#کلاس_اولی
یکی از مادرای عزیز نوشته بود،دخالت نکردن ما در تکالیف بچه ها در صورتی که معلم دغدغه تکلیف دیدن رو داشته باشه
....
چند تا سوال:
تو این دیدگاه خود کودک کجاست؟
میل فطری اش به پیشرفت و موفقیت و یادگیری؟
چرا منبع کنترل و حرکت رو به عهده خود کودک نمیگذاریم و جوری شور بچه ها و مشق و تکلیفشون رو میزنیم که کودک خودش دیگه بار مسئولیت رواز دوش خودش رو زمین میگذاره ،
چون خیالش راحته مامان هست، مامان حواسش هست،مامان یاداوری میکنه،
مامان حرصشو میخوره،مامان ....
درست مثل راننده ای که تحت تعلیمه و میدونه مربی کلاج و ترمز جلوی پاشه و به وقتش اون وارد عمل میشه و نیازی نیست خودش خیلی دقت کنه و حواسشو جمع و دور و بر رو نگاه کنه
گاهی همینقدر حضور پررنگ مون برای کودک فلج کننده است تا کمک کننده...
✍️#زهرازینی_وند(مشاورکودک و خانواده)
🆔@maman_moshaver
با مامان مشاور جور دیگه ای مادری کن🤚💌
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷
#مادرانه
#کلاس_اولی
قصه از اینجایی شروع شد که دخترک ما تصمیم گرفت،
تکالیف درسیش رو دقایقی قبل ازخواب یا دقایقی قبل از حرکت به سمت مدرسه اش بنویسه🥴
و تصور کن برای مادر طفلکش که سابقه نوشتن مشق در راه مدرسه و سر کوچه و قبل از رسیدن به خونه رو داره(همینقدر عجووول😶)
چقدر این دقیقه نودی بودنش امتحان الهی محسوب میشد🥵
و مدیونید فکر کنید که به ژن خونسردی و روحیه آرااااام شیرازی بودنش ربط داره،
اصصصصلا😅(زود قضاوت نکنید😜)
منم دیگه راه اومدم باهاش
چون بقول استادم مهم اینه بنویسه،مهم نیست کی مینویسه و تکلیف خودشه و مسئولیتش با خودشه،
خلاصه امروز دیگه خیلییی طول کشید و دوستاش اومدن دنبالش و نه مشقاش تموم شده بود و نه آماده بود و نه دوستش میتونست منتظرش باشه ونه اون میخواست مشق ننوشته بره و نه من میتونستم با امیرحسن بعدا ببرمش(بخطر چموشی و روحیه گشت و اکتشافش اندازه سه ساعت برام سخت میگذره این مسیر ده دقیقه ای )،نه باباش بود که ببرتش و نه دلش می اومد غیبت کنه(اول گفت نمیرم،بعد دید من واکنشی نشون نمیدم،گفت میخوااام برم)
و چون قبلا باباش بود و رو حساب اون کمی دیرتر میرفت اما این بار دید اوضاع بغرنج شده،
دیگه جونم براتون بگه که دم صبحی ،روضه ای به پا شد
منم بهش گفتم چند باره که داره اینجور میشه و من از این بابت دارم اذیت میشم(چون تکلیف اونه اما با بیقراری بابت تاخیرش داره به ما هم فشار میاره و این انعکاس رو طبیعی و بدون داد و سرزنش بهش نشون دادم چون حس واقعی ام تو اون لحظه بود )،
و یه فکر دیگه ای کن برای زمان مشق نوشتنت،
حالا برو مشقاتو تموم کن
ببینم چی میشه،
یهو یه کم بعد، صدای در همسایه روبرویی مون اومد و گفتم بپر نگاه کن،اگر زهرا داره با باباش میره با اونا بری،
و به اونا گفت صبر کنند تا آماده بشه
و شاد و خوشحال با اونا رفت
ولی فکر میکنم این استیصال امروز،پیامد خوبی برای دقیقه نود بودنش حساب بشه
و البته دست بر دعا هستم که ان شالله یادش نره و اگر فکر کردید تو خونه ماها از این ماجراها نیست سخت در اشتباهید
چون بووووخدااا بچه های ماهم مثل بچه های شمان و از مریخ از نیومدن😁
