eitaa logo
کانال سخنرانی وحدیث مجمع الذاکرین ع ایتا
6.8هزار دنبال‌کننده
632 عکس
713 ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸 وقتی‌که در راه علقمه، نگاه سیدالشهداء علیه‌السلام به دستان بریده ابالفضل علیه‌السلام می‌افتد… در نقلی آمده است: 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام پا در رکاب گذاشت و رو به میدان نمود تا بر بالین برادر حاضر شود؛ که ناگاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت و سر خود را به جانب حضرت اباعبداللّه علیه‌السلام بلند کرد و شروع نمود به گریه و نوحه و زاری کردن و اشاره به جانب زمین می‌نمود. 🥀 حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام فهمیدند مطلبی دارد، فرمودند: چه می‌گویی ای ذوالجناح؟ که ناگاه به قدرت کامله الهی قفل خاموشی از زبان آن حیوان برداشته شد؛ عرض کرد: 📋 یا سَیِّدی اَما تَنْظُرُ اِلَی الأرْضِ؟ ▪️ای آقای‌من! آیا نگاه نمی‌کنید به سوی زمین!؟ 📋 فَلَمّا نَظَرَ الْحُسَیْنُ علیه‌السلام اِلَی الأرْضِ رَأی اَیْدی اَخیهِ الْعَبّاسَ مَقْطُوعَةً وَ فِی التُّرابِ مَوْضُوعَة ▪️همین که حضرت نگاه کرد، دید دستان برادرش عباس علیه‌السلام قطع شده و بر روی خاک افتاده است. 🥀 سیدالشهداء علیه‌السلام خم شد و آن را برداشت و به سینه خود چسبانید و فرمود: 📋 اَلاْنَ اِنْکَسَرَ ظَهْری وَ قَلَّتْ حیلَتی ▪️الآن دیگر پشتم شکست ... الان دیگر بیچاره شدم ... 📚 انوار الشهادة،یزدی،ص۱۲۹ 📝 شد وقت آنکه در غمِ شَه نوحه سر کنم از سوزِ آهِ خویش، جهان پُر شرر کنم چون شاه دید پیکر عباس روی خاک گفت: ای خدا! چه چاره از این غم دگر کنم؟ خوش گفت آن که گفت چنین این زبانحال آن را بگویم و غم دل تازه تر کنم: از من دو دست بر كمر و از تو بر زمين دست دگر کجاست که خاکی به سر کنم؟! قامت ز من شكسته و از تو به روی خاك كو قامتی كه خواهر خود را خبر كنم؟! عباس! خوش بخواب شدی‌ راحت از جهان اما بگو چه چاره منِ خون جگر كنم؟!
🩸آماده اسیری شوید … | آن‌قدر سیدالشهداء علیه‌السلام همراه اهل حرم گریه کرد که از هوش رفت … در نقل‌ها آمده است: 🥀 صدای ناله ها و فریادهای حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها از داغ عمویش ابالفضل العباس علیه‌السلام بالا گرفت؛ 📋 فَلَمّا سَمِعَتْها العَقيلةُ زَينب، فصاحتْ: واأخاه، وا عبّاساه، وا ضَيعتاه مِن بعدك. ▪️وقتی که زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها ناله‌های سکینه سلام‌اللّه‌علیها را شنید، او‌ هم فریاد می‌زد: ای وای عباس! ای وای از دربه‌دری بعد از تو! 📋 فقالَ الحسينُ: إي واللّه وا ضَيعتاه وا انقطاعَ ظَهراه بعدك أباالفضل، يَعِزُّ علَيّ و اللّهِ فِراقُك. ▪️سیدالشهداء علیه‌السلام هم فرمود: آری به خدا! ای وای از دربه‌دری! ای وای از کمری که بعد ابالفضل شکسته شد؛ به خدا بر من سخت است نبودنت ای ابالفضل! 📋 فَاجتَمَعتِ النّساءُ حَولَه، و جَعَلنَ يَبكينَه و يَندُبنَه، و الحسينُ يَبكي مَعهنّ، حتّى أُغمِيَ عَلَيه مِن شِدّة البُكاء. ▪️زنان و بچه‌ها دور اباعبدالله علیه‌السلام جمع شدند و به سر می‌زدند و گریه می‌کردند؛ سیدالشهداء علیه‌السلام هم همراه آنان، چنان گریه می‌کرد که دیگر از هوش رفت. برگرفته از: 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،مقرّم، ص۳۳۹ 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴ ✍ چشمم از داغ علمدار جوان، تر شده است بی ابالفضل،حرم بی کس و یاور شده است آن علمدار رشیدی که غم از دل می برد حال با قامت یک طفل برابر شده است گر عبایی به حرم هست بیاور زینب او پراکنده تر از قامت اکبر شده است قسمتی از بدن درهم او را چیدم تازه سقای حرم،چون علی اصغر شده است زینبم بهر اسیری دگر آماده شوید بین دشمن سخن از غارت معجر شده است جان زهرا مکن اصرار چه دیدم،اما با تو سر بسته بگویم که چه با سر شده است بگمانم که سرش بر سر نی جا نشود از تماشای سرش،خون دل مادر شده است
