✍ درباره ی سفر ریس جمهور به خراسان شمالی و سهم صفر دانشگاهیان!
سفر رئیس دولت چهاردهم به استان محرومِ خراسان شمالی، امید عموم را برای توجه بیشتر دولت نسبت به عدالت ملی زنده کرد.
همزمان با این سفر پروژه تصفیه خانه پساب بجنورد و ۱۵۰۰ مسکن ملی (از یادگاریهای دولتِ شهید) افتتاح گردیدند، و برای دو سال آینده نیز مجموعا ۳۵ هزار میلیارد تومان بودجه جهت پروژه ها مصوب شد.
اما مایه ی تاسف رویکرد دولت نسبت به دانشگاههای استان بود! در این خصوص، نقدهای جدی بر این سفر وارد است.
اول اینکه متاسفانه، علیرغم تاکیدات دولت بر برجستگی نقش دانشگاهیان در کشور، وزیر محترم علوم غایب بزرگ سفر بودند. دوم اینکه، سهم دانشگاههای استان از اعتبارات این سفر ۳۵ همتی، صفر بود! سوم اینکه حتی رییس دانشگاه مادر استان هم به جلسه ی نخبگان ریاست جمهوری دعوت نشده بود.
از وزیر محترم علوم باید پرسید که آیا جمعیت ۳۰ هزار نفری دانشجویان استان خراسان شمالی، لایق حضور یک وزیر، یک ریال، یا حتی سخنرانی یک رییس دانشگاه نبودند؟!
اینکه دانشگاههای استان درگیر کمبود خوابگاه، سرویس ایاب ذهاب، کلاس درس و ارزاق دانشجویی باشند، ولی کوچکترین دغدغه ای از سوی رییس و وزیر دولت، و حتی استاندار و نمایندگان مطرح نشود، مایه ی ناامیدی است و مخاطرات شدیدی در پی خواهد داشت.
امید آنکه در این سیاست سوال برانگیز، بازنگری جدی صورت گیرد.
جواد راد- هیات علمی دانشگاه بجنورد
به مناسبت سالروز شهادت سردار بخشی از مقدمه ی کتاب "نامیرا" نوشته اینجانب را تقدیم میکنم:
[...] سلیمانی که در ابتدا برای بسیاری ناشناخته بود، بیش از همه در جریان مبارزه با داعش مورد توجه عموم قرار گرفت؛ اما این فقط بهمثابه قلهی کوه یخ برای او بود. ژنرال استنلی مک کریستال، رئیس سابق فرماندهی عملیات ویژه مشترک ارتش ایالاتمتحده در عراق، او را بهعنوان یک «استاد پشت پردهی سیاست» توصیف کرد که «درخشش، اثربخشی و تعهد او به کشورش» باعث گسترش نفوذ ایران در غرب آسیا برای چندین دهه شده بود.
در رسانههای غربی، شخصیت «زورو مانند» او نامهایی چون «فرماندهی در سایه»، «شوالیه تاریکی» و «آقای مشکلگشا» را برای او به ارمغان آورده بود. سلیمانی آنقدر قدرتمند بود که در سال 2017 در مجله تایمز در فهرست 100 نفر اول مؤثرترین افراد جهان قرار گرفت و کِنت پولاک، تحلیلگر سابق سازمان سیا، او را به «جیمز باند، اروین رومل و لیدی گاگا» همگی در یک فرد تشبیه کرد.
ایرانیان نیز از هر قشری او را ستایش میکردند. حاج قاسم از نظر رهبر انقلاب همچون فرزندی عزیز، «رفیق خوشبخت» و یک «شهید زنده» بود که لیاقت دریافت بالاترین نشان نظامی ایران، یعنی ذوالفقار را داشت. در تاریخ معاصر ایران، شهرت او در میان مردم عادی ایران بهقدری بالا بود که مجله نیوزویک در سال 2018 او را حتی محبوبتر از رئیسجمهور وقت ایران معرفی کرد. بر این اساس، تقریباً 80 درصد ایرانیان شخصیت او را «بسیار مطلوب و تا حدودی مطلوب» میدانستند.
