eitaa logo
کانال پاتوق مامان اولی ها🤰👩‍🍼👼
1.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
537 ویدیو
20 فایل
اینجا مخصوص مامان اولی های عزیز هستش و مامان هایی که چند فرزند دارن تا تجربیاتشون رو به مامان اولی ها بگن. لینک گروه👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 ارتباط با ادمین جهت سوالات👇🏻 @M68jafary @Fkalali صرفا حهت تبادل👇🏻 @Shouter_13
مشاهده در ایتا
دانلود
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ نسلِ زِدِ ضدِ تصور ذهنی‌مان! ✅️ برای نسل z ویژگی‌های زیادی برشمرده‌اند؛ نسلی که در عصر تکنولوژی و شرایط عجیب و غریب و سخت اقتصادی متولد شده‌اند. این نسل به شدت به استفاده از تکنولوژی مثل گوشی‌های تلفن همراه هوشمند و رایانه، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی وابسته هستند. به نحوی که بدون آن‌ها عملاً زندگی برای این نسل غیرممکن می‌شود! نسلی غیرمتعهد یا مسئولیت‌ناپذیر، ناسازگار، بدرفتار و ریسک‌پذیر! ✅️ وقت آن رسیده عالم نسل z ایرانی را ببیند و بازتعریفی ارائه دهد! 🆔️ @oboudatian
مادران عزیز، بهتون تبریک میگم با تربیت این ، شیرمردان. معادلات جهان رو به هم ریختید. احسنت
. یه مامان میدونه چی میگم... صبح پاشی نی نی قشنگت رو ببینی... یه قلمبه نمک و عشق روی تخت که داره غلط میزنه ... یا باخودش بازی میکنه... لبخندش هوش و حواست رو میبره.... شیطنت کودکانش دلت رو میبره... ✅به نظرت چند سال یکبار بار با آوردن یه بچه رو شارژ کنیم؟؟؟ 🍃🍃__________________________🍃🍃 گروه مامان اولی‌ها👇 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 آدرس کانالمون🐣🐥👇👇 🤰👩‍🍼 @maman_avali
کانال پاتوق مامان اولی ها🤰👩‍🍼👼
#فرزندان_سرمایه_های_زندگی دیشب متوجه شدم که همسر عمه ی عزیزم به رحمت خدا رفتند، خیلی از این خبر مت
جالبه که اینطور که عزیزان تعریف کردند بسیار تشییع و مراسم باشکوهی داشتند که معمولا در مراسم شهدا می بینیم(البته جانباز بودند) ولی دلیل عمده اش این بود که بسیار خوش اخلاق و مهربان و دلسوز بودن، اینجاست که میشه درک کرد چرا خوش اخلاقی نیمی از ایمان است. یادمه حاج آقای پناهیان می گفتن هنر اینه که با افراد تکراری بتونی خوب رفتار کنی مثل پدر و مادر و خواهر و برادر و همسر و همکار و ...‌ وگرنه با غریبه ها که همه خوش اخلاق هستن این بزرگوار این طور بود خدا رحمتشون کنه.
