#به_سبک_شهدا 🥀
#نمازاول_وقت
🎋سر تا پاش خاكي بود.
چشمهاش سرخ شده بود؛
از سوز سرما.
دو ماه بود نديده بودمش.
گفتم:ـ حداقل يه دوش بگير،
يه غذايي بخور. بعد #نماز بخون.
🌱سر سجاده ايستاد.
آستينهاش را پايين كشيد و گفت :
💫"من با عجلهاومدم كه #نمازاول_وقتم از دست نره"💫😳
🌾كنارش ايستادم.
حس ميكردم هر آن ممكن است بيفتد زمين.
شايداينجوری می توانستم نگهش دارم.
خاطره ای از همسر شهید همت
📚همت/از مجموعه كتب يادگاران
#شاخصه_نماز
╔══════๑ღ🌸ღ๑═╗
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#استان_قم
╚═๑ღ🌸ღ๑══════╝