🩸ای‌پدرجان! عموی‌مان عباس کجاست ؟! وعده آب به ما داده است و دیر کرده ؟! در نقل‌ها آمده است: فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟ 📋 أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟ ▪️می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟ 📋 فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ. ▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود: عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است. 📋 فَصرخَتْ و نادَت: وا عمّاه، وا عبّاساه. ▪️با شنیدن این خبر، سکینه سلام‌الله‌علیها فریاد می‌زد: واعمّاه، وا عبّاساه. برگرفته از: 📚مقتل الحسین علیه السلام مقرم،ص۳۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹ 📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸ 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۳۲۴ ✍ بی تو برگشتن به خیمه، ای‌برادر مشکل است کار من با رفتنت چندین برابر مشکل است تا تو بودی در حرم پشتم به کوهی گرم بود زندگی کردن بدون تو برادر مشکل است بعد تو دیگر چگونه وعده ی آبی دهم؟ قول دادن بعداز این سقای لشگر مشکل است پس چه شد تکبیر سوم ؟ بچه ها دلواپس اند گرچه دیگر گفتن الله اکبر مشکل است نحوه ی افتادنت از اسب پشتم را شکست هضم داغت ای علمدار دلاور مشکل است تیر بیرون می کشم از چشم زیبایت ولی بستن زخم عمیق کاسه ی سر مشکل است ای رشید قطعه قطعه دست و پایت پس کجاست؟ با چنین وضعیتی تشییع پیکر مشکل است روی پای فاطمه چشمان خود را وا مکن دیدن خون مردگیِ روی مادر مشکل است ضجه ی اهل حرم دارد کبابم می کند بی گمان تسکین خواهر های مضطر مشکل است شمر بالای بلندی رفته می رقصد ببین! دیدن این صحنه های زجر آور مشکل است از تو دل کندم ولیکن قلبم از جا کنده شد هرچه باشد خب وداع بار آخر مشکل است روسری دخترانم را زدم محکم گره حق بده شام غریبان حفظ معجر مشکل است
🩸با داغ ابالفضل علیه‌السلام، بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، به خیمه‌ها نزدیک شدند … | نداهای غربت سیدالشهداء علیه‌السلام .… در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه با چشمی گریان و کمری تا شده، از علقمه به خیمه‌ها برمی‌گشت؛ 📋 قَد تَدافَعَتِ الرّجالُ عَلَى مُخيّمِه ▪️در همین هنگام بود که بُزدلان حرامی در لشکر عمر بن سعد، شیر شدند و به خیمه‌ها نزدیک شدند. 📋 فَصاحَ الحسينُ عِندَ ذٰلك: أمٰا مِنْ مُجيرٍ يُجيرُنا؟ أما مِن مُغيثٍ يَغيثُنا؟... ▪️در اینجا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام با صدای سوزناک و بلند فریاد می‌زد: آیا پناه‌دهنده‌ای هست که اهل و عیال مرا پناه دهد؟! آیا کسی هست که مرا یاری کند؟! 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۳۳۹ 📚معالي السّبطين، ج۱ ص۴۴۹ 📚أسرار الشّهادة، ص۳۳۸ ✍ رفتی و بی سر و پاها همگی شیر شدند با من و عمه، سَرِ پوشیه درگیر شدند فاطمیاتِ حرم یک شبه تحقیر شدند دختران پایِ سر تو همگی پیر شدند نیزه از حنجرِ آشفته ی تو کار کشید رفتی و کارِ عقیله سَرِ بازار کشید رفتی و خون به دلِ دخترِ زهرا کردن گره ی روسریِ دخترکان وا کردن دَمِ دروازه عجب هلهله بر پا کردن محملِ عمه ی سادات تماشا کردن نوه ی فاطمه دنبالِ جواب است عمو جایِ ما در وسطِ بزم شراب است عمو !؟
محرم 06.mp3
12.13M
6 ✨میگن حسین، کشتـیِ نجاتـه❗️ 💢تو میتونی توی همین عزاداری ها، سوار این کِشتی نجات بشی و و بسرعت به سمت نور حرکت کنی... امـــا؛ یه شَــرطِ مهم داره👇 @ostad_shojae
محرم 07.mp3
14.68M
7 این شبــها، از تو فقط لباس مشکی و زنجیر و سینه زنی، نمیخوان! این عزاداری رو غیرِ شیعیان هم، انجام میدن! این شبها از تو، یه چیزِ مهم میخوان؛ 👈قلبـــ❤️ــت رو! @ostad_shojae
حاج احمد دیوانه_124581719763325578.mp3
827.1K
🥀روایتی بسیار شنیدنی پیرامون گریه بر علیه السلام استاد دارستانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍عـلامه امـینى (رحمه‌الله) فـرمودند: شــب و روز تاسوعا و عاشورا براى سلامتى امام زمان صــدقه دهید چون قلبِ حــضرت اندوهناڪ جَدِّ غریب ‌شان، حضـــرت سیدالشهداء اســـت و سخت در فشار است.😭 او با چشم می بیند تمام آنچه را که ما در این شبها می شنویم😭💔 درد و بلات به جون من آقاااااااجااااان😭
