فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگفت:
در آخرالزمان انقدر به بلا دچار میشوید که بفهمید تنها نداشتهتان
مهدی (عج) است.
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین ویدئوکلیپ مداحی ساخته شده با هوش مصنوعی در ایران
محمدحسین پویانفر با همکاری واحد هوش مصنوعی استودیو هنرپویا خواند!
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran
💠لزوم تناسب مسئولیت و ایمان (آبگیره و طناب)
🔸آیت الله حائری شیرازی (ره) :
🔹هر کس مشکلاتش بیشتر است، باید ایمانش هم قویتر باشد تا بتواند از عهدۀ مشکلات برآید. وقتیکه از چاه آب میکشید، هرچه ظرفتان بزرگتر باشد، باید طناب هم ضخیمتر، تابیدهتر و محکمتر باشد.
استقامتِ طناب، بهمنزلۀ ایمان انسان است و آبگیره، مانند مشکلات. آنکس که میخواهد مشکلات بیشتری تحمل کند، باید بند ایمانش هم محکمتر باشد تا بتواند مشکلات را بکِشد. کسی که فرمانده پانزده نفر است، باید قویتر از کسی باشد که عضو این پانزده نفر است و آنکس که میخواهد فرمانده صد نفر باشد، باید ایمانش هم بیشتر از آن کسی باشد که فرمانده پانزده نفر است.
📚کتاب تمثیلات اخلاقی، ج ۱ ، ص ١۵
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran
کلیپ صوتی | داستان اولین مرگ بر آمریکا - Khamenei.ir.mp3
1.79M
🎙داستان اولین مرگ بر آمریکا
رهبر انقلاب: بعضیها میگویند «مرگ بر آمریکا» میگویید، آمریکاییها با شما دشمنی میکنند؛ من میگویم نه، در آن روزی که آمریکاییها دشمنی را شروع کردند یعنی در ۲۸ مرداد، در ایران هیچ کس مرگ بر آمریکا نمیگفت امّا آنها ضربهی خودشان را زدند؛ بعد که ضربه زدند در ۱۶ آذر همان سال دانشجوها در دانشگاه تهران گفتند مرگ بر آمریکا؛ مرگ بر آمریکا یادگار شانزدهم آذر است؛ از آن وقت گفته شد مرگ بر آمریکا.» ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran
*در زمان ناصرالدین شاه قاجار پیرمردی کنار رودخانه ای آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را می گذراند*
*پیرمرد یک گاو ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و تعدادی مرغ داشت که درآن زمان وضع مالی خوبی بود*
*روزی دزدی سوار خر خود بود که چند شتر و چند کیسه طلا را دزدیده بود و برای فرار از دست سربازان شاه به کلبه پیرمرد رسید*
*دزد به پیرمرد گفت:*
*می خواهم از رودخانه گذر کنم و اگر تو برای من یک پل درست کنی یک کیسه طلا به تو می دهم*
*پیرمرد که چشمش به کیسه طلا افتاد به رویاهایش فکر کرد که با فروختن طلاها خانه بزرگی درشهر می خرد و ثروتمند زندگی می کند*
*برای همین قبول کرد*
*از فردای آن روز پیرمرد شروع به ساختن پل کرد*
*درختان خرمای خود را برید تا برای ساختن ستون های پل از آنها استفاده کند*
*روزها تا دیر وقت سخت کار می کرد و پیش خود می گفت دیگر به کلبه و آسیاب و حیوانات خود نیاز ندارم*
*پس هر روز حیوانات خود را می کشت و غذاهای خوب برای خود و دزد درست می کرد*
*حتی در ساختن پل از چوبهای کلبه و آسیاب خود استفاده می کرد*
*طوری که بعداز گذشت یک هفته ساختن پل ؛ دیگر نه کلبه ای برای خود جا گذاشت نه آسیابی*
*به دزدگفت پل تمام شد و تو می توانی از روی پل رد بشی*
*دزد به پیرمرد گفت من اول شترهای خود را از روی پل رد می کنم که از محکم بودن پل مطمئن بشوم و ببینم که به من و خرم که کیسه های طلا بار دارد آسیب نزند*
*پیرمرد که از محکم بودن پل مطمئن بود به دزد گفت تو بعد از گذشتن شترها خودت نیز از روی پل رد شو که خوب خاطر جمع بشوی و بعد کیسه طلا را به من بده!*
*دزد بلافاصله همین کار را کرد و به پیرمرد گفت وقتی با خرم از روی پل رد شدیم تو بیا آن طرف پل و کیسه طلا را ازمن بگیر*
*پیرمرد قبول کرد*
*و همانطور که دزد نقشه کشیده بود اتفاق افتاد*
*وقتی در آخر دزد با خر خود به آن طرف پل رسید پل را به آتش کشید و پیرمرد این سوی پل تنهای تنها ماند*
*وقتی سربازان پیرمرد را به جرم همکاری با دزد نزد شاه بردند ناصرالدین شاه از پیرمرد پرسید جریان را تعریف کن!*
*پیرمرد نگاهی به او کرد و گفت همه چی خوب پیش می رفت*
*فقط نمی دانم چرا وقتی خرش از پل گذشت*
*شدم تنهای تنهای تنها*
*ضرب المثل خرش از پل گذشت از همین جا شروع شد*
*برگرفته ازکتاب دزدان قاجار*
🔰*نتیجه:*👇🏻
*توی زندگیت حواست باشه خر چه کسی رو از پل رد می کنی*
✅🌷 اطلاعیه و دعوتنامه🌷✅
ششصدوپنجاه و پنجمین جلسه هفتگی مکتب برگزار میگردد
✍موضوع: نشست صمیمانه ذاکران و شاعران گرانقدر مکتب ذاکران با موضوعات
🔰چه انتظاری از مکتب ذاکران دارید؟
🔰نقش و وظیفه ما در رشدوبالندگی مکتب چیست؟
⏰ زمان: یکشنبه۱۸ آذرماه از نماز مغرب و عشاء
👌لطفا رأس ساعت مقرر در جلسه حضوریابید
🕌 مکان: مسجد امام هادی علیه السلام
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran