهم کرد. 🌴حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند :《🩸 در این صورت تو را به می کشد و به می رساند.🩸》 🕊میثم گفت: می کنم 🌴پس حضرت فرمود: 《ای میثم در این صورت با من و در درجه ی من خواهی بود.》 📚رجال الکشی، ص۸۲، ح۱۳۹ 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 🔹عَمرو بن حَمِق خُزاعی(درگذشت ۵۰ق) صحابی پیامبر(ص) و از یاران امیرالمؤمنین امام علی(ع) و امام حسن(ع) بود. وی در جنگ ، و به از امام علی(ع) شرکت کرد. عمرو بن حمق به‌دست نیروهای به رسید و شخصی بود که در اسلام شهر به شهر گردانده شد. نام وی در شمار راویان احادیثی از پیامبر(ص) ازجمله حدیث نیز وجود دارد. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 به گفته ابن اثیر عمرو بعد از صلح به نزد پیامبر(ص) رفت و آورد، البته وی قول دیگری نیز نقل کرده که پس از حجة الوداع اسلام آورده اما قول اول را صحیح‌تر دانسته است. وی از پیامبر(ص) بود و از ایشان احادیثی کرد و جبیر بن نُفَیر، رفاعة بن شداد و دیگران از وی حدیث روایت کرده‌اند. وی همچنین از راویان حدیث است. همچنین نقل است روزی عمرو، رسول خدا(ص) را کرد، آن حضرت در حق وی چنین دعا کرد: 🍃«اَللّهُمَّ مَتِّعهُ بِشَبابِه» خدایا او را از جوانی‌اش بهره‌مند ساز. عمرو نیز به برکت این دعا، هشتاد سال بر او گذشت ولی یک موی سفید در رویش دیده نشد.🍃 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 عمرو، پس از پیامبر (ص) مدتی در شام و به نقلی در مصر سکونت داشت و پس از آن به کوفه آمد و در آنجا اقامت گزید. وی از عثمان بود. به گزارش محمد بن جریر طبری، عمرو بن حمق خزاعی و عده‌ای دیگر که در کوفه مخالف بودند ترتیب دادند. سعید بن عاص مخالفت این عده را به عثمان کرد و عثمان دستور می‌دهد که همگی به شام شوند. به گفته ابوعمر در الاستیعاب، عمرو از کسانی بود که به طرف مدینه (برای به رویه و انحرافات عثمان بن عفان از سنت) حرکت کرد و از چهار نفری بود که به خانه عثمان کرد. برخی وی را به عنوان عثمان معرفی کرده‌اند که نُه ضربه بر وی وارد کرده است. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 پس از به خلافت رسیدن امیرالمؤمنین علی(ع)، عمرو بن حمق از نزدیک او شد. کَشّی وی را از حضرت علی(ع) معرفی کرده است. بنابر نقلی عمرو بن حمق برای حضرت علی به منزله نسبت به پیامبر(ص) بود. وی در جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت کرد. امام به عمرو فرمود:‌ 🥺ای کاش در سپاه من صد نفر مانند تو بودند و درباره او چنین دعا کرد: «خدایا دلش را به تقوا روشن گردان و راه راستت را به او بنما»🤲. در جنگ صفین عمرو بن حمق زمانی که سپاهیان قرآن‌ها را بر نیزه‌ها زدند، به از امیرالمؤمنین امام علی(ع) پرداخت و در با این گروه خطاب به امام علی(ع) گفت: 🍃ای امیرمؤمنان! به خدا قسم ما تو را به خاطر تعصب بر باطل اجابت و یاری نکردیم. اجابت نکردیم مگر خداوند را و طلب نکردیم مگر حق را. و اگر کسی غیر از تو به آنچه که تو ما را به آن دعوت می‌کردی، دعوت می‌کرد، درگیری و گفتگو در آن قوت می‌گرفت و حق نابود می‌شد.🍃 عمرو از یاران امام(ع) بود که در ماجرای حکمیت در کنار افرادی مانند حسن بن علی(ع)، حسین بن علی(ع)، عبدالله بن عباس، عبدالله بن جعفر و مالک اشتر در جلسه امام علی(ع) با نماینده معاویه، بر شرایطی که امام علی(ع) برای حکمیت تعیین کرد، دادند. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 عمرو پس از شهادت امیرالمؤمنین پس از دستگیری تحت تعقیب قرار گرفت. لذا به همراه از کوفه خارج شده و به مدائن آمدند و از آنجا نیز حرکت کرده به موصل رفتند و در کوهی پنهان شدند. به عبدالله بن ابی بلتعه آنجا گزارش شد که دو نفر به اینجا آمده و در کوهی کمین کرده اند. وی با گروهی از سپاهیانش و جمعی از اهل شهر به جانب کوه آمد،چون به نزدیکی کوه رسیدند، عمرو بن حمق بیمار شد و همان جا ماند،زیرا نمی‌توانست از خود دفاع کند🥺 از رفاعه بن شداد که جوانی قوی بود،بر مرکب خود سوار شد و به عمرو بن حمق گفت: بمانم و از تو دفاع کنم؟ عمرو گفت: دفاع از من فایده ندارد،خود را نجات ده.😢 پس رفاعه به آن گروه حمله کرد و آنان را کنار زده و از معرکه گریخت. سپاه عبدالله بن ابی بلتعه او را تعقيب کردند،ولی رفاعه تیر انداز ماهری بود و هر کس به او نزدیک می شد،هدف قرار می داد‌. لذا نتوانستند او را دستگیر کنند،پس بازگشتند و عمرو بن حمق را دستگیر کردند. چون نامش را پرسیدند،گفت: اگر مرا رها کنید برای شما بهتر و اگر بکشید ضررش برای شما بیشتر است. و هرچه از نامش سوال کردند پاسخ نداد. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 عبدالله بن ابی بلتعه او را نزد عبدالرحمان بن عثمان،که عامل موصل بودفرستاد و او عمرو بن حمق را شناخت و دستگیری او را به معاویه اطلاع داد. معاویه در جواب نوشت: او به عثمان ضربه زده است،تو نیز با او چنان کن که با عثمان کرد، پس بر او ضرباتی وارد کردند که پس از یکی یا دو ضربه جان داد😞 سفیان گوید:از عمار ذهبی شنیدم که گفت: اولین سری که در اسلام حمل شد سر عمرو بن حمق بود که تزد معاویه فرستادند. یوسف بن سلمان می‌گوید: هنگامی که سر عمرو بن حمق را از موصل نزد معاویه آوردند، معاویه دستور داد سرش را به زندان برده و در دامن همسرش آمنه دختر شرید (که او را در دمشق زندانی کرده بود) نهادند😰. او وحشت کرد و به خود لرزید،آنگاه دست خود را بر پیشانی عمرو بن حمق نهاد و لبانش را بوسید و به کسانی که سر را آورده بودند رو کرد و گفت: مدتی طولانی او را از من غایب و دور کردید و اکنون سرش را برای من هدیه آوردید!🥺 در نقلی آمده است:امیرالمؤمنین به او فرموده بود: تو بعد از من کشته شده و سر تورا از جایی به جای دیگر حمل کنند و آن اولین سری است که در اسلام حمل شود .وای بر قاتل تو! 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)
🌴🌴🌴اصحاب امیرالمؤمنین 🌴🌴🌴 🌿🌿عَمرو بن حَمِق خُزاعی🌿🌿 امام حسین علیه السلام بعد از شهادت عمرو نامه ای از مدینه به معاویه نوشت که در آن معاویه را نکوهش کرده و می فرماید: مگر تو نبودی که عمرو بن حمق خزاعی، رسول خدا همان مردی که پیکر و صورت او بر اثر کثرت رنجور گردیده بود را کردی؟ آن هم بعد از آن و پیمان‌ها که به او دادی؟ امان‌ها و پیمان‌هایی که اگر به آهوان بیابان داده بودی از سر کوه‌ها با اطمینان فرود می‌آمدند؛ تو بعد از آن پیمان خا او را کشتی و این تجّری در برابر پروردگارت و بی ارزش بودن تعهد و پیمان نزد تو است. 🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊 🎙‌مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣 👇👇👇👇 https://eitaa.com/maktabmortezaali مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)