◼️ چرا با آن قد و قامت رشید ،قبر کوچکی دارد؟ در زمان مرحوم علامه سید بحرالعلوم، گوشه ای از مرقد مطهر قمر بنی هاشم علیه السلام ویران شد و نیاز به تعمیر و نوسازي پیداکرد. این جریان را به علامه بحرالعلوم خبر دادند و باشد که وي با معمار در روز معینی براي دیـدار قبر مقـدس و تعیین مقـدار تعمیر به سـر مرقـدمطهر بروند. آن روز فرا رسید و آن دو با هموارد سـرداب گردیدند و از نزدیک بناي قبر را دیدنـد. در این بین، معمار نگاهی به قبر و نگاهی به علامه کرد و پرسـید: آقااجازه میفرمایید سؤال یکنم؟ علامه فرمود: بپرس. معمارگفت: ما تاکنون خوانده وشـنیده بودیم که حضـرت ابوالفضل العباس علیه السلام قامتی بلند داشته اند، به طوريکه هرگاه بر اسب سوار می‌شدند زانوانایشان برابر گوشهاي اسب میرسیده است. بنابراین باید قبر آن حضرت طول بيشتري داشته باشد، ولی من میبین مصورت قبر کوچک است، آیاشنیده هاي من دروغ است، و یا کوچکی قبر علت ديگري دارد؟! علامه به جاي پاسخ،سـر به دیوار نهاد و به شدت شـروع به گریستن کرد.گریه ي طولانی او معمار را نگران ساخت و عرض کرد: آقاي من،چرا منقلب وگریان شدي، مگر من چه گفتم؟! علامه فرمود: شـنیده هاي تو درست است، و همانگونه که گفتی حضـرت عباس علیه السـلام قامتی بلند و رشـیدداشته است،ولی سؤال تو مرا به یاد مصائب جانکاه حضـرت عباس علیه السـلام انـداخت؛ زیرا به قـدري ضـربت شمشـیر و نیزه و تیر بر وي واردشـد که بـدنش را قطعه قطعه نمود و آن قـامت بلنـد به قطعاتی کوچـک تبدیل یـافت. آیا تو انتظار داري بـدن حضـرت ابوالفضل العباس علیه السلام که قطعات آن توسط امام سـجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام جمع آوري و دفن شده، قبري بزرگتر از این قبر داشته باشد؟! 📚چهره درخشان قمر بنی هاشم ج١ص٢٣٣
◼️ شرح مختصری از "ضربِ عمود" در آن زمان که دست های قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را می‌کرد تا آن را به خیمه ها برساند، نوشته اند: فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ ▪️حکیم بن طُفیل ملعون، پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیه السلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد. فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: ▪️پس از بالای اسب، با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: *وا أخاه! وا حسيناه! وا أبتاه! وا عليّاه* . 📚اسرارالشهاده ص٣٣۴
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک می‌کرد... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمی‌گشت ، نوشته اند: و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ. ▪️ او به خیمه بازمی‌گشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک می‌کرد. فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟ ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟ می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟ فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ. ▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود: عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است. 📚أسرار الشّهادة،
◼️ به فدای مظلومی که با آستین، اشک چشمش را پاک می‌کرد... وقتی که سیدالشهدا علیه السلام از علقمه به خیمه ها برمی‌گشت ، نوشته اند: و رَجَعَ إلىٰ الْخَيمَةِ و هو يُكَفْكِفُ دُمُوعَهُ بِكُمِّهِ. ▪️ او به خیمه بازمی‌گشت و با آستین لباسش، سيلاب اشک چشمانش را پاک می‌کرد. فَلَمَّا رَأوهُ مُقبِلاً، أتَتْ إلَيهِ سَكينَةُ، و لَزِمَتْ عَنانَ جَوادِهِ و قالَتْ: يا أبَتاه، هل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّيَ الْعَبّاسِ؟ أراهُ أبطَأ، و قد وَعَدَني بِالْماءِ و لَيسَ لَهُ عادَةً أنْ يَخلِفَ وَعدَهُ، فَهَلْ شَرِبَ ماءً أو بَلَّ غَليلَه و نَسِىَ ما وَرَاءَهُ، أمْ هو يُجاهِدُ الْأعْداءَ؟ ▪️وقتی که سیدالشهدا علیه السلام نزدیک خیام رسید، حضرت سکینه علیها السلام به استقبال او آمد و عنان ذوالجناح را گرفت و عرضه داشت: ای پدرجان! آیا خبری از عمویم داری؟ می بینم که او دیر کرده است؛ او به من وعده آب داده و محال است که خلف وعده کند. آیا آب نوشیده و عطشش فروکش کرده و ما را فراموش کرده است یا در اینکه دارد با دشمنان می جنگند؟ فَعِندَها بَكَىٰ الْحسينُ عليه السّلامُ و قالَ: يا بِنتَاه! إنَّ عَمَّكِ الْعَبّاسِ قُتِلَ و بَلَغَتْ روحَهُ الْجَنانَ. ▪️در این زمان بود که گریه، امان سیدالشهدا علیه السلام برید و فرمود: عمویت عباس کشته شد و روحش به جنت خدا پرواز کرده است. 📚أسرار الشّهادة، /ص۳۳۸
