#بازی
🌈 معرفی بازی
✅ خاکبازی
▫️ حضرت رسول اکرم(ص):
خاک، بهار کودکان است.
🔷 ما در روایات داریم که تفرجگاه کودکان خاک است و این بدین معناست که یکی از تفریحهای اصلی بچهها باید خاکبازی باشد و امروزه دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که خود خاک بازی در ابعاد رشد فرزندان بسیار موثر است.
🔸درحالی که خاکبازی نیاز دوران کودکی است. برخی از والدین دلیل ممانعت از بازی با اشیاء طبیعی را نگرانی از به خطر افتادن سلامتی بچه ها معرفی میکنند.
ما نمیخواهیم بگوییم که این نگرانی، کاملا بیجاست؛ اما راه رفع این نگرانی، ممانعت کلی از بازیهای طبیعی نیست.
🔷 میتوان با در نظر گرفتن تدابیری میزان آسیب پذیری سلامت را به حداقل رساند؛
🔸 مثلا با تهیه خاک رس تمیز میتوانیم بدون این که مانع خاکبازی کودکان شويم، لحظات خوشی را برای آنان رقم بزنیم.
🔸باید در کنار دغدغه سلامت جسمانی کودک، نگران سلامت روحی او هم باشیم. بازی با خاک مایه آرامش روحی کودک است و بدین خاطر کودک این بازی را دوست دارد.
🔷 تاثیرات بازی با خاک:
🔺افزایش یادگیری تا دو برابر.
🔺خاک ضد #افسردگی است و باعث نشاط بیشتر در کودکان میشود.
🔺 مقاوم شدن بدن به علت آنزیمهای موجود در خاک.
🔺 ضد درد است و بدن را در مقابل درد مقاوم می کند.
#معرفی_بازی۱
#بازی
#خاک
🍃🍃__________________________🍃🍃
گروه مامان اولیها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
🤰👩🍼 @maman_avali
💕 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم:
به زن در ماهی که زایمان میکند، خرما بدهید؛ چرا که فرزند او بردبار و پاک میشود.
📚 (بحارالانوار، جلد ۶۶، صفحه ۱۴۱)
#حدیث
🍃🍃__________________________🍃🍃
گروه مامان اولیها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
🤰👩🍼 @maman_avali
یه خبر خوب براتون آوردم🤩🤩
یه ماما خوب و مهربون داریم که میخواد حسابی کمکمون باشه 🤱
خانم :مریم کمالی🌺🌺
که کارشناسی مامایی دارن
و به صورت تحربی هم ۵ سال در مطب و درمانگاه سابقه کار دارن 😎
حالاسوال هایی تو زمینه
زنان👩🦱
مامایی👨👩👧👦
بارداری🤰
پس از زایمان 🤱
و...
اگه دارید رو آماده کنید و در روزهای
✅️یکشنبه
✅️و سه شنبه
به آی دی من 👈 @Mahdiehjafari98
ارسال کنید 👍
تا من جواب هارو در❗️ کانالمون بزارم 🌺
تا همه بتونن استفاده کنن
جواب سوالاتتون رو توی این کانال میزارم👇
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
🤰👩🍼 @maman_avali
🎊مسابقه خاطره بازی مادرانه🎊
#مسابقه
برای شرکت تو این مسابقه کافیه 👇
☎️گوشی تلفن رو بردارید به مادرتون زنگ بزنید و ازشون بخواید:
یک خاطره از دورانی که شمارو باردار بودن ،🤰
یا لحظه تولد شما🤱
و یا دوران نوزادی شما👶🏻
براتون تعریف کنن.
بعد شما اون خاطره رو برای من به این آی دی بفرستید👇
@M68jafary
🌺🌺 قرعه کشی۲ دی ماه مصادف
با روز مادر 🌺🌺
و به دوتا خاطره هدیه داده میشه🎁🎁
هدیه های تبرکی امام رضا (ع) تقدیم میشه به مامان های عزیزتون🎁🎁👵👩🦱
پس هرکی دوست داره مامانش هدیه بگیره تو مسابقه شرکت کنه🥰🥰
🍃🍃__________________________🍃
گروه مامان اولیها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
🤰👩🍼 @maman_avali
#مسابقه
#شماره۱۳
#خاطره_بازی_مادرانه
سلام خلاصه وکوتاه بگم ازخاطرات دوران نوزادیم. سلام. مادرم میگه وقتی توروحامله بودم دوران سختی داشتم امکانات کم بود ولی من خودموبااین کمبودهاوفق دادم سعی کردم استرس نگیرم ک بخادبتوهممنتقل بشه میگه این روزاباهرپستی و بلندی گذشت وروزبدنیااومدنت رسیدبعدازاینکه بدنیا اومدی روزای جنگ شروع شدک یروزبردمت بالاپشت بوم خونه ک دشمن حمله میکردک ماهم باهم بودیم وقتی بمب انداختن من ازترسم فرارکردم وی متکایی پیشمون بودک درحین فرارمن ازترسم بجای توومتکاروبرداشتمووددددددفراررررررر😱😭🤪
خاطره بگو و جایزه بگیر 🎁🎊🎁👇
@M68jafary
🌿🌿____________________________
گروه پاتوق مامان اولیها (بیا گفتگو کنیم.)👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👈
@maman_avali
نگاهی نو به کنج دنج حرم
🍃🍃__________________________🍃🍃
گروه مامان اولیها👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
🤰👩🍼 @maman_avali
"﷽"
#داستان_مادرانه
#خانهی_جدید
#قسمت_اول
با شنیدن صدای زنگ به زحمت چشمهایم را باز میکنم. سر میچرخانم و با نگاهم سراغ امیرمهدی را میگیرم. لبخند کوچکی گوشهی لبش نشسته و خواب هفت پادشاه میبیند. توی دلم قربان صدقه صورت مثل ماهش میروم. دوباره صدای زنگ بلند میشود. از ترس بیدار شدن امیرمهدی زود پتو را کنار میزنم و بلند میشوم. از روی خرتوپرتها و کارتنهای خالیِ کف زمین میگذرم. پشت در که میرسم آرام میپرسم: «کیه؟»
صدای حاج خانوم جواب میدهد: «منم مادر.»
