eitaa logo
آیت الله جعفر فاضل
1.6هزار دنبال‌کننده
188 عکس
87 ویدیو
23 فایل
⬜تنها کانال رسمی موسسه مکتب وحی نبوی⬜ 🌐سایت رسمی مکتب وحی نبوی https://mmvn.ir 🗃️پاسخگویی به سوالات @rizekharemahdi 📱اینستاگرام Jafarfazel.official 💻آپارات Aparat.com/Maktabvahynabavi_jafarfazel/live 💾تلگرام https://t.me/maktabvahy
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه اول 🎙️فایل صوتی : ❓آیا شناخت خداوند لازم است؟ ❓اگر معرفةالله یک واقعیت است، حقیقت آن در خارج چیست؟ ❓جنس معرفةالله چیست؟ ❓چرا ما نمی‌توانیم حقیقت خداوند را بشناسیم؟ ❓اگر خدا قابل شناخت نیست، پس معرفةالله یعنی چه؟ : 🔹بسیاری از مباحث اخلاقی مطرح شده ریشه در  گفتارهای صوفیه دارد. 🔹رذائل اخلاقی بر سه رکن استوار است: کبر و حرص و حسد. این موارد ارکان کفر و شرک هستند. اگر کسی از این سه رذیله نجات پیدا کند سایر  حالات و صفاتی که به عنوان رذیله شناخته می‌شود، خود به خود از او دفع می‌شود و فضائل در  وجود او شکل می‌گیرد. 🔹توضیح اینکه اگر کسی به اندازه ذره ای کفر در وجودش باشد، بهشت بر او حرام است. 🔹هدف ما باید رضایت و خواسته امام باشد نه اینکه فقط منافع خودمان را مدنظر داشته باشیم و نباید فراموش کنیم که گناهان ما چه‌اندازه قلب‌مقدس امام را اذیت می‌کند. 🔹حقیقت شرک و حقیقت توحید به شدت از یکدیگر متنفرند و طبیعت نور این است که از ظلمت بدش می‌آید و بالعکس. 🔹مباحث مربوط به معرفةالله طبعاً مباحثی دشوار و هضم آن مشکل است. 🔹معرفت و شناخت با اقسام سه‌گانه‌اش(=اقراری،فطری،قلبی) به نور امام مرتبط است. 🔹اصل معرفةالله، رؤیت قلبی است. 🔹معرفت غذای روح محسوب می‌شود. 🔹توضیح آیه شریفه انا لله و انا الیه راجعون. 🔹اگر قرار باشد از خدای متعال چیزی خارج یا صادر شود یا خداوند تجلی یا تنزل داشته باشد، لازم می‌آید که در کنار خدا چیز دیگری را قرار دهیم تا این اتفاقات رخ دهد، و اگر هم این اتفاقات در درون خداوند رخ دهد مستلزم ترکیب و دگرگونی و تغییر  در ذات حضرت‌حق است و در هر دو حالت خداوند از خدایی ساقط می‌شود. 🔹معرفةالله نه در اتحاد و عینیت با خداست و نه کسب آن وجدان خدا محسوب می‌شود. 🔹ما هرگز به دنبال یافتن الله حتی به صورت قلبی نیستیم بلکه وظیفه ما کسب معرفةالله است که موجودی غیر از الله تعالی است. 🔹معرفةالله مخلوق و مصنوع پروردگار است. 🔹خداوند با ایجاد خلق اول که نور اول است، معرفتش را خلق فرمود و آن حقیقت، دیگر نیاز به کسب معرفت ندارد بلکه خودش معرفت است. 🔹هرچه واسطه‌های میان ما و آن نوری که خلق اول است کمتر شود، به آن حقیقت نزدیک‌تر  می‌شویم و معرفةالله در ما شکوفاتر می‌شود. 🔹سیر ما به سوی نور است و نور  همان مخلوق اعظم است. 🔹خداوند حقیقتی غنی و بی‌نیاز است و هر موجودی که ناتوانی در آن یافت شود غیر خداست. 🔹از امثال بایزیدبسطامی تعجبی نیست، تعجب از کسانی‌است که ادعاهای چنین افرادی را می‌پذیرند و مرید ایشان می‌شوند. 🔹هر چه که قابلیت شناخته شدن داشته باشد، الله نیست. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه دوم 🎙 فایل صوتی : ❓عرب در آن زمان از عبارت [لافرق بینک و بین الله] چه می‌فهمید؟ ❓تفاوت میان اتحاد حکمی و اتحاد در ذات چیست؟ ❓اگر کسی توانایی ندارد در مسأله‌ای متشابهات را رد به محکمات کند، وظیفه‌اش در آن مسأله چیست؟ ❓منظور قرآن از عبارت [نفخت فیه من روحی] طبق کلام امام معصوم چیست؟ ❓منظور قرآن از عبارت [الله نور السموات و الارض] طبق فرایش امام معصوم چیست؟ ❓چرا در شناخت امام از مافوق عرش باید شروع کرد؟ (برای یافتن پاسخ این پرسش‌ها و موارد دیگر فایل کامل برنامه را استماع فرمایید) : 🔹بحثی مهم‌تر از معرفةالله نداریم و ورود به این بحث بر همه واجب است. 🔹اکثر روایاتی که اکنون متشابه هستند و چندگونه معنا می‌شوند، در عصر اهل‌بیت علیهم‌السلام متشابه نبوده‌اند چرا که اولاً امامان معصوم توانمندترین اشخاص در بیان مطالبند، ثانیاً وظیفه امام و پیامبر طبق قرآن این است که آشکارا سخن بگوید [ما علی الرسول الا البلاغ المبین] 🔹اهل‌بیت علیهم‌السلام به زبان عربی فصیح صحبت می‌کردند و مخاطبین هم مشخصاً با این زبان آشنا بودند. 🔹به هر حال چه روایت از ابتدا متشابه بوده باشد، چه در زمان‌های بعد متشابه شده باشد، دستور عقل و شرع این است که قوانینی که چندگونه تفسیر برای آن ارائه می‌شود را باید با قانون‌اصلی که کلام صریح معصوم باشد توضیح داد. در مورد روایات هم وظیفه همین است و باید متشابهات را رد به محکمات کرد و با آن‌ها توضیح داد. 🔹آیات قرآن و روایات در عین حالیکه هرکدام حجتی مستقل هستند اما یکدیگر را توضیح می‌دهند. 🔹هر آیه از قرآن از حیثی محکم است در حالیکه همان آیه از حیثی متشابه محسوب می‌شود. 🔹 وظیفه ما این است که متشابهات از روایات را رد به محکمات از آیات و روایات کنیم همان‌طور که باید متشابهات از آیات را رد به محکمات از آیات و روایات کنیم. 🔹در شبهات وظیفه ما توقف است و باید به آن‌چه از قبل به ما رسیده و در آن اختلافی نیست التزام داشته باشیم. 🔹مطالب اعتقادی و معرفتی آن‌قدر شریف هستند که اگر کسی به صورت صحیح وارد حوزه آن شود و به حقایق برسد، رشدی پیدا می‌کند که در دیگران یافت نمی‌شود. چنان‌که خود حضرات‌معصومین ‌صلوات‌الله‌علیهم فرمودند: کسی‌که سخنان ما را بفهمد به عالی‌ترین درجات ایمان می‌رسد. 🔹یک اصل طلایی در رابطه با معارف این است که تا چیزی برای‌ما روشن نشده به‌سمت آن نرویم و قدم در تاریکی نگذاریم. 🔹پروردگار هرچه هست، مخلوق غیر آن است و مخلوق هر چه هست، پروردگار جزآن است. (این یک اصل مهم روایی است) 🔹ائمه علیهم‌السلام از یک جهتی خود معرفةالله هستند چون بیت‌الله‌اند و از حیثی دیگر محل معرفةالله هستند چون باب‌الله‌اند. 🔹نور اول که به دست قدرت خداوند آفریده شد آن‌قدر عظیم بود که خداوند آن را نور خودش نامید (نوری/نور عظمةالله) 🔹روح، مخلوق خداوند است و پروردگار از باب بیان شرافت و عظمت این مخلوق، آن را به خود نسبت می‌دهد (اضافه تشریفیه) 🔹برخی اسامی را می‌توان با مفاهیم مشابه، هم بر خالق و هم بر مخلوق اطلاق کرد اما علی رغم یکی بودن اسم و مفهوم آن، حقائق دوتاست. 🔹حتی ترتیب انبیا بر اساس نور اول است و همه خیرات عالم از آن‌جا شروع و گسترده شد. 🔹رسول‌اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به جابر و امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه به سلمان فرمودند: ما را به نورانیت بشناسید. 