در سونوگرافی ۳ بعدی
انرژی زیادی به جنین وارد میشود،ممكن است برای جنین خطرناك باشد،گرچه هنوز خطرات احتمالی به اثبات نرسیده، ولی تحقیقاتی ادعا میكنند به دنبال سونوگرافی سهبعدی و چهاربعدی احتمال سوختگی در بافت نرم جنین وجود دارد همچنین به دلیل انرژی بسیار بالا، امكان بروز آسیب برحلزون شنوایی جنین نیز هست
🍃بسیاری از متخصصان انجام این سونوگرافی را صرفا برای دیدن ظاهر جنین توصیه نمی کنند. برخی از این سونوها ۴۵ دقیقه تا یک ساعت طول میکشد که بیشتر از میزان توصیه شده است و حرارتی که به جنین می رسد میتواند خطرناک باشد.
🍃استفاده از روش سونوگرافی سهبعدی در موارد غیرضروری ضمن احتمال آسیب به جنین باعث اتلاف وقت و تحمیل هزینه مالی فراوان به بیماران میشود؛ چرا که این نوع سونوگرافی مشمول بیمه نمیشود و به دلیل گران بودن آن، تنها هدر دادن پول است
@mama_bardari👼
گاز گرفتن سینه توسط شیرخوار
🍃علت اصلی گازگرفتن سینه مادر توسط شیرخوار این است که کودک در حالت مناسبی نسبت به مادر قرار نگرفته است.
🍃وقتی نمی تواند سینه را مک بزند و وقتی نوک سینه در دهان و کام وی سر می خورد زبانش را خارج می کند و گاز میگیرد. 🍃با این حال در این شرایط نیز این اتفاق رخ میدهد : 🍃وقتی شیر مادر کم باشد.
🍃وقتی بینی بچه کیپ و گرفته باشه و نتواند تنفس کند.
🍃دندان در آوردن: در این مواقع چون لثه ها کمی حالت ناراحت کننده دارند گاز گرفتن برای بچه خوشایند است : راه حلش این هست که به بچه چیز های خنک و مرطوب بدهید که بجود.
🍃گاهی وقتی که سیر شده اند و وقت خوابشان فرارسیده این اتفاق می افتد : برای جلوگیری از این مسئله در اثنای زمانی که شیر خوردن بچه رو به اتمام است سینه را از دهان بچه خارج کنید.
@mama_bardari👼
تمیز کردن چشم های نوزاد
ممکنه در اوایل تولد متوجه ترشحات خیلی کم از گوشه ی چشم نوزاد بشید که مقدارش خیلی کمه و هیچ مشکلی در پلک زدن و باز شدن چشم کوچولو به وجود نمیاره
برای پاک کردن این ترشحات از دستمال تمیز مرطوب شده با آب گرم استفاده کنید و خیلی اروم اطراف چشم رو تمیز کنید.
کی متوجه بشیم که این ترشح ها عدی نیست؟
اگر حجم ترشح ها زیاد باشه انقدری که نوزاد نتونه چشمش رو باز کنه یا چشم هاش متورم و قرزم باشن یا مدام ترشح داشته باشه نشون دهنده ی عفونته که حتما باید به پزشک مراجعه بشه.
چرا چشم نوزاد دچار عفونت میشه؟
بعضی اوقات میکروب های کانال زایمان باعث این عفونت چشم میشن.
🍃
.چگونه از چشم ها مراقبت کنیم؟
هیچ وقت دست های الوده خودتون رو به چشم نوزاد نزنید
اگر ماده یا مایعی به چشم نوزاد پاشیده شد حتما سریعا ان را پاک کنید
اگر کوچولو به چشم هاش دست میزنه حتما دستهاش رو مرتب بشویید
@mama_bardari👼
#قصه
#کیک_امانتی
🍰
یک روز صبح، خرگوشک پای درخت سنجاب کوچولو آمد و گفت: «سلام، دمقرمز! این کیک سیب زمینی را برایم نگه میداری؟ میترسم مورچهها بخورندش. آن بالا جایش امنتر است.»
