#فضای_مجازی ۱
🌺 #هدف
🔹اول از همه هدف خودتون رو از بودن در فضای مجازی روشن کنید.
🔸هدف می تونه یاد گیری باشه.
آگاهی از اخبار باشه.
دورهمی دوستانه باشه.
کسب مهارت باشه.
آموزش دادن باشه.
کار فرهنگی باشه.
🔹افرادی که بی هدف در فضای مجازی می چرخند،بسیار آسیب پذیر می شوند و در دام افراد یا کانالهای مخرب ضداخلاقی ،خرابکاری یا جاسوسی گرفتار می شوند.
حتی اگر این اتفاق هم برایشان نیفتد ، عمر ارزشمند خود را به بطالت گذرانده اند.
#مارال_پورمتین
#سواد_رسانه
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید .
این بنر رو برای همه بفرستید.👇👆
شبهای گرم تابستان با 👇
رمان
#تمام_زندگی_من
سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت بیست و پنجم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: مرزهای آزادی کلافه ش
#قسمت بیست و ششم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
خدا هم ایرانی است
تیر گروه دوم هم به سنگ خورده بود ...
من مهره پیاده نظام بازی شطرنج اونها نبودم ... شطرنجی که نمی دونستم شاه و وزیرش چه افرادی هستن ...
من توی این سه سال، به اندازه کل عمرم سختی کشیدم ... تلخی تک تک لحظه هاش رو فراموش نکرده بودم ... اما برای من مفاهیم عمیقی زنده بود ...
خودم وضعیت درستی نداشتم اما به شدت نگران اخبار ایران بودم ... اخباری که از شبکه های خارجی پخش می شد وحشتناک بود ... از طرفی هم شبکه های خبری ایران رو نمی تونستم ببینم ...
پرس تیوی هم ممنوع بود و اجازه پخش نداشت ... اخباری که از طرف خود ایران مخابره می شد، سانسور یا قطع می شد ... ما نمی تونستیم اون رو از روی ماهواره ببینیم ... و من مجبور می شدم اخبار ایران رو جداگانه از روی اینترنت دنبال کنم ...
برای من، تک تک اون روزها ... روزهای ترس و وحشت بود ... روزهایی که هر لحظه با خودم فکر می کردم؛ آخرین روزهای حکومت ایرانه ...
تا اینکه سخنرانی اون روز آقای خامنه ای پخش شد ... وقتی پای تریبون گریه کرد ... با هر قطره اشکش، من هم گریه می کردم ...
نمی تونستم باور کنم ... حکومت و انقلابی که روزهای آخرش رو می گذروند ... دوباره جان گرفت و زنده شد ...
به خصوص زمانی که دیوید میلیبند ، نخست وزیر وقت انگلستان گفت ...
- ما همه چیز را پیش بینی کردیم ... جز اینکه خدا هم یک ایرانی است ...
اون روز ... من از شدت خوشحالی ... فقط گریه می کردم ...
..سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#قسمت بیست و ششم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: خدا هم ایرانی است تیر گ
#قسمت بیست و هفتم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
جلوه تمام عیار دنیا
چند روز بعد دوباره اومدن سراغم ... این بار واضح برای معامله کردن بود ...
بهم گفتن که من یه زخم خورده ام ... و اگر باهاشون همکاری کنم یه تیر و دو نشانه ... هم انتقامم رو می گیرم و هم هر چی بخوام برام مهیا می کنن ...
کار، موقعیت اجتماعی، ثروت، جایگاه ... حتی اگر بخوام از لهستان برم و هر جای دنیا که بخوام زندگی کنم ... زندگی خودم و پسرم رو تضمین می کنن ... و دیگه نیاز نیست نگران هیچ چیزی باشم ...
در خواست هاشون رده بندی داشت ...
درجه اول، اگر فقط زندگیم رو تعریف کنم و اجازه بدم اونها روش مانور کنن و هر چی می خوان بگن ...
درجه دوم، همکاری کنم و خودم هم توی این سناریو، نقش بازی کنم ...
درجه سوم، خودم کارگردان این سناریو بشم و تبدیل به پرچم دار این حرکت علیه ایران بشم ...