کانال پاتوق مامان اولی ها🤰👩‍🍼👼
"‏﷽" #داستان_مادرانه #خانه‌ی_جدید #قسمت_اول با شنیدن صدای زنگ به زحمت چشم‌هایم را باز می‌ک
"‏﷽" امیرمهدی خیلی زودتر از آن‌ چیزی که فکرش را می‌کردم با صاحب‌خانه‌ی جدیدمان کنار آمد. توی آغوش حاج‌خانوم آرام گرفته و بالبخند نگاهم می‌کند. سینی چای‌ را روی میز می‌گذارم و روبه‌روی حاج‌خانوم می‌نشینم. نگاه تحسین‌برانگیزی به خانه می‌اندازم. توی دلم خدا را شکر می‌کنم که با این اجاره‌‌بهای کم خانه‌ی به این خوبی پیدا کردیم: «ببخشید امروز خیلی اذیت شدین. همه‌ی زحمت اسباب‌کشی ما افتاد گردن شما.» پیداست از تعارف خیلی خوشش نمی‌آید: «می‌خواستم تا شب همه‌ی خونه مرتب و تمیز باشه.» لبخند می‌زنم. قبل از اینکه چیزی بگویم، محسن کلید می‌اندازد و در را باز می‌کند. قبل از ورود متوجه کفش‌های حاج‌خانوم می‌شود. همان‌جا می‌ایستد و یاالله می‌گوید. حاج‌خانوم امیرمهدی را بغلم می‌دهد و محکم رویش را می‌گیرد. محسن سلام و احوال‌پرسی کوتاهی می‌کند و به سمت اتاق‌خواب می‌رود. حاج‌خانوم دستی روی صورت امیرمهدی می‌کشد و می‌گوید: «من دیگه مزاحم‌تون نمیشم مادر. خیلی مراقب پسرت باش. درسته الان بهت وابسته است و نمیذاره به کارات برسی ولی یه روز دلت واسه همین شیطنت‌هاش تنگ میشه.» توی نگاه حاج‌خانوم جز مهربانی چیزی نیست، اما لای کلماتش حسی است که ته دلم را می‌لرزاند. حاج‌خانوم که می‌رود، محسن از اتاق بیرون می‌آید: «چرا صبر نکردی خودم بیام؟ چطوری تنهایی با این وروجک خونه رو جمع‌وجور کردی؟» محسن، امیرمهدی را از بغلم می‌گرد و می‌بوسد: «پسر بابا چطوره؟» به آشپزخانه می‌روم. عدسی‌ای که حاج‌خانوم بار گذاشته را هم می‌زنم: «تنها نبودم. حاج‌خانوم از صبح خروس‌خوون اومد کمکم. خیلی ماهه محسن. یکم جدی به نظر می‌رسه اما خیلی مهربونه.» یک استکان خالی برمی‌دارم تا برای محسن چای بریزم. محسن به امیرمهدی زل زده و چیزی نمی‌گوید. می‌پرسم: «تو خوبی؟ انگار تو فکری.» نگاهم می‌کند و لبخند می‌زند: «آره خوبم. حالا این حاج‌خانوم مهربون چی می‌گفت؟» استکان چای را روی اُپن می‌گذارم: «هیچی. از این نصیحت‌هایی که مادرها به دختراشون می‌کنن. فقط نمی‌دونم چرا... هیچی ولش کن.» محسن یک‌باره می‌چرخد سمت من و جدی می‌پرسد: «چرا چی؟» ابروهایم توی هم گره می‌خورند: «هیچی. چرا حساس می‌شی! می‌خواستم بگم نمی‌دونم چرا خونه‌ی به این خوبی، اونم توی این محله این همه مدت خالی مونده.» محسن نگاهش را می‌دزدد. مشکوک نگاهش می‌کنم. پاپیچش که می‌شوم به حرف می‌آید. ادامه دارد... 🌿🌿____________________________ گروه پاتوق مامان اولی‌ها (بیا گفتگو کنیم.)👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 آدرس کانالمون🐣🐥👇👇 @maman_avali
🌺🌺😉 🌺🌺🌺 ارسالی های شما👇👇👇