🔴 عبرت های عاشورا «عبید الله بن الحر جعفی» از قبیله بنی‌سعد بود. وی از هواداران عثمان بود و پس از قتل عثمان، به معاویه پیوست و در جنگ صفین علیه امام علی(ع) جنگید و پس از شهادت امام علی(ع) به کوفه رفت. عبیدالله تا زمان قیام امام حسین(ع) در کوفه سکونت داشت و از بزرگان و اشراف کوفه بود و وقتی مقدمات قیام آن حضرت فراهم شد و حضرت به طرف کوفه حرکت نمود، عبیدالله عمداً از کوفه بیرون آمد تا با امام حسین(ع) روبه‌رو نشود. اما عبیدالله در منزل‌گاهی به نام «قصر بنی مقاتل» با اباعبدالله(ع) روبه‌رو شد. امام حسین(ع) در ضمن سخنانی به او فرمود: «تو گناهان زیادی مرتکب شده‌ای، آیا می‌خواهی توبه کنی و از آن گناهان پاک گردی و در این قیام، همراه من شوی؟» اما ابن حر جعفی به امام گفت: «به خدا سوگند، ای پسر دختر پیغمبر! اگر تو در کوفه تنها نبودی و یارانی داشتی که با دشمن بجنگند، من هم یاریت می‌کردم، ولی شیعیان تو را در کوفه دیدم که از ترس بنی‌امیه در خانه‌های خود خزیده‌اند، تو را به خدا همراهی خود را از من مخواه، ولی هر قدر بتوانم با تو همراهی می‌کنم، و حاضرم این اسبم را که بی‌نظیر است به شما هدیه دهم». امام حسین(ع) نیز به او فرمود: «ما برای اسب و شمشیرت به سراغت نیامدیم، فقط به این خاطر آمدیم که از تو یاری بطلبیم. اگر نسبت به بذل جانت در راه ما بخل می‌ورزی، نیازی به چیزی از اموال تو نداریم.» و سپس این آیه از سوره کهف را خواند: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا»؛ ما گمراهان را به یاری خود نمی‌طلبیم. امام(ع) پس از این گفتگوها به عبیدالله بن حرّ فرمود: «اگر قصد یاری ما را نداری، پس از خدا بترس و با آنان که با ما می‌جنگند، نباش! به خداسوگند! هر کس فریاد استغاثه ما را بشنود و به یاری ما نشتابد یقیناً آخرت او تباه خواهد شد.» عبیدالله بن حر عرض کرد: نه، هرگز چنین نخواهد شد! ان‌شاءالله، و من با دشمن شما همراهی نخواهم کرد. ❌ بعد از واقعه کربلا، ابن حر، به شدت پشیمان شد و به همین لحاظ به زیارت امام حسین(ع) رفت و بعد از مدتی در کنار مختار ثقفی، قیام کرد، اما بعد از زمان کوتاهی، از سپاه مختار نیز روی‌گردان شد و به لشکر مصعب در مقابل مختار پیوست و بعد از شهادت مختار، با مصعبیان نیز درگیر شد و نهایتاً در سال ۶۸ هجری، هفت سال بعد از واقعه کربلا، در آب غرق شد و دنیا و آخرت خود را تباه کرد!! شیخ احمد کافی https://eitaa.com/manbarmajma
▪️کرامت جانسوز حضرت ابالفضل علیه السلام▪️ رفقااگه ما سال دیگه نبودیم،آی نوکرا برا عباس سنگ تموم بذارید،حسین برا عباس سنگ تموم گذاشت،براش خرج کن از دلت از جیبت از زن و بچت یکی از سردارهای بزرگ بنام اکبر نوجوان که توی بازسازی حرم اباالفضل علیه السلام بوده خودش تعریف میکنه میگه: یه کسی خدمت می کرد تو تعمیر حرم،مدت ها اونجا بود،یکدفعه از هشت متر ارتفاع افتاد،ما بردیم این رو بیمارستان ، گفتند:ما امکانات نداریم ، به کار اینم نمیآد،این دیگه قطع نخاع شده،باید ببریدش تهران زودتر،این رو سوار آمبولانس کردیم که ببریمش سمت فرودگاه و بعد هم بریم تهران، همچین که سوار آمبولانس شد،رو کرد به ما گفت:یه دفعه دیگه من رو ببرید حرم،گفتیم:دیر میشه،خیلی اصرار کرد. خواب و رؤیا نمی خوام برات تعریف کنم. میگه:بردیمش با ویلچر تو حرم. وقتی تو حرم رسید یک کلمه گفت:عباس جان من اینجوری برم برا شما بد نمیشه؟میگه:یکدفعه رعد و برق شد،درها به هم کوبیده شد،همه چیز ریخت به هم،یه نیم ساعتی انگار طوفان شد،اینم انگار از حال رفت،بعد یکدفعه دیدیم پا شد،گفتیم:چی شد؟گفت:بخدا من که از حال رفتم،خود امام حسین و اباالفضل رو دیدم،اباالفضل به من فرمود: خودت رو که شفا دادیم هیچ،فلان فامیلتون که بچه دار نمی شد بهت گفته بود،بهش بگو حاجتش رو دادیم،فلان فامیلتون که گرفتار بود،بهش بگو حاجتش رو دادیم،حالا داری میری دست پر برو...... نوکرها حواستون رو جمع کنید،این جور نیست کسی بتونه راحت نوکری کنه،نوکر امام حسین همیشه لای منگنه هاست،همیشه لای گرفتاری هاست،مرد میدون گرفتاری ها نیستی دَم از حسین نزن،پا رکاب امام حسین مریضی داره،،گرفتاری داره😭😭😭😭😭😭😭 . بابا حاج اکبر ناظم تو دهه ی محرم بچه اش داره بال بال میزنه،رسید روز تاسوعا شد. دید بالا سر بچه اش،دیگه بچه رمقی نداره،چشم ها رفته،نفس ها دیر،ضربان قلب کُند. به خانمش گفت: خانم من برم؟