و آخرین درجه، برائت از اسلام بود ...
اگر نسبت به اسلام اعلام برائت کنم و بگم پشیمون شدم... تبدیل به یه قهرمان بین المللی میشم ... بهم مدال شجاعت و افتخار میدن ... زندگیم رو چاپ می کنن ... ازش فیلم یا سریال می سازن ...
حتی توی سازمان ملل و مدافعان حقوق بشر بهم پیشنهاد جایگاه کاری کردن ...
به خاطر استقامتی که به خرج داده بودم ... و رد کردن تمام اون فرستاده ها ... حالا به یک باره ... قدرت، ثروت، شهرت ... با هم به سمت من اومده بود ... هر چقدر من، بیشتر سکوت می کردم و فکر می کردم ... اون ها برگ های بیشتری رو برای وسوسه و فریفتن من، رو می کردن ...
- من برای همکاری، یه دلیل می خوام ... شما کی هستید؟ و از این کار من چه سودی می برید که تا این حد براش خرج می کنید؟ ...
.سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: جلوه تمام عیار دنیا چن
#تحلیل_رمان
.
ای کاش ایمان ما و فرزندانمان هم به اندازه آنیتا قوی باشد، که بتوانیم فقط به خاطر سرافرازی یک کشور اسلامی و به خاطر سربلندی اسلام ، به راحتی به این همه پیشنهادهای وسوسه انگیز نه بگوئیم.
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✍️بی حجاب ها بیشترند ،
یا با حجابها ؟
الان وظیفه با حجابها چیه؟
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید .
این بنر رو برای همه بفرستید.👇👆
شبهای گرم تابستان با 👇
رمان
#تمام_زندگی_من
سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت بیست و هفتم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: جلوه تمام عیار دنیا چن
.
#قسمت بیست و هشتم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
دیوارهای دژ
- پیشنهاد خوبی نبود؟ ... اگر خوب نیستن، خودتون بهش اضافه کنید ...
- چرا ... واقعا وسوسه انگیزه ... اما می خوام بدونم کی هستید و چقدر می تونم بهتون اعتماد کنم؟ ...
- چه اهمیتی داره ... تازه زمانی که ما منافع مشترک داشته باشیم می تونیم همکاران خوبی باشیم ...
- و اگر این منافع به هم بخوره؟ ...
- تا زمانی که شما با ما همکاری کنید ... توی هر کدوم از اون بخش ها ... ما قطعا منافع مشترک زیادی خواهیم داشت ...
- منافع شما چیه؟ ... در ازای این شوی بزرگ، چه سودی می برید؟
اینو گفتم و به صندلی تکیه دادم ...
- من برای اینکه سود خودم رو بسنجم و ببینم به اندازه حقم برداشتم یا نه ... باید ببینم میزان سود شما چقدره ...
خنده رضایت بخشی بهم نگاه کرد ...
- لرزه های کوچکی که به ظاهر شاید حس نشن ... وقتی زیاد و پشت سر هم بیان ... بالاخره یه روز محکم ترین ساختمان ها رو هم در هم می کوبن ...
- و ارزش نابودی این ساختمان ...؟ ...
- منافع ماست ... چیزی که این دیوارها ازش مراقب می کنه ... شما هم بخشی از این لرزه ها هستید ... برای حفظ منافع ما، این دیوارها باید فرو بریزه ...
از حالت لم داده، اومدم جلو ...
- فکر نمی کنم اونقدر قوی باشم که بتونم این دیوار رو به لرزه در بیارم ...
- وقتی دیوارهای باغ بریزه ... نوبت به اصل عمارت هم میرسه ... و شما این قدرت رو دارید ... این دیوار رو به لرزه در بیارید خانم کوتزینگه ...
.سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
. #قسمت بیست و هشتم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: دیوارهای دژ - پیشنهاد
#قسمت بیست و نهم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
قیمت خدا
- اگر جلوی این دیوارها گرفته نشه ... روز به روز جلوتر میاد... امروز تا وسط اسرائیل کشیده شده ... فردا، دیگه مرزی برای کشور شما و بقیه کشورها نمی مونه ... و انسان های زیادی به سرنوشت های بدتری از شما دچار میشن ... شما به عنوان یه انسان در قبال مردم خودتون و جهان مسئول هستید ...