این بود انشای امروز من با موضوع روز خود را چگونه آغاز کردید😄
✍️#ز_زینی_وند(مشاور کودک و خانواده)
═🍃🌸🍃════════╗
@zahrazeynivand
╚════════🍃🌸🍃═╝
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
#کلاس_اولی
دیروز از صبح سر مشق نوشتنش باهم چالش داشتیم
نه اینکه نخواد بنویسه، نه،
خداروشکر از این بابت خودش حس مسئولیت و اشتیاق لازم رو برای مشق و مدرسه اش داره،
اما
مشکل اینجا بود،من بخاطر امیر حسن نمیتونستم کنارش بشینم و برای انجام کتاب کار نیاز به راهنمایی من داشت
و تا از اتاق می اومد تو سالن کنار من،
امیر حسن میرفت سراغ دفتر و کتابش و یا دست کثیف میزد یا خط خطی و یا پاره میکرد
و صدای جیغ و ناله و ....بلند میشد
این اتفاق اون قدر تکرار شد و از طرفی خودشم حال و حوصله مشق نداشت
و نه امیر حسن وقت خوابش بود
نه باباش بود که امیرحسن رو نگه داره
و دیگه جونی برام نمونده بود از بس حرص خوردم و خلاصه با کلی مکافات و اوقات تلخی و غر مشقاشو نوشت و ظهر دم در خونه وقت رفتن با بچه های همسایه چالش داشت و غروب که برگشت و از املاش پرسیدم از دیدن برگه و اونهمه غلطش کپ کردم و از اون بدتر نوشته معلمش بود که ازم خواسته بود امروز برم مدرسه
و از طرفی دیروز غروب تو راه مدرسه شون تصادف شده بود و خلاصه اصن یه وضعی 🥵
ودیگه دیشب به میل خودش تا قبل از خواب با باباش تمرین مداد دست گرفتن می کرد(مدادشو اشتباه میگرفت)
ولی من داغون بودم
چرا؟
بخاطر باور های کلیشه ای که اگر مدرسه منو بخواد خعلییی فاجعه است😰
این یعنی من مامان بی کفایتی ام😖
معلمش پیش خودش چی میگه؟☹️
که مثلا تو مشاوری و این چه وضعشه؟😣
و میدونستم فکرام بیخوده🥵
چون قرار نیست بچه من بدون خطا و نقص باشه و خودم در جریان عجول بودنش در نوشتن بودم
اما خب بخاطر باور های گذشته ام از مدرسه و والدین رو خواستن، بهم ریخته بودم
و خلاصه امروز رفتم پیش معلم و تازه برگشتم
و بهم گفت که دیروز خیلی آشفته بوده و برا همین دقتش کم شده بود
و گفتم بیاید ببینم چی شده
ولی امروز خیلی با نشاط بوده و املاش هم عالی بود و میگفت خانوم بابام باهام کار کرده🤩
و
خلاصه الان یه قایق به ساحل ارامش رسیده ام😅🙈
و
یاد حرف استادم افتادم که اگر قراره کسی به تکالیف بچه رسیدگی کنه،بهترین گزینه پدره،
و البته الان وقت نوشتن این متن یاد پنجم ابتدایی خودم افتادم،
همون درسی که اولین بار کلمه آدینه رو خوندیم(خوب یادمه) معلم تا درسش داد،ازمون املا گرفت،
و خلاصه روم به دیوار نمره املام تک رقمی شد و معلمم هم آشنا و همسایه مون بود
و قبل خونه رفتن،یه توک پا اومد گزارش املای منو به مامانم داد و رفت😑
و منم به مامان گفتم که تازه درسش داده بود و بلد نبودم
همین
خلاصه نتیجه گیری اخلاقی
که مامانا لطفا مثل مامان من باشید نه مثل خودم😅🥵🙈
مشکل پیدا کردن بچه ها تو درس و مدرسه اصلا فاجعه نیست
و لطفا تو همه چی دنبال مقصر کردن خودتون نباشید
این بود انشای من
خدا نگهدار✋
✍️#زهرا_زینی_وند (مشاورکودک و خانواده)
به جمع ما بپیوندید
👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/930349260C148c63801b
🙏ممنون که مطالب رو با ذکر منبع منتشر میکنید🌷