زنه گریه کرد گفت:برو،فقط رفتی روی چهارپایه سلام من رو به اباالفضل برسون،بگو:کنیزت هم می خواست بیآد،بگو:من دستم بنده،تو می دونی دختر مریض باشه یعنی چی،تو مریضی رقیه رو دیدی،اومد و نرسیده به بازار بهش خبر دادند که ناظم دخترت از دنیا رفت،یه ذره فکر کرد،گفت: إِنَّا للهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ،رفت که رفت، بذارید به کارم برسم.گفتند:ناظم تو برو حالا یکی دیگه می خونه.گفت:یک ساله چشم براهه تاسوعا هستم،کجا برگردم،دیر نمیشه،اربابم سه روز جنازه اش رو زمین بود،رفت بالای چهار پایه،گفت:عباس از تو مُرده زنده کردن بر میآد، از ناظم نوحه خوندن،من کارم رو میکنم تو هم کارت رو بکن،شروع کرد نوحه خوندن. شاید اینجوری می خونده: عباس نَجْلَ المُرتضی اَباالفضل ای ساقی ِ لب تشنگان،ای جان جانانم،سقای طفلانم😭😭😭😭😭😭 شروع کرد ناظم نوحه خوندن،الله اکبر،ریخت به هم بازار همه گفتند:دمت گرم مارو تنها نگذاشتی روز تاسوعا،بچه ات هم که از دنیا رفت اومدی،سنگر رو حفظ کردی،بارک الله،یااباالفضل مزدش رو بده،عوضش رو بده،یه دفعه دیدند یکی دوید گفت: ناظم بچه ات پا شُد.ان شاءالله ازاینجا می ری بگن مریضت پا شُد،ان شاءالله از اینجا بری بگن مریضت خوب شد،روز تاسوعاست، مرده رو زنده میکنه،عباس جان:دل مرده ام رو زنده کن...خدایا به خاطر عباس همه ی مریض هامون رو شفا بده... صغیر و کبیر هر کی داره نوکری میکنه،کنیزی میکنه،ای خدا ازش قبول بفرما. عباس به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود:آقا اینجا نمون،گفت:آقا من یه خواش ازت دارم،برو.فرمود:عباس جان می ریزند سرت،عرضه داشت آقاجان نری می ریزند سر زینب،ابی عبدالله برگشت،این بچه ها که اومدند استقبال امام حسین دید طرف زینب نمیشه بره،رفت طرف خیمه ی عباس،از اسب پیاده شد،رفت تو خیمه یه نگاه کرد،داداشم. عمود خیمه رو کشید،خیمه نشست، یه دفعه زینبم نشست،زن ها هم نشستند،خود ابی عبدالله اومد بیرون نشست زانوی غم بغل کرد،داشت گریه می کرد،زینب گفت:برم کنارش، کنار علی اکبر کمکش بودم الانم برم،یه ذره رفت جلو،یه دفعه بغضش یه جوری شکوفا شد،دید الان بره طرف حسین بدتر میشه،برگشت،گفت:رباب ،ام کلثوم،زنها،همه گفتند:جانم،فرمود:تموم شد،برید آماده شید برا اسیری،برید دیگه کار تموم شد...حالا این دستت رو بیآر بالا هرچی رمق داری داد بزن:حسین منبع: الائمه
: 💠✍🏻 آیا حضرت ابوالفضل در این روز به شهادت رسید؟ اهمیت روز بدان جهت نیست، ڪه حضرت عباس(ع) در این روز به شهادت رسیده است، چرا ڪه حضرت عباس نیز مانند دیگر یاران امام حسین(ع) در روز عاشورا به شهادت رسید. اهمیت این روز بدان جهت است، ڪه در آن روز حوادثی سخت پیش آمد، اگر چه در تمام روزهاےمحرم به خاطر محاصره شدن از طرف سپاه عبید الله، به امام حسین(ع) و یاران حضرت سخت گذشت و ظلم‌ها روا داشته شد، اما ظلم‌ها و و به اوج خود رسید. روز نهم محرّم، امام حسین(ع) و یارانش در بودند. دو روز بود، ڪه را روےاهل بیت(ع) و یاران امام بسته بودند و اهل بیت از نظر آب در تنگنا بودند. همه راه‌ها تحت ڪنترل بود، تا ڪسی به امام نپیوندد. تهدیدهاےسپاه "عمر سعد" جدّیےتر و حالت تهاجمی آنان به سوے بیشتر می‌شد. 💠✍🏻عصر روز تاسوعا ابن سعد طبق دستورے ڪه از "ابن زیاد" دریافت ڪرده بود، آماده جنگ با امام شد. گروهی از سپاه ڪوفه به سوے خیمه‌گاه امام تاختند. امام ڪنار خیمه‌اش نشسته و به شمشیر تڪیه داده بود. زینب، صداے همهمه مهاجمان را شنید. امام را (ڪه خواب، چشمانش را ربوده بود) بیدار ڪرد. ، خوابی را ڪه آن لحظه دیده بود نقل کرد، ڪه رسول خدا(ص) به او فرمود: پیش ما می‏آیی.