جواب تمام سوال هام رو گرفته بودم ... با عصبانیت توی چشم هاش زل زدم ...
- اگر قرار به بدگویی کردن باشه ... این چیزیه که من میگم... من با یک عوضی ازدواج کردم ... کسی که نه شرافت یک ایرانی رو داشت ... که آرزوش غربی بودن؛ بود ... نه شرافت و منش یک مسلمان ...
اون، انسان بی هویتی بود که فقط در مرزهای ایران به دنیا اومده بود ... مثل سرباز خودفروخته ای که در زمان جنگ، به خاطر منفعت خودش، کشور و مردمش رو می فروشه ...
با عصبانیت از جا بلند شدم ... رفتم سمت در و در رو باز کردم ...
- برید و دیگه هرگز برنگردید ... من، خدای خودم رو به این قیمت های ناچیز نمی فروشم ...
هر سه شون با خشم از جا بلند شدند ... نفر آخر، هنوز نشسته بود ... اون تمام مدت بحث ساکت بود ...
با آرامش از جا بلند شد و اومد طرفم ...
- در ازای چه قیمتی، خداتون رو می فروشید؟ ...
محکم توی چشم هاش زل زدم ...
- شک نکنید ... شما فقیرتر از اون هستید که قدرت پرداخت این رقم رو داشته باشید ...
- مطمئنید پشیمون نمی شید؟ ...
- بله ... حتی اگر روزی پشیمون بشم، شک نکنید دستم رو برای گدایی جای دیگه ای بلند می کنم ...
کارتش رو گذاشت روی میز ...
- من روی استقامت شما شرط می بندم ...
هنوز شب به نیمه نرسیده بود و من از التهاب بحث خارج نشده بودم که صدای زنگ تلفن بلند شد ... از پذیرش هتل بود ...
- خانم کوتزینگه، لطفا تا فردا صبح ساعت 8، اتاق رو تحویل بدید ... و قبل از رفتن، تمام هزینه های هتل رو پرداخت کنید...
.سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید .
این بنر رو برای همه بفرستید.👇👆
شبهای گرم تابستان با 👇
رمان
#تمام_زندگی_من
سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت بیست و نهم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: قیمت خدا - اگر جلوی این
.
#قسمت سی ام
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
من و چمران
وسایلم رو جمع کردم ... آرتا رو بغل کردم ... موقع خروج از اتاق، چشمم به کارت روی میز افتاد ... برای چند لحظه بهش نگاه کردم ... رفتم سمتش و برش داشتم ...
- خدایا! اون پیشنهاد برای من، بزرگ بود ... و در برابر کرم و بخشش تو، ناچیز ... کارت رو مچاله کردم و انداختم توی سطل زباله ...
پول هتل رو که حساب کردم ... تقریبا دیگه پولی برام نمونده بود ... هیچ جایی برای رفتن نداشتم ... شب های سرد لهستان ... با بچه ای که هنوز دو سالش نشده بود ... همین طور که روی صندلی پارک نشده بودم و به آرتا نگاه می کردم ... یاد شهید چمران افتادم ... این حس که هر دوی ما، به خاطر خدا به دنیا پشت کرده بودیم بهم قدرت داد ...
به خدا توکل کردم و از جا بلند شدم ... وارد زمین بازی شدم... آرتا رو بغل کردم و راهی کاتوویچ شدیم ...جز خونه پدرم جایی برای رفتن نداشتم ... اگر از اونجا هم بیرونم می کردن ...
تمام مسیر به شدت نگران بودم و استرس داشتم ...
- خدایا! کمکم کن ...
یا مریم مقدس؛ به فریادم برس ... پدر من از کاتلویک های متعصبه ... اون با تمام وجود به شما ایمان داره ... کمکم کنید ... خواهش می کنم ...
رسیدم در خونه و زنگ در رو زدم ... مادرم در رو باز کرد ... چشمش که بهم افتاد خورد ... قلبم اومده بود توی دهنم ... شقیقه هام می سوخت ...
چند دقیقه بهم خیره شد ... پرید بغلم کرد ... گریه اش گرفته بود ...