🔹نور اول بعد از خلقت خود کاملاً مخفی بود و فقط خداوند به او آگاهی داشت (حتی خودش شناختی از خود نداشت)، به نور اول غیب الغیوب می‌گویند. [انما‌الغیب لله] 🔹خداوند سه بخش از غیب الغیوب را آشکار می‌کند و یک بخش را هم مخفی نگه می‌دارد. این نوع خلقت، خلقت ظهوری است. بخش سوم هم در دل آن سه بخش قرار گرفت (روایت اول باب الاسماء در کتاب شریف اصول‌کافی) 🔹سه بخشِ ظاهر شده، ارکان معرفةالله است و خودش به خودش شناخت دارد. بخش دیگر که خدا ظاهرش نکرد اما در دل همان سه نور قرار داد، اسم مکنون و مخزون است؛ اسمی است که نزد خدا مخفی مانده است و خدا بر او احاطه دارد. 🔹رسول‌الله، امیرالمؤمنین و حضرت‌زهرا صلوات‌الله‌علیهم‌اجمعین، ارکان معرفةالله هستند. نوری که ظاهر نشد نیز فقط در دل این انوار گذاشته شده و مرتباً به اذن پروردگار در این حقائق ظهور پیدا می‌کند و تمام هم نمی‌شود. 🔹ائمه علیهم‌السلام از حیثی که ظهور آن‌ها ظهور معرفةالله است، بیت‌الله هستند. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه سوم 💠 🎙️فایل صوتی : ❓در روایات داریم که اهل بیت علیهم السلام به خصوص حضرت زهرا سلام الله علیها از نور عظمةالله خلق شده‌اند‌‌؛ آیا به این معناست که اهل بیت علیهم‌السلام العیاذبالله هم سنخ با حقیقت خدا هستند؟ (مانند جدایی نور خورشید از خورشید که هم سنخ با آن است؟! ) ❓با توجه به روایت [خُلِقَت من نور عظمةالله] درباره حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها و با توجه به این‌که چنین روایتی درباره حضرت خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله نداریم، آیا صحیح است بگوییم منصب حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بالاتر است؟ ❓تفاوت خلقت ظهوری با خلقت شیء از شیء چیست؟ ❓چگونه هم رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله و هم اهل‌بیت آن حضرت صلوات الله علیهم اجمعین، جنب‌الله هستند درحالیکه ائمه، از حقیقت رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله خلق شده‌اند؟ ❓توضیح صحیح و مطابق روایات، برای عبارت [من عرف نفسه فقد عرف ربه] چیست؟ ❓با توجه به روایات خلقت نوری ملائکه، چرا اگر امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه بگویند من جبرئیل هستم، صحیح است اما جبرئیل نمی‌تواند بگوید من امیرالمؤمنین (=علی بن ابی طالب) هستم؟ ❓آیا صحیح و دقیق است که بگوییم امام‌حسین صلوات‌الله‌علیه فدای نماز یا حتی فدای اسلام شدند؟ : 🔹با قاعده‌ای که امام‌صادق صلوات‌الله‌علیه به ما آموختند، یدالله، جنب‌الله، اُذُن‌الله، بیت‌الله، نورالله... همگی اضافه تشریفیه هستند. 🔹نور عظمةالله یا نور رب که مخلوق است، در ابتدا در درون خودش جزء جزء نبود و یکپارچه بود اما قابلیت جزء جزء شدن را داشت. 🔹نورالانوار که غیب محض است، هنوز تفصیل داده نشده و تفصیل آن در ابتدا با سه نور است. 🔹اینکه نور اول در ابتدا برای خودش هم آشکار نیست، نوعی فقدان است و باعث ظلمت نمی‌شود چرا که ظلمت در مکتب ما یک امر وجودی است. 🔹مباحث بسیار عمیقی مانند شفاعت، بداء، توبه و بحث های مختلفی از جبر و تفویض با اسم مکنون و مخزون الهی توضیح داده می‌شود؛ این اسم بخش ظاهر نشده از نور اول است که در درون سه بخش دیگر از نور رب گذاشته شده و تغییر در ماخَلَق بدست پروردگار است و با این نور انجام می‌شود. 🔹جنس معرفةالله جنس ذات نیست بلکه از جنس اسم است. 🔹نور اول مسبوق به عدم خودش بوده است. 🔹برای تطبیق سه نور ظاهر شده از نور رب به رسول‌الله، امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله‌علیهم، تصریحی در روایات نداریم بلکه از مجموع روایات به‌دست می آید. 🔹امیرالمؤمنین از نور رسول الله و حضرت زهرا از نور رسول‌الله و امیرالمؤمنین خلق شده‌اند؛ یعنی منصب رسول‌الله از امیرالمؤمنین و زهرای‌اطهر و منصب امیرالمؤمنین از حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیهم بالاتر است اما مقام هر سه یکی است و هرچه در رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله از علم و فضل جاری شده در امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه و به همین ترتیب در ائمه بعد صلوات‌الله‌علیهم جاری است. 🔹اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم همواره فرموده‌اند: ما مِثْل خدا نیستیم[لیس کمثله شیء]؛ ما مَثَل پروردگاریم. 🔹در روایت اول باب اسماء اصول کافی(... فاظهره الله...)، خداوند نور اول را برای خودش(نور اول) ظاهر کرد؛ چرا که برای خدا از ابتدا ظاهر بوده چون خالق آن است، هم‌چنین مخلوقی دیگری هم جز آن خلق نشده بود. 🔹هیچ‌گاه وحی(مطلق وحی و نه صرفا وحی قرآنی) در حقیقت رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله قطع نمی‌شود و اگر لحظه ای قطع شود رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله معدوم می‌شوند چرا که خلقت آن‌حضرت از ابتدا این‌گونه بوده و تنها شخص در عالم خلقت هستند که از ابتدا نبی خلق شدند؛ نه اینکه بعدا نبی شده باشند. 🔹ظهورِ نورِ عظمةالله، ظهور شناخت و معرفةالله است؛ یعنی خداوند حقیقت شناخت خودش را خلق کرده زیرا اگر این نور عظیم، معرفت و شناخت نسبت به الله نداشته باشد، ظلمت می‌شود و دیگر نور نیست. معرفةالله مخلوق خداوند است که همان دین‌الله است، بنابر این دین خدا خلق شده و همان حقیقت رسول‌الله و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم هستند. در زیارت غدیریه خطاب به امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه عرضه می‌داریم: اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا دِينَ اللّٰهِ الْقَوِيمَ، وَ صِراطَهُ الْمُسْتَقِيمَ. 🔹دین قویم یعنی حقیقتی که نه زوالی برایش باشد و نه اضمحلال دارد، رشد و صعود دارد اما نزول ندارد، بنابراین نور اول کلمة لااله‌الاالله است که حصن حصین پروردگار است و به این ترتیب اصلا امکان ورود رجس و پلیدی به آن وجود ندارد. این حقیقت همان نعیم مقیم است که هر کس به آن متصل شود، در شعاع اهل‌بیت عصمت‌وطهارت صلوات‌الله‌علیهم رشد می‌کند و مانند سلمان‌فارسی علیه‌السلام مِنّا می‌شود و بعد از مرگ هم جسمش( یا جسدش) در خاک پوسیده نمی‌شود. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه چهارم 💠 🎙️فایل صوتی : ❓قاتلان امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه در عبارت اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین چه کسانی‌اند؟ و لعن ما شامل چه افرادی می‌شود؟ ❓نور اول که آفریده شد، به خودش توجه نداشت و این به معنای جهل نیست بلکه فقدان آگاهی است، آیا با وجود این فقدان، می‌تواند مبدأ تمام انوار و واسطه تمام اشیاء قرار بگیرد؟ ❓آیا حدیث لولاک لماخلقت افلاک بیانگر بالاتر بودن مقام حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است؟ ❓واسطه بین خداوند و نور اول چیست و از چه جنسی است؟ ❓چرا امام‌صادق صلوات‌الله‌علیه در یک مجلس، مرجئه را سه بار و نواصب را دو بار لعنت کردند، با این‌که مرجئه به اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم احترام می‌گذاشتند اما نواصب توهین می‌کردند؟ صدمه مرجئه به دین چه بود؟ ❓شرط حصولی با شرط قراردادی چه تفاوتی دارد؟ و شرط بودن ائمه صلوات‌الله‌علیهم برای ورود خلایق به دژِ مستحکمِ کلمهٔ توحید از کدام نوع است؟ (كَلِمَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی، بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا) : 🔹قتلة در عبارت اللهم العن قتلة امیرالمؤمنین جمع است؛ پس معلوم می‌شود مجموعه‌ای حضرت را به شهادت رساندند نه فقط ابن‌ملجم! 🔹 دشمن اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم قطعاً خبیث الولادة است و خبیث الولادة حدودا هشت قسم دارد و حرام زاده بودن یکی از اقسام آن است و کسی که حجةالله را می‌کشد، قطعا حرام زاده نیز بوده است. 🔹شیعهٔ امام‌کُش نداریم و کسانی‌که گفتند و نوشتند ابن ملجم شیعه بوده و امامش را کشته، اصلاًً معنای شیعه را نفهمیده‌‌اند! 🔹هرکسی با هر استدلال و برهان و دلیلی دشمنان اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم را اهل بهشت کرد، بدون نیاز به بررسی مبانی دینی او، قطعا هم گمراه است و هم گمراه کننده است. 🔹حضرت‌حق در ابتدا حقیقت تمام زیبایی ها را آفرید؛ نور اول، اجمال تمام انوار است، به عبارتی تمام نیکی‌ها به صورت یکپارچه خلق شده و نیاز به تفصیل داشت و هنوز ‌شکوفا و معلوم نشده بود، و چون معلوم نشده بود علم هم بر آن واقع نمی‌شود زیرا در حوزه مخلوقات تا معلوم نباشد، علم واقع نمی‌شود. (اما علم خدا احاطه‌ای است و متکی به معلوم نیست) 🔹ارتباط بین نور اول با پروردگار این است که این نور مخلوق اوست، پس از خلقت هم این ارتباط خالق و مخلوق قطع نمی‌شود و خالق مخلوق را حفاظت می‌کند وَلَا يَئُودُهُ حِفْظُهُمَا. 🔹پیش از آنکه خداوند نور اول را ظاهر کند، این نور نسبت به خودش خفا داشت؛ یعنی با این‌که وجود داشت اما نسبت به خودش آگاهی نداشت. 🔹با برداشت از مجموع روایات می‌توان گفت، اولین ظهور نور اول، رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هستند که ایشان جامع تمامی انوار است؛ به گونه‌ای‌که بخشی از انوار ظهور یافته بالتفصیل و بخشی دیگر که ظاهر نشده بالاجمال در آن حضرت هست. سپس از آن حضرت ظهوری می‌شود که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه هستند، سپس از رسول‌الله و امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیهماوآلهما ظهور بعدی صورت می‌گیرد که حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها هستند. این سه ظهور در واقع تفصیل معرفةالله است که با رسیدن این خلقت ظهوری به زهرای‌اطهر، تفصیل معرفةالله کامل می‌شود اما هنوز تمام نشده، به عبارتی اسم‌الله‌الکاملة شکل گرفته اما اسم‌الله‌التامه ادامه دارد. 🔹یک احتمالی که از مجموع روایات برداشت می‌شود این است که: شب ۱۹ ماه مبارک موافقت دارد با ظهور اول، شب ۲۱ موافقت دارد با ظهور دوم و شب ۲۳ با ظهور سوم، لذا إنَّ فاطِمَةَ هِيَ‏ لَيْلَةُالْقَدْرِ. 🔹رسول‌الله و اميرالمؤمنين و زهرای‌اطهر صلوات‌الله‌علیهم ارکان توحید هستند و در کنار هم ارکان هدایت و توحید را کامل می‌کنند. 🔹با شهادت امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه، سومین رکن توحید نابود شد لذا جبرئیل ندا سر داد تهدمت والله ارکان الهدی! 🔹اگر قرار بود یکی از ارکان توحید خلق نشود و ظهور پیدا نکند، خداوند ارکان دیگر را هم خلق نمی‌کرد زیرا اسم‌الله‌الکامل هرگز شکل نمی‌گرفت و این است معنای ولولا فاطمة لما خلقتكما. 🔹می دانیم خداوند در خلق کردن از حقیقت خودش مایه نگذاشته یعنی ذات خدا تنزل، صدور، ترشح ندارد چرا که هر کدام از این موارد موجب دگرگونی و تغییر در ذات می‌شود و خداوند را از خدایی ساقط می‌کند. 🔹اینکه خداوند چگونه دست به خلقت زده بدون اینکه از خودش مایه گذارد و با توجه به اینکه مخلوقات مسبوق به عدم خود می‌باشند و شروعی برای خلقت وجود دارد، این سؤال در حوزه ذات پروردگار می‌باشد و ما هیچ‌گاه متوجه آن نخواهیم شد، فقط می‌توانیم بفهمیم خداوند جز خودش را ایجاد کرده. 🔹خداوند پس از خلقت حضرات‌معصومین، فاعلیت را هم در حوزه مخلوقی خودشان به آن‌ها داده است، لذا امام‌باقر صلوات‌الله‌علیه فرمودند: ان‌الله اقدرنا علی کل شیء. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه پنجم 💠 🎙️فایل صوتی : ❓توحید به چه معناست؟ ❓ارکان توحید و هدایت چه هستند؟ : 🔹باید این‌گونه باشیم که مصیبت اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم برای ما اعظم مصیبات باشد؛ چنان‌که عبارت «اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلي عَظيمِ رَزِيَّتي» در زیارت عاشورا بیان‌گر این است که: خدای را شاکرم که آن‌قدر اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم را دوست دارم و قلبم به آن‌ها متصل است که مصائب و اذیت و آزار آن‌ها مصیبت عظیم من است و از هر درد و مصیبتی برای من اسف‌بارتر است. 🔹اگر کسی گمان کند خدا یکی است و یکی از موجودات است؛ یعنی او را در کنار موجودات دیگر قرار دهد، شرک است. 🔹اگر کسی خدا را واحد در حوزهٔ اعداد بداند نیز شرک است. 🔹خداوند حقیقتی است بر خلاف ماسوای خود، که اولا شبیه ندارد و ثانیاً در حقیقت خود جزء جزء نیست و جزء و کل ندارد. توحید در حوزه و حیطهٔ حضرت‌حق یعنی "لاجزءله" و  "لاشبه‌له". (این دو معنای صحیح در حقیقت یکی است و هر کدام دیگری را نتیجه می‌دهد و از آن برخاسته است) 🔹وحدانیت؛ یعنی اقرار داشتن بر حقیقت لایدرک و لایوصف خداوند. حقیقتی که دارای جزء نیست و شبیهی ندارد. 🔹شبکات وهابی می‌گویند خداوند دست دارد و دست بشر را هم مانند خود خلق کرده اما دست خدا کم و کیف ندارد! این بزرگترین تناقض‌گویی و محال است. 🔹قائلین به تجلی -که همه چیز را در عالم خدا می‌دانند- می‌گویند خداوند در ذات خودش آشکار شده اما تغییر و دگرگونی هم در ذاتش رخ نداده! این هم تناقض‌گویی و محال است. 🔹فلاسفه می‌گویند ذات خدا تنزل پیدا کرد و مخلوق پدید آمد. می‌گویند همان علت تامه، نازله شد و این اتفاق در حقیقت خدا افتاد اما دگرگونی رخ نداد! این ادعا نیز تناقض‌گویی و محال است. 