حسین(ع) برادرش عباس را همراه جمعی جلو فرستاد، تا از هدف مهاجمان آگاه شوند. چون فهمیدند، ڪه به قصد جنگ یا گرفتن بیعت آمده‏ اند، به دستور امام، آن شب را مهلت طلبیدند، تا به عبادت و نماز بپردازند. و درگیرے به فردا موڪول شد. (1) 💠✍🏻در این باره امام صادق(ع) می فرماید: "تاسوعا روزےاست، ڪه حسین و اصحاب او در ڪربلا محاصره شدند و سپاه شامیان بر ضدّ آنان گرد آمدند. ابن زیاد و عمر سعد نیز از فراهم آمدن همه سواران خوشحال شدند. آن روز، حسین(ع) و یاران او را ناتوان شمردند و یقین ڪردند، که دیگر براے او یاورے نخواهد آمد و نیز او را پشتیبانی نخواهند ڪرد. (2) حوادثی ڪه در تاسوعا به وجود آمد، بر امام و یاران بسیار سخت گذشت، از این رو همان گونه که روز عاشورا اهمیت دارد و سر نوشت ساز است، روز تاسوعا نیز اهمیت داشته و سرنوشت ساز می باشد. 📚پی نوشت ها: 1. مفید، الإرشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چ اول، 1413ق، ج2، ص90؛ عبد الرزاق مقرّم، ‏مقتل الحسین(ع)، بیروت، ‏مؤسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق، ص218. (نرم افزار سیره معصومان) 2. کلینی، الکافی، تهران، اسلامیه، چ دوم، 1362ش، ج4، ص147. (نرم افزار سیره معصومان)
🏴وقایع روز نهم ماه محرّم الحرام🏴 1⃣محاصره خیمه ها در کربلا ❣امام صادق علیه السلام فرمودند: تاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود.(۱) 2⃣آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد.(۲) آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:"أین بنو اختنا": "پسران خواهر ما کجایند"؟ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است. ✨حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند: چه می گویی؟شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده ام. شما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید. حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:"لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو ) باد . ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد"؟(۳) 3⃣در خواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام: در عصر امام علیه السلام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب دیگر مهلت گرفتتند.(۴) چون عمر سعد لشکر را آمادۀ جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد،حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد.آنها ابتدا قبول نکردند،ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.(۵) 4⃣آمدن لشکر تازه نفس به کربلا: در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد.(۶) 5⃣خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش: در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.. . 📚 منابع: ۱- کافی ج۴ ص ۱۷۴ ۲- اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵؛ فیض العلام:ص۱۴۳؛ بحار الانوار :ج۴۴ص۳۶۱. ۳- از مدینه تا مدینه :ص۳۸۱. ۴- اعلام الوری:ج۱ ص۴۵۵؛ فیض العلام:ص۱۴۶؛ بحارالانوار :ج۴۴ ص۳۹۲. ۵- مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷. ۶- اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵؛ فیض العلام:ص۱۴۶ ۷- مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷
بر شمع حسینی همه پروانگی است ساقی حرمسرای فرزانگی است سوگند ! به لاله های در خون خفته او سرو شکوهمند مردانگی است 💔 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 تشرف سيد بحرالعلوم و ارزش گريه بر امام حسين (ع) 🕌 سيد بحرالعلوم (ره) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. 💭 در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين (ع) گناهان را مى‌آمرزد، فكر مى‌كرد. ▫️ همان وقت متوجه شد كه شخص عربى كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد. بعد پرسيد: 🔶 جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفته اى؟ و در چه انديشه اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد من هم اهل باشم. ▫️ سـيـد بـحرالعلوم فرمود: 🔹 در اين باره فكر مى‌كنم كه چطور مى‌شود خداى تعالى اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء (ع) مى‌دهد، مثلا ❇️ در هر قدمى كه در راه زيارت بـرمى‌دارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته مى‌شود ❇️ و براى يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود؟ ▫️ آن سوار عرب فرمود: 🔶 تعجب نكن! من براى شما مثالى مى‌آورم تا مشكل حل شود: 🔰 سـلـطـانـى بـه همراه درباريان خود به شكار مى‌رفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد. 