- اوه؛ خدایای من، متشکرم ... متشکرم که دخترم رو زنده بهم برگردوندی ...
.سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
. #قسمت سی ام داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: من و چمران وسایلم رو جمع
#قسمت سی و یکم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
سلام پدر
بعد از چند لحظه، متوجه آرتا شد ... اون رو از من گرفت ... با حس خاصی بغلش کرد ...
- آنیتا ... فقط خدا می دونه ... توی چند ماه گذشته به ما چی گذشت ... می گفتن توی جنگ های خیابانی تهران، خیلی ها کشته شدن ... تو هم که جواب تماس های من رو نمی دادی ... من و پدرت داشتیم دیوونه می شدیم ...
- تهران، جنگ نشده بود ...
یهو حواسم جمع شد ...
- پدر؟ ... نگران من بود ...
- چون قسم خورده بود به روی خودش نمی آورد اما مدام اخبار ایران رو دنبال می کرد ... تظاهر می کرد فقط اخباره اما هر روز صبح تا از خبرها مطلع نمی شد غذا نمی خورد ...
همین طور که دست آرتا توی دستش بود و اون رو می بوسید ... نفس عمیقی کشید ...
- به خصوص بعد از دیدن اون خواب، خیلی گریه کرد ... به من چیزی نمی گفت و تظاهر می کرد یه خواب بی خود و معناست اما واقعا پریشان بود ...
خیالم تقریبا راحت شده بود ... یه حسی بهم می گفت شاید بتونم یه مدت اونجا بمونم ... هر چند هنوز واکنش پدرم رو نمی دونستم اما توی قلبم امیدوار بودم ...
مادرم با پدر تماس نگرفت ... گفت شاید با سورپرایز شدن و شادی دیدن من، قسمش رو فراموش کنه و بزاره اونجا بمونم ...
صدای در که اومد، از جا پریدم ... با ترس و امید، جلو رفتم ... پاهام می لرزید ولی سعی می کردم محکم جلوه کنم ... با لبخند به پدرم سلام کردم ...
چشمش که به من افتاد خشک شد ... چند لحظه پلک هم نمی زد ... چشم هاش لرزید اما سریع خودش رو کنترل کرد ...
- چه عجب، بعد از سه سال یادت اومد پدر و مادری هم داری...
..سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#چرا_حجاب؟ ۱
1⃣ ☘ آقایون اگر بخوان لباس پیغمبر عزیزمون رو بپوشن باید سالها در حوزه علمیه تحصیل علم کنند و زحمت بکشن تا لیاقت اون لباس رو پیدا کنند.
اما ما خانوما مفتخریم از همون نه سالگی لباس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یعنی #چادر رو بپوشیم.
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
••
#چرا_حجاب؟ ۲
خيلی وقته معيارهای زيبايی رو اشتباه گرفتيم يعنی اشتباه به ما ديكته كردند.. 🦋
زيبايی یک خانم به:
شعور؛
شخصیت؛
حیا؛
و طرز حرف زدنشه...
بقیه ش که با یه دستمال مرطوب پاک میشه! 🖖🏻
#ملکه_باش
🌸🍃@malakeh_bash🍃🌸
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈┈┈••
#فضای_مجازی ۲
✔️دروغ بزرگ قرن را
به ما گفتند،
گفتند عصر ارتباطات است؛
ولی واقعیت این است که
عصر قطع ارتباطات است.
#خانواده
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#فضای_مجازی ۳
🌺 #پیام_پروفایل
🔶 معیار شما برای انتخاب پروفایلاتون چیه؟
پروفایل شما می تواند معرف:
خانم یا آقا بودن
شخصیت
سن
تحصیلات
دین و مذهب
نگرش سیاسی
علایق
عقاید
شما باشد.
🔷 با پروفایلتون به دیگران اعلام می کنید، که چقدر آمادگی قربانی شدن دارید،دختر دبیرستانی که پروفایلاش همه ارتباط دختر و پسره اعلام می کنه آمادگی انحراف داره.
🔶مثلاً اون پسر دبیرستانی که پروفایلش عکس سردار سلیمانیه داره می گه من زندگیم معیارهای اعتقادی و سیاسی داره.