🔹می‌گویند از خدا چیزی خارج شده اما از او چیزی کم نشده و تغییر نکرده! ما با کسی که یک جریان واضح عقلی را زیر سؤال ببرد حرفی نداریم. 🔹قاضی‌القضاةهمدانی از بزرگان صوفیه در تمهیدات خود می‌گوید: خداوند هم صفت جمال دارد و هم صفت جلال، صفت جمال خدا آشکار شد و رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله است! صفت جلال خدا هم آشکار شد و آن شیطان است!! همان‌طور که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نور است، شیطان هم نور است! و از طرف خدا مأموریت دارد که گمراه کند همان‌طور که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله مأمور هدایت خلایق است!! هرکدام به مأموریت خود بهتر عمل کند نورانی تر می‌شود! العیاذ الله! بعد می‌بینیم که همواره عدهٔ مؤمنین و هدایت یافتگان کمتر بوده است، بنابراین معلوم می‌شود نستجیربالله، نورانیت شیطان از رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله بیشتر  است! دین اهل تصوف این چنین است. 🔹در عمدهٔ کتب صوفیه از شیطان به حقیقتی نورانی تعبیر شده است! بلکه بعضاً گفته‌اند: شیطان رئیس الموحّدین است! 🔹اعتقاد ما این است که اگر خدا خلق نمی‌کرد، باز هم حقیقت او "لاجزءله" و "لاشبه‌له"، و حال که خلق کرده نیز به همین صورت است. پس وحدانیت ذات خداوند هیچ ارتباطی با مخلوق ندارد زیرا خالق، وابسته یا نیازمند و متکی به مخلوق نیست. 🔹توحیدی که در این‌جا مطرح است و باید ارکان آن مشخص شود، این است که مخلوق بداند ( البته کیفیت این دانستن توضیح دارد) که الله "لاجزءله" و "لاشبه‌له" . اجمال معرفةالله، اقرار مخلوق به "لاجزءله" و "لاشبه‌له" است. 🔹"لاجزءله" و "لاشبه‌له" که حالت اسمی دارد باید تفصیل پیدا کند، تفصیل آن با ظهور سه نور است؛ نور رسول‌الله، نور امیرالمؤمنین و نور صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیهم‌اجمعین. 🔹اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم ارکان توحید و معرفةالله هستند نه ارکان خدا ! @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه ششم💠 🎙️فایل صوتی : ❓وقتی گفته می‌شود اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم ارکان‌توحید هستند یعنی چه؟ ❓ آیا راه برای پیش‌افتادن از امام معصوم باز است و ممکن است کسی با تلاش و عبادت فراوان از ایشان جلو بزند؟ ❓چرا مصیبت اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم اعظم مصیبات است؟ ❓آیت‌الله‌العظمی به چه کسی گفته می‌شود؟ : 🔹قائلین به وحدت وجود، رابطه بین علت و معلول که در حوزهٔ مخلوقات است را بین خالق و مخلوق نیز جاری کردند. درحالی‌که هر قانونی که بین مخلوقات جاری و از مخلوقیت آنها برخاسته باشد، شاهدی است بر این‌که این قانون در حوزهٔ خالق جاری نمی‌شود. 🔹قائلین به وحدت وجود خداوند را مجبور بر خلق کردن می‌دانند. و می‌گویند اگر معلول نابود شود علت هم نابود می‌شود. لذا ملاهادی سبزواری در شرح تجرید خود می‌گوید: خدایا اگر تو نبودی من نبودم و اگر من نبودم تو نبودی! 🔹خلق اول به تمام معنا مخلوق است؛ یعنی بین او و خدا هیچ سنخیتی در ذات نیست. 🔹وحدانیت خداوند مربوط به خود اوست و متکی و مرتبط با مخلوق نیست و آن‌چه به مخلوق ربط دارد، اقرار به وحدانیت اوست. 🔹معرفةالله یعنی حقیقتی که آیه و نشانهٔ خداوند است و بر الله دلالت و از او حکایت می‌کند؛ یعنی حالت اسمی دارد. 🔹در روایات از معرفةالله تعبیر به معرفت به آیات الهی و گاهی تعبیر به معرفت به اسماء الهی شده است و همهٔ این تعابیر، اسامیِ یک حقیقت هستند. 🔹خلق اول آیه‌ای است و وقتی ظهور پیدا می‌کند آیه‌ای دیگر می‌شود، و همان ظهور رسول‌الله و امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام‌الله علیهم است که آیةالله‌العظمی می‌باشند. 🔹آیت‌الله‌العظمی رسول‌الله و امیرالمؤمنین (ائمهٔ‌معصومین) صلوات‌الله‌علیهماوآلهما هستند. لذا توصیه می‌شود برای غیر از آن حضرات حتی به صورت اصطلاحی از این عبارت استفاده نشود و به جای آن آیت‌الله‌الأعظم (نشانهٔ‌خدای بزرگتر) گفته شود. از نظر لغوی تمام مخلوقات آیةالله هستند و در قرآن نیز مواردی ذکر شده است و استفاده آیةالله از نظر لغت برای مخلوقات مانعی ندارد اما آیةالله‌العظمی را نمی‌توان برای هر مخلوقی استفاده کرد و از نظر لغوی دروغ می‌شود.، گرچه شاید بتوان از نظر اصطلاحی استفادهٔ آن را توجیه کرد اما واقعاًچه لزومی دارد؟ 🔹لفظ امیرالمؤمنین خاص علی‌بن‌ابی‌طالب صلوات‌الله‌علیهما است و طبق روایات برای ائمه دیگر هم نمی‌توان استفاده کرد. "امیر" در لقب "امیرالمؤمنین" در روایات ما "میره" معنا شده است. میره به کسی گفته می‌شود که مردم بر سر سفرهٔ او نشسته‌اند. امیرالمؤمنین کسی است که خداوند روزی تمام خلایق را به وسیله او جاری کرده است. 🔹امیرالمومنین باب رسول‌الله‌اند به طوری که توسعه نور الله‌الاعظم که رسول‌الله باشد، به واسطه آن حضرت است. لذا حسنین سلام الله علیهما نیز هرچه دارند به واسطهٔ امیرالمؤمنین به آنها رسیده است. 🔹سلسلهٔ خلقت را خداوند به صورت ابوابی قرار داده است‌؛ یعنی هر امامی نسبت به امام قبل از خودش باب است. 🔹خداوند معرفت خودش را طبق روایات این‌گونه منتشر کرده و اگر اراده می‌کرد معرفتش را به یکباره و بدون ابواب منتشر کند هم می‌توانست. 🔹اهلبیت علیهم‌السلام هم سارع اند، هم سابق اند؛ لذا کسی در مسیر معرفت الله نه‌تنها به آنها نمی‌رسد بلکه حتی به آنها نزدیک هم نمی‌شود. با اینکه راه برای جلو رفتن باز است. 🔹عظمت امام اینگونه است که هم از ابتدای خلقت امام خلائق است هم در تمام سطوح خلقت، امام است و بقیه مأموم اند. امام از ابتدا بر همهٔ خلائق برتری دارد. علم، شجاعت، فصاحت، بلاغت و تمام خوبی ها به طور کامل در آنجا جمع شده است. 🔹اهلبیت علیهم السلام فرمودند ما در علم و فضل یکی هستیم. یعنی هر چه از علوم و فضائل در رسول الله است در ائمه بعد هم جاری شده است. اما مقام و منصب ها متفاوت است؛ منصب پنج تن از ائمه بعد بالاتر است. همچنین به تصریح روایات در میان پنج تن امیرالمؤمنین از حسنین بالاتر است. 🔹طبق روایات تمام علوم 73 حرف هستند، و همه 73 حرف در رسول‌الله، امیرالمؤمنین و ائمه دیگر می‌باشد. به گونه‌ای‌که 72 تای آن در سلسله خلقت ظهور پیدا کرده و امام آن را به تفصیل می‌داند و جزء حقیقت خودش است. هفتاد و سوم هم در حقیقت امام مستتر است و هر وقت خدا بخواهد ظهور می‌یابد. 