دمقرمز قبول کرد. سبدش را با طناب پایین انداخت و کیک را بالا کشید. خرگوشک گفت: «خوب مواظبش باش. عصر میآیم میبرمش.»
🍰
خرگوشک هنوز خیلی دور نشده بود که یک دفعه، چیزی از شاخهی بالایی تِلِپی افتاد پایین. دمقرمز پرید کنار. جغد همسایه بود که درست وسط کیک فرود آمد. جغد خوابآلود بالهایش را لیسید و گفت: «پیف! چه بد مزّه! هم شور شده هم سوخته!» بعد به سختی از کیک بیرون آمد و گفت: «ببخشید که مزاحم شدم.» و گیجِ خواب به لانهاش برگشت.
🍰
دمقرمز به سوراخ بزرگ وسط کیک نگاه کرد. آه کشید و با خودش گفت: «حالا چه کار کنم؟ جواب خرگوشک را چه بدهم؟»
آن وقت از لانهاش پایین پرید و پیش خانم خرسه دوید. ماجرای جغد خوابآلود را گفت و کیک را نشان داد و پرسید: «شما میتوانید درستش کنید؟»
خانم خرسه به سوراخِ وسط کیک نگاه کرد. با مهربانی خندید و گفت: «این که دیگر درست شدنی نیست. ولی اگر برایم سیب زمینی و عسل پیدا کنی، بعد بچّههایم را نگه داری، یک کیک جدید برایت میپزم.»
🍰
دمقرمز یک عالم دوید تا سیب زمینی و عسل پیدا کرد. یک عالم هم با بچّهخرسها بازی کرد تا کیک آماده شد. از خانم خرسه تشکّر کرد و خسته و خوشحال به لانهاش برگشت. کیک سوراخ شده را جلوی مورچهها گذاشت و گفت: «بفرمایید.»
مورچهها کیک را بو کردند و گفتند: «خیلی ممنون، حالا میل نداریم.» و زودی رفتند.
🍰
کمی بعد خرگوشک برگشت. دمقرمز با نگرانی پرسید: «اگر بفهمی کیکت یک ذرّه خراب شده، عصبانی نمیشوی؟»
خرگوشک گفت: «خب... خب... یک ذرّه عیبی ندارد.»
دمقرمز گفت: «حالا اگر همهاش خراب شده باشد، و من یک کیک دیگر به تو بدهم، عصبانی نمیشوی؟»
خرگوشک با تعجّب توی چشم دمقرمز نگاه کرد و پرسید: «مگر چه شده؟»
دمقرمز کیک جدید را با سبدش پایین آورد و گفت: «یکی اشتباهی توی کیکت افتاده. بعد یکی این را به جایش پخته. بیا، مالِ تو.»
🍰
خرگوشک به کیک نگاه کرد. بویش کرد و با خوشحالی گفت: «این که بزرگتر و خوشبوتر از کیک من است! پس تو میتوانی کیک قبلی را برای خودت نگه داری!»
دمقرمز خندهاش گرفت ولی چیزی نگفت. خرگوشک که رفت، نفس راحتی کشید و چشمهایش را بست تا خستگی در کند. امّا یکدفعه از خواب پرید. چندتا خرگوش، کیک به دست، پای درختش جمع شده بودند. یکی گفت: «ما شنیدیم که کیک امانت میگیری و بهترش را پس میدهی. حالا کیک ما را نگه میداری؟»
دمقرمز فریاد کشید: «وای، نه، نه! همان یک دفعه بود!»
🍰
خرگوشها که رفتند، دمقرمز روی تکه چوبی نوشت: «اینجا کیک امانتی پذیرفته نمیشود.» بعد آن را به درختش آویزان کرد و با خیال راحت خوابید. امّا...
