#کرامت_کاظمی🌿
#بازشدن_غل_وزنجیرازدست_وپا
📝احمد البزاز نقل می کند:
👑هارون الرشید، امام کاظم علیه السلام را به زندان بغداد برد و تصمیم گرفت که ایشان را به 🥀شهادت برساند.😔
🌘دو شب پیش از 🥀شهادت امام کاظم علیه السلام، مسیب که از یاران #وفادار حضرت بود، نگهبانی زندان را بر عهده داشت.
📝راوی می گوید:
🌑شبی امام به مسیب فرمود:
امشب می خواهم از زندان بیرون بروم
و باید به جانشین پس از خود #وصیت کنم
و ارث و میراث #امامت را به ایشان تحویل دهم،
سپس به زندان باز خواهم گشت.
😳مسیب عرض کرد:
سرورم چگونه در را برای شما باز کنم در حالی که نگهبانان نزدیک در ایستاده اند؟ 🤭
❣امام فرمود:
🍃نترس، سپس با انگشت خویش به دیوارها و قصرها اشاره کرد و به اذن خداوند تمام آنها با زمین یکسان شدند.
🍃سپس به مسیب فرمود:
در این جا بمان تا زمانی که من بازگردم.
مسیب عرض کرد:
سرورم چگونه این غل و زنجیرها را از شما باز کنم؟😔
😳ناگهان دید که امام علیه السلام برخاست و تمام غل و زنجیرها از ایشان باز شد و یک قدم برداشت و از نظرم پنهان شد.
مسیب می گوید من همچنان ایستاده بودم؛ 😯
🕓ساعتی نگذشته بود که ناگهان قصرها و دیوارها روی زمین #سجده کردند.
همان وقت سرورم به زندان بازگشت و آن غل و زنجیرها را روی گردن و دست و پای خویش قرار داد...🧐
عرض کردم: ای سرورم در این ساعت به کجا رفتید؟🤔
❣فرمود:
از تمام #فرشتگان، انسان ها و اجنه که از دوستان #شیعیان ما هستند دیدن کردم و در مورد #حجت_خدا پس از خودم به آنها سفارش کردم و بازگشتم.
📚فضایل و کرامات امام کاظم، امام رضا و امام جواد علیهم السلام/ص۴۹و۵۰
✍#فدایی_مولا
#مبلغه_م_پناهی
#متوسطه_اول_شهیدمیثمی_قم