🔥آهنی چون موم!🔥
#بسیار_زیبا
💥روزی خالد بن ولید مشاهده کرد که حضرت حلقه های - آهنی - زره خویش را با دست درست می کند! به حضرت گفت: این فضیلت - یعنی نرم شدن آهن به دست انسان - برای حضرت #داود (علیه السلام) بود، حضرت فرمود: ای خالد،
بنا الان الله الحدید لداود فکیف لنا
ای خالد، به خاطر ما، خداوند آهن را برای داود نرم کرد! پس برای ما چگونه خواهد بود؟(1)
💥مؤلف گوید: خالد بن ولید که این جریان از او نقل گردید، خود با امیرالمؤمنین (علیه السلام) جریان جالبی دارد که مؤید همین شگفتی و خواندنی است.
جریان از این قرار بود که خالد بن ولید یک بار مجری طرح #ترور حضرت امیر (علیه السلام) شد و چون ناکام ماند و به دست حضرت امیر (علیه السلام) #تنبیه شد.
دنبال فرصتی می گشت تا از امیرالمؤمنین (علیه السلام) #انتقام بگیرد تا اینکه ابوبکر او را فرمانده سپاهی کرد، خالد که در میان سپاهیان خود احساس غرور و قدرت می کرد، در خارج از مدینه با سپاهیان خود به زمینی که متعلق به #امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود #تجاوز کرد، گویا می خواست بهانه ای برای #درگیری ایجاد کند، که ناگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را دید که مانند شیر همهمه می کند و به او فرمود: وای بر تو آیا تو این کار را کردی؟ خالد گفت: آری، در روایتی دارد که خالد چون حضرت را بدون صلاح دید با #عمود آهنی که در دست داشت بر حضرت حمله کرد تا بر سر حضرت فرود آورد، چشم های حضرت قرمز شد و فرمود: آیا چون تویی جرأت اقدام بر علیه من و بردن نام مرا دارد؟...
🌪سپس او را از اسب پایین کشید، خالد گوید: من اصلا توان مقابله نداشتم، مرا کشان کشان برد و عمود آهنی را که برای آسیاب به کار گرفته می شد به گردن من گره زد!- و در روایتی همان عمود آهنینی را که در دست خالد بود حضرت گرفت و دور گردن او پیچید - گویا که قسمت چرم را می پیچید! یاران من نیز مثل کسانی که به عزرائیل نگاه می کنند مبهوت شده بودند.🌪
💥خالد گوید: حضرت را به حق خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوگند دادم، شرم نموده و مرا رها کرد.
اما آن آهن همچون #قلاده ای بر دور گردن خالد او را #عذاب می داد، ابوبکر چند نفر از آهنگران را خواست تا چاره ای اندیشند، ولی آنها گفتند: چاره ای ندارد جر اینکه آهن را #گداخته کنیم (زیرا قطر آن بسیار زیاد است و نمی شود آن را برید) و معلوم است که گداختن آن آهن به معنی #نابودی خالد بود.
مدتی خالد در این حالت بود و مردمی که او را می دیدند از این جریان خنده شان می گرفت، بالاخره به خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) #پناه بردند، مردم همگی برخاستند و حضرت را سوگند دادند که این حلقه را باز کند، حضرت سر آن آهن را گرفت و آن را #تکه تکه کرد. و این مثل #معجره داود است که قرآن می گوید: و ألنا له الحدید، و ما آهن را برای او نرم کردیم (2).
**********************************
1) بحار الانوار: ج 41، ص 266.
2) مناقب ابن شهر آشوب: ج 2، ص 290 و مدینة المعاجز: اعجاز 525.
#معجزات_امیرالمؤمنین
#دشمن_شناسی
🕊🕊🕊🌸🌸🌸🕊🕊🕊
🎙مارو به دوستانتون معرفی کنید🗣
👇👇👇👇
https://eitaa.com/maktabmortezaali
مکتب مرتضی علی (صلوات الله علیه)