🔷پروفایلتون رو طوری انتخاب کنید که از اون قدرت ، ثبات شخصیت و اطمینان صادر بشه .از پروفایلتون هیچ ضعف روحی ،روانی و درونی دیده نشه،چون قابل سوء استفاده می شین.بعضی ها با دشمنان یا با خداشون تو پروفایلشون صحبت می کنند، یه به عبارتی می جنگند.
🔶 پروفایل شما نباید اطلاعات شخصی اضافی به دیگران بده،از پروفایل بعضی ها حتی می شه آدرس خونشون رو درآورد.اطلاعات اضافه دادن به دیگران در فضای مجازی خطرناکه.
#مارال_پورمتین
#سواد_رسانه
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#فضای_مجازی ۳ 🌺 #پیام_پروفایل 🔶 معیار شما برای انتخاب پروفایلاتون چیه؟ پروفایل شما می تواند معرف:
.
مبحث فضای مجازی ، بحث جالب و ضروریست که ما این روزها بهش می پردازیم.👆
.
می تونید این پیامها را برای نوجوانان خودتون هم بفرستید
.
ملکه باش✨
#فضای_مجازی ۳ 🌺 #پیام_پروفایل 🔶 معیار شما برای انتخاب پروفایلاتون چیه؟ پروفایل شما می تواند معرف:
.
#فضای_مجازی ۴
🌺 #پیام_پروفایل
🔶 وقتی یکی پروفایل می ذاره خدایا مگه نگفتی دستمو می گیری؟
یعنی الان از نظر روحی در حالت شکنندگی قرار داره، بعضی اطرافیانش با اطلاع از همین موضوع بهش طعنه می زنند،تیکه می ندازن یا مشکلی براش می سازند.خودم اینو دیدم .
🔷 بهتر است پروفایل شما در جهت شغل یا دین یا فرهنگ یا کشور شما باشد.مثلا بعضی ها تبلیغ شرکتشون پروفایلشونه ،من خیلی خوشم می یاد،خب یه تبلیغ رایگانه.
بعضی پروفایلشون در راستای دفاع از ارزشهای ملی مذهبیشونه ، اینم خیلی عالیه.
بعضی ها پروفایلشون جملات یا عکساییه که برای روحیه دادن به دیگران هست.اینم خوبه.
بعضی ها هم نکته ای رو آموزش می دن،اینم عالیه.
🔶 گاهی ما به دلایل شغلی که داریم و زیاد در معرض قضاوت دیگرانیم
یا در محیطی زندگی می کنیم مثلاً در کشور دیگری که نمی تونیم افکار و اعتقادات قلبی خودمون رو پروفایل بذاریم.اینجور وقتا از طبیعت عکس بذارین بی هیچ دردسری.
🔷 پروفایلتون از نعمتهایی نباشه که دیگران با دیدن اون حسرت بکشن.تصویر همسر، فرزند ،دکوراسیون منزل ،موقعیت شغلی از جمله این موارد هستن. کسی که یه موقعیت خوب ازدواج براش فراهم نشده، یا بچه دار نمی شه،یا از نظر اقتصادی وضعیت مطلوبی ندارن یا نتونسته شغل مورد علاقه اش روداشته باشه، اینا با دیدن پروفایل من دلشون می سوزه و این روی زندگی من که باعث اندوهگین شدن خواهر یابرادردینیم شدم تأثیر خواهد گذاشت.
بعضی ها که دیگه عکس کیک تولد ، یا هدیه ای که همسریابچه هاشون واسشون خریدن هم می ذارن پروفایل😔
#مارال_پورمتین
#سواد_رسانه
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#امر_به_معروف
#داستانک
شب #عاشورا بود .
سر هیئت گفته بود امشب مهدکودک رو تعطیل کنید تا همه بچه ها پیش مادرهاشون در مراسم باشند.
دختربچه ۵ ساله ای داشت توی بغل مامانش گریه می کرد و بهانه مهد رو می گرفت .
رفتم جلو .
یه گیره ی روسری بهش دادم و گفتم هر وقت رفتی بیرون و روسری سر کردی ، اینو بهش بزن .
دیگه گریه نکرد.
