eitaa logo
رو نوشت های « یک مامانِ معمولی »
44 دنبال‌کننده
79 عکس
5 ویدیو
1 فایل
اینجا جاییه برای رونوشت های یه مامان معمولی که دغدغه ی رشد و آگاهی داره... فقه و اصول خوانده ی متمایل به مشاوره مامانِ نازدونه و دردونه ❤️ من اینجام👇 @nurolhoda74
مشاهده در ایتا
دانلود
غدیر بود. رفتیم پیشانی اباذر را ببوسیم و بگوییم:«برادر!عیدت مبارک» پیشانیش از آفتاب ربذه سوخته بود!!! به «ابن سکیت» گفتیم «علی». هیچ نگفت‌،‌نگاهمان کرد و گریست. زبانش را بریده بودند!! خواستیم دست های میثم را بگیریم و بگوییم «سپاس خدای را که ما را از متمسکین به ولایت امیرالمومنین قرار داد»‌ دست هایش را قطع کرده بودند!! گفتیم :«یک سیدی بیابیم و عیدی بگیریم»سیّدی!کسی از بنی هاشم. جسدهاشان درز لای دیوار شده بود و چاه ها از حضور پیکرهای بی سرشان پر بود! زندانی دخمه های تاریک بودند و غل های گران برپا، در کنج زندان نماز می خواندند. فقط همین نبود که میان بیابان بایستد،رفتگان را بخواند که برگردند و صبرکند تا ماندگان برسند. فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازد و بالا رود، صدایشان کند و دستش را بالا بگیرد، فقط جمله ی کوتاه «علی مولاست» نبود. کار اصلا اینقدرها ساده نبود. فصل اتمام نعمت فصل بلوغ رسالت فصل سختی بود. بیعت با علی «علیه السلام» مصافحه ای ساده نبود.مصافحه با همه ی رنج هایی بود که برای ایستادن پشت سر این واژه ی سه حرفی باید کشید. ایستادن پشت سر واژه ی سه حرفی که در حق ، سخت گیر بود. این روز ها ولی همه چیز آسان شده است. این روزها «علی مولاست» تکه کلامی معمولی و راحت است..... پ.ن:اما از کنار بعضی روزها و ساعت ها نباید راحت و معمولی گذشت مثل غدیر https://eitaa.com/mamanemamooli