سلام و صبح بخیر من خاطره ای ک از مادرم خیلی میشنوم و در ظاهر هم برام غم انگیز هست برمیگرده ب داستان تولدم از ابتدای ازدواج تا تولد داداش بزرگه من کار پدرم مشهد نبوده و ایشون در راه تهران تا مشهد در رفت و آمد بودن یکسره ، طبق همین مورد مادر من ۱۰مهر ماه میرن دکتر و مشخص میشه من باید ۲۳مهرماه ب زمین تشریف بیارم و مادرم هم با خاله کوچیکم میرن خونه خودمون تا آخرین کارای مونده رو انجام بدن و آماده ورود من و بابام باشن ولی از اونجایی ک اشتباهاتی رخ داده ، همون شب دچار شرایط اورژانس زایمانی میشن و همسایه عزیزمون ک گشت اتوبوسرانی بودن مادرم رو با ماشین گشت و کنترل میرسونن بیمارستان ، میرن دنبال مادرجونم و من با یک شرایط خیلی اورژانسی با سزارین بدنیا میام ، مامانم واقعا بخاطر سزارین اورژانسی ک بخاطر حفظ جون من تحمل کرده بشدت اذیت شدن تو این سالها حتی همون ابتدای تولدم چون ریزه میزه و کوچولو بودم دکتر خیلی میترسونن ایشون رو و واقعا اذیت میشن بعد ۲۶سال هنوز ک هنوزه گاهی از اینک بدنش رو بخاطر سلامتی من با خطرات بزرگی مواجه کرده ازش ممنونم حالا ک خودم مادر شدم خیلی خوب درک میکنم چقدر اذیت شده و چون شرایط سختایشون رو بعد تولد داداشام بخاطر سزارین دیدم بشدت از سزارین میترسم همیشه بهشون میگم دعام کنین فقط بتونم طبیعی مادر بشم ان شاءالله از همین تریبون مجدد میگم ( مامان مهربونم بابت دردا و اذیت هایی ک تحمل کردی ولی ب من زندگی بخشیدی ممنونتم 😘🌺🥲 کاش بتونم یکم از زحماتت رو جبران کنم ) ان شاءالله ب حق دهه فاطمیه همه مادرامون در پناه چادر مادرسادات س صحیح و سلامت باشند و سایشون رو سر همه خانواده ها مستدام باشه ان شاءالله 🤲🏻😍 خاطره بگو و جایزه بگیر 🎁🎊🎁👇 @M68jafary 🌿🌿____________________________ گروه پاتوق مامان اولی‌ها (بیا گفتگو کنیم.)👇 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 آدرس کانالمون🐣🐥👈 @maman_avali
خاطر مادرانه من ۳۷ سال‌ پیش در یکی از روستاهای استان آذربایجان غربی به دنيا اومدم. دو ماه قبل به دنيا اومدن من یک برادر ۶ ساله داشتم که با موتور تصادف میکنه و فوت میکنه. یعنی مامانم ۷ ماهه باردار بوده که بچه اولش که ۶ ساله بود، فوت میشه.مادر من ۸ تا فرزند به دنيا آورده بود که ۳ تا در همان کودکی فوت شدند. اون چیزی که مادر من میگه اینکه که ۷ تا بچه یک طرف تو یک طرف. از چه نظر؟؟؟؟ از نظر اینکه که اندازه ۷ تا بچه اذیتی داشتم یکسره گریه میکردی. از خونه خودمون تا خونه مادر بزرگم که یک ربع راه بود و پیاده میرفتیم ، انقد گریه میکردی همه همسایه ها می دونستن که ما داریم میایم. شب و نصف شب ها دکتر بردنم، پرت شدن از گهواره و قورت دادن ماهی زنده عید، کندن فلفل تند از باغچه خونه و خوردنش، قلدری کردن به خواهر برادران کوچیکتر از خودم. یکبار نصف شب نفست میره و می‌بریمت بیمارستان نصف راه دیگه من تنفس نداشتم و منصرف میشن میخوان برگردن و دیگه تموم. خاله مادربزرگم(خدا رحمت شون ‌کنه) همراه مون بوده میگه بابا برنگردد سریع برسونیم بیمارستان بچه رو پنج دقیقه بعد ما با یک نفس بلند چشامتو باز کردی و شروع به خنده و بازی کردی و خلاصه حسابی ما رو جون به لب کردی. ولی خب الان آچار فرانسه همه خواهران و برادرت هستی. خاطره بگو و جایزه بگیر 🎁🎊🎁👇 @M68jafary 🌿🌿____________________________ گروه پاتوق مامان اولی‌ها (بیا گفتگو کنیم.)👇 https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592 آدرس کانالمون🐣🐥👈 @maman_avali