🏕 خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد. در آن سياه چـادر، پيرزنى را با پسرش ديد. آنان در گوشه خيمه عنيزه (بز شيرده) اى داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مى‌گرداندند. 🍗 وقـتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از مهمان، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند. 🌒 سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را براى اطرافيان نقل كرد. در نهايت از ايشان سؤال كرد: 🔸 اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟ ▪️ يكى از حضار گفت : 🔹 به او صد گوسفند بدهيد. ▪️ ديگرى كه از وزراء بود، گفت : 🔹 صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد. ▪️ يكى ديگر گفت: 🔹 فلان مزرعه را به ايشان بدهيد. ▪️ سـلطان گفت: 🔸 هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام . چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند. من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود. ▫️ بعد سوار عرب به سيد فرمود: 🔶 حالا جناب بحرالعلوم، حضرت سيدالشهداء (ع) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد پس اگر خداوند بـه زائرين و گريه كنندگان، آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون 💡 خدا كه خـدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء (ع) بدهد، پس هر كارى كه مى‌تواند، انجام مى‌دهد، يعنى با صرف نظر از مقامات عالى خودش، به زوار و گريه كنندگان آن حضرت، درجاتى عنايت مى‌كند. 🕯 در عين حال اينها را جزاى كامل براى فداكارى آن حضرت نمى‌داند. چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد. ⬅️ «برکات حضرت ولی عصر (عج)» اثر سید جواد معلم 🏷
1_5766816259-AudioConverter.mp3
5.82M
⁉️ارتباط واقعه عاشورا با مهدویت : ⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
سلام علیکم. بسم الله الرحمن الرحیم.ضمن عرض تسلیت به مناسبت عاشورای حسینی. یکی از شبهایی که به بیداری آن و مشغول شدن به عبادت و خواندن نمازهای فراوان سفارش شده، شب عاشورا هست که نباید از این شب غافل شد. علاوه بر امشب برای فردا نیز اعمالی سفارش شده است که به برخی از آنها اشاره می کنم: 1.    مستحب است افراد در مراسم عزاداری شرکت کرده است و مشغول عزاداری شوند و همچون کسی که عزیزترین فرد خویش را از دست داده، غم زده و اندوهگین باشند.و کار کردن در روز عاشورا هر چند حرام نیست اما شایسته است شیعیان در این روز مشغول کسب و کار غیر ضروری نشوند. 2.    شیعیان در این روز به یکدیگر تسلیت بگویند و چه بهتر است که با این جمله باشد عظم الله اجورنا بمصابنا الحسین علیه السلام. 3.    بر قاتلان حضرت هزار مرتبه لعن سفارش شده است یعنی بگوید اللهم اللعن قتله الحسین علیه السلام. 4.    در روز عاشورا شایسته است زیارت عاشورا ثواب فراوانی دارد که می توان از راه دور و از راه نزدیک این زیارت را خواند. 5.    سفارش  شده در روز عاشورا بدون قصد روزه از خوردن و آشامیدن خودداری شود و در وقت عصر مختصری غذا و آب استفاده شود. خداوند همه ما را مشمول عنایت خاص سید الشهدا علیه السلام قرار دهد به برکت صلواتی بر محمد و ال محمد
IMG_20240716_100659_840_۱۶۰۷۲۰۲۴.m4a
3.94M
به شددددت توصیه میکنم این ویدئو رو ببینید... دعایی که هفت امام معصوم تضمین کردند که با خواندن آن دعایتان مستجاب میشود🥺♥️ زمان‌ انجام‌ این‌ عمل‌ تنها‌ در روز‌ عاشورا و تاسوعات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️مصیبت اعظم چیست؟ 💢عاشورا دو مصیبت را برای ما باز می‌کند : 1⃣مصیبت عظیم 2⃣مصیبت اعظم 📌مصیبت عظیم : جنبهٔ تراژدی و تلخ حادثهٔ عاشوراست . (محاصره ، جنگ ، شهادت ، اسارت) . 💥نکته اینجاست که این مصائب تلخ را امام حسین و اهل بیت (ع) تحمل کردند تا مردم را هدایت کرده و از جهالت خارج کنند . 🔰آنها می‌خواستند روند تاریخ به گونه‌ای رقم بخورد که هر کدام از ما بتوانیم به اندازهٔ اهل بیت (ع) رشد فکری بکنیم و به مقام محمود برسیم . ⁉️آیا ما هیچ وظیفه‌ای نسبت به معصومین (ع) نداریم؟ 