امّا صبح روز بعد با شنیدن اسمش بیدار شد: «دمقرمز، کجایی؟»
پای درخت، خرگوشک با یک ظرف کتلتِ هویج ایستاده بود. آن را به دمقرمز نشان داد و گفت: «برایم نگهاش میداری؟»
@mama_bardari👼
دلایل بد غذایی کودک
🔸اجبار در خوراندن غذا به کودک
🔸یکنواخت بودن غذاها
🔸کمبود آهن
🔸نداشتن خواب کافی
🔸زمان و مکان نامناسب غذا خوردن
@mama_bardari👼
#داستان_کودکانه
#داستان_کتاب
📕📚 کتاب ماندگار 📚📕
کتاب پیر شده بود خسته شده بود. ورق هایش کهنه و زرد شده بود. اما دلش می خواست برای آخرین بار، قصه ای بنویسد. بعد شروع کرد به نوشتن قصه. قصه ی دیو، قصه ی فیل خرطوم دراز، قصه ی مار دو سر، قصه ی موش عینکی. اما این قصه ها برایش تازه نبود، چون آن ها را توی همه ی کتاب ها خوانده بود.
حالا که پیر شده بود دلش می خوسات یک چیز تازه بنویسد! با خودش گفت: « حالا چی بنویسم؟ از کجا بنویسم؟ » فکر کرد و فکر کرد. بعد شروع به نوشتن کرد.
یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، چند تایی قصه بودند. نه یکی، نه دوتا، نه سه تا، اصلا ما چه کار داریم چند تا قصه بود. قصه ها راه افتادند و رفتند و رفتند و به ابرها رسیدند. ابرها تا قصه ها را خواندند، فهمیدند این قصه ی آخره. گریه شان گرفت، باریدند. قصه ها هم پریدند روی باران و آمدند پایین. کتاب، یک ورق دیگر خورد. دوباره نوشت، یک دفعه اتوبوس قصه، از راه رسید. قصه ها پریدند توی اتوبوس و راه افتادند.
اتوبوس قصه، ورق ورق رفت تا به یک سربالایی رسید. از سربالایی گذشت و به سر پایینی رسید. از یک خیابان بزرگ هم رد شد، تا به چراغ قرمز رسید.
قصه ها گفتند: « این جا آخر خط است. پیاده شویم. »
اتوبوس قصه گفت: « نه، نه، این جا چراغ قرمز است که من ایستاده ام. هنوز چند ورق دیگر مانده است. » چراغ سبز شد و اتوبوس قصه دوباره به راه افتاد. قصه ها گُل می گفتند و گُل می شنیدند. اتوبوس از پُل گذشت. از کنار جنگل هم گذشت. چند تا حیوان و پرنده هم از توی جنگل پریدند توی قصه ها. اتوبوس باز هم رفت، تا رسید به آخر کتاب. قصه ها پیاده شدند.
کنار اتوبوس مداد بود. خودکار بود. قلم بود. جوهر بود. کتاب و دفتر هم بود. آن ها بالا پریدند و پایین پریدند و هورا کشیدند. کتاب ورق آخر را هم زد، بعد گفت: « این هم قصه ی ناتمام. حالا خسته ام باید بخوابم. » و گرفت گوشه ی میز مطالعه، خوابید.
صبح که شد، کتاب بسته شده بود. رویش نوشته شده بود، بالا رفتیم ماست بود، پایین آمدیم دوغ بود، قصه ی ما همین بود. و این جوری شد که کتاب پیر، چمدانش را بست. او در کتابخانه قسمت کتاب های ماندگار ماند و تاریخی شد.
#داستان_متنی
@mama_bardari👼
والدينی که در تربيت کودک خود از روش ترساندن استفاده میکنند، بدانند چنين کودکانی در آينده بيش از سايرين در معرض ابتلا به اختلالات روانی و بیهويتی قرار میگيرند.
