#دلنوشت
امتحانشون از مثل امشبی شروع شد...
خیلی سخته خودت زیر بار داغ کمرت صاف نشه اما بشی ستون و قوت دل بقیه...
امشب از حضرت زینب رزق صبر خواستم...
نه برای دل خودم
برای رسالتم
برای خوب امانتداری کردنم از امانات خدا...
امشب وسط هیئت یک دل سیر باهاشون حرف زدم
مثل مراجعی که با تراپیستش حرف میزنه
مثل تراپیستی که با سوپروایزرش حرف میزنه
و حال الانم نگفتنی...
انگار که بار سنگینی رو زمین گذاشتم
یه آخیییش از ته دل...
انگار حرف هایی که مدت ها رو دلم مونده بود و به اهلش گفتم...
گفتم من غیر شما و خونوادتون،گوشی برای شنیدن و دلی برای درک شدن و دستی برای گره گشایی سراغ ندارم
و خیلی حیفه محرم ها برن و بیان و من همون آدم سابق باشم
بذار محرم سال بعد بگم همه چی از محرم پارسال شروع شد...
اراده و حرکت من بدون برکت و مدد شما به هیچ جایی نمیرسه
پس ظرف های خالی مون رو خودتون پر کنید...
💌💌
شماهم حتما امشب ازشون بخواید
آدم مضطر حال مضطر رو میفهمه...
امشب از اون شب هاست که برای عقیله بنی هاشم به قدر صد سال کشدار میگذره... بقول جناب حافظ
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی...
پس شما هم ازشون رزق صبر بخواید...
التماس دعا✋
✍️#زهرازینی_وند (مشاورکودک و خانواده)
🆔 @maman_moshaver
#نشربامنبع