🔹طبق متن روایات، حضرت عیسی که مرده را زنده می‌کرد از بین 73 حرف علوم، 2حرف و حضرت موسی که قدرت بیشتری داشت، 4حرف و آصف‌بن‌برخیا که تخت بلقیس را از یمن به چشم بر هم زدنی به فلسطین حاضر کرد، 1 حرف داشت. اگر علومی که نزد تمام انبیای قبل از رسول‌الله بود را روی هم بگذاریم، 15 یا 25(بر اساس اختلاف نسخه ها) حرف می‌شود. اما امیرالمؤمنین 72 حرف را به تفصیل و حرف دیگر را هم تحت عنوان اسم مکنون دارا هستند! @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه هفتم 💠 🎙️فایل صوتی : ❓تفاوت میان کلمهٔ‌تامه و کلمهٔ‌کامله چیست؟ ❓آیا وقتی گفته می‌شود "خداوند از این کار خوشحال یا ناراحت شد" خوشحال شدن خداوند به معنای تغییر در ذات اوست؟ ❓نوراول چگونه هم مستور و مخفی بود و هم مستور نبود؟ ❓اسم‌الله به چه گویند؟ اسماءحسنی‌الهی چه هستند؟ ❓حقیقت دین خدا در عالم چیست؟ : 🔹عقل مخلوق است و هر مخلوقی محدود است، لذا عقل نیز محدود است و حجیت آن در محدودهٔ خودش می‌باشد. 🔹اگر چیزی مافوق عقل بود، نباید از عقل انتظار داشته باشیم آن را درک کند. 🔹ما به وسیله عقل به صدق انبیاء و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم پی می‌بریم. امام‌صادق صلوات‌الله‌عليه فرمودند: خدا به شما عقل داده تا صادق‌عَلَی‌الله را از کاذب‌عَلَی‌الله بشناسید. 🔹هنگامی‌که حجت خدا را به وسیله عقل شناختیم و وارد شریعت شدیم بازهم نباید عقل را کنار بگذاریم؛ البته منظور این نیست که با عقل خودمان قانون‌گذاری کنیم! چون قانون‌گذاری مافوق عقل است و نیز دین خدا با عقل سنجیده نمی‌شود و مافوق عقل است. 🔹هر دستوری که حضرت‌حق می‌دهد برخاسته از تکوین و هستی است و احاطه بر این هستی کار هر مخلوقی نیست! بلکه کار کسانی است که از ابتدای خلقت بوده‌اند و ارکان توحیدند و شاهد بر خلقت بوده‌اند؛ لذا می‌بینیم خدا امر تشریع و دین و امر قانون‌گذاری را به رسول‌الله و اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم می‌سپارد؛ یعنی خودشان جعل حکم می‌کنند چراکه خداوند آنها را کامل خلق کرده و همان را انجام می‌دهند که دقیقا حضرت حق می‌خواهد: فَفَوَّضَ إِلَیْهِ دِینَهُ 🔹مَنْ فَكَّرَ فِی ذَاتِ اللَّهِ تَزَنْدَقَ فیلسوف و عارف می‌گوید این حدیث را برای شما گفته‌اند نه برای من که عقل کل و عارف به باطن‌ها هستم! جالب این است که خود روایت اینگونه است که تیز پرواز ترین عقول و وهم ها به او نمی‌رسد و اصلا خطاب روایت به مدعیان عقل است! 🔹ممکن است مخلوق با توجه به مخلوقیت خودش(اینکه نبودم و بود شدم و...) معرفت خدا را برای خودش ظاهر کند: لَقَدْ تَجَلَّی اللَّهُ لِخَلْقِهِ، اما هیچگاه حقیقت خداوند ظاهر نمی‌شود. 🔹در فرهنگ فلاسفه اصلاً خالق و مخلوق وجود ندارد بلکه فقط علت و معلول است. اما چون در قرآن لفظ خالق و مخلوق آمده، به کار می‌برند ولی توضیحشان فقط علت و معلول است. ما می‌گوییم رابطهٔ بین خالق و مخلوق، علت و معلول هست اما علت و معلول عرفی نه فلسفی! علت و معلولی که در فلسفه گفته می‌شود اشکالات اساسی و فراوان دارد. 🔹اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم ظهور و مظهر پروردگار نیستند(بلکه ظهور و مظهر اسم او هستند) زیرا ظهور به هر طریقی دگرگونی است و اگر دگرگونی در خدا جاری شود، خدا از خدایی ساقط می‌شود. ارکان توحید خداوند یعنی "ارکان اقرار به وحدانیت او". 🔹 معرفةاللهی که برای ما حاصل می‌شود سه مرحله دارد: یکی مربوط به مغز است. یکی مربوط به قلب است. دیگری هم مربوط به رؤیت قلب است. این سه مرحله انعکاس همان کلمهٔ کامله و تامه در سلسلهٔ خلقت است که وقتی وارد عالم اسباب می‌شود شکل سببی-مسببی خودش را پیدا می‌کند. 🔹وقتی گفته می‌شود اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم ارکان توحیدند یعنی ارکان معرفةالله هستند و این سه بزرگوار کنار هم ساختمان شناخت خدا را شکل می‌دهند. 🔹در روایات ما تصریح شده که آن خلق اول خودش اسم بود. بعد وقتی ظهور پیدا می‌کند ظهور اسماء است. بعد ظهورِ در ظهور همین طور اسماء جاری می‌شود. 🔹اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم قسم جلاله خوردند که ما اسماءحسنی پروردگاریم. ولیکن اسم الله غیر از الله است. اسم همواره غیر از مسمّی است.  🔹آن نور اول، اسم است‌، حقیقت امام است، آیةالله‌العظمی است، کلمات‌الله است. دین ما از آنجا شروع می‌شود. با اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم شروع می‌شود و با ایشان هم ادامه پیدا می‌کند. 🔹خود امام اسم الله است؛ نه اینکه اسم امام اسم خدا باشد! اسم امام، اسمِ اسم خداست. اگر اسم الاسم با اسم اشتباه گرفته شود کفر می‌شود! البته اسمِ اسم هم برگرفته از اسم است. علی مشتق از اعلی می‌شود. 🔹حقیقت امیرالمؤمنین اسم‌الله است که دلالت و حکایت بر الله می‌کند. به تمام حقیقتش او را می‌شناسد (چون حقیقت شناخت است) و نیز او را می‌شناساند. لذا اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم فرمودند: لَوْلَانَا مَا عُرِفَ اللَّهُ اگر ما نبودیم، خدا شناخته نمی‌شد؛ چون تمام معرفةالله اینجاست. بقیه هم که بعد از ما خلق شدند اگر به ما وصل نشوند غیر از ما چیزی نیست. لذا خدا شناخته نمی‌شود. 🔹باطن دین و تمام دین امیرالمومنین است؛ لذا انسان اگر با قلب خود به آن حقیقت وصل شد آن حقیقت در او هم جاری شده نورانی می‌شود، انسان هیچ‌گاه دین نمی‌شود بلکه دین‌دار می‌شود. 🔹حقیقت دین همان حقیقت نور الله‌الاعظم و همان حقیقت شناخت اوست، یعنی معرفةالله، دین‌الله است. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه هشتم 💠 🎙فایل صوتی : ❓ ارتباط بین خداوند و نور اول که مخلوق اوست، چگونه و از چه سنخی می‌باشد؟ ❓ ارتباط بین خالق و مخلوق چیست؟ کل و جزء است؟ عینیت است؟ یا تباین؟ ❓ منظور از [الظاهر هو الله] در حدیث اول باب اسماء اصول‌کافی چیست؟ ❓ آیا حقیقت اسمای الهی برای ما قابل درک است؟ ❓ آیا معرفتی که رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نسبت به امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه دارد با معرفتی که آن حضرت نسبت به خداوند دارد دو نوع است یا از یک جنس است؟ ❓ منظور از تجلی در آیه شریفه ...فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ... چیست؟ : 🔹 نور اول اسم‌الله است. اسم همواره دلالت بر مسمّی می‌کند. همچنین همواره اسم غیر از مسمّی می‌باشد. 🔹 اسم‌الله به طور پی در پی ظهور داده شده و شکوفا می‌شود و به ترتیب اسماء از آن خارج می‌شود. 🔹 نور اول یک حقیقت یکپارچه است؛ یعنی هنوز جزء جزء نشده است اما بر خلاف حقیقت خدا، اقتضای جزء جزء شدن را دارد. 🔹 نور اول به تمام معنی مسبوق به عدم خود بوده است (سابقهٔ عدمی دارد). 🔹 بین نور اول و خداوند، حقیقت ثالثی وجود ندارد؛ لذا تمام نیاز این نور فقط به خداوند است. 🔹 خلقت اهلبیت علیهم السلام از نور اول، خلقت ظهوری است؛ فلذا واسطه و حجابی ایجاد نمی‌شود و آن‌ها جنب‌الله هستند. به عبارت دیگر؛ بین اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم و خداوند ثالثی نیست همان‌طور که بین نور اول و خدا واسطه‌ای نبود. 🔹 حجاب بین اهل‌بیت عصمت‌وطهارت صلوات‌الله‌علیهم و حضرت حق، فقط خود اهل‌بیت هستند؛ یعنی مخلوقیتشان است که آنان را از خالق جدا می‌کند. 🔹 در سلسلهٔ خلقت، اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم در هر عالمی که قرار می‌گیرند و حجاب آن عالم را می‌پذیرند، حالت جنب‌اللهی آنها حفظ می‌شود. 🔹 ارتباط اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم با خداوند فقیر و غنی است، مخلوق و خالق است، مملوک و مالک است. ارتباط در ذات نیست! 🔹 اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم در هر عالمی قرار بگیرند، نیازمند خدا هستند و نیازمند غیر او نیستند، این حقیقت‌قرب‌الله است. 🔹 ورود حقیقت نورانی اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم در حجاب های مخصوص هر عالم مانند لباس بشری، پذیرش آنها می‌باشد؛ نه عجز آنان! 🔹 ارتباط بین خالق و مخلوق بعد از خلق کردن از بین نمی‌رود! خداوند آنچه را خلق و ایجاد کرده است حفظ می‌کند؛ بنابراین این نیاز مخلوق به خالق دائمی است. 🔹 اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم تماماً نیازمند رب العالمین هستند. به غیر خداوند هم نیاز ندارند چون سایر مخلوقات مادون آنها هستند و اگر هم نیازی(مانند آب و غذا و...) حاصل شده، خودشان پذیرفته اند و از روی عجزشان نیست. 🔹 چند توصیه در مواجهه با آیات و روایات: 1- به همهٔ ترجمه های قرآنی و روایی ارائه شده نمی‌توان اعتماد کرد. 2- در هر موضوعی با یک روایت نباید به قطعیت برسیم؛ بلکه باید تمام روایات آن موضوع را با تلاش و توسل جمع کرده و سپس سعی در فهم کلام معصوم کنیم. 3- بسیاری از روایات تقطیع شده، مفهوم مدنظر امام را برای ما حاصل نمی‌کند؛ یعنی عبارت باید در متن روایت معنی شود. 🔹 از مجموع روایات به‌دست می‌آید که نور اول، اسم "هو" است. "هاء" اشاره به ثبوت آن و "واو" اشاره به غیبت آن دارد. 🔹 تمام مخلوقات قابلیت مورد درک واقع شدن را دارند اما هیچگاه مخلوق پایین تر مخلوق بالاتر از خود را درک نمی‌کند. حقیقت خالق نیز اصلاً برای مخلوق قابلیت ادراک ندارد. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه نهم 💠 🎙️فایل صوتی : ❓نوری که ما می‌شناسیم هم خودش روشن است و هم سبب روشنی اشیاء غیر از خود می‌شود. با این حال چگونه نور اول مستتر بود؟ و چگونه از خود مخفی بود؟ ❓درمورد نور اول تعابیری داریم که به ظاهر متناقض است. چگونه هم معلوم است و هم مجهول؟ چگونه هم پوشیده است و هم غیر پوشیده؟ ❓خداوند حقیقتی است که ظاهر نمی‌شود؛ بنابراین چگونه اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم خدا را برای خلق آشکار می‌کنند و مُظهِر او هستند؟ ❓در آیه شریفه هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ، ظاهر بودن خداوند به چه معناست؟ ❓چگونه خداوند در ذات خودش هم اول است و هم آخر؟ 🔹مراد از نور اول، حقیقتی است که در آن تمامی خیرات و زیبایی‌ها و نیز همهٔ آنچه می‌تواند به نیکی از خدا دلالت کند و حکایت کند، قرار دارد و به یک‌باره خلق شده. 🔹نوری که اکنون ما می‌شناسیم و از آن تعبیر به نور می‌کنیم بعد‌ها و با واسطه‌های بسیار از نور اول خلق شده است، فلذا با آن متفاوت است. 🔹نور اول از حیثی که هنوز خودش به خودش آگاهی پیدا نکرده مستتر است و از حیثی که مخلوق رب العالمین است و خدا بر آن احاطه علمی دارد، بر خدا پوشیده نیست. 🔹نور اول در مجموع، دارای حد است چون مخلوق است. اما به اذن الهی در ابتدا هنوز در درون خود حد و مرزی ندارد و یکپارچه است در عین این‌که قابلیت دگرگونی دارد. برخلاف ذات خدا که در او دگرگونی نیست و قابلیت دگرگونی هم ندارد. 🔹در مرحله‌ بعد که خداوند نور اول را ظاهر می‌کند در درونش حد و مرزهایی ایجاد می‌شود که باعث تشخص آن می‌شود که این تشخص یافتن، همان ظهور نور اول است و این خلقت ظهوری ادامه‌دار است. 🔹رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله همواره فرموده‌اند: اولین چیزی که خداوند خلق کرد، نور من بود، نفرمودند من بودم. 🔹کار اسم، حکایت کردن از مسمی است. تا زمانی که اسم را نشناسیم، مسمی را نیز نخواهیم شناخت؛ لذا این اسم (نور اول) وجه‌الله است. نور اول که اسم است، مسمی را به ما معرفی می‌کند که از این حیث معرفةالله است. این اسم حقیقتی است که خدا را معرفی می‌کند و حقیقت معرفةالله است‌ در نتیجه دین‌الله است. از جهتی این اسم او را نشان می‌دهد و از این حیث آیةالله است. این اسم عظیم ترین آیهٔ الهی است‌ لذا از این جهت آیةالله‌العظمی است. از آن‌جا که بین این اسم و خداوند حجابی نیست؛ از این حیث جنب‌الله است. به همین ترتیب قدرةالله، یدالله، عین‌الله و... مفهوم پیدا می‌کند و این‌ها همگی به صورت اجمالی کلمات مختلفی هستند در بیان یک حقیقت. 🔹شناخت پروردگار به آیات است. اسم آیة خداوند است؛ نشان از آن بی نشان است و او را نشان‌دار هم نمی‌کند. او را توصیف و تعریف می‌کند اما وصف‌دار نمی‌کند. 🔹در روایات ما ظاهر بودن خداوند در عبارت [هو الظاهر و الباطن] دو معنا شده است: ۱- ظاهر به معنای غالب (خداوند بر کل عالم غلبه و چیرگی دارد) ۲- به معنای ظهور اسمی (خداوند با آیاتش برای مخلوق ظاهر می‌شود اما نه به ذات) 🔹مرحوم کلینی در ابتدای اصول‌کافی نوشته است من این کتاب را از آثار صحیح صادقین صلوات‌الله‌علیهم نقل کرده ام. مبنای متقدمین ما پیش از علامه حلی فقط بررسی سندی نبوده بلکه اگر روایت را به طور متعدد در کتب مورد اعتماد بزرگان شیعه می‌دیدند به‌آن روایت اطمینان می‌کردند و در واقع با قرائن و شواهد به‌این اطمینان می‌رسیدند که این روایت از امام صادر شده. 🔹علمای متقدم ما که به عصر ائمه هم نزدیک تر بودند، زهد و تقوا و علمشان نیز از ما بهتر بود، احاطه آن‌ها بر کتب و روایات بیش‌از ما بود و حساسیت و دقت بیشتری هم داشتند. 🔹اگر فرضاً موردی در کتاب شریف کافی باشد که با مبانی آیات و روایات سازگار نبوده و قابلیت توجیه نداشته باشد، ما نیز آن را اخذ نمی‌کنیم. در چنین مواقعی حتما به سندها و دلالت‌ها توجه می‌شود. 🔹آیات حقیقت امام هستند. کلمه "هو" خدا نیست. اگر کلمه هو که به شکل حروف در آمده، خودش تنزل یافتهٔ وجود و حقیقتی باشد، یعنی هاء و واو هر کدام گویای یک مخلوق عظیم باشند، آن مخلوق عظیم نیز اسم است. همانطور که کلمات اسم هستند، حروف هم اسم هستند و در کنار هم قرار می‌گیرند و کلمه را تشکیل می‌دهند. 🔹سیر فلاسفه این است که در مباحث با عقل جلو می‌روند بلغ ما بلغ، و معتقدند که به هرجا رسید درست است. متکلمین می‌گویند ما مطالب را از شرع اخذ می‌کنیم و آن‌ها را با عقل می‌سنجیم. 🔹ما مطالب را از شرع می‌گیریم و برای ما حجت است، حال اگر دلیل عقلی یافتیم خوب است، نیافتیم هم مشکلی نیست. دین خدا مافوق عقل است و آن را با عقل نمی‌سنجیم. ما کلام اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم را می‌گوییم نه علم کلام را. @maktabvahy_fazel