💥امّا مصیبت اعظم = حذف متخصص معصوم از رهبری جامعه بوده . ❌مصیبت اعظم ، از مصیبت عظیم بسیار تلختر است؛ اهل بیت (ع) آمدند ، کشته شدند و خداوند متعال آخرین فرستاده خویش را در غیبت قرار داد . 👈اینکه هر کدام از ما مستعد رشد تا رسیدن به مقام محمود هستیم ، امّا امام و هدایتگری در کنار ما نیست که ما را تا بینهایت رشد دهد ، جای انتقام و جبران کردن این حادثه را دارد . ✅فقط با برگرداندن متخصص معصوم بر سر جامعه این انتقام گرفته می‌شود. ⬅️حال تماشاچی بودن ، یک گناه عظیم است ، اینکه انسان رضایت داشته باشد که امام زمانش در این وضعیّت (آوارگی ، طردشدگی ،تک و تنها) بماند و حرکت و تلاشی در بر طرف کردن موانع ظهورش نکند ، در خسران است و مانند مردم کوفه مورد لعن قرار می‌گیرد . امام زمان عج: من از همه عالم مظلوم‌ترم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مقتل خوانی تکان‌دهنده شهید آیت الله حکیم به زبان عربی و زیرنویس فارسی التماس دعا
🩸شبیه گندم رِی، آسیاب شد بدنت ... آقای‌ما حضرت‌ سیدالشهداء علیه‌السلام، مصائب گودال قتلگاه را در یک کلمه،‌ خلاصه کرده است؛ در همان جایی که از رگ‌های بریده به دخترش سکینه سلام‌الله‌علیها فرمود: 📋 فأَنا السِّبْطُ الذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتَلُونِي / وَ بِجُرْدِ الخَيْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونِي ▪️من فرزند رسول خدا «صلی‌الله‌علیه‌وآله» بودم که مرا بی‌جرم و گناه کشتند، و بعد از کشتن بدن مرا پامال سمّ اسبان کردند، به گونه‌ای که عمدًا مرا آسیاب کردند. 📚الدمعة الساکبة, ج۴ ص۳۷۴ ✍ سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: ... «سَحَقُونِي» ؛ عرب، به «آرد» گوید: «سَحیق» تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...😭 📝 گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم... ناله‌ی دلشکنت شد، بابی انت و امی بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی
🩸باید سه دسته بشویم تا او را از پای در بیاوریم … عده‌ای شمشیر و نیزه … عده‌ای تیر … عده‌ای هم سنگ و آتش … در نقل‌ها آمده است: 🥀 آنچنان سیدالشهداء علیه‌السلام مثل یک شیر غضبناک در دل میدان می‌جنگید که شمر ملعون با مشاهده این مبارزهٔ بی‌بدیل ، به نزد عمر بن سعد ملعون آمد و گفت: 📋 أيُّهَا الْأميرُ إنَّ هٰذا الرَّجُلَ يُفنينا عَن آخِرنا مُبارِزَةً! ▪️ای امیر ! این مرد از اول تا آخر ما را با مبارزه تن به تن از بین خواهد برد. 🥀 عمر گفت: چه کنیم؟ شمر گفت: 📋 نَتَفَرَّقُ عَلَيْهِ ثَلاثَ فِرَقٍ: فِرقَةٌ بِالنِّبالِ و السِّهامِ، و فِرقَةٌ بِالسُّيُوفِ و الرِّماحِ، و فِرقَةٌ بِالنَّارِ و الْحِجارَةِ، نُعَجِّلُ عَلَيْهِ ▪️باید سه دسته بشویم؛ عده‌ای تیر بیاندازند؛ عده‌ای با شمشیر و نیزه او را بزنند؛ عده‌ای نیز، پاره‌های آتش و سنگ به سمت او پرتاب کنند ؛ و بر او باید شتاب کنیم. 📋 فَجَعَلوا يَرشُقونَهُ بِالسِّهامِ، و يَطعَنونَهُ بِالرِّماحِ... ▪️پس تیرها را به سمت امام علیه‌السلام پرتاب می‌کردند و با نیزه‌ها به او ضربه می‌زدند. 📋 فَجَعَلَ يَنزِعُ السَّهمَ بِيَدِهِ، و يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يُخَضِّبُ بِهِ لِحيَتَهُ و رأسَهُ الشَّريف ▪️آن حضرت هم تیرها را با دست از بدن مطهرش در می‌آورد و کف دستش را پر از خون کرده و سر و صورتش را با آن خضاب می‌کرد و می‌فرمود: 📋 هٰكَذا ألقَىٰ رَبِّي، و ألقَىٰ جَدِّي، و أشكُو إلَيْهِ ما نُزِلَ بِي و خَرَّ صَريعاً مَغشيّاً عَلَيْهِ ▪️اینگونه پروردگارم را ملاقات می‌کنم؛ اینگونه جدم را می‌بینم و آنچه را که به سرم آوردند برایش شکایت می‌برم و در همین حال بی هوش بر روی زمین افتاد. 📚معالی السبطین، ج۲ ص۳۶؛ و وسيلة الدّارين، ص۳۲۱ ✍لشگریان خیره سر، چند نفر به یک نفر؟ فاطمه می‌کند نظر ، چند نفر به یک نفر؟ خواهر دل شکسته‌اش، همره دختران او زند به سینه و به سر، چند نفر به یک نفر؟ بین زمین و آسمان، جنت و عرش و کهکشان پر شده است این خبر: چند نفر به یک نفر؟ حور و ملک به زمزمه، وای غریب فاطمه حضرت خضر نوحه‌گر، چند نفر به یک نفر؟ آه و فغان مادرش ، به قلب سنگیِ شما مگر نمی‌کند اثر؟ چند نفر به یک نفر؟ یاد مدینه زنده شد‌، روضه‌ی رنج فاطمه که ناله زد به پشت در، چند نفر به یک نفر؟