در را باز میکنم و سلام میکنم. حاج خانوم چادر رنگیِ گلگلی سر کرده و رویش را محکم گرفته. منتظر تعارف من نمیماند وارد خانه میشود و باتعجب میپرسد: «خواب بودی مادر؟ میدونی ساعت چنده؟»
نگاهی به ساعت میاندازم. هفت و چهل دقیقه است. خستگی اسبابکشی هنوز توی تنم مانده. دلم میخواست تا هر وقت امیرمهدی میخوابد، بخوابم. همانطور که به سمت آشپزخانه میروم، میگویم: «خیلی خسته بودم. امیرمهدی هم تا دیروقت بیدار بود. نمیذاشت بخوابم.»
شیر آب را باز میکنم و کتری را زیرش میگیرم.
چشمهای حاج خانوم گرد میشوند: «نگو الان میخوای چای بذاری؟ مگه تو شوهر نداری دختر؟»
با تعجب به چشمهای گرد شدهی حاج خانوم و کتری پر از آب نگاه میکنم.
«زن باید قبل شوهرش بیدار بشه. چای و صبحونه آماده کنه. شوهرش رو راهی کنه بره سرکار. نه اینکه تا این وقت روز بخوابه.»
از راحتی و صمیمیت بیش از اندازهی کلامش جا میخورم، اما به روی خودم نمیآورم.
به حاج خانوم لبخند میزنم و توی دلم میگویم: «نفست از جای گرم بلند میشه حاج خانوم. تا نصفه شب که باید بچهداری کنم، باز سرصبح هم پاشم صبحونه بذارم. پس کی استراحت کنم؟»
زیر کتری را روشن میکنم و از آشپزخانه بیرون میروم. خرتوپرتهای روی مبل را کنار میزنم و میگویم: «ببخشید اینجا هنوز بهم ریخته است. بفرمایید بشینید.»
یک جای خالی پیدا میکند و مینشیند: «زود دست بجنبون مادر تا شوهرت برنگشته خونه رو جمعوجور کنیم.»
پایم روی یکی از عروسک بوقیهای امیرمهدی میرود و جیغش بلند میشود. خم میشوم تا از زیر پا برش دارم: «آقا محسن گفت صبر کنم تا خودش بیاد. فردا جمعه است، با هم جمعوجور میکنیم.»
لبش را به دندان میگیرد و زیر لب غر میزند: «صبر کنی که چی بشه! من خودم اومدم کمکت کنم. بچهات رو هم نگه میدارم تا ظهر وسیلههات رو میچینیم.»
حس میکنم لابهلای غرغرهایش، مهربانی خاصی نهفته است. نگاهش را دور تا دور پذیرایی میچرخاند و به گوشهی دیوار اشاره میکند: «به نظرم میز تلویزیونت رو بذار اینجا. مبلهات هم اینطوری خیلی دست و پاگیره باید بازتر بچینیشون. اینطوری خونهات دلگیر میشه مادر.»
به مبلها نگاه میکنم. انگار حرفهای حاجخانوم توی ذوقشان خورده و سعی میکنند زیر خروار اشیایِ بلاتکلیف خانه قایم شوند. به نظرم بد هم نمیگوید. از این بهتر هم میشود خانه را چید. حاجخانوم یکدفعه از جا میپرد، یکی از کارتنهای روی مبل را برمیدارد و توی بغلم میگذارد.
«بیا دخترم این رو ببر توی آشپزخونه، اینجا رو خلوت کن تا جابهجا کنیم.»
هاج و واج نگاهش میکنم: «بذارین براتون چای بیارم بعد خودم جابهجا میکنم. شما زحمت نکشین.»
دستش را روی بازویم میگذارد و به سمت آشپزخانه هدایم میکند: «تا آب کتری جوش بیاد ما کلی کار کردیم. بدو دختر تا بچهات بیدار نشده.»
تقریبا پنج کیلومتر در خانهی پنجاهمتریمان میدوم تا شبیه خانه شود.
ادامه دارد...
🌿🌿____________________________
گروه پاتوق مامان اولیها (بیا گفتگو کنیم.)👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1031996056Cf1b0e46592
آدرس کانالمون🐣🐥👇👇
@maman_avali
هدایت شده از سید علیرضا آلداود
44.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 سید علیرضا آل داود در برنامه زنده میدان شبکه خبر:
🔸رژیم صهیونسیتی با هدف انحراف افکار عمومی در دنیا نسبت به شکستش مفتضحانهاش از حزب الله، سو استفاده از آتش بس و مشغول سازی جبهه مقاومت موضوع حملات گروه های تروریستی به سوریه را آغاز کرد.
🔸اگر جنگ یک سومش در میدان باشد، دوسوم آن در عصر رسانه و سایبر در حوزه رسانه است.
🔸نا امنی روانی هزاران بار از ناامنی در میدان خطرناکتر است.
💡 هوش سفید| سید علیرضا آلداود
🇮🇷 جنگ شناختی | سواد رسانهای 👇
@aledavood 👈 عضو شوید