@mama_bardari👼
#شش_ماهگی_مادر_کودک۲
سوپ کدو حلوایی
مناسب سرما خوردگی کودک
کدوحلوایی
سیب زمینی
هویج
مرغ یک تیکه اندازه قوطی کبریت
برنج یک قاشق
همه مواد را باهم بپزین ودر آخر میکس کنید 👌کمی جعفری ام بریزید که دیگه محشر میشه 👍
@mama_bardari👼
#میان_وعده_مقوی برای کودکان
بادام خام . کشمش و خرما بدون هسته
مود وبریزید داخل غذا ساز کاملا قشنگ مخلوط بشن بعد روی کاغذ روغنی صاف کنید بزارید یخچال سفت بشه بعد برشش بزنید سرو کنید
@mama_bardari👼
#شعر_کودکانه
آی قصه قصه قصه............
یه روزآقا خرگوشه
نشسته بود یه گوشه
یک دُمِ گِرد و ریزداشت
دندونای تمیز داشت
هویج می خورد با کاهو
چشمش افتاد به آهو
با همدیگه دویدند
به جنگلی رسیدند
جنگل زیبای سبز
پر از راز و پر از رمز
پشت درخت یه صیاد
نشسته با دل شاد
به فکر کار و بار بود
منتظر شکار بود
شکار کبک و تیهو
میش وگوزن و آهو
شکارچی با یک تفنگ
گلوله زد بنگ و بنگ
آهوه از جاش پرید
خرگوشه خیلی ترسید
هردوتاشون دویدند
به خونه شون رسیدند
نفس راحت کشیدند
آهای آهای شکارچی
گلوله هات تموم شد؟
همش یه جا حروم شد؟
چیزی شکار نکردی؟
پس بهتره برگردی
برگرد برو به خونه
شکارو نکن بهونه
خرگوش و کبک وتیهو
میش وگوزن آهو
زندگی رو دوست دارن
از شکارچی بیزارن
@mama_bardari👼
❇️تغذیه سلامت،زیبایی و درخشندگی چشمان جنین
#تغذیه_زیبایی_چشمان_جنین
اگر فرزندی با چشم های سالم، زیبا و درخشان می خواهید در دوران بارداری مواد غذایی زیر را در برنامه غذایی روزانه خود بگنجانید
🔸هویج و آب هویج
🔹سبزیجات برگ سبز(سبزیجات روغنی، کلم،خردل، اسفناج)
🔸سبزیجات کریستالی(کلم بروکلی، گل کلم، کلم بروکسل)
🔹مرکبات (نارنگی،پرتقال، گریپ فروت، لیمو و لیموشیرین)
🔸سیب زمینی شیرین
🔹لوبیا سبز
🔸تخم مرغ ( زرده)
🔹توت ها،پاپایا، انبه، کیوی، خربزه و گواوا
🔸ذرت
🔹فلفل قرمز
🔸نخود فرنگی
🔹آجیل و دانه (آفتابگردان، کنجد، فندق، بادام، آجیل برزیل و غیره)
🔸غذاهای دریایی خوراکی غنی از امگا 3 و غذاهای پرچرب(ماهی قزل آلا،کیلکا، ساردین و غیره)
@mama_bardari👼
❤️❤️چند اسم دخترانه زیبا
مِلورین ❤ Melorin
به معنی در بلورین و مروارید درون صدف با ریشه پارسی
دینا ❤ Dina
به معنی دین و وجدان در زبان اوستایی
* واژهٔ دین خود ریشهٔ پارسی دارد
در سانسکریت و گاتها و دیگر بخشهای اوستا مکرر واژهٔ دئنا آمده است
دین در گاتها به معانی مختلف کیش ، خصایص روحی ، تشخص معنوی و یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان به کار رفته است
دُرسا ❤️ Dorsa
به معنی مانند در گرانبها با ریشه عربی پارسی
آیلین ❤️ Aylin
به معنی هاله اطراف ماه ، مجازا زیبا و نورانی با ریشه ترکی
بِنیتا ❤ Benita
به معنی دختربی همتای من در زبان پارسی
( مرکب از به + نی + تا به معنی بهترینی که تا ندارد)
به معنی سعادت و خوشبختی در زبان لاتین
ماهین ❤ Mahin
به معنی مانند ماه روشن و تابان ، مجازا به معنی زیبارو با ریشه پارسی
@mama_bardari👼