او در خاورمیانه نیز مشهور بود. در لبنان، سید حسن نصرالله، رهبر جنبش حزبالله، او را «دوست عزیز ما» و «برادر عزیز» میخواند که نه تنها یک «متخصص نظامی» بلکه یک شخصیت جامع بود و «در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و امنیتی اطلاعات وسیعی داشت». در سوریه، بشار اسد تقریباً در تمام دوران جنگ داخلی کشورش به کمک سلیمانی متکی بود و آن دو، آنقدر به هم نزدیک بودند که وقتی اسد در خرداد 1398 بدون اطلاع قبلی از تهران بازدید کرد، نه وزیر امور خارجه ایران، بلکه سردار سلیمانی ترتیب این سفر را داده بود. هنگامی که پدر سلیمانی در سال 1397 درگذشت، بشار برای مراسم او دسته گلی فاخر فرستاد که نشان دهنده پیوند شخصی بین آن دو بود. او به قول کنت پولاک در مجله تایم، «بهطور همزمان فرمانده نظامی، دیپلمات ارشد و مدیر کمکرسانی ایران در منطقه بود.»
صعود تدریجی سلیمانی به کانون توجهات نظامی و سیاسی غرب آسیا که در بسیاری از موارد او را با اسرائیل و ایالاتمتحده روبرو میکرد، سردار را به آنتاگونیست (یا همان ضدقهرمان کامل) در گفتمان غربی تبدیل کرد. کمتر صحبتی از خاورمیانه و سیاست ایران میشد که نام سلیمانی در آن نباشد. لذا سیاستمداران آمریکایی و اسرائیلی آشکارا از نیت خود برای ترور او در اوایل سالهای دهه 1390 سخن میگفتند. سرانجام در دیماه 1398 بود که ارتش ایالاتمتحده به دستور شخص رییسجمهور آمریکا، کاروان سلیمانی را در عراق مورد حمله تروریستی قرار داد و او را در کنار ابومهدی المهندس، همرزم عراقیاش، به شهادت رساند. این ترور منجر به طغیان افکار مردمی در خاورمیانه و نگرانی مهمی در کل جهان شد. [...]
۱/۲
صرف نظر از جنبه عاطفی و احساسی ترور سردار سلیمانی، شهادت او، به قول فردریک کِمپ از شبکه ی سی ان بی سی، بهعنوان «ضایعهای غیرقابلجبران برای ایرانیان» تلقی شد. ظرفیتی که او در طی سالها ممارست برای خودش ساخت، حاج قاسم را تبدیل به مردی همهفنحریف برای رهبری ایران کرده بود. او تقریباً با هر سیاستمداری که به ایران متمایل بود، پیوندی ناگسستنی برقرار کرده بود. این ویژگی تا حدی برجسته بود که در یک بازه زمانی، کشوری همچون ایالاتمتحده نیز خود را در مشارکت با او در جریان نبرد با القاعده در افغانستان و داعش در عراق دیده بود. در واقع در بسیاری از مواقع که موضوع امنیت غرب آسیا در میان بود، سردار، حضور خود را بهعنوان مردی ضروری به اثبات رسانده بود. سؤالی که در این مجال پرسیده میشود این است که قاسم چگونه خود را از یک خانواده روستایی ساده به بالاترین ردههای رهبری ایران رساند و به ستاره برجستهی سیاست غرب آسیا تبدیل شد. به عبارت دیگر، برای اینکه فردی، یک استراتژیست درخشان و در عین حال باابهت باشد و مثل سلیمانی در سیاست مسلمانان بدرخشد، به چه ویژگیهایی نیاز دارد؟
هرچند قاسم سلیمانی در آزمونهای استعدادیابی شرکت نکرده بود (یا حداقل اطلاعات رسمی در این خصوص در دست نیست)، اما به نظر میرسد او از سه توانمندی خاص شخصیتی بهره میبرد: ضریب شناختی بالا (آیکیو)، ضریب هیجانی بالا (ای کیو) و ضریب معنوی بالا (اس کیو). این ویژگیها که ریشهی آن را در کودکی و تربیت سلیمانی میتوان یافت، به او این امکان را میداد که جنبههای مثبت دیگری مانند شجاعت، آیندهنگری، روحیه دینی، عدم تحزب، نوآوری و سرمایه اجتماعی فوقالعاده را در شخصیت خود ایجاد کند. البته این اتفاق یک شبه رخ نداد و باید تأکید داشت که تکامل چنین ویژگیهایی در شخصیت او در طول شش دهه مبارزهاش با جبر جغرافیا و سرنوشت رخ داد.