💠ریشه های شناخت خدا | جلسه دهم 💠 🎙فایل صوتی : ❓ آثار کسب معرفت خدا چیست؟ چگونه بفهمیم به معرفت خدای تعالی رسیده‌ایم؟ ❓ آیا اصل حرکت امام حسین علیه السلام برای احیای نماز بود؟ مشکل اصلی اباعبدالله علیه السلام با یزید ملعون فسق او بود یا کفر او؟ ❓ چه سطحی از معرفت الله برای رستگاری انسان مطلوب است؟ : 🔹نور اول خودش حقیقت شناخت خداوند است. از حیثی که اسم مکنون در آن حقیقت گذاشته شده باب الله است و از حیثی هم محل شناخت اوست (السَّلَامُ عَلَى مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ) 🔹عالَمی که ما در آن هستیم(دنیا)، عالم سبب و اسباب است. برای کسب معرفت الهی در این عالم، هیچ چاره ای جز استفاده از اسباب نداریم. از جمله مهم ترین این اسباب که حصول معرفة الله را مهیا می‌کند، عقل و فطرت هستند. 🔹عوالم قبل از دنیا هم به صورت علت و معلولی(البته به اصطلاح عرفی، نه فلسفی) بوده اند؛ مانند عالم فتح و انفتاح، و یا شرح و انشراح.... . 🔹تنها طریق در عالم اسباب برای پی بردن به وجود صانع، عقل است. فطرت نیز همان اقرار قلبی ما بر این است که آن صانع، فقط الله است. 🔹عقل و فطرت تفضلاً به نوع بشر داده شده و برای هدایت و رستگاری لازم اند البته کافی نیستند. (كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى اَلْفِطْرَةِ) 🔹برای حاصل شدن معرفت‌الله نوری در دار سبب و اسباب، باید شخص به معرفت عقلی و معرفت فطری رسیده باشد تا مستعد دریافت آن معرفت‌الله نوری و ریشه‌ای (که در حقیقت امام است) بشود. معرفت اللهی که حصول آن ما را به نور اول متصل می‌کند با قلب است (رؤیت قلبی یا رؤیة‌الله)، عقل و فطرت از مهم ترین اسبابی هستند که مقدمات حصول این سطح از معرفت را مهیا می‌کنند اما کافی نیستند و حتما باید با قلب و دل حاصل شود 🔹معرفت‌الله نوری: ریشه و ابتدای معرفت است. معرفت مطلوب همین است. معرفت عقلی و فطری هم که در دار اسباب هستند در سطوح خلقت به نور امام برمی‌گردند. در دار اسباب از معرفت نوری تعبیر به معرفت الله قلبی از نوع رؤیت(نه فطرت) می‌شود. 🔹اگر کسی حقیقتا به دریای نور وصل شود، علاوه بر اینکه خودش نیز نورانی می‌شود، معرفت و شناختی برای او حاصل می‌شود که نتیجهٔ آن، شیفته شدن و محبت نسبت به حضرت‌حق، و خضوع و خشوع در برابر عظمت پروردگار است. چنان‌که فرموده‌اند: ایمان همان چیزی است که اعمال آن را تصدیق می‌کند. 🔹اگر معرفت نوری در قلب شخصی حاصل شد، نتیجهٔ قهری آن این است که حتماً در برابر خداوند خاضع و خاشع می‌شود، البته اگر کسی در نماز خود خضوع و خشوع و حالت گریه داشته باشد لزوماً به معنای رسیدن او به معرفت نیست، زیرا شیطان نیز می‌تواند این موارد را القاء کند. جادهٔ معرفت‌الله و اعمال عبادی یک طرفه است! 🔹کسی که در مسیر معرفت الله نیست اما خضوع و اشک فراوان دارد، در واقع خودش را فریب می‌دهد. 🔹احکام و اخلاق محک خوبی و کمال اشخاص نیستند! از مسیر معرفت امام باید به احکام و اخلاق و حتی به سیاسات رسید، و دین را نباید با احکام تعریف کرد. درست است که احکام جزء دین هستند اما نباید دین را با نماز و روزه تعریف کرد. در بهشت دیگر نماز و روزه و زکات نیست درحالی که دین در جای خود ثابت است و دین الله، معرفة الله است که در امام خلاصه می‌شود لذا حقیقت دین امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه هستند. 🔹مدعیان «کسب معرفت الله با وجدان ذات الله!» مسیر باطل را می‌پیمایند و بر گفته‌ها و نظریاتشان اشکالات اساسی وارد است! 🔹هر مسئله ای پیرامون خداوند متعال گفته شود که نتیجه آن توضیح، خداوند را دارای اجزاء نموده یا شبیه به چیزی کند، قطعاً باطل است. 🔹اگر ما حقیقت امام که حقیقت شناخت اوست را وجدان کنیم، معرفت خداوند برای ما هم حاصل میشود. 🔹معرفت الله معرفت اسمی است، هر مخلوقی که اسم الله است دو حیث دارد: ۱- نبوده و بود شده پس دلالت بر صانع می‌کند ۲- نحوه مخلوقیت او تعریف از خداوند می‌کند. 🔹ورود به این مباحث به شکل صحیح، عظمت اهل‌بیت علیهم‌السلام را در قلب بیشتر و بیشتر می‌کند و یافتن این عظمت در قلب، همان معرفت الله است. @maktabvahy
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه یازدهم💠 🎙فایل صوتی : ❓چگونه بفهمیم به معرفت الله رسیده ایم و یا در این مسیر قرار داریم؟ ❓توضیح "محل معرفت‌الله" بودن امام و نیز این‌که امام خود معرفت‌الله است چیست؟ ❓مسأله اکمال دین و اتمام نعمت با نصب امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه در غدیر خم را چگونه با معرفت‌الله کامله و معرفت‌الله تامه توضیح دهیم؟ ❓امروزه چه نگاهی به دین باعث گسترش دین‌گریزی شده است؟ ❓دین را چگونه باید برای فرزندانمان و جامعه تعریف کنیم؟ : 🔹اگر کسی خدا را بشناسد شیفتهٔ او می‌شود و از آن‌جا که معرفت دارای درجات است، هرچه معرفت شخص به الله بیشتر شود محبت او به الله‌تعالی نیز بیشتر خواهد شد و این سیر ادامه‌دار است. ما به سوی معرفت‌خدا در حرکتیم نه به سوی ذات خداوند! 🔹معرفت‌الله که از حیثی در حقیقت امام است و از حیثی خود امام است، اضمحلال و زوال ندارد و نیز هیچ نقصی در آن وارد نمی‌شود. امام هیچگاه توقف و نزول ندارد. 🔹 اهل‌بیت علیهم السلام از ابتدای خلقت همواره خداوند را پرستش می‌کردند و لحظه‌ای از عبادت رب‌العالمین سستی نکرده‌اند و همیشه از همگان در پرستش خداوند پیشی داشته‌اند. این سیر در تمام عوالم وجود داشته. 🔹کسی که خداوند را بشناسد در برابر عظمت او جدای از توجه به بهشت و جهنم، خشیّت و خضوع نیز دارد. 