زمینه، غریبی.mp3
زمان:
حجم:
3.6M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#زمینه
🔹غریبی🔹
قطره قطره اشکه چشم، گریه گریه خونه دل
ذره ذره آب شدی، از غمت گریونه دل
غریبی آقا حتی تو شهر پیمبر
غریبی موندی تو بی یار و یاور
غریبی حتی بین لشکر ای وای
غریبی حتی پیش همسر ای وای
باور این چقد سخته که همسر تو، به تو سَمّ بده
اونی که همدم هر دمه، زهر جفا به آدم بده
«غریبی تو، تنهایی مثه حیدر
آغوشش رو واسه تو، وا کرده حالا مادر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خاطرات کودکی از خیالت میگذره
آتیش روی دلت، غصههای مادره
آخه میدیدی شعله شعله، بیقراره
میدیدی گریه گریه هی میباره
میدیدی تو کوچه یاری نداره
میدیدی رد خون روی دیواره
صدای خسته و لرزونش، همیشه توی گوشِته
غم نگاه معصومشه که عمریه رو دوشِته
«غریبی تو، تنهایی مثه حیدر
آغوشش رو واسه تو، وا کرده حالا مادر»
شاعر: #سیدعلیرضا_شفیعی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
•┈┈••✾••┈┈•
✅ مکتب ذاکران فاطمی اراک
@zakeranfatemi_admin
نوحه؛ حی علی العزا.mp3
زمان:
حجم:
1.35M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#نوحه
🔹صبر مظلوم🔹
چه صلحی، چه دردی، عجیب است!
مگر بی زهیر و حبیب است؟
خدایا امامم غریب است!
خدایا، خدایا
مدینه ببین، کربلا برپا شد
مدینه، امامم تک و تنها شد
آه از این غم، مولای من حسن
ای مولایِ تنهای من حسن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مدینه پر از یادگار است
پر از کوچۀ سرد و تار است
شهیدش بدون مزار است
خدایا، خدایا
چه شهری، چه داغی از آن برجاماند
درِ خانهات را... دلت را... سوزاند
غصّهها را، میدانم ای حسن
در کنارت، میمانم ای حسن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خداحافظ ای صبر مظلوم!
کریمِ امامان معصوم
تو رفتی از این شهر مسموم
حسن جان، حسن جان
تو رفتی و ما با حسینت ماندیم
سر نی به یاد تو قرآن خواندیم
چون حسینت، مولایی ای حسن
روز موعود، میآیی ای حسن
شاعر: #علی_مؤیدی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
•┈┈••✾••┈┈•
✅ مکتب ذاکران فاطمی اراک
@zakeranfatemi_admin
واحد؛ مرهم.mp3
زمان:
حجم:
1.58M
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#واحد
🔹مرهم🔹
من موندم و غصه و عزا و ماتم
جز گریه نداره زخم این دل مرهم
جز گریۀ هر شبم ندارم یاری
حتی توی خونه هم ندارم محرم
غمگینتره از گریهها لبخندم
من زیر عبا هم زره میبندم
غم دیده دل بی پناه و تنها
هم از یاران و هم از دشمنها
آه از این مردم که منو آزردن
سجاده رو از زیر پای من بردن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از کوچه نمیگم کوچهمون محشر بود
از در نمیگم که شعلهها از در بود
ای گریهکنا روضۀ من اون لحظهس
که دستای من تو دستای مادر بود
من بودم و غم بود و آه مادر
آتیش میگیرم از نگاه مادر
اون چادر خاکی دلیل آهم
من کشتۀ اون روضۀ جانکاهم
یک عمره که قلبمو شکسته این درد
دستم نرسید به دستای اون نامرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حالا منم و یه دنیا اشک ناگاه
چشمم که میافته به حسین میگم: آه
حالا منم و یه دنیا داغ حسرت
لا یوم کیومک اباعبدالله
از کرب و بلا من ندارم سهمی
حال دلمو یا حسین میفهمی
داری میبینی آه حسرتهامو
باید ببری این امانتهامو
تو کربوبلا کنار تو بودم کاش
از روی همون نیزه به یاد من باش
شاعر: #رضا_یزدانی
نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
•┈┈••✾••┈┈•
✅ مکتب ذاکران فاطمی اراک
@zakeranfatemi_admin
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹سحرهای اشتیاق🔹
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
خیل ملک مقابلشان سجده میکنند
اینها خدا نیاند و لیکن خداییاند
هر کس که میرسد سر اطعام میبرند
فرقی نمیکند که فقیران کجاییاند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
اینها همان مقدمۀ آشناییاند
صدها هزار مثل سلیمان در این حرم
مشغول لحظههای شریف گداییاند
سوگند میخوریم که پروانه زادهایم
همسایۀ قدیمی این خانوادهایم
تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز میکند دل ما تا حریم تو
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
وقتی که میوزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمدهست
آن آشنای کوچهنشین قدیم تو
قرآن بیبدیل، حروف مقطّعه!
کی میرسم به فهم الف لام میم تو
سوگند میدهیم خدا را در این سحر
بر پینههای رحمت دست کریم تو
ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود
در خانۀ فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بیصلح تو قیام مُحَرم نمیشود
تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قالها به فدای سکوت تو...
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
•┈┈••✾••┈┈•
✅ مکتب ذاکران فاطمی اراک
@zakeranfatemi_admin
🌺 به بهانه دوشنبه های امام حسنی🌺
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹سحرهای اشتیاق🔹
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
خیل ملک مقابلشان سجده میکنند
اینها خدا نیاند و لیکن خداییاند
هر کس که میرسد سر اطعام میبرند
فرقی نمیکند که فقیران کجاییاند
یک «السلام» و یک «و علیک السلام» سبز
اینها همان مقدمۀ آشناییاند
صدها هزار مثل سلیمان در این حرم
مشغول لحظههای شریف گداییاند
سوگند میخوریم که پروانه زادهایم
همسایۀ قدیمی این خانوادهایم
تو آسمان جودی و ما یا کریم تو
پرواز میکند دل ما تا حریم تو
احساس میکنم به تو نزدیک میشوم
وقتی که میوزد سر راهم نسیم تو
وقت کرامت است که از راه آمدهست
آن آشنای کوچهنشین قدیم تو
قرآن بیبدیل، حروف مقطّعه!
کی میرسم به فهم الف لام میم تو
سوگند میدهیم خدا را در این سحر
بر پینههای رحمت دست کریم تو
ما را همیشه سائل دست شما کند
ما را به زیر پای شما خاک پا کند...
آنکس که پیش پای شما خم نمیشود
در خانۀ فرشته هم آدم نمیشود
آقای من بدون توسل به نام تو
حالی برای توبه فراهم نمیشود
دست مرا بگیر و به سمت خدا ببر
چیزی که از بزرگیتان کم نمیشود
آرامش تو باعث طوفان کربلاست
بیصلح تو قیام مُحَرم نمیشود
تا کربلا رسید صدای سکوت تو
این قیل و قالها به فدای سکوت تو...
📝 #علی_اکبر_لطیفیان
📗 #فصل_کرامت
✅مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔@maktabzakeran
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹بهار دل ما🔹
این کیست که آقای جوانان بهشت است؟
نامیست که بر کنگرۀ عرش نوشتهست
از نور محمّد تن این پاک سرشت است
عطر نفسش رایحۀ بال فرشتهست
امشب شب رویش، شب میلاد بهار است
از جذبۀ این جلوه، فلک آینهزار است
امشب نظر ساقی این میکده عام است
آیینه بیارید که این جلوه مدام است
نور است و نوید است و درود است و سلام است
ماه است و تمام است و امیر است و امام است
ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت!
ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت!
بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد
چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد
پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟
جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد
تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد
پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد
نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته
تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته
زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته
احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته
کای نور دل و دیدهام ای جان و تن من!
جانم حسن من، حسن من، حسن من!
مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید
در راه وفای حسنم کم مگذارید
نور دل من آمده، آیینه بیارید
گر اهل ولایید، به او دل بسپارید
عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد
در روز شفاعت ز شفیعان شما باد
ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن
ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن
خورشید فلک نیست به مانند تو روشن
عالم شده از صورت دلبند تو روشن
لبخند بزن غنچۀ تو تازهترین است
چون حُسن تو در عرش پر آوازهترین است
مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود
از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود
روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود
دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود
شادی پیمبر، همه جان و دل مولا
روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا
این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است
آری حسن است این که نخستین گل باغ است
ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است
بازار دلافروزی عالم ز تو داغ است
تا باد جهان مست میِ جام حسن باد
تا باد، بهارِ دل ما نامِ حسن باد
📝 #محمدسعید_میرزایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💠 مکتب ذاکران فاطمی اراک
🆔 @maktabzakeran