ممکن است در ابتدای کلام عجیب به نظر برسد، اما داشتن سطح قابل توجهی از هوش شناختی به سلیمانی این امکان را میداد که بهعنوان مثال در طول نبردهایش از شکستها و پیروزیها درس بگیرد و استراتژیهای کوتاهمدت و بلندمدتی طراحی کند که افراد معدودی در خاورمیانهی امروزی آن قابلیت را داشتند. بر همین اساس، او دقیقاً زمانی که کمبودها، بسیاری را فلج میکرد، یک نوآوری خارقالعاده نشان میداد و مشکل را برطرف میکرد.
از سوی دیگر، ضریب هوش هیجانی بالای او باعث شد توانایی درک و استفاده مثبت از احساسات خود و دیگران داشته باشد. همچنین، ضریب هوشی معنوی او، ظرفیت معنا بخشی به زندگی را در او ایجاد کرده و این قدرت را داده بود که خود را در ارتباط عمیق با خداوند دیده و از آن منظر، روابط خود را با افراد مدیریت و طبقهبندی کند.
چنین قضاوتی در مورد شخصیت حاج قاسم ممکن است اغراقآمیز به نظر برسد، اما همانطور که در ادامه این اثر نشان داده خواهد شد، سبک رهبری سردار واقعا همانقدر منحصر به فرد و شگفت انگیز بوده است و به راحتی نمیتوان روش او را در قالب نظریه های رایج سبک رهبری گنجانید. به عبارت دیگر، اگر مثلا هر کدام از سبکهای معمول رهبریِ دموکراتیک، کاریزماتیک، استبدادی، بروکراتیک، معاملاتی، خدمتگزار، و یا تحول گرا، بر ویژگیهای و رفتارهای خاصی از مدیران تمرکز دارند، نمونههای زیادی در زندگی سردار وجود دارد که ثابت می کند او به صورت هم زمان و ترکیبی همه ی این ویژگیها را داشته است. مشورت پذیری، فر شخصیتی، تحکم و اقتدار، پاداش دهی، خدمت گزاری و تواضع، قالب شکنی، و نگاه استراتژیک همگی از موارد پرتکرار در منش و عملکرد شصت ساله ی ایشان از کودکی تا شهادت بوده اند و بنابراین بیراه نیست بر اساس یافته های این کتاب، سبک رهبری سردار، سبک رهبری ترکیبی (یا به عبارتی اقتضایی) نامیده شود. [...]
ارادت- جواد راد
۲/۲
آقای عبدی (روزنامه نگار اصلاحطلب) در باره ی "خبر محدودیت ایتا برای روزنامه فرهیختگان"، گلایه کرده اند که چون ایتا فرهیختگان را محدود کرده، پس مردم حق دارند به آنها اعتماد نکنند (و مثلا ابزار بیگانه را استفاده کنند.)
ضمن آرزوی رفع محدودیت از فرهیختگان در ایتا، سوال از آقای عبدی و سایر دلسوزان این است آیا اینستاگرام و توییتر و ... که اکانتهای ضدصهیونیِ مردم خودشان و حتی عکس و تصویر سردار و سایر بزرگان مقاومت را محدود میکنند و از واتزاپ و غیره برای ردیابی و قتل مخالفانشان استفاده میکنند هم شامل همین قضاوت شما شده و باعث رویگردانی شما و دیگران از آن ابزار میشود؟ و آیا درباره ی این اقدامات آنها به خودشان یا به مردم هم گوشزد کرده اید (یا نه، بیگانه ی غربی امن تر است!؟)
خسروان دانند...
جواد راد
✍ آتش بس در غزه و برآورد نتایج جنگ
🔸بنظر میرسد جنگ ۷ اکتبر به روزهای پایانی خود نزدیک میشود و این سوال که نتیجه این نبرد یکساله چه شد، پررنگ می شود.
🔹 در پاسخ به این سوال و بطور کل تحلیل نتیجه ی یک جنگ، سه سطح خرد، میانی و کلان را میتوان لحاظ کرد.
🔹در سطح خرد معمولا به تلفات و خسارات طرفین پرداخته می شود. فلسطین شهادت ۵۰ هزار نظامی و غیرنظامی، و تخریب زیرساختهای وسیعی را شاهد بود و خسارتی حدود ۵۰ میلیارد دلار را متحمل شده است. اما اسراییل نیز وضعیت مطلوبی نداشته و بیش از ۱۵۰۰ کشته و ۱۰۰ میلیارد دلار خسارت را متحمل شده است. جبران این خسارات برای هر دو طرف سنگین خواهدبود.
🔹در سطح میانی، معمولا رسیدن به اهداف جنگی مد نظر است. در این خصوص، حماس بدنبال دفاع از سرزمین فلسطینیان و زنده کردن گفتمان فلسطین بود و اسراییل بدنبال حذف و خلع سلاح حماس، اشغال و البته بازگرداندن اسرای خود از طریق نظامی. به نظر میرسد فلسطینیان نتوانسته اند سرزمینی فراتر از غزه را آزاد کنند، اما در زنده کردن مسئله فلسطین، و بازگرداندن اسرای خود و مقاومت در برابر اسراییل موفق بوده اند. لذا از حیث اهداف، می توان گفت اسراییل (علیرغم حملات وسیع) در اهداف اولیه ی خود تعدیل زیادی انجام داده و اصطلاحا کوتاه آمده است (تخمین محافل داخلی ایشان ۹۵٪ تعدیل است!). البته در این میان، نمیتوان از وضعیت سوریه (و دسیسه ترکها) که اسراییل را از یک رقیب جدی رهایی داد، چشم پوشی کرد.
🔹در سطح کلان اما تبعات جنگ برای طرفین در درازمدت مدنظر قرار میگیرد. به نظر میرسد پس از این آتش بس، فلسطینیان مقاومت خود را جانانه توصیف خواهند کرد و دنیا اسراییل را هرچند توانمند در نیروی نظامی خواهد دانست اما بابت نسل کشی شدید برای سالها شماتت خواهد کرد. اسراییل که بیش از ۸۰ سال شاهد جنگ است، با جنگ اکتبر باز هم احساس ناامنی شدید کرده و مهاجرت و عدم سرمایه گذاری در آن افزایش خواهد یافت. تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار جمعیت فعال اسراییل مهاجرت کرده و دولت نتانیاهو بابت نسل کشی در عرصه ی بین الملل محکوم شده است. بنابراین اسراییل بیش از پیش دچار مشکلات داخلی خواهد شد. در عرصه ی بین المللی نیز، اسراییل در این جنگ بشدت شاهد کاهش سرمایه ی اجتماعی بود. آنها برای سالها از گفتمان هولوکاست سواستفاده میکرند و اکنون در چشم جهانیان خود باعث هولوکاستی دیگر شده اند. فلسطینیان نیز بطور کل، گفتمان مظلومیت را از آن خود کرده اند. این دو مورد، یعنی کسب جایگاه ظالم و مظلوم، مهمترین طنین را در سالهای پیش رو خواهد داشت.
نباید فراموش کرد که نوع روایت تمام این موارد نیز اهمیت فراوانی دارد...
جواد راد
برخی از نمایندگان سابق اصلاحطلب و تیم رسانه ی رییس جمهور کنونی در اصلاحات نیوز نوشته اند:
کوچک زاده، که مخالف پرداخت مالیاتش به لس آنجلس است، "یک ریال مالیات نمیپردازد!"
حال آنکه اگر "نیک" بنگرند، تمام ساکنین ایران، در خریدهای روزانه حدود ۱۰درصد مالیات ارزش افزوده را میپردازند که بعلاوه سایر مالیاتهای پنهان، روی هم رفته مبلغ هنگفتی نیز میشود!
امیدواریم ایشان در قانون نویسی و هدایت رسانه ای رییس جمهور، دقیق تر باشند و آقای کوچک زاده مودب!
اصولی بنگریم...
جواد راد
درباره ی سفر رییس جمهور به تاجیکستان و روسیه
سفر دکتر پزشکیان به تاجیکستان و روسیه که نشان از سیاست منطقه گرایی دولت دارد، حرکتی باارزش است.
منطقه گرایی، ضمن ایجاد ارتباطات مثبت و امنیت ساز با همسایگان، باعث تقویت بنیه ی فرهنگی و اقتصادی کشور، دربرابر فشارهای غرب خواهد بود.
پس از دولت، لازم است بخشهای علمی و اقتصادی کشور نیز متوجه این ظرفیتها گردیده و تعاملات را معنا بخشند.
جواد راد
✍ظهور ترامپ، تلاشی برای بازگشت به گذشته
علیرغم برخی پیش بینی ها، ترامپ مجدد به قدرت بازگشت و این بار با شدت و برنامه ای منسجم تر. سوال اینجاست که هدف و مسیر احتمالی تیم ترامپ چیست؟
جواب کوتاه، در شعار اصلی و اقدامات اولیه ی او و تیمش قابل مشاهده است. آنها بدنبال "بازگرداندن شکوه از دست رفته ی آمریکا" هستند (make america great again!). این "گذشته" ای که ترامپیستها بدنبال آنند شامل نهادها و سنتهایی میشود که به قوم اولیه ی حاکم بر ایالات متحده (یعنی سفیدپوستان انگلوساکسونِ پروتستان) قدرت و صلابت میداد. از نظر ترامپیستها، تمدن آمریکایی بدلیل رویکردهای مدرن و پست مدرنِ لیبرالی و جهانی، بسرعت در حال افول است و تنها با یک انقلاب محافظه کارانه (بخوانید فاشیستی) میتوان آن را نجات داد.