سلام دوستان🌱🌱🌱 دومین دوره آموزش رایگان طب سنتی 💐💐💐 توسط استاد امیری🌿 مدیر جذب؛ خانم اصفهانی 🌱 https://www.digisurvey.net/u/academi/7100n لینک ثبت نام آزمون ورودی بهمن ماه 🪷🪷 تاریخ آزمون؛ جمعه ۲۱ دی 🌷 آموزش طب کهن به سبک نوین🌺 ☘️☘️آکادمی مهدی یاران☘️☘️ 🔴🟢🟣⛔️✅ کسانی که علاقمند هستتد طب را اصولی یاد بگیرند و یک درمانگر موفق شوند پیام دهند از،اموزشهای رایگان استفاده کنند @Tesfahani ✅🌹
مامان هایی که دنبال یه متخصص طب سنتی و پاکسازی بدن بودن بفرمایید👇👇 خانم :فاطمه علیلو🌺🌺 که متخصص گیاهان دارویی متخصص اصلاح مزاج و متخصص پاکسازی بدن😎 حالاسوال هایی تو زمینه اصلاح مزاج👩‍🦱 پرشس دذباره بیماری ها و درمان گیاهی🌿🌿 پاکسازی بدن🤰 و...‌ اگه دارید رو آماده کنید و در روزهای ✅️دوشنبه به آی دی من @Mahdiehjafari98 ارسال کنید 👍 تا من جواب هارو همراه با سوالاتتون داخل کانال بزارم تا همه استفاده کنن.🪷💮🌼 جواب ها رو توی کانال میزارم👇👇 آدرس کانالمون🐣🐥👇👇 🤰👩‍🍼 @maman_avali
🍀🍀☘🌿🌿🌱🪵🌴🪵🪵🪵🍀🎍🎍🪴🌲🎄 🌺🌺🌺مامان های عزیزی که منتظر های و هستن بفرمایید اینجا 👇👇👇👇👇👇 🤰👩‍🍼 @maman_avali
سلام وقت بخیر من 44سالمه مهرماه اصلا پریود نشدم.. تعجبی هم نکردم چون پریودی تقریبا نامنظمی دارم اواخر ابان ماه هر چی منتظر شدم بازم پریود نشدم برای همین شک کردم بی بی چک گرفتم و تست دادم که دوتا خط کاملا پر نگ ظاهر شد😳 برای اطمینان ازمایش بتا هم دادم و گفتن بارداری مثبته رفتم بهداشت و اطلاع دادم و برام ازمایشات مرحله اول بارداری رو نوشتن مسئول بهداشت گفت اخرین پریودی کی بوده منمگفتم دقیفا یادم نمیاد ولی به احتمال زیاد دهه اخر شهریور بوده گفت احتمالا 7هفته و چهار روز باشی برام اسید فولیک 5نوشت بخاطر سن بالا و اینکه قبلا یه سقط داشتم منم گذاشتم 8هفته بیشتر شد و رفتم برای سونو قلب دکتر سونوگرافی گفت یاک بارداریو کیسه زرده دیده میشه و قطب جنین هم هست ولی چون 6هفته و یک روز هست صدای قلب فعلا نیست سونو رو به متخصص زنان نشون دادم برام قرص یدو فولیک، ویتامین دی نوشت و قرص اسپرین بعد ز دوشب به لکه بینی افتادم سونوی اول 30ابان بود روز چهارشنبه دوباره شنبه اول وقت رفتم پیش دکترم و گفتم لکه بینی دارم دوباره سونو نوشت سونوی دوم هم دادم یعنی روز شنبه گفتن همون 6هفته و یک روز مونده ولی هماتوم دارم دکتر شیاف پرژستروون تجویز کرد از روز شنبه با اینکه از شیاف پروژسترون استفاده میکنم ولی لکه بینی شدید تر شد و تبدیل به خونریزی شده و الان دقیقا علائمم شبیه پریودی هست!!! یعنی میشه گفت پریود هستم مرتب پد عوض میکنم و خونی شبیه پریودی دارم نمیدونم چکار کنم دکترم هم گفت بعد از. ده شب که از شیاف استفاده کردم برای سونوی مجدد برم سوالم اینه: این خونریزی با وجود استفاده از شیاف طبیعیه؟؟؟ اصلا میشه کسی باردار باشه و پریود هم بشه؟؟ممنون میشم من و از نگرانی در بیارین میشه در مورد عدد بتا توضیح بدین باید چند باشه و اینکه عدد بتای من چنده و ایا نرماله یا نه؟؟