#ترس_های_مادرانه
#خواب_کودک
#قصه_خواب
گفته بودم ترسهامون توی تربیت خیلی اوقات ما رو تو دردسر می اندازن
درست مثل اوایل تولد پسرم که میخواستم خونه در سکوت مطلق باشه برای خوابش و با وجود معصومه و اشتیاق شدیدش برای حرف زدن و ارتباط نمیشد و نتیجه واضح بود،
نازک تر شدن خواب پسرم و حساسیت و دلخوری دخترم نسبت به برادرش بابت تذکر های ما
و مایی که بعد ها، فکر میکردیم چه فکر بکری کردیم که توی تاب میخوابونیمش و وقت مسافرت ها دلشوره میگرفتیم که خب چطور الان بدون تاب قراره بخوابه (درصورتی که کودک سازگارتر از این حرفهاست)
و خلاصه خواب پسرم برای ما معضلی شده بود(اون موقع با رویکرد فعلی ام اشنا نبودم)
غافل از اینکه دلشوره خودمون و غیر طبیعی کردن فضا و تعریف روتین و قاعده و مرحله برای خوابش،
و مدام بیدار شدن در طول شب برای تکون دادن تاب، کار رو برای ما و پسرم سخت تر کرده بود و حسرت یه خواب طولانی و آروم به دل من و خودش گذاشته بود
و این یعنی
و برای شخصی ترین تصمیم و کارش (خوابش) ما غیر مستقیم بهش گفته بودیم بیشتر از تو میفهمیم و تو نمیدونی چطور باید بخوابی
و بماند که دست و دل مون برای حذف تاب می لرزید،
درست مثل پستونکی که خودمون با دست خودمون روزی به دخترم دادیم و بعد که وابستگی به پستونک، خواب شبش رو خراب کرد با اعمال شاقه ترکش دادیم،
اما بالاخره بساط تاب جمع شد
و نتیجه شگفت انگیز بود
آرامش بیشتر در نبود روتین ها
الان دیگه ازاد بود برای خوابیدن
و بطور طبیعی با دیدن ما که هر کس سمت تخت خودش میرفت، اونم بعد از کمی بازی و شیطنت به آغوش خواب میرفت
💌💌💌💌
وخدا کنه یادم بمونه که اضافه کاری هام و دلشوره های مادرانه،چطور میتونه باعث زحمت بیشتر خودم و ضعف و بدکاری بیشتر فرزندم بشه
و بهتره بذارم تا بشه همه چی روند طبیعی خودش رو بره....
بقول شاعر:سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیر
پ.ن:نکته جالب اینه هنوزم به محض مواجهه بیشتر از نرم همیشگی رسانه و صفحات دیجیتال(گاهی ده یا ۲۰دقیقه در روز بخاطر تایم خواهرش در معرض هست)شب، نا اروم و بیقراره
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن
#نشرباذکرلینک
#ترس_های_مادرانه
#خواب_کودک
#قصه_خواب
گفته بودم ترسهامون توی تربیت خیلی اوقات ما رو تو دردسر می اندازن
درست مثل اوایل تولد پسرم که میخواستم خونه در سکوت مطلق باشه برای خوابش و با وجود معصومه و اشتیاق شدیدش برای حرف زدن و ارتباط نمیشد و نتیجه واضح بود،
نازک تر شدن خواب پسرم و حساسیت و دلخوری دخترم نسبت به برادرش بابت تذکر های ما
و مایی که بعد ها، فکر میکردیم چه فکر بکری کردیم که توی تاب میخوابونیمش و وقت مسافرت ها دلشوره میگرفتیم که خب چطور الان بدون تاب قراره بخوابه (درصورتی که کودک سازگارتر از این حرفهاست)
و خلاصه خواب پسرم برای ما معضلی شده بود(اون موقع با رویکرد فعلی ام اشنا نبودم)
غافل از اینکه دلشوره خودمون و غیر طبیعی کردن فضا و تعریف روتین و قاعده و مرحله برای خوابش،
و مدام بیدار شدن در طول شب برای تکون دادن تاب، کار رو برای ما و پسرم سخت تر کرده بود و حسرت یه خواب طولانی و آروم به دل من و خودش گذاشته بود
و این یعنی
و برای شخصی ترین تصمیم و کارش (خوابش) ما غیر مستقیم بهش گفته بودیم بیشتر از تو میفهمیم و تو نمیدونی چطور باید بخوابی
و بماند که دست و دل مون برای حذف تاب می لرزید،
درست مثل پستونکی که خودمون با دست خودمون روزی به دخترم دادیم و بعد که وابستگی به پستونک، خواب شبش رو خراب کرد با اعمال شاقه ترکش دادیم،
اما بالاخره بساط تاب جمع شد
و نتیجه شگفت انگیز بود
آرامش بیشتر در نبود روتین ها
الان دیگه ازاد بود برای خوابیدن
و بطور طبیعی با دیدن ما که هر کس سمت تخت خودش میرفت، اونم بعد از کمی بازی و شیطنت به آغوش خواب میرفت
💌💌💌💌
وخدا کنه یادم بمونه که اضافه کاری هام و دلشوره های مادرانه،چطور میتونه باعث زحمت بیشتر خودم و ضعف و بدکاری بیشتر فرزندم بشه
و بهتره بذارم تا بشه همه چی روند طبیعی خودش رو بره....
بقول شاعر:سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت گیر
پ.ن:نکته جالب اینه هنوزم به محض مواجهه بیشتر از نرم همیشگی رسانه و صفحات دیجیتال(گاهی ده یا ۲۰دقیقه در روز بخاطر تایم خواهرش در معرض هست)شب، نا اروم و بیقراره
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن
#نشرباذکرلینک