✴️روضه حضرت زهراء از لسان مبارك أميرالمؤمنين عليهماسلام✴️
♦️يا عمّار إنّي لَمّا وَضَعتُها عَلى المُغتَسَل وَجَدتُ ضِلعَاً مِن أضلاعِها مَكسوراً،
وَجَنبُها قَد اسوَدٌ مِن ضَربِ السّياط...
وَكانَتْ تُخفى عَلَىَ مَخافَةً أن يَشتَدُّ حُزني .
♦️ای عمار وقتی فاطمه را بر جایگاه شستنش قرار دادم دریافتم که دنده ای از دنده هایش شکسته و پهلویش از ضربه تازیانه سیاه شده بود.
اما او این موضوع را از ترس اینکه من غمگین شوم ، ازمن مخفی نمود.
📚 برگرفته از کشکول فاطمی ص۵۰ بنقل از 👈 انوار العلویه ، علامه شیخ جعفر نقدی ، چاپ سنگی ص ۳۰۶
❎ واژگان کلیدی :
*مُغتسل : جاى غسل
*ضلع : دنده
*جنب : پهلو ، ناحیه نزدیگ جگر
*السياط : تازیانه ، شلاق چند پر کوتاه
#مقتل_فاطمیه
مطلب ببست و هشتم :
✅# گریه_و_خنده_حضرت_زهرا(س) در استماع #کلام_پیامبر(ص)
🔹کلام پنهانی پیامبر(ص)به فاطمه(س)...
🔸 عایشه نقل می کند که پیامبر(ص) در بیماری که منجر به وفاتشان گردید فاطمه(س) را خواست و کلامی را به صورت پنهانی به وی فرمود که به واسطه آن فاطمه(س) گریست. سپس دوباره او را خواند و کلام پنهانی دیگری به وی فرمود که این بار فاطمه(س) به واسطه شنیدن آن خندان گردید. از ایشان علت این گریه و خنده را پرسیدم؛ فرمود: پیامبر(ص) به من خبر وفات خود را داد که مرا گریان کرد سپس مرا خبر داد که اولین کسی که از خانواده به وی ملحق می شود من هستم که این مرا شاد گرداند.
در کتاب ابن شاهین آمده که ام سلمه و عایشه از حضرت زهرا(س) علت گریه و خنده اش را پرسیدند. حضرت فرمود: پیامبر(ص) به من خبر وفات خود و اینکه به فرزندانش سختی و مصیبت می رسد را داد که به واسطه آن گریان شدم. سپس به من فرمود که تو اولین نفر از خانواده ام هستی که به من ملحق می شوی که به واسطه آن خوشحال شدم.
--------------------------------------------------
📚متن عربی:
🔸 الْبُخَارِیُّ وَ مُسْلِمٌ وَ الْحِلْیَةُ وَ مُسْنَدُ أَحْمَدَ بْنِ حَنْبَلٍ رَوَتْ عَائِشَةُ أَنَّ النَّبِیَّ(ص) دَعَا فَاطِمَةَ فِی شَكْوَاهُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ فَسَارَّهَا بِشَیْءٍ فَبَكَتْ ثُمَّ دَعَاهَا فَسَارَّهَا فَضَحِكَتْ فَسَأَلْتُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَتْ أَخْبَرَنِی النَّبِیُّ ص أَنَّهُ مَقْبُوضٌ فَبَكَیْتُ ثُمَّ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِكْتُ.
كِتَابُ ابْنِ شَاهِینٍ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ وَ عَائِشَةُ إِنَّهَا لَمَّا سُئِلَتْ عَنْ بُكَائِهَا وَ ضِحْكِهَا قَالَتْ أَخْبَرَنِی النَّبِیُّ ص أَنَّهُ مَقْبُوضٌ ثُمَّ أَخْبَرَ أَنَّ بَنِیَّ سَیُصِیبُهُمْ بَعْدِی شِدَّةٌ فَبَكَیْتُ ثُمَّ أَخْبَرَنِی أَنِّی أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ فَضَحِكْت.
--------------------------------------------------
📘 مناقب ابن شهر آشوب، ج 3 ص 132 به بعد.
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#بشارت_پیامبر_ص
#مقتل_فاطمیه
@manbarmajma
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین_ایتا
#حضرت_زهرا_شهادت
#مقتل_فاطمیه #مقتل #بعد_شهادت
💔علی جان به خانه برگرد!
و ظل يأتـي ليلاً إلـى زيـارة قبـر فاطمة كـمـا
أوصته. في ليلة من الليالي وبينما هو عندها
وإذ به يسمع صوت فاطمة يا ابن العم إرجع
إلى الدار، وانظر إلى حال أولادي. رجع أمير
المؤمنين مهرولاً إلىداره، وجدالحسينواقفاً
عندبابالدار و هو يخاطب أمه فاطمة بلسان
الحال: الموت قِدَامِكَ خَدوني ضِلْعِكَ ذَوَّبُنِي..
و أمیرالمؤمنین(صلوات الله علیه)شب ها بـه دیـدار قبـر حضرت فاطمه(سلام الله علیها)
میرفت، همانطور که بهاو وصیت کرده بود،
در یک شب و در حالی که در کنار قبر او بود،
ناگهان صدای حضرت فاطمهرا شنید: «ای پسرعمو، به خانه برگرد و به حال فرزندان من نگاه کن.»
امیرالمؤمنین به سرعت به خانـه برگشـت و
امام حسین(صلوات الله علیه)را دیـد کـه در کـنـار در ایستـاده و بـازبان حال بهمادرش فاطمه را خطاب میکند:
«مادرم، دور نشو، به من نگاه کن، تـو رفتـی و
مـن از تـو جـدا شدم، دور نشـو، قلبم در آتـش
است، من حسینم، ای مادر دهر مرا یتیم کرده
و بـه مـن آسیـب رسانـده، ای مادر تـو مـرا در
آغوش بگیر؛ کجا باید تو را پیدا کنم؟ تو، مـرا
بهآغوش بکش؛ پهلوی تو مرا از هم میپاشد.»
📚 العبرة الساکتة، دهینی، ج۳، ص۴۰