رفتند داخل و یه گوشه ای نشستند.
چند دقیقه بعد اومد پیشم ،گفت خاله ، مدلهای دیگه هم داری ؟
گفتم : بله ، نشونش دادم ، گیره قبلی رو داد و یکی قشنگتر انتخاب کرد ، بهش گفتم یه شرط داره که اینو بهت بدم ، گفت چه شرطی ؟
گفتم اینکه سعی کنی خوب زندگی کنی ، اونقدر خوب که امام حسین همیشه ازت راضی باشه . گفت باشه قول می دم و گیره روگرفت و رفت .
دوباره اومد گفت : خاله یه گیره هم می دی واسه مامانم ، گفتم باشه .بهش گیره دادم و رفت.
دوباره اومد نشست پیشم ،
گفت: خاله یه سوال دارم ؟
گفتم :چی؟
گفت: گفتی خوب زندگی کن. یعنی چطوری باید زندگی کنم ، که خوب باشه؟
خیلی از سوالش خوشم اومد ، یه بچه ۵ ساله این سوال رو بپرسه ،خیلی باهوشه یعنی.
اول بوسش کردم، بعد گفتم یعنی این بلوز کوتاهی که تنته دیگه نپوشی ، راه که می ری تمام بدنت معلوم می شه.
یعنی وقتی ۹ سالت شد:
پیش نامحرم همیشه با حجاب باشی ،دیگه روسری پوشیدنت پیش نامحرم ترکنشه.
دیگه شلوارک نپوشی .
شلوار بلند بپوشی
نمازات رو مرتب بخونی.
اخلاقت خوب باشه.
با دیگران مهربان باشی .
به دیگران کمک کنی.
اینا می شه خوب زندگی کردن
گفت: آهان، ممنونم خاله که برام گفتی .بعدش هم دوید و رفت پیش مامانش 🌺🍃
#مارال_پورمتین
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#طب_سنتی
#تغذیه
✨#خاکشیر رو با هر چیزی بخوری برای یک بیماری مفیده:
👁خاکشیر، گلاب و آب گرم:
درمان یبوست
👁خاکشیر، عرق نعنا و آب سرد:
درمان اسهال
👁خاکشیر، عرق کاسنی و شاتره:
تصفیه ی خون، ضدجوش
👁خاکشیر با عرق خارشتر:
دفع سنگ کلیه
👁خاکشیر، دانه چیا و عرق زیره:
چربی سوزی عالی
👁خاکشیر، عرق نعنا و بیدمشک:
آرامبخش و خواب آور
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
دوستاتون رو برای خواندن این رمان جذاب دعوت کنید .
این بنر رو برای همه بفرستید.👇👆
شبهای گرم تابستان با 👇
رمان
#تمام_زندگی_من
سید طاها ایمانی
ملکه باش✨
#قسمت سی و یکم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: سلام پدر بعد از چند لحظه،
#قسمت سی و دوم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
حلال
در رو بست و اومد تو ... وارد حال که شد چشمش به آرتا افتاد ... جلوی شومینه، نشسته بود بازی می کرد ...
- خوبه شبیه تو شده، نه اون شوهر عوضیت ...
مادرم با دلخوری اومد سمت ما ...
- این تمام احساستت بعد از سه سال ندیدن دخترته؟ ... خوبه هر بار که زنگ می زد خودت باهاش حرف نمی زدی ... اون وقت شکایت هم می کنی ...
تا زمان شام، نشسته بود روی مبل و مثلا داشت روزنامه می خوند ... اما تمام حواسم بهش بود ... چشمش دنبال آرتا می دوید ... هر طرف که اون می رفت، حواسش همون جا بود ...
میز رو چیدیم ... پرده ها رو کشیدم و حجابم رو برداشتم ...
- کی برمی گردی؟ ...
مادرم بدجور عصبانی شد ...
- واقعا که ... هنوز دو ساعت نیست دیدیش ...
- هیچ وقت ...
مادرم با تعجب چرخید سمت من ... همین طور که می نشستم،گفتم ...
- نیومدم که برگردم ...
پاهاش سست شد ... نشست روی صندلی ...
- منظورت چیه آنیتا؟ ... چه اتفاقی افتاده؟ ...
نمی دونستم چی باید بگم ... اون هم موقع شام و سر میز ... بی توجه به سوال، خندیدم و گفتم ...
- راستی توی غذای من، گوشت نزنید ... گوشت باید ذبح اسلامی باشه ... بعید می دونم اینجا گوشت حلال گیر بیاد...
پدرم همین طور که داشت غذا می کشید ... سرش رو آورد و بالا و توی چشم هام خیره شد ...
- همین که روش آرم مسلمون ها باشه می تونی بخوری؟...
از سوالش جا خوردم ... با سر تایید کردم ...
- هفته دیگه دارم میرم هامبورگ ... اونجا مسلمون زیاد داره ...
و مادرم با چشم های متعجب، فقط به ما نگاه می کرد ...
..سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
ملکه باش✨
#قسمت سی و دوم داستان دنباله دار #تمام_زندگی_من: حلال در رو بست و اومد ت
#قسمت سی و سوم
داستان دنباله دار
#تمام_زندگی_من:
روزهای خوش من
راحت تر از چیزی بود که فکر می کردم ... اون شب، دو رکعت نماز شکر خوندم ... خیلی خوشحال بودم ... اصلا فکر نمی کردم پدرم حاضر به پذیرش من بشه ... هیچی ازم نپرسید... تنها چیزی که بهم گفت این بود ...
- چشم هات دیگه چشم های یه دختربچه نازپرورده نیست... چشم های یه آدم بالغه ...
شاید جمله خاصی نبود اما به نظر من، فوق العاده بود ...
پدرم کم کم سمت آرتا رفت ... اولین بار، یواشکی بغلش کرد... فکر می کرد نمی بینمش ... اما واقعا صحنه قشنگی بود ... روزهای خوشی بود ... روزهایی که زیاد طول نکشید ...
طرف قرارداد پدرم، قرارداد رو فسخ کرد و با شرکت دیگه ای وارد معامله شد ... اگر چه به ظاهر، غرامت فسخ قرارداد رو پرداخت کرد اما شرکت تا ورشکستگی پیش رفت ...
پدرم سکته کرد ... و مجبور شدیم همه چیز رو به خاطر پرداخت بدهی بانک، زیر قیمت بفروشیم ...
فقط خونه ای که توش زندگی می کردیم با مقداری پول برامون باقی موند ... پدرم زمین گیر شده بود ... تنها شانس ما این بود ... بیمه و خدمات اجتماعی، مخارج درمان و زندگی پدر و مادرم رو می دادن ...
نمی دونم چرا ... اما یه حسی بهم می گفت ... من مسبب تمام این اتفاقات هستم ... و همون حس بهم گفت ... باید هر چه سریع تر از اونجا برم ... قبل از اینکه اتفاق دیگه ای برای کسی بیوفته ...
و من ... رفتم ...
..سید طاها ایمانی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🛑سرعت غیر مجاز ممنوع❌
اگر همهی ما این رو رعایت کنیم
مشکل بی حجابی حل خواهد شد☺️
این ویدئو رو منتشر کنید و بدست
همه برسونید🤝🎞
کاری از آقای جوادی مدیر گروه جهادی
رسانهای هتنا؛🌱
#نشر_حداکثری
#حجاب
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
🔴 به #چادر نیاز دارم....
#این پیام یه دختر هست که آزاد بوده حجاب رو انتخاب کنه یا بی حجابی رو اما در عین آزادی و عدم اجبار ، محترم بوده و نمونه های کاملی از مسلمان واقعی یعنی پدرش و مادرش در اطرافش برای الگو گیری غیر مستقیم بوده اند و آنها مزایای اسلام را بدون اجبار برایش گفته اند .این طرز تربیت منتهی به اعتقادات راسخ و ماندگار می شود.
یاد یک سخنرانی از استاد #پناهیان افتادم ، خلاصه حرفهاشون این بود ، به بچه هاتون نظم و ادب و احترام رو آموزش بدین ، اونوقت وقتی ندای اسلام به گوش آنها برسد ،دلهای آنها به آن متمایل خواهد شد و به دامان اسلام پناه خواهند آورد.
#مارال_پورمتین
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••