🔹قلب ما باید به قلب حجت زمان متّصل شود. دراین صورت از طریق امام‌زمان به ائمه قبل و رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وآله نیز وصل می‌شود. آن‌گاه معرفت‌الله که در حقیقت رسول‌الله و ائمه صلوات‌الله‌علیهم هست به سوی ما جاری شده و به مقدار ظرفیت برای ما نیز حاصل خواهد شد. سپس خود حصول معرفت‌الله می‌تواند سبب توسعه ظرفیت ما شود. 🔹گناه و معصیت، توجه به دنیا و ایجاد غفلت های فراوان، بین ما و امام حجاب می‌شود که بدترین آنها گناهان‌کبیره و معصیت خداوند است. اینها باعث می‌شود دیرتر به امام برسیم یا حتی آن‌چه داریم را از دست بدهیم. 🔹امام دین است؛ اگر امام را با قلبمان بشناسیم دیندار می‌شویم. امام اسلام است؛ اگر در برابر امام تسلیم قلبی باشیم مسلمان حقیقی هستیم. 🔹خداوند حقیقت امام را حفاظت کرده است و هیچ‌گاه ظلمت و جهل در ایشان راه نمی‌یابد و آن وجود مقدس حصن حصین توحید است. 🔹دین خداوند امری ثابت است به این معنی که زوال و اضمحلال ندارد و هیچ نقصی در آن وارد نمی‌شود اما رشد دارد. شریعت تغییر پذیر است اما دین ثابت است. دین تمام پیامبران یکی بوده است اما شریعت‌ها با یکدیگر متفاوت بوده، همچنین از آنجا که رکود و نزول در ما راه دارد بنابراین چه ما باشیم چه نباشیم دین در جای خود باقیست و ما هیچ ربطی به دین نداریم. 🔹دین را با شریعت(نماز، روزه، جهاد...) نباید تعریف کرد بلکه شریعت را با دین باید تعریف کنیم و به عبارتی شریعت محصول دین خداوند است. 🔹مسئولیت‌ها و احترام‌ها در جای محفوظ است، اما بجز معصومین صلوات‌الله‌علیهم هیچ‌کس را نباید وجهه دین دانست. وجه‌الله امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه است. 🔹اگر کسی خود را وجههٔ دین قرار دهد و بگوید قبول داشتن من دین است و خود را در جایگاهی قرار دهد که بر همگان لازم باشد از او اطاعت کنند، دین ندارد و تمام گمراهی است. 🔹اگر کسی که قرار است والی شود، فقیه و باتقوا هم باشد بسیار خوب است. اما اگر کسی که والی شده، ادعا کند من ولیّ هستم، محلّ اشکال است. باید توجه کنیم هیچ بدعت‌گذاری نیست که برای بدعتش دلیلی (باطل) نداشته باشد. 🔹کسانی‌که دینشان را از شخصیت‌ها می‌گیرند با همان شخصیت‌ها هم نابود می‌شوند اما کسی که دین را از اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم می‌گیرد کوه‌ها جابه‌جا می‌شوند اما دین او پابرجا می‌ماند. @maktabvahy_fazel
💠 ریشه های شناخت خدا | جلسه دوازدهم💠 🎙فایل صوتی : ❓توضیح عبارت قرآنی کُلَّ یَومٍ هُوَ فی شَأنٍ چیست؟ ❓آیا ذات خداوند ظاهر شدنی است؟ ظاهر شدن خداوند به چه صورت است؟! ❓اهل تصوف بهشت و جهنم را چگونه توصیف می‌کنند؟ ❓انحراف کسانی‌که قائل به مقام احدیت و واحدیت در ذات خداوند شدند چیست؟ ❓آیا ما به اجبار به این دنیا آمده‌ایم؟ : 🔹 حقیقتی که در آن دگرگونی رخ داده با‌شد یا امکان رخداد دگرگونی در آن باشد، الله نیست! 🔹هر مطلبی که در نتیجهٔ تحلیل و بررسی آن خداوند متعال دارای جزء یا شبیه شود قطعا باطل است. 🔹بر اساس مبانی ابن عربی و نیز فلاسفه، کلمه مخلوق وجود ندارد و اهل تصوف و فلاسفه تنها برای هماهنگ شدن ظاهری با آیات و روایات از کلمه خالق و مخلوق استفاده می‌کنند. در تفکر فلسفی فقط علت و معلول داریم. در نظر ابن عربی ذات خداوند است که ظاهر شده! 🔹طرفداران ابن عربی بر اساس این مبانی نتیجه می‌گیرند که هر چه پرستیده شود، خدا پرستش شده زیرا تمام مخلوقات، ظهور او هستند! آنگاه دلیل جهنم رفتن بت پرستان را انحصار آنها در پرستش بت می‌دانند! و پس از مدتی همان بت پرست نیز راهی بهشت می‌شود زیرا خود او هم ظهور خداوند است! بماند که خود جهنم نیز در نظر آنها چیز دیگری‌ست. 🔹اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم در برابر تفکرات سخیفی که نتیجه‌اش پرستش امامان بود با قطعیت ایستادگی می‌کردند و برای قائلین این مطالب به بدترین عذاب‌ها در دنیا و آخرت اخطار می‌دادند. 🔹خلق اول به تمام معنا زیباست و درواقع تمام نیکی ها و خیرات توسط خداوند خلق شده است. اما این حقیقتِ مخلوقی، به هیچ وجه اشتراکی با ذات پروردگار ندارد. 🔹دین ما دین تسلیم است. کسی نباید از سوی خودش جعل حکم کند و یا بر اساس احساسات عمل کند. برای مثال، کسی که دانست زمین کربلا از کعبه بالاتر است نمی‌تواند به سوی کربلا نماز بخواند. دستور بر نماز خواندن به سوی کعبه صادر شده و ما تسلیم ائمه صلوات‌الله‌علیهم هستیم. 🔹آن‌چه که انسان در آن شک داشته باشد، عقیده محسوب نمی‌شود؛ لذا کسی که خداوند را انکار کند با کسی که درباره الله شک داشته باشد، در اقرار نداشتن به خداوند یکی هستند. در آن‌چه مأمور به شناخت آن هستیم و لازم است اعتقاد ما باشد، باید به حالت اطمینان برسیم. 🔹جایگاه خوف و رجاء در رابطه با عملکرد شخص است نه اعتقادات او، یعنی نسبت به انجام اعمال و وظایف، میزان اخلاص و تقوا، تسلیم بودن و رضایت داشتن خداوند از او، خوف و رجاء داشته باشد، اما در باب عقائد باید اطمینان صددرصد داشته باشیم و گرنه شک حاصل می‌شود و ایمان نیست. 🔹با این‌که اجمالاً می‌دانیم افراد منحرف در مجالس اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم، حوزه های علمیه و دستگاه های حکومتی نفوذ کرده‌اند ولی ما باید نسبت به کسانی که اظهار ایمان می‌کنند خوشبین باشیم. اما اگر از شخصی علائمی ظاهر شد که مبانی محکم دینی ما را زیر سؤال برده یا نسبت به اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم جسارت شود، جای شک و نگرانی است. 🔹این نوع افراد اصلاً در مقام بیان عظمت اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم نیستند؛ بلکه به دنبال توضیح و توجیه اعمال برخی اشخاص، حاضرند تمام مقدسات عالم را زیر و رو کنند! و گذشته از این به عظیم ترین مخلوقات یعنی رسول‌الله و امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیهماوآلهما بی احترامی و جسارت می‌کنند! 🔹کسی گمان نکند ما لیاقت داشته‌ایم که امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه از مقام قرب الهی به این دنیا تشریف بیاورند و بر ما حکومت کنند. حتی اگر تمام مردم زمین پیامبر هم بودند شأن امیرالمؤمنین صلوات‌الله‌علیه بالاتر از این بود که برای آن‌ها به زمین بیایند. ورود ائمه‌اطهار صلوات‌الله‌علیهم از عالم بالا به این دنیا تفضل الهی و بر مبنای حکمت خداوند است. 🔹 اهل‌بیت صلوات‌الله‌علیهم به اذن الهی و با پذیرش خودشان از عرش به فرش آمدند و با ورود ایشان به عالم ملک و قبول لباس بشری، احکام بشر بر آن‌ها جاری شد اما به‌گونه‌ای که با نورانیت آن‌ها در تضاد نباشد. @maktabvahy_fazel