از همین رو، با تکیه بر عقاید فرهنگی، نژادی، مسیحی افراطی، و اقتصادی ملی گرایانه در پی اقدامات وسیعی هستند که نمونه ی آن، اخراج مهاجران، مخالفت با همجنس گرایی، خروج از معاهدات بین المللی هزینه بر، اخراج کارمندان و سبک کردن دولت، کسب قلمرو زمینی (کانال پاناما، گرینلند و حتی کانادا) و ... هستند.
اقدامات ترامپ، هرچند در نوع خودش جدید بنظر میرسد، اما نمونه ی قرن بیستمی آن یعنی هیتلر در آلمان در ذهن تاریخ دانان هست. هیتلری ها نیز بدنبال بازگرداندن شکوه ازدست رفته ی آلمان به نژادگرایی، گسترش قلمرو، اقتصاد ملی گرا و غیره دست زدند و نتیجه اش هم برای آلمان و جهان روشن است.
اینکه اینبار نتیجه ی این قیام راستگرایانه چه خواهد شد را باید به نظاره نشست. شاید ترامپیستها موفق شوند. اما اگر تاریخ معلم باشد، جز سالها کشمکش داخلی و نزاع ویرانگر با کشورها، و نهایتا شکست (یا حذف) ترامپ دستاورد چندانی رخ نخواهد داد.
جواد راد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ نکته ای درباره ی وضعیت جبهه ی صهیونستها
با توجه به برخی ناامیدی ها، یکی از مسائلی که در جبهه مقاومت باید مد نظر قرار گیرد، شدت و حجم جنگی است که رخ داده است.
نیروهای محور مقاومت در برابر یک رژیم کاملا مسلح با حمایت مستقیم ابرقدرتها، قرار گرفتند. طبیعی است که در چنین نبرد تاریخی و سنگینی، خسارات و شهادتها رخ دهد و اقتصاد و فشار روانی زیادی به جبهه مقاومت وارد شود، اما باید توجه کرد که جبهه طرف مقابل نیز خسارات و آسیب های اقتصادی،انسانی، و روانی و بین المللی خیلی جدی دیده است.
برخی به نحوی درباره ی محور مقاومت صحبت میکنند که انگار صهیونیستها هیچ آسیبی ندیده اند یا کمتر متاثر شده اند. در حالیکه آنها نه تنها در اهداف جنگی خود موفق نشدند، بلکه اقتصاد و اجتماع و سیاست داخلی آنها در معرض فروپاشی جدی قرار گرفته است و مهمتر اینکه در عرصه ی بین المللی گفتمان هلوکاست آنها، دیگر با گفتمان نسل کشی فلسطینیان جابجا شده است. صحبتهای بالا👆 از سوی مسوولین بالادست صهیونیستی، خود بیانگر شدت خسارت اسراییل است. حتی کمکهای مالی و نظامی ابرقدرتها هم برای خود آنها کمر شکن و آسیب زا بوده است (مثلا نظرسنجی ها یکی از دلایل شکست دموکراتها را حمایتشان از صهیونیسم اعلام میکند).
اینکه پس از ۸۰ سال اشغال، هنوز خیابانهای رژیم ناامنی جدی دارند و در جهانیان نیز، آنها را نسل کش و آپارتاید تشخیص داده، افق روشنی برای جبهه مقاومت دارد.
جواد راد
در تعاملات چه انتظاری از ترامپ باید داشت ؟
دونالد ترامپ در دوره ی اول خود، تعهد ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری از عربستان گرفت و اولین سفرش را به آنجا انجام داد. این دوره، بن سلمان فکر میکرد با همان مبلغ یا اندکی بیشتر میتواند از شر ترامپ در امان بماند. لذا پیشنهاد ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری (از پول مسلمانان) در آمریکا را ارائه کرد. اما پاسخ ترامپ جالب بود: اینبار ۱۰۰۰ میلیارد دلار میخواهیم...
این روند رفتاری میتواند به انتظار ما از ترامپ در بحث هسته ای کمک کند!